«رویاشهر»؛ شهری آرمانی در بستر انیمیشن
خطر لو رفتن داستان برای خواننده وجود دارد

به گزارش گروه رسانهای شرق ؛ محمد جلیلوند منتقد سینما
سینمای کودک و نوجوان با توجه به مخاطبان گستردهاش، زیر شاخههای مختلفی دارد که یکی از مهمترین آن سینمای انیمیشن است. سینمایی متکی بر تخیل و داستانپردازی که میتواند طیفهای سنی مختلف را پوشش دهد؛ از خردسال، کودک و نوجوان تا بزرگسال. حتی برخی از انیمیشنهایی که هر سال روانه اکران میشوند، صرفا مختص مخاطبان بزرگسال بوده و برای آنها ساخته شدهاند. سینمای ایران نیز در سالهای اخیر و پس از آزمون و خطاهای گوناگون در سالهای قبلتر، توجه بیشتری به قالب انیمیشن نشان داده و انیمیشنهای بلند سینمایی بیشتری تولید و روانه پرده نقرهای کرده است. از یک سو سرمایهگذاری شرکتهای دانش بنیان و از سوی دیگر حضور پُررنگ نیروهای جوان زبده، به تولید این آثار رونق بخشیده و بخشی از اکران سینماهای کشور را به خود اختصاص داده است. چراکه آثار فوق، گیشه نیز داشته و میتواند نظر مساعد سینمادارها را به خود جلب کند.
انیمیشن بلند سینمایی «رویاشهر» به نویسندگی و کارگردانی محسن عنایتی یکی از تازهترین آنهاست که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته است. فیلمنامه نقشی کلیدی در یک انیمیشن سینمایی دارد که «رویاشهر» نیز از آن مستثنی نبوده و عنایتی در مقام نویسنده و کارگردان تلاش زیادی در این زمینه به خرج داده است. ابتدا، داستانی از گذشته رویاشهر و قهرمان آن را روایت کرده و سپس آن را به زمان حال پیوند میزند. نقطه اتصال هم پسری نوجوان به نام «آرات» است که میخواهد پا جای پدر خود گذاشته و به سفری ماجراجویانه برای نجات شهرش برود.
عنایتی از ایده سفر قهرمان در شکلگیری بخش مهمی از فیلمنامه خود بهره گرفته و نقطه عطف اول را بر این اساس رقم میزند؛ جایی که «آرات» پس از مشکلات فراوان برای ورود به مدرسه قهرمانی، سوار بر کایت همراه دوست خود «پاشا» به شیناشهر برای یافتن گوی سبز جادویی میروند. عامل حرکت آنها نیز مشکل کمبود انرژی شهر است که تنها گوی سبز میتواند آن را به شهر بازگرداند. با ورود این دو به شیناشهر، تنش حاکم بر داستان بیشتر شده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت «پاشا» و «آرات» با توجه به پسزمینه دشمنی تاریخی دو شهر قرار میدهد.
تلاش آنها برای برداشتن گوی جادویی که در کارخانه «هاکان» قرار دارد، بخش مهمی از پرده میانی را به خود اختصاص داده و هیجان مناسبی نیز بر آن حاکم است. در عین حال، شوخیهای بامزهای هم با محوریت آن تدارک دیده شده که برای مخاطب کم سن و سال فیلم جذابیتهای زیادی دارد. «هاکان» و دخترش «تامارا»، شخصیتهای کلیدی این بخش به حساب میآیند که نقطه عطف بعدی نیز با محوریت آنها رقم میخورد. فهمیدن یک راز ، نقطه عطف جذابی است که پیچ خوبی به قصه داده و با یک فلاشبک، گذشته را به حال وصل میکند. به این ترتیب، تقابل ازلی و ابدی خیر و شر به تم اصلی فیلمنامه در پرده پایانی تبدیل شده و در نهایت خیر بر شر پیروز میشود. عنایتی در این بخش به لحاظ تکنیکی عالی عمل کرده و تماشاگران خردسال خود را تحت تاثیر قرار میدهد. به ویژه جایی که اژدهای دریاچه با صدای شیپور شهردار از آب بیرون آمده و هیجان بیشتری به نبرد یاد شده میبخشد. حضور «هاکان» با ربات پیشرفتهای که ساخته، هیجان ذکر شده را دوچندان کرده و بر تعلیق آن اضافه میکند.
«رویاشهر» در زیر متن خود نیز نکات بسیار دارد که یکی از آنها اهمیت بخشیدن به نهاد خانواده است؛ از خانوادهای کوچک متشکل از «آرات» و مادرش تا خانوادهای بزرگ به نام رویاشهر که «آرات» برای نجات آن به آب و آتش میزند. محسن عنایتی تلاش کرده تا مفاهیم مورد نظر خود و تهیهکنندگان این انیمیشن بلند سینمایی را با استفاده از تکنیکهای روز دنیا به تصویر بکشد و در این مسیر هم تا حدود زیادی موفق بوده است. به ویژه در خلق کاراکترها که برای مخاطب کم سن و سال فیلم جذاب به نظر میرسند. در عین حال، شوخیهای خلق شده نیز تا حدودی بامزه از کاردرآمده و مخاطب را میخنداند که اغلب «پاشا» در متن آن قرار دارد. دوبله هم نقش مهمی در کیفیت «رویاشهر» داشته و اغلب صداها با کاراکترها به خوبی جفت و جور شدهاند.