نصب مجسمههای بدقواره حرکتی غیرفرهنگی است
نصب مجسمههای بدقواره به نام کودکان اوتیسم، حرکتی غیرحرفهای و غیرفرهنگی است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
مجسمههایی که بهجای ایجاد همدلی، باعث رنجش مخاطب میشوند، نه تنها کارکرد خود را از دست میدهند بلکه موجب طرد فرهنگی افراد مورد اشاره خواهند بود. یعنی کودکان اوتیسم و خانوادههایشان ممکن است این تجربه را نوعی برچسبگذاری اجتماعی یا انگزنی عمومی تلقی کنند.
چندی پیش فضای مجازی محل انتشار عکسهایی شد که یک سوال بزرگ را برای شهروندان رشت و دیگر شهرهای ایران مطرح میکرد: چه کسی اجازه داده تا مجسمههایی بدون کیفیت و البته با ظاهری کاملا غیرهنری در معرض دید عمومی قرار گیرد؟ همه چیز به بدسلیقگی و بیتفاوتی مسئولان شهری نسبت داده شد، اما در ادامه شهرداری رشت برای دفاع از عملکرد خود، این مجسمهها را به دستسازههای کودکان اوتیسم منتسب کرد و مدعی شد این حرکت را برای آگاهیسازی در مورد بیماری اوتیسم انجام داده است. در حالی که تا زمان اعلام شهرداری هیچ کس نمیدانست این مجسمهها چرا و از کجا در کوچه و خیابان جانمایی شدهاند.
هر چند این توجیه ناشیانه هم باعث شد تا انجمن اوتیسم در این باره بیانیهای صادر کرده و نصب این مجسمهها را در اماکن عمومی و به نام کودکان اوتیسم، بدون در نظر گرفتن شرایط روحی و روانی شهروندان، اقدامی نادرست و توهینآمیز بداند. اما سوال اینجاست که انجام چنین رفتارهایی بودن در نظر گرفتن عواقب اجتماعی و فرهنگی آن چه آثاری میتواند بر جامعه به جای بگذارد.
چنین رفتاری بلکه بیشتر تحقیر و تقویت کلیشههای غلط درباره اوتیسم است
پژمان ایزدی، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی در اینباره به تجارتنیوز میگوید: یکی از وظایف هنر عمومی در جامعه، افزایش آگاهی، ایجاد همدلی و برانگیختن فهم انسانی نسبت به مسائل مختلف اجتماعی است. در مورد کودکان اوتیسم، انتظار میرود که هر نوع نماد یا سازهای در فضای عمومی، بازتابدهنده ویژگیهای انسانی، کرامت و نیاز به پذیرش اجتماعی آنها باشد.
او می افزاید: اما وقتی این مجسمهها که فاقد زیبایی و معنا هستند، در نگاه اول نوعی مسخرهسازی یا اغراق کاریکاتوری از تفاوتهای رفتاری یا جسمی را القا میکنند. پس نمی توان انتظار داشت نتیجه چنین رفتاری آگاهیبخشی باشد بلکه بیشتر تحقیر و تقویت کلیشههای غلط درباره اوتیسم است؛ این یعنی تخطی از اخلاق اجتماعی.
در این پروژه هیچ نشانی از حضور خانوادههای دارای فرزند اوتیستیک، کارشناسان سلامت روان، فعالان حقوق افراد با نیازهای خاص یا حتی هنرمندان معاصر آگاه به سوژه اجتماعی دیده نمیشود
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه با اشاره به این که عموما در مسائلی از این دست خلاء توجه و مشورت با متخصصان بیش از هر چیز دیگری نمایان است، اظهار میدارد: یکی از نشانههای بیتوجهی نهادی در اقدامات فرهنگی، نبود مشارکت ذینفعان در فرآیند تصمیمگیری است. در این پروژه مشخصاً هیچ نشانی از حضور خانوادههای دارای فرزند اوتیستیک، کارشناسان سلامت روان، فعالان حقوق افراد با نیازهای خاص یا حتی هنرمندان معاصر آگاه به سوژه اجتماعی دیده نمیشود.
چنین روندی نشاندهنده فرهنگ بالا به پایین در مدیریت شهری است
ایزدی ادامه میدهد: از نگاه جامعهشناسی چنین روندی نشاندهنده فرهنگ بالا به پایین در مدیریت شهری است، جایی که تصمیمگیرندگان نه بر اساس گفتوگوی اجتماعی بلکه صرفاً بر اساس دستور و بودجه اقدام میکنند. این شیوه، محصول یک ساختار ناکارآمد و غیردموکراتیک در سیاستگذاری فرهنگی است.
چنین مجسمههایی با ظاهر نامناسب خود، «تفاوت» را به «انحراف» ترجمه میکنند
این جامعهشناس میگوید: مجسمههایی که بهجای ایجاد همدلی، باعث رنجش مخاطب میشوند، نه تنها کارکرد خود را از دست میدهند بلکه موجب طرد فرهنگی افراد مورد اشاره خواهند بود. یعنی کودکان اوتیسم و خانوادههایشان ممکن است این تجربه را نوعی برچسبگذاری اجتماعی یا انگزنی عمومی تلقی کنند.
او می افزاید: در واقع، چنین مجسمههایی با ظاهر نامناسب خود، «تفاوت» را به «انحراف» ترجمه میکنند؛ در حالیکه جامعهشناسی معاصر تأکید دارد تفاوتها باید در بستر تنوع انسانی دیده شوند، نه در چارچوبهای تحقیرآمیز.
به اسم حمایت از کودکان اوتیسم اعتماد جامعه را فرسوده نکنیم
پژمان ایزدی در ادامه بیان میکند: جامعهشناسی فرهنگی نشان میدهد که وقتی نمادها و نشانههای بصری در فضاهای عمومی بیربط، زشت یا تحقیرآمیز باشند، موجب کاهش اعتماد عمومی به نهادهای فرهنگی و اجرایی میشوند. مردم نه تنها آن نماد را نمیپذیرند، بلکه انگیزه و نیت پشت آن را نیز زیر سوال میبرند.
او اظهار میدارد: در این مورد، مردم احساس میکنند با شعورشان بازی شده، چون به اسم حمایت از کودکان اوتیسم، با یک اثر بیهویت و زشت مواجهاند که نه زیباست، نه همدلانه و نه سازنده. این همان چیزی است که در نظریههای سرمایه اجتماعی، «فرسایش اعتماد» نام دارد.
هنر عمومی نیازمند آگاهی اجتماعی است، نه شبیهسازی ابزاری
این پژوهشگر اجتماعی در بخش دیگری از سخنان خود با با اشاره به اینکه هنر عمومی نباید صرفاً تصویرسازی مستقیم یا شبیهسازی فیزیکی از واقعیت باشد، میگوید: آنچه اهمیت دارد، درک روانی، اجتماعی و فرهنگی از موضوع است. در مورد اوتیسم، بسیاری از مفاهیم انتزاعی چون «دنیای درونی»، «شکاف ارتباطی» یا «تنهایی اجتماعی» وجود دارد که میتواند با زبان هنر بهصورت نمادین و تاثیرگذار بیان شود.
ایزدی میافزاید: اما در اینجا، با مجسمههایی روبرو هستیم که نه مفهومی را منتقل میکنند، نه عاطفه و تفکری را برمیانگیزانند. تنها چیزی که منتقل میکنند، حس سردرگمی، ناراحتی و اعتراض عمومی است.
اقدام شهرداری در نصب مجسمههای بدقواره به نام کودکان اوتیسم نشانهای از بحران فهم و بیتوجهی به نقش ظریف هنر و نماد در جامعه مدرن است
این جامعهشناس در پایان اظهار میدارد: اقدام شهرداری در نصب مجسمههای بدقواره به نام کودکان اوتیسم، نه تنها حرکتی غیرحرفهای و غیرفرهنگی است، بلکه نشانهای از بحران فهم و بیتوجهی به نقش ظریف هنر و نماد در جامعه مدرن است. این حرکت نه تنها به نفع کودکان اوتیسم نیست، بلکه موجب آسیبهای روانی و فرهنگی به این گروه و خانوادههایشان میشود و همچنین اعتماد عمومی به نهادهای شهری را تضعیف میکند.
آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.