رویدادی ارزشمند که از دیزاین به هنر «سرریز» شد
تحلیلی بر رویداد هفته دیزاین تهران؛ تلاشی ستودنی برای تداوم یک سنت حرفهای در زمانه دشوار
«هنر دغدغه من نیست... آنچه برای من اهمیت دارد، دیزاین است؛ دیزاین راهی برای برقرارکردن نظم است»؛ این جمله یکی از روشنترین تبیینهای فلسفه دیتر رمز، یکی از بنیادیترین چهرههای تاریخ دیزاین صنعتی، درباره تفکیک هنر از دیزاین است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
«هنر دغدغه من نیست... آنچه برای من اهمیت دارد، دیزاین است؛ دیزاین راهی برای برقرارکردن نظم است»؛ این جمله یکی از روشنترین تبیینهای فلسفه دیتر رمز، یکی از بنیادیترین چهرههای تاریخ دیزاین صنعتی، درباره تفکیک هنر از دیزاین است. رمز هنر را حوزه «بیان» میداند و دیزاین را حوزه «نظمبخشی» و «حل مسئله»؛ درست همان نقطهای که هفتههای دیزاین در جهان بر آن بنا میشوند. میتوان این جمله دیتر رمز را مثل یک خطکش روی میز گذاشت و هفته دیزاین تهران را با آن اندازه گرفت. رمز با این جمله کلیدی عملا مهمترین مرز را روشن میکند: هنر بیان است، دیزاین، مسئلهحلکنی. هنر جهان درونی هنرمند را میکاود، دیزاین جهان بیرونی را سامان میدهد.
هنر میتواند رها، انفجاری و حتی بینظم باشد؛ دیزاین باید فهمپذیر، هدفمند و کارکردی بماند. وقتی این اصل را جلوی چشم بگذاریم، گره هفته دیزاین تهران ۱۴۰۴ خود را نمایان میکند. رویداد عملا بهجای آنکه روی دیزاین بهمثابه ساختار، نظم، مسئله و راهحل بایستد، در چند نقطه به دام همان «بیانیت» و «هنریبودن» افتاد. به زبان رمز، رویداد از دیزاین به هنر «سرریز» شد. در هفتههای دیزاین معتبر جهان، از میلان تا دوبی، هیچکس تردید نمیکند که محور، طراحی است: طراحی محصول، طراحی فضا، طراحی گرافیک، طراحی تعامل، طراحی خدمت. یعنی ایدهای که به شکل شیء، تجربه یا سیستم وارد زندگی روزمره میشود. گالریهای هنری در این رویدادها نقش ثانویه دارند؛ ویترین اصلی متعلق به طراحان، استودیوها، برندها، مواد جدید، تکنولوژیها و راهحلهای خلاقانه است.
در تهران اما اتفاقی دوگانه افتاد؛ در یک بخش، گالریهایی که اساسا برنامه هنری مستقل داشتند، صرفا چون در «تقویم هفته دیزاین» قرار گرفته بودند، بهعنوان بخشی از این رویداد معرفی شدند و در بخش دیگر، بخش بزرگی از آنچه به چشم آمد، «هنر» بود نه «دیزاین». یعنی همان چیزی که رمز هشدار میدهد: حذف نظم، حذف مسئله، حذف کارکرد. در نتیجه، هفته دیزاین تهران، ناخواسته، مسیر معکوسی را رفت که هفتههای دیزاین معتبر طی میکنند.
طبیعتا اهمیت برگزاری «هفته دیزاین تهران» را نمیتوان دستکم گرفت. در کشوری که سالها دیزاین در هیاهوی تولید صنعتی بیبرنامه و نمایشگاههای تجاری گم شده بود، شکلگیری رویدادی که نام «هفته دیزاین» را یدک بکشد، یک اتفاق تاریخی است. ایران دارای یکی از گستردهترین زیستبومهای صنایع خلاق در منطقه است؛ از طراحی صنعتی و معماری تا فشن و گرافیک. هر تلاشی که این توان بالقوه را به یک تصویر منسجم بدل کند، اساسا ارزشمند است. چنین رویدادی -حتی در شکل اولیهاش- این امکان را فراهم میکند که طراحان از حالت پراکندگی دائمی خارج شده و در مقیاس شهری دیده شوند. این همان فرصتی است که همه شهرهای جهانی برای تثبیت اکوسیستم دیزاینشان از آن عبور کردهاند.
اما درست در همین نقطه، وقتی معیار دیتر رمز را وارد ماجرا میکنیم -جایی که دیزاین را «نظمبخشی» و هنر را «بیانیت» مینامد- مسئله اصلی آشکار میشود: هفته دیزاین تهران بیشتر به سمت بیان هنری لغزید تا نظم طراحی. رویدادهایی مثل هفته دیزاین پاریس یا نیویورک با سختگیری مشخص میکنند چه چیزی دیزاین است و چه چیزی هنر محض. دلیلش روشن است؛ اگر مرز محو شود، «هفته دیزاین» تبدیل میشود به یک «هفته هنر» نامتمرکز. این اتفاق در تهران افتاد و نتیجهاش این بود که انرژی و توجه از دیزاینرها، استودیوها و طراحان محصول به سمت نمایشگاههای هنری لغزید. بهخصوص که جامعه امروز ایران تشنه هنر در اشکال مختلف آن است و همانطور که در نمایشگاههای مختلف شهری این روزها میبینیم، از پیکاسو تا گالری ثالث و ایرانشهر، مردم برای تماشای هنر در صفهای طولانی میایستند. در واقع، وقتی دیزاین -به تعبیر رمز- «نظمبخش و مسئلهمحور» تعریف شود، هفته دیزاین تهران دقیقا از همین نقطه آسیب دید. رویداد نتوانست یک چارچوب منسجم دیزاینمحور طراحی کند؛ بنابراین فضای خالی چارچوب را هنر پُر کرد. به همین دلیل است که در نگاه بیرونی، هفته دیزاین تهران بهجای آنکه نمونهای از maturity یا بلوغ دیزاین ایران باشد، بیشتر شبیه یک رویداد هنری گسترده جلوه کرد که دیزاین در آن گم و پراکنده شد. گسترش تفکیک هنر و دیزاین، نه یک وسواس نظری، بلکه ستونفقرات هفتههای دیزاین در جهان است؛ ستونی که در تهران هنوز سر پا نشده و همین، مسیر رویداد را از «هفته دیزاین» به «هفته هنر با چاشنی دیزاین» منحرف کرد.
«هفته دیزاین تهران ۱۴۰۴» بهجای اینکه خودش را در قامت یک Design Week نشان بدهد، بیشتر در موقعیت یک Art Week با رنگوبوی طراحی ظاهر شد و این تفاوت، کوچک یا فرعی نیست؛ این همان شکاف هویتی است که در تمام روایتها و برخوردهای این رویداد دیده میشود.
در میلان، حتی در شلوغترین روزهای Fuorisalone، هیچ گالری هنری نمیتواند صرفا با نمایش آثار نقاشی خود را «بخشی از دیزاینویک» جا بزند. این خط قرمز است؛ چون اساسا «اثر هنری» و «پروژه طراحی» دو زیستجهان متفاوت دارند. اثر هنری در قلمرو بیان شخصی است؛ دیزاین در قلمرو حل مسئله، صنعت، تکنیک و تجربه کاربر. در تهران اما این مرز محو بود. گالریها، نمایشگاههای هنری از قبل برنامهریزیشده و پروژههای مستقل هنری همه یکباره با هشتگ «دیزاینویک» رنگآمیزی شدند. این همان چیزی است که منتقد فرانسوی، دومینیک فارست، در گفتوگویی که سال ۲۰۱۷ درباره پاریس دیزاینویک داشت، گفته بود: «هفته طراحی چتری برای فرهنگ نیست، بلکه سیستمی سازمانیافته از شیوههای حل مسئله است». در تهران، «چتر» باز شد اما «سیستم» شکل نگرفت.
خط پررنگ و مهم دیگر در تحلیل این رویداد را میتوان فقدان کیوریشن، یعنی نبود دیزاین در خود هفته دیزاین دانست. هفته دیزاین بدون کیوریتور حرفهای، چیزی در نهایت فراتر از یک جشن نمیشود. در میلان، ضمن کیوریتوری جامع، هر ریزلوکیشن توسط یک تیم کیوریتوری خبره در پیوند با تیم اصلی هدایت میشود. در نیویورک، «نیویورک سیتیاکسپو» همه نقاط شرکتکننده را از فیلتر میگذراند تا رویداد از هم نپاشد. حتی در دوبی -که همیشه متهم به تجملگرایی است- یک شورای محتوایی سختگیرانه تعیین میکند که چه چیز «Design» است و چه چیز نیست. هفته تهران این حلقه را نداشت یا در آنچه به نمایش درآمد، ردپای این تیم دیده نشد. نتیجه هم روشن بود: هر کسی با هر برنامهای که ذرهای به هنر میخورد، خود را «عضو رسمی هفته دیزاین» دانست. این آزادی بیقانون، مشارکت را زیاد کرد، اما حرفهایگری را کم کرد. خط سوم تحلیل این رویداد به ماهیت آن میپردازد؛ جایی که باید پرسید دیزاینرها از منظر برگزارکنندگان طراحان صحنه زندگی را شامل میشود؟ یا هرکس با هر رویداد؟ دیزاینویک زمانی واقعی است که طراح صنعتی، طراح سرویس، طراح فضا، طراح تجربه (UX)، گرافیست، طراح لباس و معمار، همگی در یک «زنجیره معنادار» کنار هم قرار بگیرند. تهران اما به یک «نمایشگاه همزمان رویدادهای پراکنده» نزدیکتر بود تا یک گردآوری حرفهای. در میلان، حتی برای پذیرش یک استودیو جوان قوانین سختگیرانهای وجود دارد. پاریس حضور برندهای فاقد ارتباط مستقیم با دیزاین را ممنوع میکند. تهران هنوز در مرحله «بازبودن درها» است، نه «هندسهبخشی به فضا». در خط پررنگ دیگر در نگاه به این رویداد و دیزاین، به ارجاع رویداد باید پرداخت. درست است که ویدئومپینگ، نورپردازی و زیباییهای بصری جذاب هستند، اما جایگزین محتوای طراحی نمیشوند. نورپردازی در دانشگاه تهران زیبا بود؛ جذاب، چشمگیر، عکسخور. اما اینها «پوسته»اند، نه «تنه». هفته دیزاین بیشتر از زیبایی، باید Intelligence داشته باشد، توضیح دهد، به چالش بکشد، راهحل پیشنهاد دهد و گرههای صنعتی را باز کند.
نورپردازی بیشتر شبیه یک جشن بود، نه نقطه ورودی به یک منظومه فکری و به شکل افتتاح و اختتامیه میتوانست جانمایی شود، نه یک نقطه مرکزی و محتوایی. در خط دیگر نگاه به این رویداد، باید به هدف رسمی این رویداد نگاه کرد؛ آنجا که مرجان احرابیفرد در گفتوگو با ایسنا میگوید: «قصد ما این بود که بهجای مهاجرت دیزاین، صادرات دیزاین اتفاق بیفتد و بتوانیم گفتوگوی غیرسیاسی با جهان برقرار کنیم». این هدف کاملا درست است، اما سؤال کلیدی اینجاست: آیا ساختار آنچه امسال چیدمان شد، چنین امکانی را فراهم کرد یا میکرد؟ صادقانه: نه. چون صادرات دیزاین از «کیفیت» میآید، نه «فراوانی». از «استاندارد» میآید، نه «شلوغی». از «اصالت محصول طراح» میآید، نه «برنامههای هنری از پیش چیدهشده». مثل آن چیزی است که ما در برندسازی و تبلیغات امروز شاهدش هستیم. مدیر اجرائی درست گفته بود: نبود زیرساخت در تهران، یک مانع جدی است. تهران شهر رویداد نیست.
دانشگاه تهران هم آماده پذیرش یک جمعیت بزرگ نبود. اما مسئله اصلی شاید چیز دیگری بود؛ نبود زیرساخت محتوایی. اگر دیزاینویک پاریس را روی زمین خالی برگزار کنید، باز هم «پاریس» میماند؛ چون محتوا دارد. هفته دیزاین تهران، بهجای «محتوا»، بیشتر یک جشن ساخت. در جهان، حضور هنر در هفته دیزاین کاملا رایج است، اما به یک شرط: اثر هنری باید نسبتی با دیزاین داشته باشد؛ نقاشی، عکس، مجسمه مستقل؟ نه. اینها در بهترین حالت، هفته هنر را غنی میکنند، نه هفته دیزاین را. هفته دیزاین تهران اما این مرز هنر و دیزاین را پاک کرد. اگر دیزاینویک تهران میخواست به هویت خودش برسد، باید موضوع «شهر، دیزاین، تصویر، مردم» را که عنوان یکی از نشستهای جانبی این رویداد بود، تبدیل میکرد به ستونهای اصلی، نه حاشیهای. در هفته دیزاین در دیگر نقاط جهان، آنچه مهم است، همین حول مردم، شهر، فضا و اقتصاد تجربه دیزاین را دیدن است. هفته دیزاین تهران این فرصت را داشت، اما آن را در میانه شلوغیها پخش کرد. عنوان درست بود؛ چون طراحی شهری و طراحی اجتماعی از مهمترین بحثهای دیزاین معاصرند و به این اعتبار عنوان مشخص نداشتن شاید یکی از دلایل گمگشتگی معنایی و تصویری در این رویداد را باعث شده بود.
با همه نقدها، آیا این رویداد ارزشمند بود؟ قطعا بله.
با وجود تمام این نقدها، انکار این واقعیت دشوار است که هفته دیزاین تهران در شرایط امروز ایران کاری کرد که سالها هیچ نهادی موفق به انجامش نشده بود؛ پای مخاطب -آنهم انبوه مخاطب- را به عرصه باز کرد. رویداد با همه کاستیها، نبود زیرساخت، لغو برنامهها، اختلال در مدیریت و فقدان یک کیوریتور مرکزی، باز هم توانست شور عمومی ایجاد کند؛ شوری که در بسیاری از شهرهای جهان شاید به این ابعاد ممکن نباشد.
این حجم از حضور مردمی در فضایی که اساسا باید تخصصی باشد، نشان داد که گفتمان دیزاین در ایران یک ظرفیت بالقوه و بزرگ دارد؛ تهران سالهاست تشنه یک پلتفرم دیزاین است. این رویداد، توجه عمومی را جلب کرد، به سوشالمدیا امکان خلق جریان داد، به بخشی از طراحان فرصت دیدهشدن داد و طبیعی است که در مراحل و سالهای ابتدایی از نظر هندسه حرفهای در مرحله رشد قرار داشته باشد. به زبان ساده، فرم امسال با هدف اعلامشده هماهنگ نبود، که اگر میخواهد به «صادرات دیزاین» برسد، راهش روشن است: کیوریشن مرکزی، تفکیک حرفهای هنر/دیزاین، تعریف استاندارد پذیرش، تمرکز بر طراحان واقعی صنعتی، محصول، گرافیک، سرویس، اتصال دانشگاه، صنعت و استودیوها و ایجاد یک city experience منسجم و تمرکز بر یک عنوان مرکزی که از دل انتخاب یک گروه کیوریتوریال درآید. اگر یکخطی بخواهم با خطوط مختلف طراحی هفته دیزاین روبهرو شوم، باید بگویم امسال تجربهای پرشور و زیبا بود، اما هنوز «دیزاین» نشده بود. این رویداد توانست مردم را به میدان بیاورد، اما نتوانست «هویت حرفهای» دیزاین ایران را گردآوری کند یا نمایش دهد. تهران به هفته دیزاینی نیاز دارد که خودش «طراحی شده» باشد؛ که حق میدهم تا به این نقطه رسیدن، با توجه به اقتضائات و امکانات موجود، دور و دیر و سخت تحقق یابد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.