علیرضا کشاورز جمشیدیان، عضو هیات مدیره سازمان نظام صنفی رایانه ای:
الهه حسین نژاد؛ قربانی خاموش یک سیستم معیوب
قتل دردناک الهه حسیننژاد، دختر جوانی که در مسیر آزادی به اسلامشهر جان خود را در خودروی یک راننده ناشناس از دست داد، تنها یک جنایت فردی نبود؛ بلکه آینهای تمامنما از شکست جمعی ما در تامین امنیت زنان در جامعهای است که از یکسو زیر بار تحریمهای فلج کننده قرار دارد و از سوی دیگر، گرفتار حکمرانی ناکارآمد، ضعف زیرساختهای نظارتی و فقر شدید در آموزش و فرهنگ دیجیتال است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
علیرضا کشاورز جمشیدیان، عضو هیات مدیره سازمان نظام صنفی رایانه ای در یادداشتی برای شرق نوشت: الهه، فقط قربانی خشونت فردی نبود؛ او قربانی سیستمی شد که در آن دسترسی به فناوریهای نجاتبخش، امری تجملاتی یا ناممکن تلقی میشود. الهه حسیننژاد در مسیری عمومی در میانه شلوغی پایتخت، کشته شد؛ اما آنچه این قتل را به یک فاجعه ملی بدل کرد، نه صرفاً عمل یک مجرم، بلکه نبود سیستمهایی بود که در دنیای امروز بدیهی تلقی میشوند. این فاجعه، بازتابی است تکاندهنده از بحرانی عمیقتر: بحرانی در پیوند امنیت، فناوری و حکمرانی ناکارآمد در ایران؛ بحرانی که بهوضوح، تحریمهای ظالمانه بینالمللی در ایجاد و تشدید آن نقش محوری دارند.
در جهان امروز، امنیت نهتنها به حضور فیزیکی پلیس بلکه به ظرفیتهای فناورانه وابسته است. در کشورهایی که ابزارهای نظارتی، هوش مصنوعی، تحلیل داده و سامانههای هشدار سریع به خدمت گرفته میشوند، وقوع جنایت با احتمال بالایی قابل پیشبینی یا واکنش سریع است. اما در ایران، تحریم فناوریهای نوین عملاً بسیاری از این ابزارها را از دسترس خارج کردهاند.
در عصری که فناوری اطلاعات، دادههای کلان، سامانههای هوش مصنوعی و خدمات ماهوارهای نقشی حیاتی در پیشگیری، هشدار و رسیدگی به جرایم دارند، نبود یا ناکارآمدی این ابزارها در ایران، زمینهساز فاجعه ای انسانی شد. این تحریمها، فناوریهایی را که میتوانستند پیش از وقوع جرم، صدای الهه حسیننژاد را بشنوند، از بین بردند. در شرایطی که در بسیاری از کشورهای جهان، فناوری به عنوان بازوی پیشگیری از جنایت عمل میکند، در ایران اما، نبود آنها به افزایش آمار خشونت، تکرار تراژدیهای مشابه و ناتوانی در حمایت بهموقع از قربانیان انجامیده است.
در این گزارش، ابعاد مختلف این فاجعه از منظر فناوری، حکمرانی، فرهنگ دیجیتال و تأثیر تحریمهای بین المللی مورد واکاوی قرار میگیرد:
تحریمهای ظالمانه؛ بریدن صدای فریاد قربانی پیش از وقوع فاجعه
وقتی از تحریم صحبت میکنیم، ذهن بسیاری به دارو و غذا معطوف میشود، اما واقعیت تلخ آن است که بخش عمدهای از این تحریمها، با هدف فلجسازی فناوری و زیرساختهای امنیتی وضع شدهاند. ایران بهواسطه این تحریمها، از دستیابی به سرویسهای حیاتی جهانی محروم است. یکی از مخربترین ابعاد تحریمها علیه ایران، حوزه فناوریهای نوین است؛ حوزهای که زیرساختهای امنیتی، نظارتی و حمایتی بر آن تکیه دارد. تحریمهای بینالمللی مانع ورود تجهیزات هوشمند، فناوریهای ابری، سامانههای مبتنی بر هوش مصنوعی، خدمات موقعیتیابی ماهوارهای و ابزارهای تحلیل رفتار کاربران به کشور شده است. غولهای فناوری دنیا، مجاز به ارائه سرویسهای کلیدی به کاربران ایرانی نیستند؛ نتیجه آن، محرومیت میلیونها شهروند از امکانات پایهای برای حفاظت از جان خود است.
فقدان سیستمهای پیشرفته ردیابی خودرو، نبود اپلیکیشنهای هشدار اضطراری، عدم بهرهگیری از دادهکاوی رفتاری برای پیشگیری از جرایم، محدودیت در استفاده از ابزارهای موقعیتیاب دقیق و حتی نبود فضای ذخیرهسازی ابری برای ثبت تصاویر درون خودرو، همگی حاصل پیوند تحریم و فقدان اراده حاکمیت در توسعه اقتصاد دیجیتالاند.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سامانههایی طراحی شدهاند که رانندگان را براساس رفتارهای قبلی تحلیل میکنند، قربانیان را در لحظات بحرانی ردیابی کرده و حتی پیش از وقوع حادثه، هشدارهای خودکار به پلیس ارسال میکنند. اما در ایران به دلیل ناکارآمدی حاکمیت و تحریم فناوری، نه ابزارهای پیشرفته پردازش کلانداده در دسترسند و نه زیرساختهایی که امنیت در حملونقل عمومی و شخصی را تضمین کنند.
زیرساختهای فرسوده؛ فناوری گمشده در لحظه بحران
تحریم فقط یک سوی ماجراست. واقعیت تلختر آن است که زیرساختهای موجود نیز کارآمد نیستند. نبود شبکه منسجم ردیابی شهری، کیفیت پایین اینترنت، محدودیت در دسترسی به سرویسهای جهانی، کمبود سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی و ناتوانی در راهاندازی سیستمهای پیشگیرانه بومی باعث شدهاند که حتی در مواقع اضطراری، دستگاههای مسئول یا دیر واکنش نشان دهند یا اصلاً متوجه وقوع بحران نشوند.
سکوت فنی در لحظات اضطرار، پیامد مستقیم نبود زیرساخت دیجیتال و بیتوجهی مزمن به توسعه فناوریهای نجاتبخش در کشور است. فناوری در ایران، نهتنها قربانی تحریمهای ظالمانه، بلکه گروگان سیاستزدگی و نگاه امنیتی در ساختار حکمرانی شده است. نتیجه این وضعیت، آن است که وقتی فردی مانند الهه در معرض خطر قرار میگیرد، نه امکان هشدار وجود دارد، نه سامانه نجاتی فعال میشود، و نه نهادی میتواند در آن لحظه حساس به یاری او بشتابد.
فقر آموزش و فرهنگ دیجیتال؛ شکاف دانشی در استفاده از ابزار نجات
حتی در صورت وجود فناوری، فقدان آموزش عمومی در خصوص سواد دیجیتال، نحوه استفاده از ابزارهای امنیتی، حقوق فردی و آشنایی با سازوکارهای هشداردهی، عملاً کارایی فناوری را به صفر میرساند. خانوادهها، بهویژه در طبقات متوسط و پایینتر، نهتنها به ابزارهای دیجیتال دسترسی کاملی ندارند، بلکه در اغلب موارد، از آموزشهای اولیه برای استفاده از آنها بیبهرهاند.
نظام آموزشی رسمی نیز در ایفای نقش خود برای ترویج فرهنگ دیجیتال، بسیار ضعیف عمل کرده است. همین امر، منجر به آن شده که حتی اگر اپلیکیشن یا سامانهای برای هشدار وجود داشته باشد، استفاده از آن فراگیر، درست و مؤثر نباشد.
حکمرانی سایبری ناکارآمد؛ تمرکز بر محدودیت، نه توسعه
یکی از جدیترین بحرانها، رویکرد نادرست حکمرانی در مواجهه با فناوری است. در حالیکه فضای مجازی باید به بستری برای توسعه خدمات دیجیتال، امنیت شهروندان و رشد اقتصاد نوین بدل شود، بخش قابلتوجهی از سیاستگذاریهای کشور بر مسدودسازی، کنترل و محدودسازی کاربران متمرکز شده است.
فیلترینگ گسترده بدون ارائه جایگزینهای قابلاعتماد، برخوردهای امنیتی با کسبوکارهای نوآور، ضعف در سیاستگذاریهای حمایتی از استارتاپها و نبود ساختارهای شفاف برای توسعه اقتصاد دیجیتال، همه و همه باعث شدهاند که فناوری بهجای نجاتبخشی، به قربانی سیاستزدگی بدل شود. در چنین ساختاری، الهه حسیننژاد نه تنها از حمایت فناورانه محروم بود، بلکه حتی در صورت استفاده از ابزارهای موجود نیز امیدی به پیگیری مؤثر یا حمایت فوری وجود نداشت.
اقتصاد دیجیتال؛ فرصت سوخته در کشوری تحریمشده و سیاستزده
ایران با برخورداری از منابع انسانی نخبه، ظرفیتهای فنی و موقعیت جغرافیایی ویژه، میتوانست یکی از بازیگران اصلی اقتصاد دیجیتال در منطقه باشد. اما ضعف حکمرانی، تصمیمات مقطعی، فرار مغزها، مهاجرت کارآفرینان فناور، بیاعتمادی عمومی به نهادهای رسمی و سیاستهای ناپایدار، این ظرفیت را به تهدیدی برای امنیت عمومی بدل کرده است.
در غیاب زیرساختهای ابری قابلاعتماد، خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی، تحلیل دادههای کلان، ارتباطات امن و سیستمهای ردیابی دقیق، هر شهروندی میتواند قربانی بعدی یک فاجعه مشابه باشد.
الهه؛ آینه شکسته یک ملت
الهه حسیننژاد، نه اولین قربانی این سیستم معیوب است و نه متأسفانه آخرین. او نماینده هزاران دختری است که روزانه در سیستمهای حملونقل ناایمن و بدون پشتیبانی فناورانه، جانشان در معرض است. در کشوری که میلیاردها تومان صرف طرحهای بینتیجه امنیتی میشود، اما برای یک اپلیکیشن هشدار اضطراری مؤثر یا یک سیستم شفاف نظارت شهری هزینه نمیشود، باید پذیرفت که جان انسانها در اولویت سیاستگذاریها نیست. الهه حسیننژاد، قربانیِ نبودنِ فناوری در لحظهای بود که بیش از همیشه به آن نیاز داشت. قربانی نبود آموزش، زیرساخت، سامانههای هشدار و نبود ارادهای جدی برای نجات جان انسانها. این قتل نه صرفاً یک فاجعه جنایی، بلکه یک هشدار ملی است؛ هشداری که میگوید در نبود حکمرانی دیجیتال کارآمد، فقر فرهنگی، سیاستزدگی و تحریمهای ظالمانه بین المللی، ابتداییترین حقوق انسانی نادیده گرفته میشود.
برای آنکه الهه دیگری نباشد...
آیندهای امنتر نیازمند تغییر جدی در نگرش حاکم بر حکمرانی فناوری در کشور است. برای آنکه هیچ دختر دیگری در خودرویی ناشناس جان خود را از دست ندهد، باید میان سیاست و انسان، فناوری و نجات، دیوار بلندی نکشیم. این فاجعه باید هشداری جدی برای بازنگری بنیادین در حکمرانی فناوری، تقویت زیرساختهای اقتصاد دیجیتال، رفع تحریمهای فناورانه از طریق دیپلماسی فعال و توسعه آموزش همگانی دیجیتال باشد.
ما به حکمرانی نیاز داریم که در آن، نهتنها سیاستمداران بلکه فناوران، جامعه مدنی، نهادهای بینالمللی و مردم، دستبهدست هم دهند تا امنیت، دیگر یک رؤیا نباشد.
الهه دیگر در میان ما نیست. اما فریاد نشنیدهاش باید آغاز یک تغییر باشد؛ تغییری که با درک عمیق از نقش فناوری و شجاعت در نقد حکمرانی معیوب و راه اندازی کمپینهای بین المللی بر علیه تحریمهای ظالمانه، ممکن خواهد شد.
آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.