دربارهی تیاتری که این شبها روی صحنهی تیاترشهر است
نمادها از تن «خرچنگ» بیرون میزنند!
پویا پیرحسینلو نویسنده و کارگردان تئاتر که علاقه خاصی به نامهای طولانی برای نمایشهایش دارد، اینبار نمایش «[ع.] (اِ.) ۱- خرچنگ ۲- برج چهارم از بروج دوازدهگانه» را روی صحنه چهارسو برده است. در میان نام بازیگران این تئاتر، مهتاب ثروتی، سجاد تابش، مریم آشوری، ندا خورشیدی دیده میشود. در توضیح این نمایش آمده است که متن این نمایشنامه چندین جایزه بینالمللی را دریافت کرده و در جشنوارههای متعددی هم کاندید شده است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
پویا پیرحسینلو نویسنده و کارگردان تئاتر که علاقه خاصی به نامهای طولانی برای نمایشهایش دارد، اینبار نمایش «[ع.] (اِ.) ۱- خرچنگ ۲- برج چهارم از بروج دوازدهگانه» را روی صحنه چهارسو برده است. در میان نام بازیگران این تئاتر، مهتاب ثروتی، سجاد تابش، مریم آشوری، ندا خورشیدی دیده میشود. در توضیح این نمایش آمده است که متن این نمایشنامه چندین جایزه بینالمللی را دریافت کرده و در جشنوارههای متعددی هم کاندید شده است.
پیرحسینلو در این نمایش، شکلی تازه از جریان سیال ذهن را در تمام قصه به جریان درمیآورد. روایتی که خواب، رویا، توهم و واقعیت در آن درهمتنیده است و با تصاویر و نوپردازیهای سینمایی، «خرچنگ» را از یک تئاتر کلاسیک، متفاوتتر کرده است. برشهای منقطع داستان توانستهاند که پیوستگی روایت را حفظ کنند. در مجموع مخاطب میتواند میان پرداختهای نامتوازن و ضعیف شخصیتها، خط روایت را از گذر تمام گلوگاههای مالیخولیایی قصه پیدا کند.
وقتی به حجم تصاویر خیالانگیز برای ذکر روایت نگاه میکنیم، بهنظر میرسد که کارگردان مقهور امکانهای بصری و صوتی متعددی شده و در لحظههایی از توان کلام غافل شده است. همراه کارگردان، مخاطبها هم شگفتزده از اینکه چطور تصاویر سینماتیک همراه صحنه تئاتر، مفاهیم را به تصویر میکشند، بهوجد میآیند. اما در دقیقههای اندکی از نمایش که فقط کلمات میان بازیگران ردوبدل میشود، بهمراتب قدرتنمایی بیشتری از نویسنده را میبینیم. اوج قدرتنمایی او را در دیالوگی از «مرضیه» رو به تماشاگرها میبینیم که البته تئاترهای تعاملی سابق پیرحسینلو را یادآور میشود. نویسنده توانسته با گرههای دقیقی از زندگی انسان معاصر در میان داستان، مخاطبهای نمایش را برای لحظاتی با همزادپنداری، همراه کند.
تصاویر و امکانهای بصری کمککننده به روایت، تا دقایقی بسیار شگفتآورند اما پس از تکرارهای چندباره، مانند چاقویی دولبه مخاطب را از همدلی با شخصیتهای داستان به سطح بصری ماجرا پرت میکند! شاید کارگردان تعمدا میخواسته از دنیای خیالانگیز موسیقی و رنگ و نور برای روایت جهان مالیخولیایی قصه استفاده کند اما در پرداخت نمادها ضعیف عمل کرده است: روایت پیرحسینلو بیش از هر چیز، یک کلاژ از نمادهایی است که از تن قصه و نمایش بیرون میزنند و بهشکل واضحی به مخاطبها منتقل میشود. گویی نویسنده میخواهد خیالش جمع باشد که بخشهایی از روایت در سطحیترین نوع انتقال پیام یعنی به شکلی مستقیم به مخاطب القا میشود! تکرار زیاد از حد «حمله خرچنگها» این گزاره را از یک نماد در روایت به موتیفی تکرارشونده، تقلیل داده است. کارگردان با نمادهایی که از دل نمایش بهشکل بیشینی خارج میشوند مانند معلمی کلاسیک عمل کرده که میخواهد مطمئن شود، شاگردانش بهخوبی متوجه نمادهای اجتماعی و سیاسی نمایش شدهاند. شاید این بیرونزدگی نمادها از تن قصه، تعمدی وسواسگونه در روایت کارگردان بوده باشد اما این بخشهای نمادهای اجتماعی در پازل بزرگتر قصه، وصلهای ناجور شدهاند. این درحالی است که اگر از تکرار چندباره برخی از کلیدواژهها و تصاویر پرهیز میکرد و آن را به مخاطب میسپرد، روایت سورئالتری از او میدیدیم.
فارغ از اینها، نویسنده توانسته گوناگونی متنوعی از نقشهای مردهای جامعهی ایرانی را نمایش دهد؛ آنها گروههای فکری متعددی را بازی میکنند که برخیشان نمادهای سنتی مردسالاری را دارند و در بزنگاههایی رنگ دیگری میگیرند. زنها اما در داستان بهضوح نقش بیشتری دارند؛ صورتکهای داستان بهنظر همگی زن هستند، زن عاشقپیشه و ناکام، زن خودکشیکننده، زن بازتولیدکننده قدرت مردسالارانه و زن قربانی، معترض و خشمگین از دیگر زنهای داستان هستند. با اینکه حجم نقشهایی که زنان در روایت به عهده دارند بیشتر است اما کارگردان گویی میخواهد بگوید این ناتوازنی نقش زنان مقابل «مرضیه» لزوما به نفعش نیست؛ مانند آنچه در زندگی اجتماعی میبینیم.
صورتکهای داستان اما جزو معدود نقطهقوتهای نمایش بهنظر میرسند که این مورد هم پس از تاکید بیش از حد، از جنبههای معناییش کم میشود و به نمایشی بیشتر از حدی که باید باشد، تقلیل پیدا میکند. با اینحال، صورتکها با هم و به شکل منفرد یک روایت مستقل و توامان را روایت میکنند. ۱۲ تصویر روشن و مغموم که بهوضوح نمایندگی گروهی از عوام را بازی میکنند، در این شبها در سالن چهارسوی تئاتر شهر نقطه قوت نمایش «خرچنگ» شدهاند. اگر کمی به نقد کلاسیکِ مولفمحور بپردازیم درباره خود نویسنده باید گفت که نتایج گوگل درباره او میگویند که پیرحسینلو بیشتر یک متخصص آیتی است اما در دانشگاه ادبیات نمایشی خوانده است. او در این شبها به سیاق کارگردانهای بزرگ تاریخ در میان جمعیت تماشاگر در صندلیش فرو میرود تا دیگران نشناسندش و عکسالعملهای تماشاگران را بشوند. در نهایت میتوان گفت که «خرچنگ» پیرحسینلو و همکارانش تئاتری با ارزش دیدن از آب درآمده است و میتوان ساعتهای پایانی روز را به تماشایش نشست.
آخرین اخبار فرهنگ و هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.