|

دپوی ۱۳۰ هزار کانتینر؛ فاجعه‌ای که از پیش معلوم بود

فاجعه اخیر در بندر شهید رجایی بندرعباس، بیش از آنکه یک حادثه مقطعی تلقی شود، نماد یک بحران عمیق و ساختاری در مدیریت اقتصادی و اجرائی کشور است.

دپوی ۱۳۰ هزار کانتینر؛ فاجعه‌ای که از پیش معلوم بود

فاجعه اخیر در بندر شهید رجایی بندرعباس، بیش از آنکه یک حادثه مقطعی تلقی شود، نماد یک بحران عمیق و ساختاری در مدیریت اقتصادی و اجرائی کشور است. انباشت بی‌سابقه ۱۳۰ هزار کانتینر در یکی از راهبردی‌ترین گلوگاه‌های تجارت خارجی ایران، زنگ خطری‌ است که سال‌ها پیش باید به صدا درمی‌آمد؛ اما مثل همیشه، هشدارهای مکرر فعالان اقتصادی نادیده گرفته شد‌ تا امروز دوباره در برابر تلی از بحران، سکوت مسئولان شکسته شود.

وقتی رئیس‌جمهور کشور با لحنی قاطع و سؤالی ساده از مدیران بندر و گمرک می‌پرسد که «چرا این‌همه کانتینر در بندر دپو شده است؟»، در حقیقت فریادی‌ است در برابر بی‌عملی و تصمیمات اشتباهی که نه‌تنها اصلاح نمی‌شوند، بلکه مسئولیت‌پذیری در قبال آنها نیز وجود ندارد. پرسشی که نه‌فقط پاسخی اجرائی می‌طلبد، بلکه بازخواست از مدیرانی‌ است که سال‌هاست در قالب ابلاغیه‌ها، آیین‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌های غیرکارشناسی، جریان تجارت خارجی کشور را فلج کرده‌اند. بخش زیادی از مشکلات کنونی‌ ناشی از نگاه غیرکاربردی و پشت‌میزی به مسائل میدانی است.

تصمیم‌گیرانی که در اتاق‌های دربسته، بدون ارتباط با واقعیت‌های بندر و زنجیره تأمین، برای هزاران واحد اقتصادی نسخه می‌پیچند. این مدیران نه‌تنها از وضعیت واقعی ترخیص کالا، صف کامیون‌ها‌ یا صف‌های بلند پیشخوان‌های گمرکی بی‌خبر هستند، بلکه گاهی حتی اصول اولیه لجستیک و بازرگانی را نیز درک نمی‌کنند. حذف مکانیسم «حمل یکسره» یکی از همین تصمیمات اشتباه بود؛ طرحی که به جای تسهیل، باعث گره‌افکنی در فرایند واردات و صادرات شد. حمل یکسره، به‌عنوان یکی از مؤثرترین شیوه‌های کاهش زمان ترخیص و تخلیه، می‌توانست راه‌حلی برای جلوگیری از دپوی طولانی‌مدت کانتینرها باشد؛ اما به‌جای توسعه این راهکار، با نگاهی امنیت‌زده و بدون تدبیر، آن را کنار گذاشتند. امروز، نتیجه این تصمیمات را در بندری می‌بینیم که دیگر ظرفیت نفس‌کشیدن هم ندارد. از سوی دیگر، سیستم بوروکراتیک، کند و گره‌خورده گمرک و نهادهای مرتبط، روزبه‌روز پیچیده‌تر شده است.

به جای حل مسئله، هر روز یک بخش‌نامه تازه صادر می‌شود؛ بدون در نظر گرفتن اثرات آن بر زنجیره تجارت کشور. بسیاری از این مقررات نه‌تنها به تسهیل امور کمکی نمی‌کنند، بلکه موجبات اتلاف وقت، سردرگمی تجار و زیان هنگفت به اقتصاد کشور را فراهم کرده‌اند. جای تأسف است که بسیاری از مدیران تا زمانی که فاجعه‌ای رسانه‌ای نشود، هیچ احساس مسئولیتی ندارند.

حضور رسانه‌ها، دوربین‌ها و فشار افکار عمومی است که گاهی این مدیران را به واکنش وامی‌دارد؛ آن‌هم واکنش‌هایی مقطعی و بدون نگاه اصلاح‌گر. بااین‌حال، حقیقت این است که بحران‌ها پشت پرده همچنان فعال‌اند و سیستم ناکارآمد، با همان مسیر گذشته به راه خود ادامه می‌دهد. حال باید از خود پرسید‌ چرا با وجود این‌همه هشدار، هیچ اقدام جدی و بنیادینی صورت نگرفته است؟

آیا جان مردم، خسارات مالی‌ و معضلات انباشت کالا هنوز هم برای تصمیم‌گیران ما اهمیت ندارد؟ آیا وقت آن نرسیده است که نهادهای نظارتی، سازمان بازرسی، قوه قضائیه و دستگاه‌های امنیتی، به‌صورت مستقل و قاطع وارد عمل شوند و با مسببان این وضعیت برخورد کنند؟ برخوردی که نه‌تنها عدالت را محقق کند، بلکه درسی عبرت‌آموز برای مدیرانی باشد که بی‌عملی را به عادت بدل کرده‌اند. فاجعه بندر شهید رجایی، نه یک خطای انسانی، بلکه نماد یک سیستم پوسیده اداری‌ است که بدون بازنگری اساسی، هر روز بر مشکلات اقتصاد کشور می‌افزاید. امروز دیگر زمان اظهارنظرهای کلی و وعده‌های کوتاه‌مدت گذشته است. اصلاح واقعی، شجاعت می‌طلبد و اگر این شجاعت وجود نداشته باشد، باید گفت‌ فاجعه بعدی، فقط مسئله زمان است.