|

ابراهیم اصغرزاده :

با تفکرات شیخ فضل‌الله نوری و نواب صفوی که نمی شد کشور را اداره کرد

ابراهیم اصغرزاده درباره نفوذ چپ‌ها در ایران گفت: لیبرالیسم، دموکراسی، پارلمانتاریسم، رفورمیسم بودن همه اینها در جعبه‌ای قرار می‌گرفت که نماینده‌اش شاه، دربار، حکومت‌های نظامی در منطقه بود، حکومت‌هایی که هم‌پیمانان آمریکا بودند.

با تفکرات شیخ فضل‌الله نوری و نواب صفوی که نمی شد کشور را اداره کرد

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 ابراهیم اصغرزاده درباره نفوذ چپ‌ها در ایران گفت: لیبرالیسم، دموکراسی، پارلمانتاریسم، رفورمیسم بودن همه اینها در جعبه‌ای قرار می‌گرفت که نماینده‌اش شاه، دربار، حکومت‌های نظامی در منطقه بود، حکومت‌هایی که هم‌پیمانان آمریکا بودند.

 ابراهیم اصغرزاده، از دانشجویان پیرو خط امام در ابتدای انقلاب و چهره‌های شناخته‌شده جریان اصلاحات در بخشی از گفتگو با اقتصادنیوز درباره نفوذ اندیشه‌های چپ در ایران گفت: بعد از کودتای 28 مرداد و حزب توده، تنها جریانی که می‌توانست تفکرات روشنفکری را سازمان دهد، متلاشی شد. حزب توده متلاشی که شد، یک خلاء به وجود آمد. این خلاء را یک نیرویی که قبلش باید تئوریزه می‌کرد، پر کرد. 

وی ادامه داد: با تفکرات شیخ فضل‌الله نوری و نواب صفوی که نمی شد کشور را اداره کرد. آنها یک حرف کلی داشتند؛ نواب صفوی می‌گفت؛ «الاسلام یعلو ولا یعلی علیه» و می‌گفت می‌خواهم حکومت اسلامی تشکیل دهم. آقای شیخ فضل الله هم همینطور بود.

ابراهیم اصغرزاده، چهره سیاسی اصلاح طلب می گوید: برای خود آمریکا مهم است که با ما مذاکره مستقیم داشته باشد. مذاکره مستقیم برای رسیدن به توافق پایدار، نه توافق موقت و آتش‌بس. روی مسئله اقتصاد، تجارت جهانی و خیلی مسائل دیگر می‌توانیم صحبت کنیم.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب افزود: روشنفکران آمدند تئوریزه کردند، مثل جلال آل‌احمد که تصویری از شیخ فضل‌الله داد به‌عنوان پرچمی که تا قیام قیامت آویزان است. 

اصغرزاده همچنین درباره رابطه شریعتی و اندیشه‌های چپ نیز گفت: قبول دارم که مباحث ابوذر سوسیالیست و یا اسلام منهای روحانیتی که شریعتی مطرح می‌کرد، برگرفته از یک دانش عمومی، اجتماعی و جامعه‌شناسی بود و تحت‌تأثیر آن بود؛ اما چقدر تحت‌تأثیر چپ بود؟ چپ مارکسیست نه، بلکه افکاری که چپ را نقد می‌کردند، مثلا آن مارکسیسمی که تازه در فرانسه و کشورهای اروپایی شکل‌گرفته بود و فلسفه مدرن سیاسی را طراحی می‌کردند و از مارکسیسم به سمت یک نوع پست‌مدرنیسم عبور می‌کردند، بله اینها می‌توانستند روی روشنفکران تأثیر داشته باشند.

رئیس کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ادامه داد: آیا دکتر شریعتی می‌توانست بر روحانیت ما تأثیر بگذارد؟ آیا می‌توانست بر توده‌های مذهبی که به مراکز مذهبی و مساجد می‌رفتند و با یک شبکه مویرگی از طلاب و روحانیونی که به مناسبت‌ها و مناسک مختلفی روانه روستاها می‌شدند، نفوذ کند؟ من نمونه‌اش را گفتم که در سال 56 چهار جمله حرف زدم، فامیل من در آن جلسه مرا تکفیر کرد، فامیل‌مان هم بود و تمام آنهایی که نشسته بودند، فکر می‌کردند من پسر پیغمبرم و می‌توانم حرف های خیلی نابی بزنم. تا او یک کلمه گفت که این حرف ها بوی کمونیست‌ها را می‌دهد، اصلا همه‌مان محاصره شدیم و با خانواده من و خودم قطع رابطه کردند.

اصغرزاده افزود: اینکه آیا کمونیست‌ها و فراتر از آنها مارکسیست یا فلسفه‌های سیاسی که در غرب پدیدآمده بود، تأثیر گذاشته بود معقتدم بله قطعاً بر جریان روشنفکری ایران تأثیر گذاشته بود.

او با اعتراف به اینکه برای نسل من دموکراسی به اندازه عدالت و استقلال اعتبار نداشت، گفت: لیبرالیسم، دموکراسی، پارلمانتاریسم، رفورمیسم بودن همه اینها در جعبه‌ای قرار می‌گرفت که نماینده‌اش شاه، دربار، حکومت‌های نظامی در منطقه بود، حکومت‌هایی که هم‌پیمانان آمریکا بودند.

این چهره اصلاح‌طلب ادامه داد: در مقابل آن واکنشی که ایجاد می‌شد، این بود که نظام سرمایه‌داری اخ است، نظام دموکراسی و لیبرال اخ است، اینها به فکر سرمایه‌داری هستند و به طبقات محروم نمی‌رسند. این نوع نگاه کاملاً وجود داشت و یک نوع واکنش بود به‌خاطر اینکه آنها آن نظام را نمایندگی می‌کردند. به همین دلیل بود که حتی برای نسل من، دموکراسی هم آن‌قدر اعتبار پیدا نکرد که عدالت و استقلال اعتبار پیدا کرد.

اصغرزاده گفت: ما مثلاً وقتی می‌گفتیم ایران باید مستقل باشد، تصویر این را داشتیم که استقلال، یعنی اینکه همه چیز مال خودمان باشد، در اقتصاد و سیاست خودکفا باشیم و دور مرزهایمان را سیم‌خاردار بکشیم. کره شمالی آن موقع ملاک نبود؛ اما می‌گفتیم به یک دژ بزرگ تبدیل شویم. بله این اشتباه بود و به همین دلیل هم این ضعف وجود داشت. 

 

منبع: اقتصادنیوز

آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.