|

معضل تکیه استراتژیک به چین و روسیه

دیاکو حسینی؛ مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسی‌های استراتژیک

معضل تکیه استراتژیک به چین و روسیه

بعد از خروج آمریکا از برجام، ایران بیش از هر زمان دیگری به چین و روسیه به‌عنوان حامیان خود متکی است. بسیاری امیدوارند این دو کشور همچنان بتوانند از ایران در برابر آمریکا حمایت کنند. روسیه به‌طور مستقیم و چین به شکل غیرمستقیم در سال‌های اخیر، در کنار ایران از دولت سوریه در برابر مداخله‌های خارجی پشتیبانی کرده‌اند. هیچ‌یک با سیاست‌های ایران در عراق، یمن، افغانستان و لبنان مخالف نیستند یا حداقل مخالفت خود را به نحوی ابراز نکرده‌اند که موجب رنجش ایران شود. حمایت سرسختانه آنها از برجام حتی اگر متأثر از تحریم‌های یکجانبه آمریکا ناچار به کاهش چشمگیر سرمایه‌گذاری و تجارت با ایران شده باشند، ادامه داشته است. در جدالی تازه، پکن و مسکو با فشار آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران که مطابق قطع‌نامه 2231 در 27 مهر به پایان خواهد رسید، مخالفت کرده‌اند. به همین ترتیب هر دوی آنها با رأی منفی به قطع‌نامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ثبات قدم خود را در حمایت از ایران نشان دادند. گاهی تصور شده که روسیه و چین متحد استراتژیک ایران در به‌زیر‌کشیدن هژمونی ایالات متحده هستند. ایران به‌جز امیدواری به حمایت چین و روسیه از خود، گزینه‌های کمی پیش‌رو دارد؛ اما همین ناگزیری ایران، دستان چین و روسیه را برای انتخاب‌های متنوع بازتر کرده است. شواهدی وجود دارد که حداقل بخش‌های کلیدی از هیئت حاکمه این دو کشور از پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا استقبال می‌کنند. اتفاقی که برای ایران در حکم چهار سال بحرانی دیگر است. چین به‌خوبی می‌داند که ترس از خیزش چین و اعتراض به غیرمنصفانه‌بودن تجارت با آمریکا یک توافق دوحزبی در واشنگتن است؛ با این تفاوت که تیم جو بایدن به‌مراتب حرفه‌ای و اصولی‌تر سراغ حل اختلاف‌ها با چین خواهد رفت و می‌تواند با همراه‌کردن دوباره اروپا، فشار بیشتری به چین وارد کند. بعید است که حتی با پیروزی دموکرات‌ها، جنگ تجاری با چین خاتمه یابد، طرح پکن برای اعمال قانون ملی بر هنگ‌کنگ پذیرفته شود یا رقابت امنیتی در دریای جنوبی چین آرام بگیرد. ‌آشفتگی توأم با بی‌تجربگی دولت ترامپ در کنار شکاف فزاینده میان اروپا و آمریکا در دولت او، به چین فرصت می‌دهد که نفوذ خود را در سراسر جهان گسترش دهد. هنگامی که آمریکا نمی‌تواند رهبری امور بین‌المللی را به دست بگیرد، چین شانس بیشتری برای خودنمایی به‌عنوان ابرقدرت جایگزین و ضامن قانونمندی در روابط میان ملت‌ها دارد. به‌علاوه، ضرباتی که ترامپ با تحریک نژادپرستی و برتری سفیدپوستان به لیبرالیسم و با تهدید رسانه‌های آزاد هم‌زمان با ازکارانداختن سازوکارهای قانونی نظارت بر عملکرد رئیس‌جمهور به دموکراسی وارد می‌آورد، به چین اطمینان می‌دهد که کمتر در معرض انتقاد آمریکا به‌خاطر داشتن یک نظام سیاسی اقتدارگرا قرار خواهد گرفت. ترکیب این دو موضوع، می‌تواند این‌طور تفسیر شود که نظام‌های اقتدارگرا اگر نه بیشتر از دموکراسی‌ها اما کمتر از آنها حامی توسعه تجارت بین‌الملل، نهادها و رژیم‌های بین‌المللی و در مجموع آنچه نظم جهانی نامیده می‌شود، نیستند.

از دیدگاه مسکو، دموکرات‌ها به‌دلیل اتهام دخالت روسیه در انتخابات 2016 که به شکست هیلاری کلینتون منجر شد، خصومت بیشتری با روسیه دارند؛ بنابراین دولت بایدن ممکن است سیاست‌های سختگیرانه‌تری را علیه روسیه به اجرا بگذارد. مؤلفه کلیدی در سیاست خارجی روسیه، تداوم شکاف میان اروپا و آمریکاست که در دولت ترامپ به‌طور‌کامل به وقوع پیوسته و احتمالا تا زمانی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا بماند، ادامه خواهد داشت. مسکو امیدوار است انتخاب دوباره ترامپ، به‌تدریج اروپا را به یک انقلاب استراتژیک و جداکردن راه خود از ایالات متحده تشویق کند. یک رئیس‌جمهور دموکرات می‌تواند پیش از این واقعه، شکاف روابط فراآتلانتیکی را ترمیم کند و جان تازه‌ای به سیاست مهار روسیه به‌ویژه در اروپای شرقی ببخشد. به‌علاوه، جو بایدن شاید بیشتر راغب باشد که زنجیره دفاعی غرب در سرحدات اروپا و روسیه را تقویت کند و ایده قدیمی گسترش ناتو به شرق و رسیدگی به رفتارهای روسیه در اوکراین و کریمه را مورد توجه قرار دهد. در‌مجموع، استقرار یک رئیس‌جمهور اقتدارگرا و ناسیونالیست در آمریکا با روحیات ملی روسیه سازگاری بیشتری پیدا می‌کند. ‌با این توصیف، چین و روسیه ممکن است صاحب انگیزه‌ای برای کمک به انتخاب دوباره ترامپ از طریق سپردن امتیازاتی به او تا پیش از برگزاری انتخابات باشند. استفاده از کارت ایران یکی از کم‌هزینه‌ترین راه‌های سپردن چنین امتیازی است. چین ممکن است کاهش حمایت از ایران را در ازای پایان‌دادن به تبلیغات ضد چینی در جریان رقابت‌های انتخاباتی مورد موافقت قرار دهد و به همین ترتیب، روسیه شاید هم‌نوایی بیشتری با آمریکا برای تحت‌فشار‌گذاشتن ایران - به‌ویژه اگر یک بار دیگر نام ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد به میان آید- نشان بدهد. من احتمال نمی‌دهم که این دو اعتبارشان را با رویگردانی ناگهانی از ایران به خطر بیندازند، اما درصورتی‌که مایل باشند، احتمالا می‌توانند مسیرهای میانه و توجیه‌‌پذیری را بیابند که رسیدن به هر دو هدف یعنی کمک انتخاباتی به دونالد ترامپ و هم‌زمان حفظ اعتبار به‌عنوان شرکای قابل اعتماد را تضمین کند. اجازه بدهید روشن کنم که منظور از این نگرانی‌ها دو مسئله نیست: اول اینکه، حتی اگر تمامی این بررسی‌ها درست باشد، روسیه و چین را مستحق سرزنش نمی‌کند. آنها مانند هر قدرت بزرگ دیگری که در تصویر بزرگ‌تر رقابت‌های جهانی به‌دنبال بیشینه کردن دستاوردهای خود در قیاس با رقبایشان هستند، می‌کوشند جعبه ابزار خود را غنی‌تر کنند. دوم اینکه، مقصود این هشدار، اشتباه‌تلقی‌کردن تلاش ایران برای تعمیق روابط با چین و روسیه نیست. ما به‌تازگی سند همکاری 25ساله ایران و چین را به تصویب رساندیم که بالقوه می‌تواند تأثیرات چشمگیری بر توسعه صنعتی و اقتصادی ایران داشته باشد و جایگاه ژئوپلیتیکی ایران را ارتقا بدهد. به همین ترتیب، در جریان سفر وزیر امور خارجه به مسکو، اعلامیه مشترک میان دو کشور به‌منظور حمایت از حقوق بین‌الملل به امضا رسید؛ هرچند هرکدام از کشورهای ایران و روسیه، اهداف و نیات مختلفی از تأکید بر حقوق بین‌الملل و چندجانبه‌گرایی داشتند.

اگر از نگاه ایران ارتقای حقوق بین‌الملل، عمدتا یادآور نارضایتی ایران از تحریم‌های یکجانبه و خروج آمریکا از توافق برجام است، از نگاه روسیه این شکواییه متوجه کنارگذاشتن روسیه از آن دسته از تصمیم‌های آمریکاست که مسکو خود را در آن ذی‌نفع و به‌منزله یک قدرت بزرگ سهام‌دار می‌بیند. از این زاویه نگاه، روسیه می‌تواند به آن شکلی از چندجانبه‌گرایی با مشارکت روسیه حتی اگر علیه ایران هدایت شود، رضایت دهد. وجود چنین گرایش‌هایی در میان قدرت‌های بزرگ مرسوم است اما مهم است که ایران با مشاهده ظواهری از همسویی میان سه کشور، به نتایج اشتباه و مبالغه‌شده‌ای درباره شکل‌گیری مثلث استراتژیک ایران، روسیه و چین در برابر غرب نرسد و سایر انتخاب‌هایی را که می‌تواند برای ایجاد تعادل در روابط خارجی مهندسی کند، کنار نگذارد. تا هنگامی که سیاست خارجی ایران توازن ازدست‌رفته میان غرب از یک طرف و روسیه و چین را از طرف دیگر احیا نکند، احتمال بروز وضعیتی که در عمل به اهرم مذاکراتی روسیه و چین با قدرت‌های غربی تبدیل شده، افزایش می‌یابد. درست است که در کوتاه‌مدت انتخاب‌های کمی پیش‌روی جمهوری اسلامی است اما اگر در آینده، ایران خود را به وابستگی انحصاری به سرمایه‌های چینی، تکنولوژی روسیه و خیره‌شدن به اراده آنها برای استفاده از قدرت مخالفت در سازمان‌های بین‌المللی عادت دهد، به‌تدریج آزادی عمل، استقلال استراتژیک و جایگاهش را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای در حال ظهور، از دست خواهد داد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها