«قدرت بی‌قدرتان» کتابی بود که در طول امسال بارها سراغش رفتم، حتا در مسافرت هم همراهم بود و برایم به کتاب بالینی تبدیل شد. دوستی سفرکرده و از فرنگ برگشته کتاب را در اولین ملاقات در وطن برایم هدیه آورده بود و امضا کرده بود و قول گرفته بود که بخوانمش. من کتاب را در خانه‌ی دوستی مشترک جا گذاشته بودم و آن دوست مشترک کتاب را جسته بود و امضا را دیده بود و زنگ‌زده به دوست فرنگی‌مان و او هم یک ایمیل بلندبالا برایم نوشته بود به اضافه‌ی یک شرح مختصری از زندگی واتسلاو هاول و گفته بود نشان به آن نشان که نمایش‌نامه‌ای از هاول را در رشت تآتر کرده بود و من نرفته بودم ببینم و کنایه‌زده بود که من خودم را همیشه گهی اعلا فرض می‌کنم که هرکسی او می‌شناسد و کشفش می‌کند به هیچ‌جایم نمی‌گیرم.

یادداشت کامل را اینجا بخوانید.

 

ارسال نظر