|

هم‌نوع‌خواری و دلایل آن در جوامع انسانی

زمانی که یک موجود فردی از گونه‌ خودش را بخورد، به این رفتار، هم‌نوع‌خواری (Cannibalism) گفته می‌شود که می‌تواند هم در انسان رخ دهد، هم در موجودات دیگر. ریشه واژه انگلیسی کنیبال به زمانی باز‌می‌گردد که کریستف کلمب وارد جزایر کارائیب شد. او اقوامی را دید که بنا به ادعای خودشان عمل هم‌نوع‌خواری را انجام می‌دادند

حامد وحدتی‌نسب*: زمانی که یک موجود فردی از گونه‌ خودش را بخورد، به این رفتار، هم‌نوع‌خواری (Cannibalism) گفته می‌شود که می‌تواند هم در انسان رخ دهد، هم در موجودات دیگر. ریشه واژه انگلیسی کنیبال به زمانی باز‌می‌گردد که کریستف کلمب وارد جزایر کارائیب شد. او اقوامی را دید که بنا به ادعای خودشان عمل هم‌نوع‌خواری را انجام می‌دادند. این اقوام، سرخ‌پوستان کریب ساکنِ جزایر کارائیب بودند یا آن‌گونه که کلمب نامیدشان: کریبال‌ها. کلمب در بازگشت خود از این سفر به این رفتار اشاره داشت و از کریبال‌ها یاد کرده است. کلمه کریبال در مرور زمان به کنیبال تبدیل می‌شود، به عبارت دیگر پیش از کلمب چنین کلمه‌ای وجود نداشته و به نوعی ناشی از تغییرات در مرور زمان از واژه اصلی کریبال بوده است. هم‌نوع‌خواری فقط مخصوص انسان نیست و در گستره‌ عظیمی از حیوانات هم این رفتار مشاهده شده است. شاید به چشم بسیاری خیلی منزجرکننده بیاید که ببینند یک همستر بچه‌ خودش را بخورد یا مثلا گربه چنین کاری را انجام دهد؛ اما انجام این رفتار در حیوانات دلایل انتخاب طبیعی دارد، در واقع حیوان زمانی که می‌بیند یکی از فرزندانش شانس چندانی برای بقا ندارد، با هم‌نوع‌خواری می‌خواهد از تلف‌شدن انرژی جلوگیری کند. در میان نخستی‌ها یعنی همان پرایمت‌ها هم انواع زیادی از هم‌نوع‌خواری گزارش شده است. در یک نگاه کلی، هم‌نوع‌خواری را می‌توان در سه نوع طبقه‌بندی کرد: ایندوکنیبالیزم یعنی افراد یک خانواده همدیگر را بخورند. اگزوکنیبالیزم یعنی افراد، فرد یا افرادی از بیرون خانواده خود را بخورند، مثلا یک گروه انسان گروهی دیگر از انسان‌ها را بخورند و سلف کنیبالیزم، به‌مثابه خوردن بخش‌هایی از بدن فرد توسط خود شخص، مثلا خوردن بخش‌های مرده پوست دست یا خورده‌شدن سلول‌های پیر توسط ماکروفاژها در سیستم گردش خون بدن. اما چه می‌شود که انسان‌ها مبادرت به هم‌نوع‌خواری کرده و می‌کنند؟ دانشمندان چهار دلیل اصلی را برای این رفتار برشمرده‌اند. نخست، گرسنگی و اجبار برای زنده‌ماندن است؛ یعنی از روی ناچاری است. دیگری دلایل آیینی است؛ یعنی یا افراد می‌خواهند عشق و محبت به فرد از‌دست‌رفته را با خوردن بخشی از بدنش نشان بدهند یا قدرت و انرژی‌ای را که فرد از‌دست‌رفته داشته، می‌خواهند با خوردن بخش‌هایی از بدن آن فرد، به خودشان منتقل کنند. مثلا در نزد برخی از اقوام این‌طور تصور می‌شده که جگر (کبد) یا قلب مرکز شجاعت بدن بوده و اگر فردی که مرده آدم شجاعی بوده، حالا اگر ما بیاییم مثلا کبد یا قلبش را بخوریم، توانایی‌ها یا ویژگی‌های آن فرد به ما هم منتقل می‌شود. دلیل شماره سوم، مواردی از هم‌نوع‌خواری است که به دلایل بیماری‌های روانی انجام شده و چهارمین دلیل، هم‌نوع‌خواری عامدانه به منظور وحشت‌افکنی بوده که این هم مثال‌هایش هم در ایران و هم در جاهای دیگر وجود دارد. گرسنگی و مجبور‌بودن یکی از شایع‌ترین و همیشگی‌ترین دلایل هم‌نوع‌خواری بوده که هم قدیمی‌ترین دلیل مستند‌شده در بافت‌های باستان‌شناسی/انسان‌شناسی است و هم اینکه همیشه احتمال رخ‌دادن آن وجود خواهد داشت. انسان‌ها به یک جایی می‌رسند که برای بقای خودشان ناچار هستند که انسان دیگری را که مُرده، بخورند. مثال‌های فراوانی از این رفتار در خلال جنگ‌های صلیبی، به‌ویژه در محاصره اورشلیم در خلال سال‌های 1091 تا 1096 میلادی گزارش شده است. براساس مستندات مکتوب، عمده سپاه صلیبیون - که در پی تسخیر اورشلیم بودند – مشتمل بر کشاورزان و کارگران ساده و فاقد هرگونه پشتیبانی لازم برای انجام محاصره طولانی‌مدت بودند. این سپاهیان پس از اینکه ماه‌ها پشت دروازه‌های اورشلیم به انتظار نشستند، بر اثر سوء‌تغذیه به انواع و اقسام بیماری‌ها مبتلا شده و تعداد زیادی از افراد، بیرون درواز‌ه‌های اورشلیم تلف شدند. با کمبود غذا، بازماندگان سپاه صلیبیون شروع کرده بودند به خوردن اجساد. همین‌طور مثال‌های فراوانی از هم‌نوع‌خواری انسانی در دو جنگ جهانی اول و دوم گزارش شده، ضمن اینکه در ایران و در جریان قحطی بزرگ جنگ جهانی اول، برخی گزارشگران از انجام عمل هم‌نوع‌خواری در تهران، اصفهان و شیراز خبر داده‌اند. از دیگر مثال‌های فراوان هم‌نوع‌خواری به دلیل ناچاری، می‌توان به گزارش‌ها درباره گم‌شدگان در اقیانوس‌ها و دریاها اشاره داشت و همچنین مورد معروف پرواز اروگوئه ایرفورس 571 که هواپیمای حامل بازیکنان فوتبال در سال 1972 در کوه‌های آند سقوط کرد و گروه امداد تنها پس از گذشت 72 روز به محل حادثه رسید. از 41 نفر مسافر این پرواز، تنها 15 نفر باقی ماندند و تا سال‌ها حاضر نمی‌شدند درباره آنچه بر آنان گذشته بود، با رسانه‌ها صحبت کنند. بعدها مشخص شد که بازماندگان با ارتزاق از گوشت دیگر افرادی که مرده بودند، توانستند زنده بمانند. اما درخصوص نوع آیینی هم‌نوع‌خواری، باز هم مثال‌های فراوانی از سرتاسر جهان در دسترس است. برای نمونه در اعمال آیینی قوم آزتک در آمریکای مرکزی (مکزیک امروزین)، فردی را که برای خدایان قربانی می‌کردند، قلبش را می‌خوردند. از نگاه آزتک‌ها، قلب مهم‌ترین بخش بدن فرد قربانی بود که توسط برجسته‌ترین کاهنان خورده می‌شد. در بخش‌هایی از چین در اعصار گذشته سنتی رواج داشته که بخش‌های کوچکی از بدن فرد درگذشته توسط بستگان نزدیک او و به نشانه عشق و احترام خورده می‌شد. هم‌نوع‌خواری آیینی همچنین در قبایلی در پاپوآ گینه نو، جنوب شرق آسیا، آمازون و... توسط میسیونرهای مذهبی و بعدتر انسان‌شناسان مشاهده و ثبت شده است. شاید بتوان عنوان کرد که سومین دلیل هم‌نوع‌خواری، یعنی اختلالات روانی، از زمره بحث‌برانگیزترین موارد باشد. مثال‌هایی از این نوع همواره در طول تاریخ وجود داشته و خواهد داشت. برای نمونه، مورد آرمین مِیوِس آلمانی، یکی از عجیب‌ترین‌‌هاست. او در سال 2001 با درج آگهی در اینترنت رسما اعلام کرد که نیازمند فردی است که داوطلبانه حاضر باشد توسط او خورده شود! نکته عجیب‌تر آنکه تعداد زیادی به آگهی او پاسخ دادند و در نهایت یک نفر از میان‌شان انتخاب شد. مِیوِس از تمام مراسم فیلم‌برداری کرد، ضمن اینکه قربانی به دلیل خون‌ریزی از دنیا رفت. پای پلیس و مقامات دولتی زمانی به موضوع باز شد که نسخه‌ای از فیلم مِیوِس منتشر شد. مشکلی که در بدو امر به لحاظ قانونی پیش آمده بود، این بود که مِیوِس شاکی خصوصی نداشت و فرد قربانی با رضایت خویش دست به این عمل زده بود. بعدتر، دادستان مِیوِس را به جرم جریحه‌دارکردن وجدان عمومی بازداشت و زندانی کرد. وحشت‌افکنی و القای ترس چهارمین دلیل هم‌نوع‌خواری است که مثال‌های تاریخی و معاصر فراوانی دارد. برای مثال انجام این عمل در برابر سپاهیان دشمن منجر به تخریب روحیه سربازان می‌شده است. مکتوبات تاریخی حاکی از این است که در خلال نبردهای دامنه‌دار ایران و عثمانی، هم نیروهای ویژه سپاه عثمانی (معروف به یِنی چِری‌ها) و هم قزلباش‌های صفوی هر دو، این کار را در برابر همدیگر انجام می‌دادند؛ یعنی قبل از اینکه جنگ شروع بشود دو تا سپاه که جلوی هم صف‌کشی می‌کردند، هر‌کدام‌شان تعدادی اسیر از دسته مقابل داشتند. یِنی چِری‌ها اسیرهای ایرانی را زنده‌زنده جلوی سپاه ایران می‌خوردند و قزلباش‌های صفوی هم متقابلا همین کار را برای درهم‌کوبیدن روحیه‌ طرف مقابل انجام می‌دادند. در موارد معاصر می‌توان به ثبت هم‌نوع‌خواری در جنگ‌های سیرالئون در آفریقای غربی اشاره داشت. همچنین نوعی از هم‌نوع‌خواری به شکل شکار انسان‌های دسته‌ها و قبیله‌های دیگر در قامت انتقام و ایجاد ترس، در میان قبایل مائوری در نیوزیلند و شاید از همه معروف‌تر، در آسمات‌ها در گینه نو، ثبت شده است. گرچه دولت مرکزی در گینه نو سال‌هاست که این عمل را ممنوع اعلام کرده است؛ اما برخی شنیده‌ها و مصاحبه‌های انسان‌شناسان با بومیان آسمات، حاکی از انجام گاه و بی‌گاه آن و به صورت مخفیانه است. اما در بافت باستانی از کجا می‌توانیم تشخیص بدهیم نمونه‌ای که با آن مواجه هستیم در خود شواهدی از هم‌نوع‌‌خواری دارد؟ انسان‌شناس فقید دانشگاه ایالتی آریزونا، کریستی ترنر، نتیجه سال‌ها تحقیق خود درباره شواهد و مدارک هم‌نوع‌خواری در جنوب غرب آمریکا را در کتابی به نام «من کورن» منتشر ساخت و در این کتاب برای نخستین‌ بار به شواهد و مدارکی اشاره کرد که در صورت وجودشان در استخوان‌های انسانی باستانی، می‌توان فرض هم‌نوع‌خواری را درباره‌شان مطرح ساخت. مقایسه الگوی شکستگی در استخوان‌های انسانی و جانوری، وجود آثار برش (Cutmarks) ناشی از ابزار سنگی روی استخوان‌ها، سوختگی ناشی از کباب‌کردن و صیقلی‌شدن انتهای استخوان‌های بلند بر اثر تماس با جداره ظروف سفالین (به دلیل پختن در آب جوش و هم‌زدن مواد) همگی از زمره این مدارک هستند. چنانچه بخواهیم در بافت باستان‌شناختی، قدیمی‌ترین شواهد هم‌نوع‌خواری را پیدا کنیم، می‌توان تا دو‌ونیم میلیون سال پیش به عقب رفت. نخستین شواهد هم‌نوع‌خواری (در شکل وجود آثار برش با ابزار سنگی بر روی سنگواره‌ها) در نوعی از انسان‌ریخت‌ها (استرالوپیته‌کوس آفریکانوس) به قدمت دو‌ونیم میلیون سال پیش و در جنوب آفریقا مستند شده است. در ادوار سپسین و حوالی 400 هزار سال پیش در نوع دیگری از انسان به نام انسان راست‌قامت در محوطه ژوکودیان در چین نیز آثار هم‌نوع‌خواری دیده شده است. در نئاندرتال‌ها هم شواهد زیادی از هم‌نوع‌خواری به شکل استخوان‌های شکسته و استخوان‌هایی که سوخته‌اند و آثار برش روی آنها وجود دارد، به دست آمده است. نکته شایان توجه این است که در هیچ‌یک از موارد یادشده، رفتار هم‌نوع‌خواری به‌مثابه عملی منظم و دامنه‌دار نبوده است. به عبارت دیگر گوشت انسان به‌عنوان بخشی از رژیم غذایی معمول در نظر گرفته نمی‌شده و گویی در شرایط اقلیمی سخت و از سر ناچاری، انسان‌های پیش از تاریخ به این عمل دست می‌زده‌اند. در مدارک باستان‌شناسی پیش از تاریخ ایران و در اشگفت گاوی نزدیک مرودشت، استخوان‌های انسانی به دست آمده که هم آثار بریدگی با ابزار سنگی دارند و هم آثار سوختگی. شواهد انسانی اشگفت گاوی مربوط به حوالی ۳۰ هزار سال پیش و منتسب به انسان هوشمند هوشمند است. در کنار شواهد اشگفت گاوی، از غار پیش از تاریخی قُبه در کرمانشاه نیز چنین شواهدی گزارش شده است. در حالت کلی چهار دلیل اصلی برای انجام رفتار هم‌نوع‌خواری در جوامع انسانی در طول تاریخ وجود داشته است: گرسنگی، آیینی، بیماری‌های روانی و وحشت‌افکنی. از این میان دو دلیل گرسنگی و بیماری‌های روانی از زمره شایع‌ترین عوامل بوده، هستند و خواهند بود.

*انسان‌شناس پیش از تاریخ از دانشگاه ایالتی آریزونا، استاد تمام و مدیر گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها