• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    جایگاه نقد نه در «سطح» بلکه در «عمق»

    پاسخ به نقد نگاه کارشناس برنامه «کات»

    در شماره روز ششم خرداد روزنامه «شرق»، یادداشتی تحت عنوان «تشابه دال بر یکسانی نیست» به قلم آقای فاروق مظلومی منتشر شد که قرار بود نقدی بر نقد برنامه «کات» تلویزیون همشهری راجع به نمایشگاه نقاشی آقای مسلمیان باشد. در این متن، ارجاعاتی به‌خصوص در حوزه «فلسفه» و «سنت نقد» ذکر شد که بایسته دانستم به منظور رفع شبهات حاصل از اهمال نویسنده محترم در تطابق مطالب مطروحه با مقولات فلسفی و همچنین نقد اثر هنری، مواردی چند را به رشته تحریر درآورم.

    پاسخ به نقد نگاه کارشناس برنامه «کات»

    محمد قنبری‌ کلخوران . کارشناس برنامه «کات»

    در شماره روز ششم خرداد روزنامه «شرق»، یادداشتی تحت عنوان «تشابه دال بر یکسانی نیست» به قلم آقای فاروق مظلومی منتشر شد که قرار بود نقدی بر نقد برنامه «کات» تلویزیون همشهری راجع به نمایشگاه نقاشی آقای مسلمیان باشد. در این متن، ارجاعاتی به‌خصوص در حوزه «فلسفه» و «سنت نقد» ذکر شد که بایسته دانستم به منظور رفع شبهات حاصل از اهمال نویسنده محترم در تطابق مطالب مطروحه با مقولات فلسفی و همچنین نقد اثر هنری، مواردی چند را به رشته تحریر درآورم.

    نویسنده، در ابتدا با اشاره استهزاآمیز به برخی کلمات، مانند دکوراتیو، فیگوراتیو و... و ادعای وجود فقر کلمه در نزد منتقدان حاضر در برنامه «کات»، مدعی شده اگر این واژگان از آنان گرفته شود، دیگر حرفی برای گفتن نخواهند داشت. البته نقدهای ارائه‌شده در برنامه مورد نظر، شامل دامنه مفهومی بسیار گسترده‌تری می‌شد و مغالطه معنایی مندرج در ابتدای متن یادداشت نه به منظور شرح ما‌وقع برنامه بلکه به قصد بر‌هم‌زدن پیش‌فرض‌های خوانندگان محترم نسبت به آن مطرح شده است. همین دلیل کافی خواهد بود که یادداشت منتشر‌شده در جریده محترم «شرق» را دارای وجوه لازم «نقد» ندانم، اما‌ به منظور پی‌ریزی دقیق‌تر بستر گفت‌وگو در‌باب مذکور است که پرداختن به مباحث مطرح‌شده را بایسته می‌دانم؛ چرا‌که شایسته و لازم است در ورود به وادی نقد، اصول ترمینولوژیک و ادبیات علمی موضوع آن رعایت شود. این درست است که قرارگرفتن در جایگاه مخاطب اثر هنری و ادبی و حتی متن فلسفی، نیازمند دریافت مجوز یا دانشنامه خاصی نیست، اما نشستن بر کرسی نقد آثار، مقوله دیگری است که دستیابی به عمق کافی و وافی در مباحث مربوط با موضوع نقد از الزامات آن بوده و صرف طرح سطحی موضوع و استفاده از عناوین و اصطلاحات رایج بدون پشتوانه استدلالی و همچنین نام‌بردن از شخصیت‌‌‌های معتبر یا نقل‌قول‌های محدود و مختصر از آنان، متن را به نقدی معتبر تبدیل نمی‌کند. مگر اینکه مقصود، اثرگذاری بر خوانندگان احتمالی‌ای باشد که خود با مفاهیم و مقولات مورد بحث آشنایی کافی نداشته و با خواندن کلمات بعضا مغلق و نام‌های معتبر، احساسی شبیه به مطالعه متنی جدی داشته باشند.

    در بخش دیگری از یادداشت مورد اشاره، نویسنده از اینکه هنوز نقد در ایران «ماتریالیستی» است، ابراز افسوس می‌‌کند. هرچند اصل این ادعا که نقد در ایران چه در گذشته و چه اکنون ماتریالیستی باشد، خود محل تردید و بحث است، اما به منظور نقد استدلال مندرج در یادداشت آقای مظلومی که نقد برنامه «کات» را با وصف ماتریالیستی انکار کرده‌اند، ذکر نکته‌ای لازم است. در منطق حاکم بر علوم فنی و مهندسی، مقایسه نظریه‌ها منوط به حرکت رو به جلو در خط سیر افقی زمان بوده و در نتیجه، پیشروی زمان به معنای تاریخ، متضمن پیشرفت و استنساخ گذشته است. اما در هنر، ادبیات و فلسفه، نظریه‌ها نه به‌طور کامل منسوخ می‌شوند و نه به تعبیر عوام، دِمُده و کهنه‌. بنابراین در همان ابتدا، اشاره به ماتریالیستی‌بودن نقد مطرح‌شده در برنامه تلویزیونی نشانگر این است که نویسنده‌ معتقد است نقد در کشور ما هنوز از مواهب پیشرفت و گذر از دستاوردهای از‌مد‌افتاده گذشته رها نشده است؛ در‌حالی‌که اساسا‌ ادبیات نقد، محدود به قوانین و قواعد واحد و روزآمد‌شده نیست. اگر مثلا در فیزیک، دوران و تاریخ به پیش یا پس از نیوتن تقسیم می‌شود، در مقابل هیچ‌یک از ستارگان سپهر فلسفه در سراسر تاریخ آن حتی اگر اراده کرده باشند هم نتوانسته‌اند نظریه‌های پیش از خود را ملغی و بی‌اثر کنند. البته‌ این جدا از این واقعیت است که نقد مورد نظر آقای مظلومی، اساسا نقد «ماتریالیستی» به معنای خاص آن نبود. با عنایت به محدودیت‌های لازم‌الاجرای یادداشت‌نویسی، متن حاضر فرصتی کافی‌ برای ذکر دلایل مبسوط در اختیار نگارنده نمی‌گذارد؛ بنابراین فقط به همین نکته اشاره می‌کنم که اساس نقد ماتریالیستی بر سه عنصر تأثیرات «مادی»، «اقتصادی» و «طبقاتی» اثر استوار است؛ در‌حالی‌که بررسی نقدهای مطرح‌شده به نمایشگاه آقای مسلمیان در برنامه تلویزیونی، به‌هیچ‌وجه بر این عناصر بنا نشده و بیشتر نقدی «فرمالیستی» بودند تا هر چیز دیگر. توجه به عناصری نظیر «ساختار»، «فرم» و «ویژگی‌های درونی» به جای تأکید بر زمینه‌های تاریخی، اجتماعی یا روان‌شناختی در این نقد، مؤید این تعریف است.

    نکته دیگر اینکه‌ بر‌خلاف تکنولوژی‌ که اشیا‌ در آن «تولید» می‌شوند، در هنر، آثار «خلق» می‌شوند. بی‌توجهی به این واقعیت ساده و استفاده از واژه تولید برای اثر هنری، آنچنان که در یادداشت منتقد محترم روزنامه «شرق» آمده، باز هم گرته‌برداری از علوم فنی و مهندسی بوده و به خودی خود در تضاد با آن بخش از متن ایشان است که با ماده‌انگاری و قابل رؤیت دانستن اثر هنری مخالفت ورزیده‌اند. ضمنا، مواجهه افراد با اثر هنری، وجهی از مفاهمه را موجب می‌شود که با فهم مورد نظر نویسنده تفاوتی ماهوی دارد. اگر مقصود در اینجا به‌کار‌بردن اصطلاحات فلسفی باشد که جز این نیست، ارجاع به منابع مختلف از‌جمله مقاله مشهور «نقد قوه حکم» کانت مؤید این خطای نظری است.

    در باب موضوع «شباهت» که ظاهرا هسته مرکزی نقد منتشر‌شده در «شرق» است و اتقاقا پرداختن به آن مستلزم طرحی مبسوط در مقاله‌ای جداگانه است، تنها به ارجاع به نظریه شکولوفسکی در باب آشنایی‌زدایی اکتفا می‌کنم. این منتقد، آشنایی‌زدایی را مأموریت اصلی اثر هنری می‌داند. پُر‌واضح است که دامنه این آشنایی‌زدایی صرفا محدود به احتراز از بازنمایی آشنای طبیعت نبوده و شامل هر چیز دیگری از‌جمله آثار هنری هم می‌شود. لذا نمی‌توان وجود شباهت‌ها در آثار را به منظور توجیه یا انکار«معنایی»‌ که می‌سازند، «اقتباس» و «الهام» فرض گرفت؛ چرا‌که این هر دو دارای خصوصیات قابل ارزیابی‌اند.

    اما تمام این وجوه متقن در ایرادات وارده به متن یادداشت مورد نظر، ذیل واقعیتی تأسف‌بار قرار می‌گیرد؛ اینکه احتمالا برخی فعالان بازارچه نقد هنری در ایران، حضور افراد توانا در نقد هنری را به‌ویژه اگر زن باشد، برنتابیده و به‌جای تلاش برای رونق‌بخشی به کرسی‌های نقد، سعی در نفی و انکار توانمندی‌های نقادانه افراد دارای سواد‌ دارند. مطالب مطرح‌شده در برنامه نقد تجسمی «کات»، واضح و روشن بیان شده و خوشبختانه قابل دسترس همگان بوده و در معرض تماشا و شنیدن است. به همین جهت، نگرانی از امحا‌ی نقد مذبور که خود به‌مثابه یک اثر مستقل، قابلیت طرح، نقد و گفت‌وگو دارد، نیست. آنچه اهمیت بیشتر دارد، شکل‌دادن به گفت‌وگوهای مستدل بیشتر در جراید و رسانه‌های گوناگون است تا مفاهیم و تعاریف سست که بیش از سطح را نمی‌کاوند، در اذهان عمومی مجال حضور نیابند؛ چرا‌که جایگاه نقد نه در «سطح» بلکه در «عمق» حضور‌ است.

     

    آخرین اخبار فرهنگ و هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.