|

نوبل ادبیات برای آنی اِرنو، نویسنده زن فرانسوی

چاقوی زبان

آنی اِرنو، نویسنده فرانسوی، در سال 1940 چشم به جهان گشود و در شهر کوچک ایوِتو نُرماندی بزرگ شد. والدین او که در این شهر مغازه خواروبارفروشی و کافه‌ داشتند، با بالاکشیدن خود از طبقه کارگری به یک زندگی بورژوایی، محیطی از فقر و بلندپروازی توأمان برای او فراهم کردند.

ترجمه گلناز منتظری: آنی اِرنو، نویسنده فرانسوی، در سال 1940 چشم به جهان گشود و در شهر کوچک ایوِتو نُرماندی بزرگ شد. والدین او که در این شهر مغازه خواروبارفروشی و کافه‌ داشتند، با بالاکشیدن خود از طبقه کارگری به یک زندگی بورژوایی، محیطی از فقر و بلندپروازی توأمان برای او فراهم کردند. ارنو در نوشته‌های خود همواره از زوایای مختلف به واکاوی زندگی‌ای مشحون از نابرابری‌های شدید جنسیتی، زبانی و طبقاتی می‌پردازد. او برای نویسندگی راهی طولانی و دشوار را پیموده است.

آثار ارنو بر مبنای خاطرات او از پیشینه روستایی‌اش از ابتدا با هدف بسط‌دادن مرزهای ادبیات به فراتر از داستان به معنای محدود آن پا به عرصه ظهور گذاشتند. ارنو، علی‌رغم سبک کلاسیک و متمایزش، خود را بیش از یک داستان‌نویس، «قوم‌شناس خود» می‌داند. او مکرر به «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» مارسل پروست اشاره می‌کند، اما به همان اندازه مهم است که بدانیم او عمیقا تحت تأثیر جامعه‌شناسی همچون پیر بوردیو بوده است. میل به خلاص‌شدن از داستان، ارنو را به بازسازی روشمند گذشته و نیز تلاش برای نگارش نوعی نثر «خام» به شکل روزنوشت و ثبت رویدادهای صرفا بیرونی سوق داده است.

اولین اثر آنی ارنو «کمدهای خالی» (1974) نام داشت و او از همین اثر واکاوی ریشه‌های نُرمن خود را آغاز کرد. اما این چهارمین اثر او با عنوان «جایگاه» بود که موفقیت ادبی را برایش به ارمغان آورد. او در این کتاب تنها در صد صفحه، تصویری بی‌طرفانه از پدرش و کلیت محیط اجتماعی‌ای که او را شکل داده بود، به دست می‌دهد. در این بازنمایی شکل‌گیری زیبایی‌شناسی غیراحساساتی و اخلاق‌محور او را می‌بینیم که سبک سخت و شفاف او را می‌سازد. و این آغازگر مجموعه‌ای از آثار نثر او در قالب خودزندگی‌نامه بود که یک گام از دنیای خیالی داستان فراتر می‌روند. در نوشتار او حتی اگر صدای راوی وجود داشته باشد، خنثی و تا حد امکان ناشناس است. همچنین، ارنو در توضیح سبک خود از اجتناب از «شاعرانگی خاطرات» می‌گوید و از نوعی ساده‌نگاری‌ دفاع می‌کند که با دنیا و زبان پدرش هماهنگی دارد. مفهوم ساده‌نگاری با «رمان نو» دهه 1950 فرانسه و آنچه رولان بارت «درجه صفر نوشتار» نامید، مرتبط است. با این حال، زبان ارنو جنبه سیاسی مهمی نیز در بردارد. در نوشتار او همیشه سایه‌ای از احساس خیانت به طبقه اجتماعی‌ای که از آن برآمده دیده می‌شود. او گفته است که نوشتن کنشی سیاسی است که چشمان ما را به نابرابری اجتماعی باز می‌کند. از این رو‌ او زبان را‌ به بیان خودش، به عنوان یک «چاقو» به کار می‌برد تا پرده‌های خیال را بدرد. این میل خشن و در عین حال بی‌آلایش برای افشای حقیقت او را همچنین در شمار وارثان ژان ژاک روسو قرار می‌دهد.

چند سال بعد ارنو در اثری به مراتب کوتاه‌تر با عنوان «یک زن» (1987) این‌بار تصویری از مادرش ارائه می‌دهد. این کتاب با تغییر شکل مداوم از داستان به جامعه‌شناسی و تاریخ، جنبه‌های مهمی از ماهیت نوشتار ارنو را به ما می‌نماید. این اثر با همه اختصارش ادای احترام فوق‌العاده‌ای است به یک زن قوی که بیش از پدر توانسته بود شأن خود را در شرایط غالبا نامطلوب حفظ کند. در رابطه او با مادرش شرم و سکوت طاقت‌فرسا به آن شدت وجود ندارد.

«شرم» (1996) نمایانگر رنجی است که در بازسازی گذشته در آثار آنی ارنو وجود دارد. به نظر می‌رسد که این کتاب از بسیاری جهات ادامه بازنمایی پدر او باشد. ارنو سعی می‌کند خشم ناگهانی پدرش را نسبت به مادرش در یک لحظه خاص از گذشته تعریف کند و اولین سطر مانند ضربه شلاق فرود می‌آید: «پدرم یک بعدازظهر یکشنبه در ماه ژوئن می‌خواست مادرم را بکشد». مثل همیشه، ارنو به دنبال آن است که از حد قابل تحمل فراتر برود. خودش در این کتاب می‌گوید «همیشه خواسته‌ام کتابی بنویسم که بعدش صحبت‌کردن درباره آن برایم غیرممکن باشد، کتابی که تحمل نگاه دیگران را برایم غیرممکن ‌کند». آنچه این تجربه را تحمل‌ناپذیر می‌کند، شرمی است که ریشه در شرایط زندگی خفت‌بار دارد. در نوشته‌های آنی ارنو بحث بر سر کرامت یا فقدان کرامت است. ادبیات به او پناهگاهی می‌دهد تا بتواند از چیزهایی بنویسد که گفت‌وگو درباره‌شان در تماس مستقیم با دیگران غیرممکن است.

یک شاهکار از میان آثار او روایتی است خویشتن‌دارانه و غیراحساسی از سقط جنین غیرقانونی راوی بیست‌و‌سه‌ساله. «اتفاق» (2000) یک روایت اول‌شخص است که مانند بسیاری دیگر از آثار او به فاصله با خودِ تاریخی تأکید نمی‌کند. «من» روایتگر به دلیل محدودیت‌های اخلاقی یک جامعه سرکوبگر و نگاه تحقیرآمیز مردمی که با آنها روبه‌رو است به یک ابژه تبدیل می‌شود. او در این متن‌ که به‌طور بی‌رحمانه‌ای صادقانه است، تأملات خود را با شفافیت تمام در پرانتز ابراز می‌کند و هم‌زمان خود و خواننده را مخاطب قرار می‌دهد. در این فواصل، ما در زمان نگارش، یعنی بیست‌وپنج سال پس از آن «اتفاق»، قرار می‌گیریم؛ و خواننده شدیدا با آنچه زمانی اتفاق افتاده درگیر می‌شود.

نوشتار آنی ارنو تماما تابع فرایند زمان است. سلطه قراردادهای اجتماعی بر زندگی ما بیش از هر یک از آثار او در «سال‌ها» (2008) اهمیت می‌یابد. «سال‌ها» بلندپروازانه‌ترین پروژه او است که شهرت جهانی و خیل طرفداران و پیروانش را مرهون آن است. آن را «اولین خودزندگی‌نامه جمعی» خوانده‌اند و دورس گرونباین، شاعر آلمانی، آن را به‌عنوان یک «حماسه جامعه‌شناختی» پیشگامانه درباره جهان معاصر غرب ستوده است. در این روایت، ارنو سوم‌شخص حافظه جمعی را جایگزین حافظه خود می‌کند تا سلطه روح زمان بر زندگی خود را نشان دهد. هیچ حافظه عاطفی‌ای به مفهوم پروستی کلمه وجود ندارد که به‌واسطه آن بتواند مستقیما به سال‌های ابتدایی زندگی خود برود. زندگی ما با داستان‌هایی که گفته، ترانه‌هایی که خوانده و ترندهایی که رایج می‌شوند، شکل می‌گیرد. و این قراردادها بسیار زودگذرند. به همین دلیل، برای ارنو بسیار دشوار است که خود را در شخصی که یک زمانی خود او بوده، بازشناسد. در «سال‌ها» حافظه فردی و جمعی با هم درآمیخته‌اند.

آنی ارنو آشکارا به نیروی رهایی‌بخش نوشتن اعتقاد دارد. آثار او مستحکم، به زبان ساده و تمیز نوشته شده است و هنگامی که او با شجاعت و دقتی بالینی رنج تجربه طبقاتی را آشکار می‌کند و شرم، احساس حقارت، حسادت یا ناتوانی در درک کیستی خود را توصیف می‌کند، به چیزی ستودنی و ماندگار دست یافته است.

* بخشی از متن معرفی آنی اِرنو در وب‌سایت رسمی نوبل

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.