نگاهی دوباره به توافقی که هنوز پابرجاست؛
زمان و مکان برجام را از یاد نبریم
زمان و مکان دو آفت تحلیل هستند. اغلب ما هنگام تحلیل یک رویداد، دچار این آفت میشویم و فراموش میکنیم موضوع مورد بحث در چه زمان و چه مکانی رخ داده است. قراردادهای بینالمللی نیز در شرایط زمانی و مکانی خاص خود منعقد میشوند و باید در همان شرایط تحلیل شوند.
به گزارش روزنامه شرق، زمان و مکان دو آفت تحلیل هستند. اغلب ما هنگام تحلیل یک رویداد، دچار این آفت میشویم و فراموش میکنیم موضوع مورد بحث در چه زمان و چه مکانی رخ داده است. قراردادهای بینالمللی نیز در شرایط زمانی و مکانی خاص خود منعقد میشوند و باید در همان شرایط تحلیل شوند. بسیاری از موافقتنامهها و قراردادهای گذشته میان ایران و کشورهای دیگر در شرایط خاص آن زمان صورت گرفته و نمیتوان در شرایط زمانی و مکانی فعلی، آنها را مورد قضاوت قرار داد. بیشتر این قراردادها در شرایط برابر مورد مذاکره و قبول قرار نگرفتهاند. برخی از آنها مانند ترکمانچای پیش از اینکه یک توافق دوطرفه باشند، یک وثیقه نجات بودند برای سلطنت قاجار.
اگر تا زمانی که فرصت به نفع شماست، به مذاکره بپردازید، میتوانید برای دشمن شرط و شروط بگذارید اما اگر فرصت را از دست دادید و در موقعیت ضعف قرار گرفتید، آنگاه این دشمن است که برای شما شرط میگذارد. اگر مذاکره را به یک شراکت کاری تشبیه کنیم، هرچه سرمایه شما در این مشارکت بیشتر باشد، سهم شما در تصمیمگیری و سود بیشتر خواهد بود؛ بنابراین در مذاکرات بینالمللی عوامل بسیاری دخیل هستند که باید مد نظر قرار گیرند. مذاکره باید در زمان مناسب، شرایط مناسب و منطقی برگزار شود، وگرنه به نتیجه مطلوب نمیرسد.
با این مقدمه به توافق برجام میپردازیم و زمان و مکان و شرایطی که ایران به سمت مذاکره و توافق برجام رفت. توافق برجام از هر نظر (نوع سند، نحوه مذاکره و طرفها) در حقوق بینالملل، موضوعی بدیع و تازه است که میتوان آن را در حقوق و قواعد بینالمللی منحصربهفرد دانست. به زبان ساده یعنی این توافق در حقوق بینالملل مسبوق به سابقه نیست و میتوان گفت بهصورت مشخص و صریح در قالب هیچیک از اسناد بینالمللی نمیگنجد. برجام یک معاهده نیست بلکه میتوان آن را یک توافق نزاکتی غیرالزامآور دانست که اگرچه به امضای هیچیک از طرفها نرسیده اما مورد قبول همه طرفها قرار گرفته است. این توافق در محیط بینالملل صورت گرفته و محیط بینالملل با محیط داخلی بسیار متفاوت است. وقتی میخواهیم وارد مسائل بینالمللی شویم، باید ذهن خود را از محدودیتهای ناشی از دیدگاههای داخلی و باورها و تعصبات فرهنگی و آرمانهای ملی آزاد کنیم. این جمله اگرچه موضوعی ساده و بدیهی است اما بسیاری از تحلیلگران همین امر ساده را نمیتوانند درک کنند. گفتوگوی بینالمللی تحت نظام بینالملل قرار دارد که مستقل از تعصبات و آرمانهای داخلی کشورهاست. در نظام بینالملل
اقتدار و جایگاه اشخاص ملی تعیینکننده و حاکم نیست بلکه قواعد و قوانین نظام بینالملل حاکم است.
مذاکرات برجام زمانی آغاز شد که بسیاری از «فرصتها» از دست رفته بود و «تهدید» تحریمها بر کشور تحمیل شده و اقتصاد ایران را فلج کرده بود. مهمترین آنها، تحریمهای سازمان ملل بود؛ چراکه تبعیت از تحریمهای آمریکا برای کشورهای دیگر الزام حقوقی نداشت اما تبعیت از تحریمهای سازمان ملل برای همه کشورها حتی کشورهای دوست مثل روسیه و چین و عراق و سوریه هم الزامی بود.
اندکزمانی قبل از اینکه تحریمهای سازمان ملل با قطعنامه فصل هفتمی منشور سازمان ملل برقرار شود، نهاد افایتیاف ما را در لیست سیاه قرار داده بود که عملا موجب قطع ارتباط بانکی ما با بانکهای جهانی و افزایش ریسک سرمایهگذاری خارجی شده بود و این تهدیدی برای اقتصاد کشور محسوب میشد. اما وقتی تحریمهای سازمان ملل برقرار شد، شرایط چنان سخت شد که موضوع افایتیاف به محاق رفت. قطعنامه فصل هفتمی سازمان ملل تاکنون برای هر کشوری که صادر شده، تنها با تغییر دولت آن کشور، برداشته شده است. درمورد عراق این نوع قطعنامه که در زمان صدام صادر شد، چند سال پس از سقوط صدام و تنها بخشهایی از آن لغو شد. تحریمها با طرح آمریکا برای کاهش تدریجی صادرات نفت ایران تا نقطه صفر، میرفت که ایران را مانند عراق به وضعیت نفت در برابر غذا تبدیل کند.
مذاکرات برجام در چنین شرایطی و پس از روکردن همه کارتها از سوی ایران، مانند تهدید به قطع صادرات نفت و بستن تنگه هرمز، حق وتوی روسیه و... آغاز شد و هدف آن رفع تحریمهای فلجکننده فصل هفتمی منشور سازمان ملل و دورکردن سایه جنگ از سر کشور بود. (درباره واقعیبودن سایه جنگ توضیح خواهم داد). میتوان گفت مذاکرات برجام پس از شکست در جنگ تحریم صورت گرفت. چرا میگویم «جنگ تحریم»؟ چون آمریکاییها مدتهاست که بهجز موارد خاص، از جنگهای نظامی صرفنظر کردهاند و از سلاحی به نام تحریم استفاده میکنند که بسیار مخربتر از جنگ نظامی است. کره شمالی، روسیه، ایران، عراق، سودان، لیبی و... پیش از اینکه در جنگ نظامی شکست بخورند، همگی در جنگ تحریم شکست خوردند. تا همین امروز خسارتی که تحریم به ما وارد کرده و خواهد کرد، بیش از خسارت جنگ تحمیلی است.
وقتی یک کارخانه تولیدی دچار تحریم میشود، پس از مدتی صاحب کارخانه به ناچار قراردادهای خارجی خود را لغو میکند، کارگران را اخراج میکند، دستگاهها را میفروشد و کارخانه را به برج مسکونی تبدیل میکند. حال اگر تحریم هم برطرف شود، سالها طول میکشد تا این کارخانه دوباره ساخته شود. این بلایی است که بر سر بسیاری از کارخانهها و بنگاههای اقتصادی آمده است. تحریم موجب از دست دادن بازارهای بینالمللی میشود. مثلا پالایشگاه کشوری که واردکننده نفت ایران است، بر اساس خصوصیات نفت ایران ساخته شده است. وقتی این کشور نتواند نفت ما را بخرد، برای مدتی صبر میکند تا شاید تحریم برطرف شود، چون نفت کشور دیگری قابلیت استفاده در پالایشگاه آن کشور را ندارد. اما اگر تحریم تداوم یابد، کشور مورد نظر، سیستم پالایشگاه خود را منطبق با نفت کشور دیگری تغییر خواهد داد و شما این بازار را برای همیشه از دست خواهید داد. همینطور بازار کالاهای دیگر. بازارهایی هم که باقی میماند، قطعا کالا را به قیمت واقعی خرید و فروش نخواهند کرد. اینها بخش بسیار کوچکی از خسارات تحریم است.
برجام در چنین شرایطی حاصل شد و توقع از آن، باید با درنظرگرفتن این شرایط و شرایطی باشد که پس از آن به وجود آمد. دستاورد برجام بسیار بیش از حد انتظار بود.
سایه جنگ
اوباما در طول تحریمها، دائما اعلام میکرد که همه گزینهها روی میز است و منظور از این جمله، گزینه حمله نظامی بود. برخی از دوستان داخلی دائم اعلام میکردند که آمریکا جرئت حمله نظامی ندارد و معتقد بودند قطعنامه سازمان ملل هم ایران را ذیل فصل هفتم منشور نبرده و بر همین مبنا ادعا داشتند که ایران اصلا در خطر حمله نظامی نبوده که برجام بخواهد آن را برطرف کند. اینکه آمریکا قدرت حمله داشت یا نداشت اصلا مهم نیست. مهم این است که همین جمله «همه گزینهها روی میز است» همان سایه جنگ بود که پیشتر اشاره کردم و از هر حمله نظامی بدتر و آسیب آن بیشتر بود. این جمله یعنی قطع همکاری اقتصادی همه کشورها با ایران. این جمله در کنار قرارگرفتن ایران در لیست سیاه افایتیاف موجب افزایش ریسک سرمایهگذاری در ایران از پنج به هفت بود و این یعنی فرار همه سرمایهگذاران خارجی؛ چراکه سرمایهگذاران، به رتبه ریسک سرمایهگذاری کشورها نگاه میکنند نه به شعار دولتمردان. کسانی که ادعا میکنند اصلا ایران در تهدید جنگ نبود به این نکته دقت نمیکنند که این «سایه جنگ» بدتر از خود جنگ نظامی بود.
خط قرمز مذاکره
ما با چنین وضعیتی وارد مذاکره با هفت وزیر خارجه از شش قدرت جهانی شدیم. فقط کسانی که تجربه فعالیت دیپلماتیک دارند، متوجه میشوند که تنظیم چنین مذاکراتی چه از نظر شکلی و چه از نظر محتوایی چقدر دشوار است. تنظیم زمان مذاکره یک وزیر خارجه، تنها با همتای خود از یک کشور دیگر و تنظیم محتوای یک موافقتنامه دوجانبه بسیار وقتگیر و دشوار است. حتی در موافقتنامههای نهچندان مهم، کارشناسان کلمه به کلمه آن را مورد بحث قرار میدهند. حال تصور کنید تنظیم چندین باره زمان ملاقات با شش وزیر خارجه و چانهزنی بر متنی چون برجام تا چه حد سخت و نفسگیر است. وقتی با شش قدرت جهانی مذاکره میکنید، درواقع برای رسیدن به یک توافق همهجانبه، باید رضایت هفت کشور را جلب کنید و در این میان باید منافع برخی کشورهای ثالث نیز در نظر گرفته میشد. همه این کشورها برای خود خطوط قرمز دارند. در مذاکره با دیگر کشورها میتوانید سازمان ملل یا دادگاه کشور ثالث یا دادگاههای بینالمللی را تضمینی برای اجرای قرارداد در نظر بگیرید اما وقتی با قدرت برتر جهان مذاکره میکنید، عملا هیچ تضمینی برای اجرای قرارداد وجود ندارد. با وجود همه دشواریها و خطوط قرمز
کشورهای ذینفع، برجام با بیشترین منافع برای جمهوری اسلامی ایران به دست آمد. جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «هرروز موهبتی است» به نقل از مقام کنگره آمریکا مینویسد: «ایران با این توافق، آمریکا را غارت کرد و به همه ما خندید».
روح برجام
اگرچه تحریمها به بهانه فعالیتهای هستهای برقرار شده بود و قدرتهای جهانی و بهویژه آمریکا به ظاهر برای موضوع هستهای وارد مذاکرات برجام شده بودند اما واقعیت این بود که موضوعات مهمتری هم وجود داشت که هدف آمریکا و غرب، دستیابی به آنها بود. این موضوعات عبارت بودند از:
امنیت اسرائیل
حقوق بشر
تحدید موشکهای دوربرد
تحدید فعالیتهای منطقهای ایران
این موارد همان روح برجام بود که به عقیده ترامپ، ایران آن را اجرا نکرده بود. درواقع برجام نتوانسته بود همه منافع و اهداف مورد نظر آمریکاییها را تأمین کند. در این خصوص آمریکاییها تنها نبودند. در داخل کشور نیز، برجام که بدون تردید یکی از افتخارات تاریخ دیپلماسی کشور بود، با همه دستاوردهایش، متأسفانه مورد بیمهری افراد و گروههای مخالف قرار گرفت. آنها نیز به هر دلیل، منافع حزبی و گروهی خود را در آن نیافته بودند.
اجرای برجام در گرو ایجاد روابط بانکی بود. نپیوستن ایران به نهاد افایتیاف عملا اجرای بسیاری از اهداف برجام را غیرممکن کرد. نهادهای داخلی اجازه پیوستن به افایتیاف را ندادند تا به این طریق و در کنار اقدامات حاشیهساز دیگر، برجام را به گروگان گرفته و اجازه دسترسی به منافع برجام را ندهند؛ اما همزمان فریاد سر میدادند که منافع برجامتان کجاست! آمریکاییها نیز (که خود را از برجام بیبهره دیده و منافع برجام را در سبد کشورهای دیگر دیدند)، با وجود رفع تحریمهای بانکی، بهصورت شفاهی بانکهای اروپایی و متحدان خود را از همکاری مالی با ایران منع کردند. برای اجرای این دستور، نمایندگانی را برای نظارت بر مبادلات بانکهای مهم تعیین کردند. حتی در صورت ارسال یک ایمیل از طرف کارمند بانکها برای تبادلات مالی با ایران، آن بانک جریمه میشد. برای نمونه در گفتوگویی که با یکی از مدیران دنسکه بنک دانمارک داشتم، او اشاره کرد که یکی از بانکهای آلمانی به خاطر همکاری با ایران، از سوی آمریکا حدود 11 میلیارد دلار جریمه شد. مقامات بانک آلمانی متعهد شدند که تا 10 سال با ایران کار نکنند و در ازای آن، جریمه بانک به حدود دو میلیارد
دلار کاهش یافت. شیطنتهای عربستان و اسرائیل و درنهایت خروج آمریکا از برجام این پازل را تکمیل کرد تا برجام به اهداف واقعی خود نرسد. هرچند هنوز کشور از دستاوردهای برجام منتفع بود و به اعتراف همه کارشناسان سیاسی، برجام، موفقیتی عظیم از نظر شکل مذاکرات و نتایج حاصله بود.
دستاوردهای برجام
یکی از نتایج مهم برجام، کسب حق غنیسازی است که متأسفانه از سوی منتقدان نادیده گرفته شد.
منتقدان برجام معتقدند که حق غنیسازی، دستاورد برجام نیست؛ بلکه طبق ماده ۳ اساسنامه آژانس و ماده ۴ انپیتی همه کشورها از حق غنیسازی برخوردارند. نکته اینجاست که اگرچه طبق قانون مذکور، کشورها از این حق برخوردارند؛ اما استفاده از این حق، مستلزم دو شرط است: یکی موافقت آژانس انرژی اتمی و دیگری تصویب شورای امنیت سازمان ملل. درواقع حق غنیسازی مثل حق ارث پدری است که هر فرزندی را شامل میشود؛ اما استفاده از آن شرایط خاص خود را دارد.
تاکنون این حق و این شروط تنها برای چند کشور لحاظ شده است و حتی به بسیاری از کشورهای اروپایی نیز اجازه غنیسازی داده نشده است؛ اما در برجام، هر دو شرط برای ایران تحقق پیدا کرد. علت عصبانیت برخی کشورها مانند عربستان سعودی نیز دقیقا همین بخش برجام است. جالب اینکه در بند «ک» از مقدمه و مفاد عمومی برجام آمده است که «همه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام صرفا برای اجرای آن بین گروه 1+5 و ایران است و نباید به منزله ایجاد رویه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بینالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده عدم اشاعه هستهای و سایر اسناد مربوطه و همچنین اصول و رویههای شناختهشده بینالمللی تلقی شود» و جالب اینکه منتقدان برجام این بند را وارونه تفسیر کردند و گفتند این بند یعنی که تمام خسارت برجام فقط شامل ایران میشود. دومین دستاورد مهم برجام، لغو شش قطعنامه سازمان ملل و خروج ایران از ذیل فصل هفت منشور بود که همین دستاورد بهتنهایی، چندین نتیجه بزرگ داشت ازجمله:
لغو تحریمهای سازمان ملل
کاهش ریسک سرمایهگذاری ایران
دسترسی ایران به سوییفت
خروج ایران از انزوای بینالمللی
اثر و اهمیت برجام در همان سال توافق، در رشد اقتصاد کشور مشهود بود. رشد اقتصادی ایران در سال ۹۱ (پیش از برجام) منفی ۸ بود و در دو سال پس از توافق، به ترتیب، مثبت ۱۴ و مثبت ۴ بود. این آمار نشاندهنده اثرات مثبت برجام است. پس از خروج آمریکا از برجام، رشد اقتصادی به منفی ۶ کاهش یافت که باز، نشان از نقش کلیدی این توافق در بهبود وضعیت اقتصادی کشور داشت.
همانطورکه گفتم از دستاوردهای مهم برجام، لغو همه تحریمهای سازمان ملل، ثانویه و بانکی و کاهش ریسک سرمایهگذاری بود که در اجلاس پاریس در سال ۹۵ از هفت (بالاترین رتبه ریسک) به شش و سپس به پنج کاهش یافت. رتبه پنج رتبه مطلوبی بود. همین نتایج، موجب شد که سیل سرمایهگذاران در بخشهای مختلف، راهی ایران شدند. اگرچه تعدادی از سرمایهگذاران به دلایلی که اشاره شد، از تصمیم خود منصرف شدند و تعداد سرمایهگذاریهای واقعی، محدود بود. یکی از آنها سرمایهگذاری صدمیلیون دلاری نوونوردیسک دانمارک در ساخت کارخانه تولید انسولین در شهرک برکت استان البرز بود که سال گذشته به بهرهبرداری رسید.
از دیگر دستاوردهای برجام، افزایش صادرات نفت ایران بود که بهشدت با کاهش مواجه شده و قرار بود در اواسط سال ۹۳ به صفر برسد؛ اما پس از برجام به دومیلیونو 800 هزار بشکه در روز رسید؛ اما مهمترین دستاورد برجام، برداشتن سایه جنگ از سر کشور بود. توافق برجام و لغو قطعنامههای سازمان ملل و خروج از ذیل فصل هفت منشور، این پیام را به همه کشورها و سرمایهگذاران داد که دیگر گزینه جنگ روی میز نیست. درواقع برجام مانند پذیرش قطعنامه ۵۹۸ حکم و آثار پایان جنگ را داشت.