|

آیا شمال ایران برای مهاجرت جا دارد؟

آنچه امروز به‌عنوان رویای زندگی در شمال دنبال می‌شود، ممکن است فردا به بحرانی زیست‌محیطی، اجتماعی و فرهنگی برای سبزترین مناطق ایران تبدیل شود.

آیا شمال ایران برای مهاجرت جا دارد؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

آنچه امروز به‌عنوان رویای زندگی در شمال دنبال می‌شود، ممکن است فردا به بحرانی زیست‌محیطی، اجتماعی و فرهنگی برای سبزترین مناطق ایران تبدیل شود.

قرار بود در برخی از روستاهای استان گیلان ۳۰ خانوار ساکن باشند اما حالا تعداد آن‌ها به ۲۰۰ خانوار رسیده؛ سهمی که این روستاها از انرژی، آب و زمین داشتند با سهمی که امروز باید داشته باشند دیگر قابل مقایسه نیست و با ورود جمعیت جدید، زندگی در این روستاها چهره‌ای متفاوت یافته که برای اهالی بومی ناآشنا است.

اخیرا گفته شده حدود ۸۰۰ هزار نفر طی دو سال گذشته به استان‌های شمالی ایران مهاجرت کرده‌اند. این در حالی است که این آمار مربوط به سال ۱۴۰۲ است؛ آماری که در سال ۱۴۰۳ نیز مجددا در رسانه‌ها بازنشر شد و حالا باری دیگر همان عدد تکرار می‌شود. اما، در سال ۱۴۰۴ به واسطه کمبود منابع آب و مشکلات آب و هوایی در کلانشهرها این مهاجرت با رشد بیشتری مواجه شد و جنگ ۱۲ روزه به آن سرعت بخشید.

اگرچه آمار جدیدی از تعداد مهاجران در این سال‌ها به استان‌های شمالی اعلام نشده، اما افزایش چشم‌گیر قیمت ملک در این استان‌ها می‌تواند نشانی از تقاضای بیشتر افراد باشد. در این نقطه مساله قابل توجه می‌شود؛ تقاضای ملک در استان‌هایی که بر روی هم ۳٬۴۰۰٬۰۰۰ هکتار جنگل دارد مساله‌ساز به نظر می‌رسد. به عنوان مثال گیلان با ۱۵ هزار هکتار مساحت حدود ۲.۸ میلیون نفر از جمعیت ثابت کشور را در خود جای داده است؛ این یعنی گیلان، به تنهایی، خارج از پتانسیلش تبدیل به سرزمینی برای زندگی شده.

میل به حضور در جایی خوش‌آب‌وهوا یا مکانی که تصویری از طبیعت دست‌نخورده ارائه می‌دهد، به ریشه‌های وجودی انسان بازمی‌گردد. این گرایش در سال‌های اخیر با عنوان «بیوفیلیا» شناخته می‌شود؛ مفهومی که بر اساس آن، انسان‌ها دارای تمایل ذاتی به برقراری ارتباط با طبیعت و محیط‌های طبیعی هستند؛ میلی که در طول فرآیند تکامل، در ساختار روانی بشر شکل گرفته است. برای انسان، حضور در طبیعت با احساسات مثبت، آرامش و بهزیستی ذهنی همراه می‌شود. این در حالی است که انسان مدرن، در تناقضی آشکار با این میل درونی، در کلانشهرهایی زندگی می‌کند که تا چشم کار می‌کند مملو از سازه‌های انسان‌ساختی است که با روحیات اصیل او همخوانی ندارد. از یک‌سو، بسیاری از نیازهای روانی انسان امروز تنها در چنین فضاهایی پاسخ می‌گیرد و از سوی دیگر، او روزبه‌روز از اصل خویش فاصله می‌گیرد.

برای مردمان ایران که در اقلیمی چهارگانه زیست می‌کنند، اقلیم معتدل و مرطوب بیش از هر چیز با سواحل جنوبی دریای خزر گره خورده است؛ نقطه‌ای که انسان را به میل درونی‌اش برای نزدیکی به طبیعت نزدیک‌تر می‌کند. اگرچه این مناطق در گذشته بیشتر به‌عنوان مقصدی برای فراغتی چندروزه انتخاب می‌شدند، اما با تشدید بحران‌های زیست‌محیطی و تغییرات اقلیمی در کلانشهرها، میل به حضور دائمی در این نواحی به‌طور محسوسی افزایش یافته است.

در سال ۱۴۰۲، هم‌زمان با طرح رقم مهاجرت ۸۰۰ هزار نفر به استان‌های شمالی، داریوش گلعلی‌زاده، رئیس پیشین مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست، هشدار داد: «متاسفانه باید گفت که ما در حوزه تغییر اقلیم در حال حرکت به سمت یک فروچاله هستیم و اگر سازگاری نداشته باشیم، با توجه به تحریم‌ها و محدودیت‌های موجود، آسیب جدی متوجه کشور خواهد شد.» او در ادامه، درباره سالی که اکنون در آن قرار داریم نیز اظهار کرد: «با توجه به عملکرد فعلی، به سیاست‌های محیط زیست مطلوب در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ نخواهیم رسید.» اکنون با ورود به سال ۱۴۰۴، به نظر می‌رسد این پیش‌بینی چندان دور از واقعیت نبوده است. با این حال، پرسش اصلی اینجاست که آیا همه‌چیز به تغییرات اقلیمی محدود می‌شود؟

آلودگی هوا در کلانشهرها، یکی دیگر از عواملی است که هم‌زمان با تغییرات اقلیمی، میل افراد به مهاجرت به استان‌های شمالی را تقویت کرده است. بر اساس آماری که شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، به‌عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین کلان‌شهرهای ایران، ارائه می‌دهد، سال گذشته تهران تنها ۱۰ روز هوای ناسالم برای عموم مردم داشت؛ اما در سال جاری، در حالی که هنوز پایان سال فرا نرسیده، این شهر ۲۰ روز هوای ناسالم برای عموم مردم را تجربه کرده است؛ رقمی که دو برابر سال گذشته است.

در کنار آلودگی هوا، بحران آب نیز به‌طور مستقیم با تغییرات اقلیمی و مدیریت نادرست منابع پیوند خورده است. مسعود امیرزاده، کارشناس حوزه آب، در این‌باره می‌گوید: «اکنون در مرحله‌ای قرار داریم که رشد جمعیت از میزان آب قابل انتقال پیشی گرفته است و منابع تأمین‌کننده آب نیز خود با کمبود مواجهند. این شرایط موجب جابه‌جایی جمعیت و بروز پدیده «مهاجرت آبی» می‌شود؛ مهاجرتی که اکنون به‌صورت محسوس از استان‌های خشک به مناطق دارای منابع آبی، به‌ویژه استان‌های شمالی، در حال انجام است.»

در کنار آلودگی هوا و بحران منابع آبی، باید به مؤلفه احساس امنیت نیز توجه کرد. به گفته سیدرضا صالحی‌امیری، وزیر میراث فرهنگی، در طول جنگ ۱۲روزه «تنها به استان مازندران حدود ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر سفر کردند و حدود سه میلیون نفر نیز به گیلان رفتند.» همین مسئله، تب خرید ملک و زمین در استان‌های شمالی را تشدید کرد؛ به‌طوری که در گزارشی از هم‌میهن آمده است: «در یک مورد، ویلایی که پیش از جنگ با قیمت سه میلیارد تومان برای فروش عرضه شده بود، پس از جنگ به قیمت چهار میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رفت.» به نظر می‌رسد مناطقی از شمال ایران که کمتر درگیر جنگ بودند، در ذهن بخشی از مردم به‌عنوان پناهگاهی امن بازتعریف شدند.

بنابراین، تغییرات اقلیمی، بحران آب، آلودگی هوا، چهره کلانشهرهایی که نسبتی با طبیعت ندارند و ترس ناشی از جنگ، مجموعه عواملی هستند که میل به مهاجرت به استان‌های شمالی ایران را تقویت کرده‌اند. در همین نقطه است که تورستن وبلن، جامعه‌شناس، می‌گوید: «هنگامی که ساختار شهری نتواند نیازهای اساسی مردم را تأمین کند، افراد به سمت محیط‌های جایگزین و کم‌تنش‌تر حرکت می‌کنند؛ حتی اگر این انتخاب مستلزم تغییر سبک زندگی و مهاجرت باشد.»

تمامی مسائل برشمرده‌شده، علل افزایش میل به مهاجرت به استان‌های شمالی ایران را تا حد زیادی روشن می‌کند؛ اما پرسشی که همچنان بی‌پاسخ مانده این است که آیا استان‌های شمالی توان و تاب پذیرش این حجم از جمعیت را دارند یا نه.

بر اساس برآوردهای انجام‌شده، جمعیت مهاجر مازندران عمدتاً از استان‌های همجوار مانند تهران، البرز، قم و سایر استان‌های نزدیک تامین می‌شود؛ اما وضعیت در گیلان متفاوت است. به گفته تیمور آمار، مجری طرح الگوی مهاجرت به نواحی روستایی استان گیلان: «به جز خراسان جنوبی، تعداد مهاجران اصفهانی، استان مرکزی و استان‌های نواحی جنوب شرق ایران هم بسیار قابل توجه است.» بنابراین به نظر می‌رسد میل به مهاجرت به استان‌های شمالی، محدود به یک یا چند استان خاص نبوده و در سراسر کشور گسترش یافته است.

این در حالی است که فرهاد حسینی طایفه، مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان، درباره وضعیت این استان هشدار می‌دهد: «در حال عبور از مرحله تاب‌آوری هستیم اما به‌زودی این وضعیت غیرقابل بازگشت خواهد بود؛ تاب‌آوری و اشغال این سرزمین به درجه‌ای رسیده که باید به این مسئله بیندیشیم که تا چه میزان جمعیت مهاجر را می‌توان پذیرا بود.» در این نقطه، این پرسش مطرح می‌شود که ریشه این بی‌تابی‌ها چیست؟

در وهله نخست باید به منابع آبی اشاره کرد. هرچند تصور عمومی بر این است که استان‌های شمالی به دلیل بارندگی بیشتر، از منابع آبی غنی‌تری برخوردارند، اما در سال جاری استان گیلان با خشکسالی و کاهش بارش مواجه شد. در استان مازندران نیز کم‌بارشی، حتی کشت پاییزه را با چالش جدی روبه‌رو کرده است. بهزاد برارزاده، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب مازندران، با اشاره به این شرایط و با بیان اینکه این استان وارد مرحله خشک‌قرنی شده و دیگر نمی‌توان از واژه خشکسالی استفاده کرد، می‌گوید: «سرانه مصرف در مازندران همچنان بالاتر از میانگین جهانی است.» با این اوصاف، این استان‌ها چگونه می‌توانند منابع آبی مورد نیاز جمعیت مهاجر را، آن هم به‌صورت مضاعف نسبت به نیاز جمعیت بومی، تأمین کنند؟ از همین روست که کارشناسان سال ۱۴۰۵ را «سال سخت شمال» نام‌گذاری کرده‌اند.

مسئله دیگر، بحران خاک است. در حالی که بیش از ۳۰ استان ایران با پدیده فرونشست زمین درگیر هستند، حسینی طایفه از احتمال بروز این پدیده در آینده‌ای نه‌چندان دور در استان گیلان سخن می‌گوید. این در شرایطی است که فرونشست، به گفته مهدی زارع، رئیس مرکز پیش‌بینی زلزله پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی، علاوه بر ایجاد خطرات اقتصادی، آسیب‌های جدی به منابع طبیعی و محیط‌زیست وارد می‌کند. نکته قابل توجه این است که افزایش ساخت‌وساز، حفر چاه‌ها و فعالیت‌های مشابه، مستقیماً با فرونشست زمین و سپس ایجاد فروچاله پیوند دارد. زمانی که تقاضا برای مسکن در استان‌های شمالی افزایش می‌یابد، نیاز به مسطح‌سازی زمین نیز بیشتر می‌شود و این مسئله، خطرات زیست‌محیطی را در این مناطق تشدید می‌کند.

فراتر از مسطح‌سازی زمین برای ساخت‌وساز، باید به مسئله جنگل‌زدایی نیز اشاره کرد؛ موضوعی که این روزها با آتش‌سوزی‌های پی‌درپی جنگل‌های هیرکانی گره خورده است. در گزارشی از ایسنا آمده است: «گسترش بی‌رویه ساخت‌وسازهای غیرمجاز، ویلاسازی و تغییر کاربری اراضی جنگلی، با سرعتی نگران‌کننده در حال بلعیدن ذخایر ارزشمند طبیعی این منطقه است.» این در حالی است که رونق ساخت‌وسازها ارتباط مستقیمی با افزایش جمعیت مهاجر دارد؛ هرچه تقاضا بیشتر شود، جنگل‌زدایی نیز شدت می‌گیرد. از همین رو، کارشناسان هشدار می‌دهند که ادامه این روند، استان‌های شمالی را در چند سال آینده به مناطقی شبیه کلانشهرها تبدیل خواهد کرد؛ همان مناطقی که امروز مردم برای رسیدن به طبیعت، از آن‌ها گریزان هستند.

نکته قابل تأمل دیگر، تداخل فرهنگ‌هاست. مردم استان‌های شمالی این روزها با چهره‌ای ناآشنا در فضای زندگی خود روبه‌رو هستند. مطالعات جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که مهاجران، همراه با خود هنجارها، رفتارها و ارزش‌های اجتماعی را وارد جامعه میزبان می‌کنند و این تعامل فرهنگی می‌تواند به دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی منجر شود. از این منظر می‌توان گفت که برای بسیاری از بومیان استان‌های شمالی، مهاجران به‌مثابه «دیگری» تلقی می‌شوند؛ حتی اگر هم‌وطن باشند. منفرد، جامعه‌شناس، در این باره می‌گوید: «غیربومی‌ها زمین‌های استان را خریداری می‌کنند که قطعاً تبعات سوء فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به همراه خواهد داشت.»

در کنار همه این مسائل، زیرساخت‌های شهری نیز آمادگی پذیرش این حجم از مهاجران را ندارند؛ از کمبود بیمارستان و مراکز درمانی گرفته تا فضاهای آموزشی، حمل‌ونقل عمومی و سایر خدمات شهری. به جز زیرساخت‌ها بحث منابع انرژی هم مطرح است. مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان می‌گوید: «باور کردنی نیست در دیلمان تنش آبی داریم و به بخشی از شهر دیلمان آب نمی‌رسد و بسیاری از مناطق ما با کمبود آب، برق و گاز مواجه هستند. در برخی از روستاها گازی که برای ۳۰ خانوار در نظر گرفته شده بود اکنون باید پاسخگوی ۲۰۰ خانوار باشد و متاسفانه تعداد منازل خالی از سکنه‌ای که مصرف کننده انرژی هستند روبه افزایش است.» بنابراین در ذهن کارشناسان بحران‌هایی برای شمال ایران شکل می‌گیرد که امروز برای کلانشهرها در رویارویی با جمعیت خارج از پتانسیلشان شکل گرفته. روح‌الله گلین مقدم، کنشگر اجتماعی و فعال حوزه گردشگری، در این زمینه هشدار می‌دهد: «ساخت بزرگراه‌ها و توسعه کالبدی بدون تکمیل زیرساخت‌ها در تهران به بن‌بست رسید؛ نگرانی من این است که همان الگو در شمال کشور تکرار شود و بلندمرتبه‌سازی، به جای راه‌حل، خود به بحرانی تازه تبدیل شود.»

 

منبع: فرارو

آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.