هست و نیست شهرت
بعضیها، خیلی هستند. اینجا، آنجا و همه جا هستند؛ ولی «در واقع» نیستند.
فردین علیخواه
بعضیها، خیلی هستند. اینجا، آنجا و همه جا هستند؛ ولی «در واقع» نیستند. مثل شریفینیا. در اسکرینها هست؛ ولی خارج از اسکرین تمام شده است. او در عین بودن زوال را تجربه میکند. بعضیها گاهی هستند، گاهی نیستند؛ ولی آن زمانی که نیستند هم «در واقع» هستند. مثل هدیه تهرانی. اینها مراقباند. مراقب شهرتشان. او زود متوجه شد که شهرت چقدر میتواند شکننده باشد. کمی دور شد تا نزدیک بماند. کمی فاصله گرفت تا در مرکز باشد. او فعلا زوال را تجربه نکرده است. بعضیها اصلا نیستند؛ ولی با اینکه نیستند هم «در واقع» بسیار هستند. مثل بهروز وثوقی. او نیست؛ ولی حضور سنگینی دارد. «مدیریت شهرت» بسیار سخت است. شهرت مانند گلی در گلدان است. حفاظت و مراقبت میخواهد.