در گفتوگو با ابوالفضل بجانی، عضو انجمن جامعهشناسان بررسی شد
خاستگاه خشونت کلامی در ورزشگاهها
مدتهاست زنگ خطر به صدا درآمده و فحاشی در ورزشگاهها به موضوعی عادی و تقریبا ثابت تبدیل شده است. این در حالی است که کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال هم نتوانسته راهکار و احکام بازدارندهای داشته باشد. بعضیها آن را ناشی از خشم فروخفته مردم میدانند و بعضیها هم وضعیت معیشتی را فرصت برای تماشاگران در نظر گرفتهاند که میتوانند با ابراز خشم حداقل برای ساعاتی هیجان منفی خود را تخلیه کنند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
افسون حضرتی: مدتهاست زنگ خطر به صدا درآمده و فحاشی در ورزشگاهها به موضوعی عادی و تقریبا ثابت تبدیل شده است. این در حالی است که کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال هم نتوانسته راهکار و احکام بازدارندهای داشته باشد. بعضیها آن را ناشی از خشم فروخفته مردم میدانند و بعضیها هم وضعیت معیشتی را فرصت برای تماشاگران در نظر گرفتهاند که میتوانند با ابراز خشم حداقل برای ساعاتی هیجان منفی خود را تخلیه کنند. اما کارشناسان بر این باورند که ذات ورزش ایجاب میکند تماشاگران به عنوان کنشگران غیرمنفعل چنین واکنشهایی داشته باشند. دکتر ابوالفضل بجانی، استاد دانشگاه و عضو انجمن جامعهشناسان، درباره این اتفاقات درپیشگرفتن رویکرد دیگری را مد نظر دارد.
آیا این خاصیت ورزش و ورزشگاه است که هواداران، خشم و عصیان خود را نشان میدهند یا از جای دیگری نشئت میگیرد؟
ما با دو مسئله مواجهیم. ذات ورزش با دیگر نهادهای اجتماعی مثل هنر، آموزش، دانشگاه، مدرسه و مسجد که مردم جایی جمع میشوند، فرق دارد؛ آنها رویکرد دیگری دارند. در ورزش و تماشاگری ورزش، ما به تماشاگر ورزش میگوییم مشارکتکننده منفعل یا غیرفعال. فضای ورزش پر از احساسات، هیجان، عاطفه، رقابت، برد و باخت لحظهای است و ذات آن با دیگر نهادهای اجتماعی فرق میکند. کسانی که از جاهای دیگر به مدیریت ورزش میآیند، چه از دانشگاه، چه از نهادهای سیاسی، دوست دارند فضایی را که قبلا در آن بودهاند، در ورزش تجربه کنند. و انسانها بیشتر دوست دارند اطاعتپذیر باشند، بیشتر نظم اجتماعی موجود را رعایت کنند، ولی در ورزش اینگونه نیست. معمولا مشارکتکنندگان چه به عنوان ورزشکار چه به عنوان تماشاگر، از ورزش به عنوان دو مسیر استفاده میکنند؛ یک مسیر برای انطباق و جامعهپذیری است یا خودشان را در راستای فضای اجتماعی قرار بدهند، یک مسیر هم در مقاومت در برابر امور و فضای رسمی جامعه است. در تمام دنیا هم این موارد هست؛ چه برای تماشاگران، چه برای مشارکتکنندگان در ورزش. تماشاگران ورزش از ورزش استفاده میکنند، برای اینکه خودشان را به عنوان کسی که مقاومت میکند، کسی که نظری دارد که خارج از مبادی رسمی است، ابراز کنند. در ورزش تماشاگران معمولا به این سمت میروند. وقتی دیگر فضاهای جامعه مشکلاتی دارند و فضای متشنجی دارند، فضایی دارند که تحمل زندگی روزانه برای ورزشکار و تماشاگر سخت است، به نوعی از ورزش برای بروز مقاومت و نبود رضایتش استفاده میکند.
آیا اینکه در ایران فشارهای زندگی مردم را خشمگین کرده، با این فرضیه که خشمشان را در ورزشگاهها تخلیه میکنند، یکی است؟ درحالیکه این اتفاقات در ورزشگاههای کشورهای دیگر مثل انگلستان و ایتالیا و حتی آمریکا جنوبی هم رخ میدهد.
اتفاقا این مسئله در کشورهای دیگر خیلی گستردهتر بوده. ما در بدترین حالت در کشور خودمان که این موارد را تجربه کردیم، باز هم از دیگر کشورها خفیفتر بوده است. خاص فرهنگ ایران نیست و اگر بخواهیم منصفانه طبقهبندی کنیم، ایران در رده کشورهایی که وضعیت بغرنج و قرمز دارند قرار نمیگیرد. هرچند ممکن است از نظر تاریخی کشورهای اروپایی این برهه را رد کرده باشند؛ یعنی دهههای قبل شدت بالاتری داشته و الان موضوع مدیریت شده، با فرهنگسازیای که در رسانهها انجام شده، با کارهای اجرائی در ورزشگاهها با استفاده از تجهیزات و تکنولوژی مدیریت شده و وضعیت مثل دهههای قبل در اروپا نیست. اگر تقدم و تأخر زمانی را در نظر نگیریم، وضعیت ما بدتر از اتفاقاتی نیست که در اروپا بوده.
چقدر فضای مجازی که به طور عمده مدیریت آن دست نسل زد است و خودشان نسلی هیجانی هستند، باعث تحریک و ترویج این موج مخرب میشوند که حتی روی تماشاگری که یک دهه قبل با آرامش به ورزشگاه میرفته، هم تأثیرگذار بوده؟
یک نظریه جامعهشناختی داریم که ما در دنیای دوجهانی زندگی میکنیم. جهان اول جهانی بود که از قبل وجود داشت، جهان فیزیکی که پدران ما در آن زندگی کردند، جهان قابل درک و ملموسی بود. از قبل ما بوده و الان هم هست. یک جهان، جهان مجازی هست، چون ما آن را ساختیم و قواعد خودش را دارد. فعالانی که در آن جدی و مؤثر هستند، نوجواناناند و هویتشان هم در همین فضا شکل میگیرد. شکلگیری هویت اجتماعی قبلا خیلی محدود بود، مرحله به مرحله انجام میشد، در خانواده با خواهر و برادر و پدر و مادر، سپس در محله و کوچه یا مدرسه که محدود بود. ولی الان نوجوانان به فضای کنترلناپذیر جهانی دست پیدا کردهاند. هم به فضای همسالان خودشان در شهرهای دیگر، هم به تیمهای رقیب، هم به تیمهای فوتبال کشورهای دیگر و هم اینکه به فضای بزرگسالان دسترسی دارند. بههمیندلیل هویت جدید و متفاوتی اتفاق افتاده و این افراد در فضای مجازی بیشتر نقش «لیدری» هم دارند، درباره تأثیر این افراد روی جامعه بزرگسالان گفتید باید توضیح بدهم که فرد یک رفتاری دارد که وقتی فرد هست، مثل یک آجر تنهاست. ولی زمانی که کنار آجرهای دیگر قرار میگیرد، یک سازه درست میکند. انسانها وقتی کنار هم قرار میگیرند، سازهای درست میکنند که رفتارشان لزوما امتداد رفتار شخصی خودشان نیست و اکثرا در تبعیت از آن میدان جدیدی هستند که شکل گرفته. وقتی این میدان به آن فضای جهان دومی سپرده میشود، افراد بیشتر به نقشهای میدان جدید جذب و تابع آنها میشوند و بهویژه آنچه در این مدت و این چند روز اخیر میبینیم، امتداد رفتار شخصی افراد نیست، بلکه تابعی از آن میدان و فضای اجتماعی است که در آن قرار میگیرند.
به نظر شما این خشم کنترلپذیر هست یا به دیگر میادین ورزشی هم تسری پیدا میکند و آتش آن هم لحظهای بیشتر میشود؟
ما باید از کلمات کنترل و تنظیم خارج شویم. این روش برخورد با توجه به ماهیتی که در دنیای ورزش وجود دارد، بیشتر با ناشناختگی و هیجانات جمعی استوار است و ماهیت جهان دومی که درباره آن صحبت کردیم؛ هیچ نهادی توان کنترل رسمی، اجتماعی، قانونی و تنبیهی آن را ندارد. باید کسانی که حوزه ورزش را مدیریت میکنند، از نقش کنترلگری و تنظیمگری عبور کنند. اینقدر دنیای جدید گسترده شده که امکان کنترل و تنظیم نیست. منتها نقشهای جدید نقشهای تسهیلگری و نقشهای مفسری است. مدیران باید برای نوجوانان و کسانی که به ورزشگاه میروند، به عنوان مشارکتکننده غیرفعال، تفسیر بهروز، تفسیرهای انسانیتر و تفسیرهای جامعهپذیرتر را معرفی کنند. یکی از دلایل ناهنجاریها هم جامعهپذیری که از جامعه انتظار داریم آنقدر خشک، رسمی و نامتوازن هست که برای کل کشور، برای همه اقوام، زبانهای مختلف، سنین و جنسیت میخواهیم یک مدل اجرا کنیم. بنابراین طبیعی است که جامعهپذیری که خودش انعطافپذیری لازم را ندارد، نمیتواند موفق باشد. وقتی جامعهپذیری ناقص موفق نمیشود، به این سمت میرود. من اگر بخواهم حرفهایم را خلاصه کنم، نقش مدیران و برنامهریزان این حوزه باید نقش تسهیلگر و تفسیرگر باشد، بهجای تنظیمگر و کنترلگر و برنامههای اجتماعی چه در حوزه ورزش، در کل جامعه باید آنقدر انعطاف داشته باشند که بتوانند همه را زیر بال خود بگیرند. وقتی جامعهپذیری خیلی خشک، سفت و انعطافناپذیر هستند، به تبع آن انسانهایی که خودشان را خارج از این میبینند و در بیرون از مبادی رسمی میبینند، به سمت اعتراض و مقاومت میروند. هر قانون و دستورالعملی مخالفان خودش را ایجاد میکند. ما باید به سمتی برویم که مخالفان و کسانی را که به این سمت میروند و در میادین ورزشی احساسات را بروز میدهند، کمتر کنیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.