دلنوشته مدیرعامل سابق استقلال برای مرحوم داریوش مصطفوی
دلنوشته امیرحسین فتحی، مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال، در سوگ داریوش مصطفوی

به گزارش گروه رسانهای شرق،
در پی درگذشت داریوش مصطفوی، چهره باسابقه فوتبال ایران و از مدیران تأثیرگذار ورزش کشور، امیرحسین فتحی، مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال، دلنوشتهای منتشر کرده است که در ادامه میخوانید. این متن، روایتی صمیمانه و در عین حال تلخ از بیش از سه دهه دوستی، همکاری و خاطره است؛ نگاهی انسانی و عاطفی به شخصیتی که فراتر از عنوانها و مسئولیتها، رفیق و همراه بسیاری بود؛
"سال ۱۳۶۸ نخستینبار با ایشان آشنا شدم. مرا برای ریاست کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال معرفی کرده بودند و در آن زمان، ایشان سمت دبیرکلی فدراسیون را بر عهده داشتند. معرفی من توسط تیمسار نوآموز، رئیس وقت فدراسیون، انجام شده بود. نخستین برخورد ما صمیمانه نبود و مدتی طول کشید تا یخ رابطهمان آب شود. در آن ایام، رفتاری سرد و رسمی با من داشتند و حتی رأی تیمسارِ معرفیکننده را نیز رد کردند!
مدتی عضو کمیته انضباطی بودم و در آن دوره، توفیق همنشینی با زندهیادان منصور احمدی، داود حیدری، محمد صالحی و داود نصیری را داشتم. حقیقتاً در کنار این بزرگواران، دوران شاگردی را سپری میکردم؛ دورهای که از بهترین و پربارترین دوران حرفهای من بود، آن زمان بیش از بیستوپنج یا شش سال نداشتم.
آن آغاز سرد و رسمی، به مرور جای خود را به رابطهای دوستانه، صمیمی، و حتی خانوادگی داد؛ رابطهای که رنگ و بوی مراد و مریدی نیز به خود گرفت و تا امروز ادامه داشت. با وجود بیش از بیست سال اختلاف سنی، هیچگاه این فاصله را احساس نکردم. در طول بیش از سه دهه، بیشتر اوقات همدل و همزبان و در کنار یکدیگر بودیم.
ایشان شخصیتی مهربان، احساساتی و تأثیرپذیر از رنج و درد دیگران داشتند. طبعی لطیف و شاعرانه، خلقی خوش، و شوخطبعی همیشگی از ویژگیهای بارز ایشان بود. قلبی رقیق داشت و هرگز خاطرم نیست که دستی از سوی نیازمندی بهسوی او دراز شده و بیپاسخ مانده باشد.
در دوران فعالیت خود در فدراسیون – چه بهعنوان دبیرکل و چه رئیس – پناهگاه و تکیهگاه بسیاری از همبازیان و چهرههای پیشکسوت بود. هرگاه کسی برای حل مشکلی به ایشان مراجعه میکرد، با کمال تواضع، خلوص نیت و بدون کوچکترین چشمداشتی در خدمتش بود. واقعاً به یاد ندارم کسی با امیدی به سراغش آمده و ناامید بازگشته باشد.
در زندگی شخصی نیز الگویی کمنظیر بود. همسر خود را عاشقانه دوست میداشت، به فرزندانش – مریم گرامی و اسدعلی عزیز – عمیقاً عشق میورزید و کانون خانوادهاش گرم، باصفا و سرشار از محبت بود؛ امری که در میان چهرههای شناختهشده کمتر مشاهده میشود. ارتباطی صمیمی و خاص با نوههایش داشت، بهویژه با پرهام، که همواره میگفت آیندهی درخشانی در فوتبال خواهد داشت.
آه… افسوس. بیش از سی سال دوستی، همراهی، تلخیها و شیرینیها، از صعود به جام جهانی تا رنجِ برکناری… همه و همه بهسرعت گذشت و به خاطره پیوست.
اگرچه بیش از هشت دهه زندگی کرد و منشأ خیر و برکت بود، اما رفتنش هنوز هم برایم بسیار زود و ناگهانی به نظر میرسد…
داریوشخان عزیز، باورم نمیشود که دیگر صدای مهربانت را نخواهم شنید…
باورم نمیشود…
روحت شاد، مرد بزرگ و دوستداشتنی"
آخرین اخبار ورزش را از طریق این لینک پیگیری کنید.