برای ثبت در تاریخِ سینما و موسیقیِ ایران و همچنین گزارشی به همکارانم در پروژهی بهسلامتیِ سینما (Cinema Salute)
ایدهی جمعآوری، تدوین و دستهبندیِ ترانههای سینمای ایران، سالیانِ سال در ذهنم بود، و از ۶ سال پیش با هزینهی شخصی، ایده را اجرایی کردم.
در این راه مستندساز و همکارِ فرهیخته ـ امید خاکپورنیا ـ دعوتم را پذیرفت و در یک بازهی ۶ساله، هرآنچه موجود بود گردآوری و آمادهی انتشار شد، و اکنون در مرحلهی دستهبندی و جداسازیهای کاربردیست.
در کنارِ این گردآوری، ساختِ یک مستند، یک کنسرتِ پژوهشی و همچنین مقالهای بر واشکافیِ سیرِ این ترانهها تا انقلاب، همچنان در دستورکار است.
در اواسطِ راه اما (که بخشی از محتوا جمعآوری شده بود)، دوستِ آهنگسازی با شنیدنِ این ایده، "محسن نامجو" را برای خوانندگیِ این کنسرتِ پژوهشی پیشنهاد کرد، و طرح و ایده را با او در میان گذاشت.
به دلایلی که نیاز به گفتن نیست، این همکاری شکل نگرفت.
حال دقیقن در زمانی که همهچیز در شکلی آبرومند و ارزشمند آمادهی ارائه است، آن خواننده در شکلی هولهولکی(!) همان ترانهها را میخواند و به سرعت ارائه میدهد که البته به دلیلِ ناآگاهی دربارهی تاریخ سینمای ایران و پیشینهی کلمات، نامِ تحقیرآمیزِ فیلمفارسی را بر آن نهاده است. البته همین سرعت در انتشار، که من - خوشبینانه - ترجیح میدهم آنرا ناشی از ذوقزدگی از این ایده و سپس فراموشیِ ناخواسته دربارهی آورندگانِ ایده بدانم، نشانگرِ ارزشِ کارِ ماست.
این نوشته اما برای پیروزی در مسابقهی «کی اوّل شد؟!» نیست، بلکه نویدیست به دوستدارانِ سینما و موسیقی، و همچنین کسانی که از پروژهی ما آگاه بودند: این مجموعه در شکلی کامل و علمی در راه است و به زودی در اختیارِ علاقمندان قرار خواهد گرفت.
همچنین به همکارانِ هموارههمراهم که با مهر و پشتکار در این پروژه کنارمان بودند، اطمینانِ خاطر میدهم که کارِ بزرگشان در این پژوهش و گردآوری، کوچکترین ارتباطی به آنچه منتشر شده، ندارد و این خواننده تنها از ایدهای که پیشتر در اختیارش قرار گرفته، استفاده برده.
سخنِ آخر اینکه میراث و گنجینهی بزرگِ «ترانههای سینمای ایران» که ما سعی در یادآوری و نگهداریاش داریم، همچون اقیانوس آنقدر وسیع هست که هرکس سهمی از آن داشته باشد؛ و حال اگر کسی با کاسهی کوچکِ خود جرعهای از این آب برداشت، چه باک؛ و حتا چه بهتر، که تشنهای سیراب شود.
افشین هاشمی - اردیبهشت ۱۴۰۴