|

بزرگ‌ترین مسئله ما

بنیاد صلح (Peace Foundation) هرساله شاخصی به نام شکنندگی حکومت‌ها (Fragile State Index) را محاسبه و همه کشورها را بر اساس آن مقایسه می‌کند. میزان این شاخص بستگی به چهار وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و شاخص انسجام (Cohesion) دارد. هر یک از این چهار شاخص خود سه مؤلفه دارد؛ برای مثال وضعیت اقتصادی برحسب میزان رشد اقتصادی، نابرابری و فراز مغزها سنجیده می‌شود.

بنیاد صلح (Peace Foundation) هرساله شاخصی به نام شکنندگی حکومت‌ها (Fragile State Index) را محاسبه و همه کشورها را بر اساس آن مقایسه می‌کند. میزان این شاخص بستگی به چهار وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و شاخص انسجام (Cohesion) دارد. هر یک از این چهار شاخص خود سه مؤلفه دارد؛ برای مثال وضعیت اقتصادی برحسب میزان رشد اقتصادی، نابرابری و فراز مغزها سنجیده می‌شود. یکی از مؤلفه‌های شاخص انسجام اختلاف میان نخبگان سیاسی یا جناح‌بندی میان نخبگان (Factionalized Elitte ) است. این مؤلفه شدت اختلاف میان نخبگان و گروه‌های سازمان‌یافته سیاسی را اندازه‌گیری می‌کند. از سال 2006 تاکنون که شاخص شکنندگی حکومت محاسبه می‌شود، اختلاف میان نخبگان سیاسی یا به عبارت روشن‌تر شکاف سیاسی در ایران بزرگ‌ترین مسئله اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. مؤلفه جناح‌بندی سیاسی بیش از 11 مؤلفه دیگر موجب شکنندگی ایران شده است. شاخص شکنندگی دولت از صفر تا 10 متغیر است. صفر بهترین وضعیت است؛ یعنی احتمال درماندگی یا شکنندگی صفر است و عدد 10 یعنی مؤلفه‌های شکنندگی بسیار شدید هستند. برای ایران میزان انسجام عدد هشت‌وچهاردهم، اقتصاد هفت‌وسه‌دهم، سیاست پنج‌وشش‌دهم، وضعیت اجتماعی هفت‌وهشت‌دهم است. میزان اختلاف نخبگان نه‌وشش‌دهم است که فاصله معناداری با سایر شاخص‌ها دارد. این مؤلفه موجب افزایش شاخص شکنندگی انسجام کشور شده است.

ایران تنها کشوری نیست که شکاف سیاسی مسئله اصلی اوست. در آمریکا نیز این مسئله بیش از هر مؤلفه دیگری او را شکننده کرده است. اما در بسیاری از کشورها مانند ژاپن، فرانسه، آلمان، آرژانتین، شیلی و بوتسوانا شکاف سیاسی مسئله بازدارنده نیست. برای درک بهتر شاخص شکنندگی دولت وضعیت دو کشور آمریکا با فرانسه را مقایسه کنیم. فرانسه از میان 180 کشور رتبه 162 را دارد، یعنی با بهترین کشور ( فنلاند) 18 کشور فاصله دارد و رتبه آمریکا 140 است. بنابراین آمریکا 22 رتبه بدتر از فرانسه است. میزان اختلاف نخبگان در آمریکا هفت‌وسه‌دهم و در فرانسه یک‌ونه‌دهم است که بیانگر یک تفاوت بسیار زیاد در میزان جناح‌بندی نخبگان در دو کشور است. میزان مشروعیت سیاسی عامل دیگر تفاوت شکنندگی حکومت فرانسه و آمریکاست. مشروعیت سیاسی در آمریکا چهارونیم در فرانسه یک‌ویک‌دهم است که بیانگر مشروعیت قوی فرانسه است. تأثیر مستقیم اختلاف نخبگان کاهش مشروعیت سیاسی است. شکاف‌های سیاسی به طور مستقیم توان نظام سیاسی در نمایندگی منافع و علایق مردم را کاهش می‌دهد و از مشروعیت نظام سیاسی می‌کاهد. وضعیت اقتصادی آمریکا به لحاظ رشد اقتصادی بهتر است و شاخص اجتماعی هر دو کشور نزدیک به هم است، اما آنچه موجب فاصله 22تایی آمریکا شده، همین شکاف سیاسی نخبگان است.

در مورد جناح‌بندی نخبگان در ایران پژوهش‌های زیادی در دست نیست. چهار مطالعه پس از انقلاب به جناح‌بندی نخبگان در ایران پرداخته‌اند.

شاهرخ اخوی در سال 1987، محمد ملک در سال 1989، مازیار بهروز در سال 1991 و سعید برزین در سال 1995 به این مسئله پرداخته‌اند. هیچ‌یک از این مقالات به فارسی نوشته نشده و تا جایی که می‌دانیم ترجمه هم نشده‌اند. موضوع این مقاله‌ها اختلاف نخبگان سیاسی در دهه نخست انقلاب است و مطالعه‌ای در زمینه اختلاف نخبگان در شرایط کنونی در دست نداریم. در این مطالعات اختلاف ایدئولوژیک و پایگاه اقتصادی جناح‌های سیاسی دو عامل اصلی اختلاف میان نخبگان معرفی شده‌اند.

شاهرخ اخوی (۱۹۸۷) منازعات نخبگانی در دهه اول انقلاب را بررسی می‌کند. او چهره‌های شاخص این دوره را دسته‌بندی می‌کند و به نظر می‌رسد اعتقادی ندارد که تصمیم‌گیری‌ها به شکل گروهی و تشکیلاتی انجام می‌شوند و بیشتر بر عاملیت افرادی همچون آیت‌الله منتظری و آیت‌الله هاشمی تأکید دارد. می‌توان این‌طور برداشت کرد که او الگوی رفتاری نخبگان مورد بررسی در مقاله خود را بر اساس منافع مادی نمی‌داند و رفتارهای آنها را بیشتر آرمان‌گرایانه و ایدئولوژیک می‌داند. او معتقد است که دانش کافی در مورد ائتلاف‌ها در جمهوری اسلامی (به عنوان مثال اینکه چه چیزی اردبیلی، خوئینیها و موسوی را به هم پیوند می‌دهد) وجود ندارد.

محمد ملک (۱۹۸۹) درک ماهیت منازعه در ایران پس از انقلاب را منوط به داشتن دانش در مورد مجراهای رسمی و غیررسمی ارتباطات و سازماندهی می‌داند که قدرت از طریق آنها اعمال می‌شود. او بخش عمده‌ای از منازعات بین نخبگان را به اختلاف‌هایی در مورد چشم‌انداز نسبت می‌دهد که این اختلاف به خاستگاه متفاوت عاملان در لایه‌های اجتماعی و طبقاتی متفاوت برمی‌گردد. ملک اشاره می‌کند که شرایط انقلابی باعث ایجاد توازنی از نیروها شد که در آن هیچ‌کدام از طبقات نمی‌توانست به طور مستقل قدرت را در دست بگیرد. ائتلافی که بعد از انقلاب دستگاه دولت را تسخیر کرد، نتیجه این عدم قطعیت در توازن نیروها بود. بنابراین این ائتلاف شامل نماینده‌های لایه‌ها و طبقات ناهمگنی بود که نمی‌توانستند به مدت طولانی متحد بمانند.

مازیار بهروز (۱۹۹۱) به منازعات جناحی بین سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ می‌پردازد. او منازعات جناحی در این دوره را با ورود امام خمینی برای تلاش در میانجیگری و حل این مسائل بررسی می‌کند. بهروز سپس این مسئله را مطرح می‌کند که باقی‌ماندن این جناح‌ها در قالب ائتلاف‌هایی بدون مرزهای مشخص و عدم تأسیس حزب و تشکیلات منسجم از ویژگی‌های مهم این رقابت‌های جناحی است.

سعید برزین (۱۹۹۵) به جناح‌گرایی در ایران پس از انقلاب اسلامی می‌پردازد. او به پیکربندی ساختار سیاسی کشور و از سوی دیگر به عناصر تئوریک جناح‌های سیاسی توجه کرده است. از نظر او درگیری‌های جناحی در سال‌های پایانی دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ میان چهار جناح عمده (حزب‌الله، عمل‌گرایان، جناح راست، جناح چپ) رخ داده است؛ او در ترسیم خطوط اختلاف این گروه‌ها هم نقش رویکردهای ایدئولوژیک و هم رویکردهای مادی اقتصادی و سیاسی را مؤثر می‌داند.

هرچند این مطالعات می‌تواند بخشی از مشکل اختلاف جناح‌های سیاسی در ایران کنونی را نشان دهد، اما فهم آن و یافتن راه‌حل نیازمند مطالعات گسترده‌ای در این زمینه است. اما در مورد شکاف سیاسی در ایران چه می‌توانیم بگوییم، از کی به وجود آمد، چه رویدادهایی آن را تشدید کرد، مصادیق کنونی آن چیست، و چه باید کرد؟ از میان این سؤالات تنها فهم مصادیق آن آسان است. اختلاف بر سر مسئله انتخابات، مشروعیت نظام، اینترنت، حقوق زن، آموزش‌وپرورش، مناصب سیاسی، همه محل نزاع سیاسی است و به‌سختی می‌توان هدف مشترکی میان جناح‌های سیاسی پیدا کرد. حل این منازعه داخلی بزرگ‌ترین مسئله زندگی جمعی ماست.

Akhavi, S. (۱۹۸۷). Elite factionalism in the Islamic Republic of Iran. Middle East Journal, ۴۱(۲), ۱۸۱.

Barzin, S. (۱۹۹۵). Factionalism in Iran. The World Today, ۵۱(۱۰), ۲۰۲-205.

Behrooz, M. (۱۹۹۱). Factionalism in Iran under Khomeini. Middle Eastern Studies, ۲۷(۴), ۵۹۷-614.

Malek, M. H. (۱۹۸۹). Elite factionalism in the post-revolutionary Iran. Journal of Contemporary Asia, ۱۹(۴), ۴۳۵-460.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها