سوپر مارکت پزشکیان
محمد رضا تاجیک با نقد عملکرد دولت پزشکیان با شعار وفاق ملی گفت: به نظرم نوعی توزیع ناعادلانه قدرت است.

به گزارش گروه رسانه ای شرق،محمدرضا تاجیک در نقد عملکرد دولت پزشکیان با اشاره به این که دولتها مستعجل هستند، گفت: دولتها ماهیتا بحرانزا و بحرانزی هستند. یعنی این نیست که دولتی برآمده از بحران باشد. این دولت برآمده از بحرانی است که دولت قبلی ایجاد کرده و خود بحرانی را ایجاد میکند که منجر به دولت دیگر میشود. این توالی تاریخ ماست: از بحران به بحران، توالی بحران. بنابراین بحران طبیعت اولیه جامعه و سیاست و راز بقای جامعه میشود. بسیاری معتقدند که جامعه ایرانی، حداقل در سطح جامعه سیاسی، همواره جامعه در تنشی است و همین راز بقایش است. چون اگر آرام بگیرد و به منطق و عقلانیت درآید، بحران تازه شروع میشود. دولت با این بحران وجود دارد و همیشه هم در پرتو این بحران خودش را توجیه میکند.
وی افزود:دولت کنونی به علت فضایی که در پرتو مفهومی به نام وفاق ایجاد کرد، به طریق اولی وضعیت خاصی دارد. در مجموع نباید توقع داشت که بتوانیم دولت کنونی را خارج از منطقی که سالیان سال بر جامعه ما حاکم بوده ارزیابی کنیم. این دولتی است که احتیاج به بحران دارد، یعنی بحرانزاست و خودش هم بحرانزی است و حتما ره میبرد به اینکه دولت عادی شرایطی را فراهم کند که مردم لاجرم به نظم دیگری پناه ببرند برای اینکه نافی و انکار این نظم باشند.
تاجیک درباره شعار دولت پزشکیان مبنی بر وفاق ملی گفت: آنچه به نام «وفاق» از بالا مطرح شد، به نظرم نوعی توزیع ناعادلانه قدرت است. وقتی وفاق در رأس هرم جامعه سیاسی مطرح میشود، به این معنی است که قدرت را بین کنشگران مرسومی تقسیم کنیم که مردم نسبت به آنها رویکرد زیبایی ندارند و به حاشیه کشیده شدهاند، ولی همواره در تنازع قدرت و منفعت حضور دارند و هیچگاه صحنه را ترک نمیکنند. سوپرمارکتی ایجاد میشود که این دو سه پست برای تو یا این جایگاهها برای تو.اسم این کار وفاق نیست.
وی افزود: دولت و قانون در میان مردم بهصورت یک باور درنیامدهاند، چون بهتعبیر اخوان ثالث نگاه ناباوری وجود دارد. قانون و دولت کماکان بهمثابه نگاه ناباور است. بهتعبیر علمای علم سیاست، دولتبه طور فزاینده به سمت شر بزرگتر رفته است. اگر در ساحت مدرنیته دولتها و حکومتها را بهعنوان شر کوچکتر داریم که اینها را از شر بزرگتر میرهاند، دیری است در جامعه ما دولتها تبدیل به شر بزرگتر شدهاند و همینها مسئله خاص را ایجاد میکنند. بنابراین شاید نیازمند این هستیم که این گسل و شکاف دیرینه میان حکومت و مردم را با تئوری وفاق حل کنیم. شکاف میان قومیتها، جنسیتها، خردهفرهنگها و میان تغییر و تدبیری که در جامعه ما وجود دارد. ما تقاطع شکافها هستیم و تراکم شکافها را داریم. حالا همه اینها در یک جا خلاصه شده و معنایش این شده که با نوعی توزیع ناعادلانۀ قدرت کار را پیش ببریم. سهمها پرداخت شود تا این کار نام وفاق به خودش بگیرد. این که وفاق نیست و نیاز تاریخ امروز ما نیست!