پژوهشگر رویکردهای آموزشی دنیا در گفتوگو با «شرق»:
ریشه فرونشست را در آموزش غلط جستوجو کنیم
دریاچه ارومیه، زایندهرود و رودهای دیگر کشور را تفرقهها خشکاند
مردمی که به جای اتحاد برای نجات رودی که رگ حیات شهرشان است، درگیر نزاعهای بیپایان میشوند و اینجاست که بحران آب فقط یک بحران طبیعی نیست، بلکه به بحرانی فرهنگی و اجتماعی تبدیل میشود.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
گوشه به گوشه اکثر استانهای کشورمان همچون تهران، اصفهان، کرمان، خراسان رضوی و البرز هر روز که سپری میشود یک قدم به فروچاله بزرگی که از پیش راجع به آن هشدار داده شده بود نزدیک میشود. برداشتهای بیرویه از آبهای زیرزمینی و خشکی رودخانهها، میرود تا بخش عمدهای از ایران را به ماتمکدههایی تاریخی تبدیل کند. در این بین، مهرماه و سال تحصیلی جدید در حالی آغاز شد که معلوم نیست چنگال فرونشست، گریبان کدام مدرسه در کدام نقطه از شهرها را خواهد گرفت. کار از کار گذشته و دیگر گلایه و شبنامهنویسی علیه یکدیگر هم جواب نمیدهد.
تقریبا روزی نیست که خبری از فرو رفتن زمین در شهرهای مختلف کشور دهان به دهان نچرخد و کلیپهایش ترند فضای مجازی نشود. اما یک نگاه عمیق و علمی کافی است تا به علت اصلی فاجعه فرونشست در ایران پی ببریم. به گفته اساتید و محققان حوزه آموزش ریشه چنین فرجامی را باید در کیفیت آموزش پیشدبستانیها و مدارس جستوجو کرد. به همین منظور به سراغ دکتر افتخارسادات سجادی، پژوهشگر رویکردهای آموزشی دنیا و دیپلمای مونتهسوری از ونکوور کانادا رفتیم و با او گفتوگویی را با محوریت ارتباط آموزش با فرونشست انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
*اساسا مساله فرونشست و آموزش چه ربطی به یکدیگر دارد؟
حیاط مدرسه را نگاه کنید، بریدگی و فرورفتگیها را میبینید، ترکهای سقف دفتر را تماشا کنید، اینها و همه مشکلات کشورمان به آموزشهای غلط برمیگردد. اتفاقا ریشه اکثر جنگها و صلحها، پلیدیها و زیباییها هم به آموزش میرسد. صفحات اینستاگرام و اخبار محلی بهتنهایی کفایت میکند که بدانیم در قلب مشکل زندگی میکنیم و دلیلش هم در آموزشهای اشتباه است. درد فرونشستها انقدر بزرگ و وخیم شده که دیگر مشکلات پیش آن سر خم میکنند. هر روز می شنویم که تعداد قابل توجهی از مدارس ما بهخاطر خطر تخریب ناشی از فرونشست تعطیل شدهاند. شاهد خانوادههایی هستیم که مجبور شدهاند خانههای خود را ترک کنند. چه تضمینی هست که فردا همین کلاسهایی که باید پناهگاه امن فرزندانمان باشند، به ویرانهای تبدیل نشوند؟
و اما پاسخ سوالتان را مایلم که با یادآوری بحران فرونشست در اصفهان ارائه بدهم. رگ حیاتی اصفهان یعنی زایندهرود از نفس افتاده است. رودی که باید مایه زنده بودن اصفهان باشد، با تصمیمهای برخی مسئولان که آن را «تجملی» میپنداشتند، به شهرهای دیگر روانه شد. سهم اصفهانیها از زایندهرود، خشکی و بیآبی بود؛ خشکیای که نهتنها زمین بلکه روح این شهر را فرسوده است. چگونه میتوان از آیندهای روشن برای آموزش گفت، وقتی زیر پای کودکانمان هر روز خالیتر میشود؟ چگونه میتوان از پرورش نسل فردا سخن گفت، وقتی امروز رود حیات ما به شورهزاری خاموش بدل شده است. فرونشست زمین و خشکی زایندهرود فقط بحرانهای زیستمحیطی نیستند؛ اینها زنگ خطری هستند برای آموزش، برای امنیت، برای آینده. اگر امروز به آنها گوش ندهیم، فردا خیلی دیر خواهد بود.
*ممنون میشوم کمی واضحتر پاسخ بفرمایید...
بگذارید به ریشههای قطورتر فرونشست اشاره کنم. از دیرباز سرزمین ما خانه اقوام و مذاهب گوناگون بوده است. ملتی رنگارنگ که در طول تاریخ در کنار هم زیستهاند. اما همیشه کسانی پیدا میشدند که از این تفاوتها سود ببرند و میان مردم تفرقه بیندازند تا منافع خودشان را حفظ کنند. امروز اصفهان و بسیاری از شهرهای دیگر که در چنگال فروچاله افتادهاند هم گرفتار همین سرنوشت هستند. باز به خشکی زایندهرود و بحران فرونشستش برگردیم. ببینید به جای آنکه ما را به هم نزدیکتر کند، متاسفانه شهرهای ایران را به جان هم انداخته است. یک روز بحث انتقال آب از کارون مطرح شد، اعتراضها بالا گرفت و آب به جای زایندهرود، سر از جای دیگر درآورد و به هدر رفت. حتی زمانی که سخن از انتقال آب از دریای عمان که به آبهای آزاد راه دارد به میان آمد، باز هم عدهای تمام تلاششان را کردند تا نگذارند این کار انجام شود غافل از این که اگر زایندهرود پر آب شود، اگر ذوبآهن فعال شود و اگر کشاورزی شرق اصفهان رونق یابد سودش به تمام ایرانیها میرسد و نه فقط به اصفهان. خب، این همه نفرت، خشم و مخالفت از کجا میآید؟ چرا نمیدانیم هر بلایی بر سر یک شهر بیاید همه مجبور به دادن تاوان آن خواهیم بود؟
ما در مدارسمان به جای آموزش همکاری، مشارکت و عشقورزی، به بچهها رقابت بیپایان را یاد میدهیم. به جای اینکه کودکانمان یاد بگیرند در کنار هم، با هم و برای هم زندگی کنند، به آنها القا میکنیم که «فقط خودت مهمی و راهت را با کنار زدن دیگران باز کن». خب، نتیجه میشود «نسلی که در برابر هم میایستند، نه در کنار هم». مردمی که به جای اتحاد برای نجات رودی که رگ حیات شهرشان است، درگیر نزاعهای بیپایان میشوند و اینجاست که بحران آب فقط یک بحران طبیعی نیست، بلکه به بحرانی فرهنگی و اجتماعی تبدیل میشود.
*در یکی دو جمله، مشخصا بگویید آموزش و پرورش چگونه می تواند به پیشگیری از فرونشست کمک کند؟
اگر میخواهیم زایندهرود، دریاچه ارومیه و تمامی رودخانههامان در کشور دوباره جان بگیرند، اگر میخواهیم ترکهای سقف مدرسهها به شکافهای بیپایان در تمامی مدارس کشور بدل نشوند، باید از همین امروز آموزش را بازنگری کنیم. باید به فرزندانمان یاد بدهیم که زمین، رود، شهر و انسانها همه با هم معنا دارند. وگرنه فردا، نه از رود و زمین خبری خواهد بود، نه از همبستگی کشوری یک دل و نه از آموزشی که بتواند آیندهای روشن بسازد. رقابت زمانی ارزشمند است که باعث ویرانی دیگران نشود.
آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.