زخمهای قلم در نبردی بیپایان
150 خبرنگار در همین جنگ 12روزه کار خود را از دست دادند. اگر از دیوار صدا درآمد، از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هم درآمد؛ نهادی که متولی مستقیم حرفه روزنامهنگاری در ساختار دولت شناخته میشود. از نقش این معاونت در ماجرای لایحه کذایی دوفوریتی بگذریم که خود حکایتی پرآب چشم است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
150 خبرنگار در همین جنگ 12روزه کار خود را از دست دادند. اگر از دیوار صدا درآمد، از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هم درآمد؛ نهادی که متولی مستقیم حرفه روزنامهنگاری در ساختار دولت شناخته میشود. از نقش این معاونت در ماجرای لایحه کذایی دوفوریتی بگذریم که خود حکایتی پرآب چشم است. حالا دولتیها میخواهند منت هم بگذارند و مثلا با یک بسته حمایتی، سروته ماجرا را هم بیاورند.
همه ناراحتیم. روزنامهنگاران مستقل حال و روز خوشی ندارند. روزنامهنگاری در ایران، به نفسنفس افتاده و نه فقط با بحران کاغذ، بلکه با سیاستهای آشفته، بیمهری نهادهای رسمی و گرایش فزاینده نسل جدید به تجاریسازی و سوداگری محتوا و فاصلهگرفتن از رسالت روشنگری، دستبهگریبان است. ۱۷ مرداد -روز خبرنگار- که میرسد، باز مثل هر سال، مدیران فرصت را غنیمت میشمارند تا در تالارهای پرزرقوبرق، مراسمی تکراری و تهی از معنا برگزار کنند؛ در آن از فتحالفتوحهای خود سخنسرایی کنند، پس از گرفتن عکس یادگاری، چهرهای رسانهدوست از خود به نمایش بگذارند و در پایان، پاکتی تحقیرآمیز هم پیشکش کنند. لابد آنها از ۱۸۸ سال خوندلخوردن، ایستادن، تحملکردن، خم به ابرو نیاوردن و زنده نگهداشتن شعله امید بیخبرند. تاریخ روزنامهنگاری در ایران، داستان مردان و زنانی است که با قلم خود روشنی آوردند، بیهیاهو جنگیدند و در برابر زورمندان ایستادند و این روز، اگر درست دیده شود، گرامیداشت حرفهای شریف و البته فرصتی برای بازاندیشی در مسیر دانایی و آگاهی در جامعه ماست.
یادم نمیرود، بهمن ۶۸ که وارد دانشگاه علامه طباطبایی شدم، در دانشکده نوستالژیک خیابان کتابی، زندهیاد حسین قندی، استاد فقیدمان، دانشجویان تازهوارد روزنامهنگاری را جمع کرد تا درباره رشتهای که انتخاب کرده بودیم، سخن بگوید. خلاصه صحبتش این بود که در حرفه روزنامهنگاری، «پول نیست و بهندرت افرادی را میبینی که به سن بازنشستگی برسند و زنده بمانند»! یادش بخیر ایام رؤیایی پس از پیروزی بزرگ در انتخابات دوم خرداد ۷۶، چه روزهایی طلایی برای مطبوعات ایران بود. رسانههای ما از ابتدای پیدایش در دوره قاجار، روزگار پرنشیبوفرازی را پشت سر گذاشتهاند. در دوره استبداد صغیر، پس از به توپ بستن مجلس، محمدعلیشاه با قساوت تمام، نسل اول روزنامهنگاران را در باغشاه سلاخی کرد. صوراسرافیل و یاران مظلوم او که حلاوت آزادی و قدرت قلم را به مخاطب ایرانی چشانده بودند، کاروانسالاران این راه بودند و با خون پاک خود مسیر آزادی و روشنگری را گشودند.
پس از پایان استبداد رضاخانی در شهریور ۲۰، نسیم آزادی دوباره وزیدن گرفت و قلمهای دربند آزاد شدند و تاختند. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی، روند رو به رشد رسانهها و رفتار جسورانه روزنامهنگاران در برابر قدرت و همراهی حمایتگرانه مردم از رسانه را شاهد بودیم. در زمستان 57، اعتصاب بزرگ روزنامهنگاران، نقش بزرگی در شکستن هیمنه استبداد ایفا کرد، اما پس از استقرار، آنگونه که مناسب شأن آنان بود با آنها برخورد نشد. بعد از دوم خرداد تا توقیف روزنامهها و مجلات، واقعا بهار مطبوعات بود، اما قدر آن فضای پُرنشاط و امیدبخش دانسته نشد. روزنامهنگاران خانهنشین و عدهای مجبور به جلای وطن شدند و به کار در رسانههایی پرداختند که اگر حق انتخاب داشتند، در ایران میماندند و نمیرفتند. گزارشهای تحسینبرانگیز برخی خبرنگاران بیبیسی فارسی در همین جنگ ۱۲روزه از جنایات اسرائیل، عمق وطندوستی آن نسل از روزنامهنگاران مهاجر را نشان داد و جای خالیشان را در رسانههای امروز ایران یادآور شد.
امروز اما روزنامهنگاری ایران در حال مواجهه با دشوارترین شرایط تاریخ خود است؛ گرانی بیسابقه کاغذ، کمر روزنامهها را خم کرده و درآمدهای آگهی دیگر کفاف هزینههای تحریریه را نمیدهد. بااینحال، در پس این دشواریها، روزنامهنگارانی ایستادهاند که بهرغم همه فشارهای پیدا و پنهان، شجاعت نوشتن را حفظ کردهاند و با وجود امواج بیامان خودسانسوری، همچنان صدای آگاهیبخشی و روشنگری را حفظ میکنند.
سایتهای خبری، گرچه گاهی به دام اخبار سفارشی روابطعمومیها و تبلیغات مبتذل افتادهاند، اما در بطن این بحران، فرصتی برای بازتعریف رسالت رسانه و بازگشت به اصول اصیل روزنامهنگاری به چشم میخورد. حال روزنامهنگاران مستقل ما خوب نیست و صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند. آنها خود را با همقطارانشان در کشورهای دیگر میسنجند؛ روزنامهنگارانی که جرئت و جسارت و امکان ایستادگی در برابر صاحبان قدرتی همچون ترامپ را دارند و خم به ابرو نمیآورند. این مقایسه تلخ، آینهای است که دشواریهای امروز ما را بیش از پیش نمایان میکند، اما همزمان یادآور میشود که راه مقاومت و پایداری باز است و باید در این مسیر گام برداشت. در این میان، رسانههای تزیینی، فرمایشی و بیمخاطب قصهای دیگر دارند؛ آنها در اول صف دریافت هرگونه حمایت و سهمیه قرار میگیرند و در پوشش نابجای روزنامهنگاری، کسبوکاری پُررونق برای خود ساختهاند. دولت باید برای حفظ رسانههای مستقل، بهجای پشتیبانی از این بنگاههای بیاثر و وابسته، حمایت خود را معطوف به تحریریههایی کند که قلمشان را به پول نفروختهاند و پایبند به رسالت واقعی حرفهاند.
رسانههای مستقل در جنگ اخیر، علیرغم همه دلخوریها و بیمهریها، ثابت کردند که در بزنگاههای حساس ملی میتوانند نقش تعیینکنندهای ایفا کنند. خبرنگاران اجتماعی روزنامههایی مانند شرق، هممیهن، اعتماد، سازندگی، فرهیختگان، آرمان و...، گزارشهایی حرفهای و تأثیرگذار از جنایتهای دشمن تهیه و منتشر کردند که زبان گویای عمق فاجعه بود. رسانههای مستقل، امروز در معرض مرگ خاموش قرار دارند و به حمایت و پشتیبانی جدی نیازمندند. اگر برای این حرفه شریف دلسوختهایم، باید این اندوه را از سر امید و ارادهای قوی برای اصلاح وضعیت بدانیم. امید به بازگشت دوباره خبرنگاران بیکارشده به عرصه خبر و آگاهیبخشی همچنان روشن است. با حمایت و همدلی نهادهای مسئول، میتوان چشماندازی ساخت که در آن این قلمها دوباره بدرخشند.
به احترام قلمهایی که غلاف شدند و صداهایی که خاموش شدند و به احترام حقیقتهایی که هنوز شنیده نشدهاند، روز خبرنگار بر همه آنانی که هنوز ایستادهاند، تلاش میکنند و میدرخشند، مبارک باد. یقینا این روز یادآور امید و ایمان به آیندهای روشنتر برای روزنامهنگاری در ایران است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.