کاسبی آنکارا در سیاست خارجی
سیاست خارجی در خاورمیانه پیچیدگیهای خاصی دارد که در کمتر منطقهای در دنیا چنین پیچیدگیها و حساسیتهایی را میتوان مشاهده کرد که این امر محصول رقابت شرق و غرب در این منطقه از یکسو و ویژگیهای منحصربهفرد خاورمیانه به لحاظ ژئوپلیتیک و منابع از سوی دیگر است

خدایار سعیدوزیری -مدرس دانشگاه: سیاست خارجی در خاورمیانه پیچیدگیهای خاصی دارد که در کمتر منطقهای در دنیا چنین پیچیدگیها و حساسیتهایی را میتوان مشاهده کرد که این امر محصول رقابت شرق و غرب در این منطقه از یکسو و ویژگیهای منحصربهفرد خاورمیانه به لحاظ ژئوپلیتیک و منابع از سوی دیگر است. در این میان نقش برخی کشورها در منطقه که به لحاظ تاریخ و ظرفیتهایی که از نظر طبیعی و سیاسی دارند، پررنگتر است. ازجمله این کشورها به غیر از کشور خودمان، ترکیه است که با توجه به هممرزبودن با اروپا از یکسو و تسلط بر تنگههای دریایی مهم بینالمللی و عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) اهمیتی بیش از دیگر کشورها ازجمله کشورهای عربی در منطقه پیدا میکند. بنابراین توجه به سیاست و راهبردهای دولت ترکیه مهم و شایسته توجه است.
سیاست ترکیه در قریب به دو دهه اخیر و پس از رویکارآمدن حزب عدالت و توسعه در این کشور دچار تحولی کلیدی شده است که توجه به آن کلید فهم سیاستهای اتخاذی این کشور و پیشبینی رفتارهای آینده آن در قبال مسائل منطقهای است. دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه در ترکیه که سیاست خود در منطقه را بر حضور فعال در بحرانهای منطقهای و برعهدهگرفتن نقش میانجی قرار داد و تلاش کرده است همواره عنصر فعال در تمام اختلافات و تنشها در خاورمیانه باشد، بهتدریج به سمتی حرکت کرده است که سیاست خود را از یک راهبرد بلندمدت به تاکتیکهای کوتاهمدت و مبتنی بر منافع آنی و به عبارت بهتر کاسبکارانه تقلیل دهد. درواقع اگر در 10 سال اخیر سیاست خارجی دولت ترکیه را دنبال کنیم، همواره در رفتوبرگشت میان بحران و حل بحران در روابط خود با دیگر کشورها بوده و حتی بعضا این بحرانها را خود ایجاد کرده تا از آن بحران از کشور دیگر کسب منفعتی کند یا از نقاط ضعف دولتهای دیگر برای باجگیری استفاده کرده است. در قضیه کودتای ژنرال السیسی علیه دولت برآمده از اخوانالمسلمین مصر با فشارهایی چندساله بر مصر و قطع رابطه با این کشور و مداخلات در لیبی و فهماندن این مطلب به مصر که بدون توافق با ترکیه مدیترانه برای مصر نیز امن نخواهد بود، نهایتا با نیاز مصر به تنشزدایی در مدیترانه به سبب تلاش این کشور برای اکتشاف منابع هیدروکربنی در دریای مدیترانه و ایجاد زمینه کار مشترک در منابع گازی مدیترانه که مستلزم ثبات در منطقه قبرس و یونان از یکسو و در سواحل مصر و لیبی از سوی دیگر است، به سمت حل مسائل با مصر حرکت کرد. در دیگر سو ترکیه که ابتدا در موضوع اختلاف قطر و عربستان سعودی به سمت تیرگی روابط با سعودی رفته بود و با قتل خاشقجی این تنش به اوج خود رسید، با چالشهای روزافزون اقتصادی ترکیه و درعینحال افزایش درآمد نفتی عربستان در نتیجه بحران جهانی انرژی ناشی از جنگ اوکراین، ترکیه با یک چرخش در سیاست خارجی به سمت نزدیکی به عربستان و حلوفصل اختلافات گام برداشت. همین رویکرد را در مواجهه ترکیه با روسیه در یک دهه اخیر نیز میتوان بهروشنی ملاحظه کرد. تنشی که با هدف قراردادن جنگنده روسیه به اوج رسید، برای حفظ منافع اقتصادی ناشی از توریستهای روس و مبادلات تجاری با این کشور به سمت دوستی پیش رفت. در جنگ قرهباغ نیز ترکیه رویکردی مشابه اتخاذ کرد و در ضمن حمایت مستقیم از باکو در پی آن است که روابط خود با ارمنستان را نیز بازسازی کند و از ترانزیت اقتصادی بهره ببرد.
درمجموع با بررسی دیپلماسی و سیاست خارجی یک دهه اخیر ترکیه میتوان سیاست خارجی این کشور را مبتنی بر سیاست کاسبکارانه کوتاهمدت دانست که تلاش دارد از اختلافات و تنشها در منطقه و وضعیتهایی که حادث میشود، بهرهبرداری کند تا منافع عمدتا اقتصادی خود را از این رهگذر کسب کند و راهبرد بلندمدتی درخصوص توسعه ارتباط یا کاهش ارتباط با کشورها و سیاست مشخصی را جز کسب منافع اقتصادی از هر طریق دنبال نمیکند.