دو میلیون و ششصدهزار تبعه غیر مجاز در ایران زندگی میکنند؟
سرپرست سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل در گفتوگویی تفصیلی با تلویزیون ۱ افغانستان به بسیاری از پرسشها و شائبه ها در خصوص بحث نحوه بازگشت اتباع افغانستان به کشورشان پاسخ داده است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
سرپرست سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل در گفتوگویی تفصیلی با تلویزیون ۱ افغانستان به بسیاری از پرسشها و شائبه ها در خصوص بحث نحوه بازگشت اتباع افغانستان به کشورشان پاسخ داده است.
علی رضا بیکدلی سرپرست سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل در گفتوگویی با شبکه تلویزیونی دافغانستان سازوکار مشخص شده از سوی جمهوری اسلامی ایران برای ساماندهی طرح بازگشت اتباع غیرقانونی افغانستان به کشورشان را تشریح کردهاست.
در سیاست خارجی ایران، گفتمان همسایگی، گفتمان برتر محسوب میشود
از دیدگاه شما ایران و افغانستان، یا دو ملت، در واقع چه رابطهای با یکدیگر دارند؟
ما اگر بخواهیم روابط ایران و افغانستان را بهطور عمیق بشناسیم، باید به ابعاد گوناگون پیوندهای این دو کشور توجه کنیم. ما دو کشوری هستیم که ریشههایی در تاریخ داریم، تمدنساز بودهایم و فرهنگی مشترک را با هم سهیم هستیم. ما در شکلگیری دانش و علم در جهان، نقشی پیشتاز و پیشگام ایفا کردهایم و امروز نیز مشترکات فرهنگی و ارتباطات اجتماعیمان این مسئله را اثبات میکند.
درک مشترکی نسبت به رویدادها و تحولات داریم، و برداشتها و نکات ریزی را که مردم ما، حتی نوجوانانمان، درک میکنند، بسیار به یکدیگر نزدیک است. امروز در ایران و افغانستان، نوجوانانی که شاید در پایه پنجم یا ششم تحصیل میکنند، وقتی سفرنامه ناصرخسرو را میخوانند، آن را به همان خط و همان ادبیاتی که بیش از هزار سال پیش نوشته شده، عیناً درک میکنند. این خود نشاندهنده عمق فرهنگی، تاریخی و تمدنی دو کشور ماست. پس این یک پیوند ارزشمند است که بسیاری از کشورهای دنیا از آن محروماند.
علاوه بر این، با ورود اسلام به سرزمینهای ما، ما به عنوان برادران با یکدیگر پیمان اخوت بستیم. بر اساس آیه شریفه قرآن: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» ما برادر شدیم. افزون بر آن پیوندهایی که از گذشته داشتیم، پیوندهای جدیدی نیز به ما اضافه شد. امروز ما در جهان اسلام، و در مفاهیم نوینی که در عرصه قدرت خود را نشان میدهند، در کنار یکدیگریم و قطعاً در آینده برداشتهای بیشتری از این مفاهیم خواهیم داشت.
مفهوم سومی که باید بسیار به آن توجه کنیم، مسئله همسایگی است. اگر اجازه بدهید، کمی بیشتر درباره این مفهوم صحبت کنم. زیرا همسایگی، سیاست کشور من است. یعنی در سیاست خارجی، گفتمان همسایگی، گفتمان برتر محسوب میشود و ما موظف هستیم برای مردم کشور عزیز افغانستان که همسایه ماست و با ما بیش از هزار کیلومتر مرز دارد، این سیاست را تشریح و تبیین کنیم.
همسایه بودن یعنی همانطور که شما پیش از صحبتهایتان اشاره کردید از نظر فیزیکی، یا به بیان فارسی، مادی و طبیعی، در کنار هم بودن را فهم میکنیم و درک میکنیم که همجواری چه معنایی دارد و چه مسئولیتهایی به همراه دارد. کشورها وقتی همسایه میشوند و در کنار هم قرار میگیرند، این الزاماً برای آنها خیر و نفع به بار نمیآورد. همسایه بودن همیشه خیر ندارد، زیرا با مجموعهای از مشکلات مرزی، رودخانههای مشترک، آبهای مرزی، قاچاق، قاچاق انسان و مشکلاتی از این دست مواجه میشوند.
شما دیدهاید که بسیاری از جنگهای دنیا بین کشورهای همسایه رخ داده است. اما چرا همسایگی مهم است؟ چرا همسایه بودن اهمیت دارد؟ چون اگر در ذات همسایگی، یک مفهوم هنجاری یا ارزشی—یا به قول غربیها “نُرماتیو”—در نظر گرفته شود، آنگاه استفاده از موقعیت همسایگی تغییر پیدا میکند. اینجاست که باید میان همسایه بودن و همسایگی تمایز قائل شد.
همسایه بودن، یعنی از لحاظ فیزیکی و جغرافیایی کنار هم بودن، یک پدیده عینی است؛ اما همسایگی، مفهومی هنجاری، ارزشی و معنوی است. اگر کسی همسایگی را درک کند، از همسایه بودن بهرهمند میشود و این نزدیکی، برای او نوعی ثروت خواهد بود. اما اگر کسی مفهوم همسایگی را درک نکند، با همسایهاش دچار درگیری و جنگ میشود، و همسایه بودن بلای جانش خواهد شد.
ایران و افغانستان، شیوه مسالمتآمیز زندگی کردن در کنار یکدیگر را بهخوبی بلد هستند
نمونههای زیادی در منطقه داریم…
خوشبختانه ما به دلیل مشترکات فرهنگی و تاریخی، بله، به دلیل پیوندهای اسلامی، و بهخصوص به خاطر مسئلهای که اکنون به آن اشاره میکنم، یعنی مفهوم همسایگی، به این درک مشترک رسیدهایم. دو ملت بزرگ ایران و افغانستان، شیوه مسالمتآمیز زندگی کردن در کنار یکدیگر را بهخوبی بلد هستند. بنابراین ما به همسایگی دست یافتهایم و از این رو میتوانیم اطمینان داشته باشیم که از ثروتهای همسایگی، نظیر فاصله نزدیک، امکان تبادلات اجتماعی، تبادلات اقتصادی، اطمینان از امنیت به واسطه پشتیبانی متقابل امنیتی، و همچنین نیازهایی که به جغرافیای نزدیک مربوط میشود، بهرهمند خواهیم شد.
یک محور چهارم که میخواهم به عنوان نکته مهمی در روابط ایران و افغانستان به آن اشاره کنم، بحث ژئوپلیتیک یا سیاست جغرافیایی است. ما و افغانستان بهواسطه جغرافیای مشترکی که داریم، در یک فلات شکل گرفتهایم و در همین فلات زندگی کردهایم؛ ثروت و فقر ما به هم پیوند خورده است. یعنی امروز بخشی از سرمایه لازم برای توسعه اقتصادی در کشور شماست و بخشی دیگر در کشور ما. مسیرهایی که شرق و غرب را به هم وصل میکنند و همه ما به آنها میبالیم، بخشی در خاک شما و بخشی دیگر در خاک ما قرار دارند. بنابراین، ژئوپلیتیک نیز ما را به یکدیگر نزدیک میکند.
مرز مشترک ما با افغانستان حدود ۹۰۰ کیلومتر است. جناب آقای دکتر پزشکیان، از آغاز دوره ریاستجمهوریشان یک موضوع را مطرح کردند و گفتند که باید از الگویی که اروپا پیروی میکند، ما هم پیروی کنیم؛ یعنی کشورهای منطقه و کشورهای مسلمان، مرزها را بردارند. حالا ویزای مشترک، پول مشترک… این یک آرزوی قشنگی است. اما در همین یکی دو سال اخیر، ما شاهد نوعی رفتار متناقض و پارادوکسیکال از سوی جمهوری محترم اسلامی در همین زمینه بودیم. یک نمونهاش این است که ایران حدود ۳۳۰ کیلومتر از مرز خود با افغانستان را دیوارکشی کرده است. واقعاً این تناقض چرا؟ اگر ما دنبال چنین الگویی هستیم، در عمل چه چیزی باعث میشود که ما هراس داشته باشیم و مرز را دیوارکشی کنیم؟
ببینید، آن پیوندهایی که امروز به عنوان الگو در دنیا مطرح میشود—مثل اتحادیه اروپا—اگر به تاریخ خودمان برگردیم، در واقع ما این را بهصورت عینی در گذشتهمان تجربه کردهایم. شما مثلاً در حکایات شاعر بزرگمان سعدی شیرازی میتوانید این موضوع را ببینید. در یکی از حکایاتش میفرماید که شبی در جزیره کیش با تاجری نشسته بودیم که آن تاجر ۴۰۰ شتر برای حملونقل کالا داشت. بعد تعریف میکند که ما آهن را از شام به هند میبریم، از هند پارچه را به چین، از چین چینی را به پارس، و از پارس گوگرد را به نقاط دیگر. این حکایت نشان میدهد که در زمان سعدی، تجار ما آزادانه در منطقه رفتوآمد میکردند؛ نه ویزا میخواستند، نه گذرنامه داشتند، نه دیوار و مرز وجود داشت. بههرحال، شرایطی حاکم بود که امروز شاید آرزوی ما باشد و رسیدن به آن حتماً جزو اهداف سیاستی دولتهاست. اما چه اتفاقی میافتد که کشورها مجبور میشوند به سمت اقداماتی بروند که شاید خواست قلبی آنها نیست و شاید حتی این اقدامات به آنها تحمیل شده باشد؟
دو میلیون و ششصد هزار نفر از اتباع افغانستان به شکل غیرقانونی در ایران زندگی میکردند
مثل انسداد مرز؟
بله. جنگهای طولانیمدت در افغانستان پیامدهای اقتصادی زیادی برای کشور برادر ما افغانستان به همراه داشته است؛ و این یک واقعیت است. ما سالها درهای خود و مرزهای خود را به روی مردم افغانستان باز نگه داشتیم. حتی تا پایان سال ۱۳۴۳، سیاست ما سیاست درهای باز بود. ما در سال گذشته، بیش از یک میلیون روادید بهسادگی برای مردم افغانستان صادر کردیم. افرادی که به ما در افغانستان نزدیک بودند، مسئولینی که با ما تعامل داشتند، میدیدند که ما چگونه تلاش میکردیم حتی شرکتهایی که واسطه اخذ روادید از سفارتخانه یا نمایندگیهای ایران هستند، از مردم هزینههای سنگین نگیرند. ما تا این اندازه مراقبت میکردیم.
دلیلش چه بود؟ دلیلش این بود که ما فکر میکردیم مردم افغانستان میتوانند به ایران بیایند، مدتی در ایران زندگی و کار کنند. ما حتی بدون داشتن تعهد خاصی، ویزاها را بهصورت اقامت تمدید میکردیم؛ یکبار، دوبار، سهبار… و اجازه میدادیم فرد تا یک سال در ایران بماند. بعد از آن، میگفتیم که مدت اقامت تمام شده و باید برگردید—اما برخی از آنها بازنمیگشتند.
برآورد ما این بود که از حدود شش میلیون تبعه افغانستان، حدود دو میلیون و ششصد هزار نفر به شکل غیرقانونی در ایران زندگی میکنند. ما زمانی که از آنها میخواستیم به کشورشان بازگردند، برخی بازمیگشتند؛ اما دوباره از طریق کوهها و مسیرهای غیررسمی به ایران بازمیگشتند. و این، بهوضوح، به معنی نقض مرزهای یک کشور است.
با آغاز تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، اتباع افغانستان خواهان بازگشت به کشور خود شدند
چرا با وجود اینهمه میزبانی و استقبال، در نهایت با چنین شدت و سرعتی، و به روشی که حتی گزارشهایی در رسانهها درباره آن منتشر شده—رفتارهایی که در شأن دو ملت نبوده—برخورد صورت گرفته است؟ این گزارشها برخی از مأموران محترم ایرانی را در تعامل با مهاجران افغان مورد نقد قرار دادهاند. ما حتی شاهد تبعاتی مانند مرگ کودکان یا گرسنگی بودهایم. مهاجرانی که به ایران میآیند، بعضاً با فجایعی روبهرو میشوند که نهتنها دولت افغانستان بلکه سازمان بینالمللی مهاجرت نیز به آن واکنش نشان داده است. واقعاً آیا چنین بحرانی در شأن ایران و افغانستان هست؟
من صادقانه میخواهم با شما درباره این موضوع صحبت کنم، و اجازه دهید کمی صمیمیتر و شفافتر صحبت کنیم. ما در ایام عید قربان خبری دریافت کردیم مبنی بر اینکه مرزبانان افغانستان در منطقه دوغارون تصمیم دارند به مناسبت عید قربان، مرز را برای چهار روز تعطیل کنند. در همان روزها، موج بازگشت مهاجرین آغاز شده بود. ببینید که عید قربان چه زمانی است؛ روزانه حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر در حال بازگشت بودند.
داوطلبانه یا اجباری؟
داوطلبانه. البته داوطلبانه به این معنا که به وزارت کشور مراجعه میکردند و اعلام میکردند که قصد بازگشت دارند. برایشان اسناد و مجوزهایی صادر میشد تا بتوانند تا مرز بروند و از کشور خارج شوند. برخی روزها حتی تا ۲۵۰۰ نفر با مجوز عبور میکردند. به مناسبت عید قربان، مسئول سازمان اتباع با من تماس گرفت و گفت: «اگر مرز چهار روز بسته باشد، یعنی حدود ۱۰ هزار نفر در مرز جمع میشوند»؛ و این ممکن است مشکلساز شود، چون برای رسیدگی به چنین جمعیتی آمادگی وجود نداشت. مسائلی مانند آب، نان، بیماری و سایر چالشها ممکن بود بروز کند.
من با وزارت خارجه تماس گرفتم، و آنها اعلام کردند که دستور دادهاند مرز در ایام عید قربان تعطیل نباشد. بنابراین، نگرانی ما از حضور ۲ تا ۱۰ هزار نفر در مرز، کاملاً عملی و منطقی بود.
اما زمانی که جنگ ۱۲ روزه و تجاوز رژیم جنایتکار صهیونیستی به ایران آغاز شد، تحولات داخلی موجب شد که تمایل مهاجرین برای بازگشت به کشورشان بیشتر شود. در روز سوم تیرماه، یعنی چند روز پس از پایان جنگ، ما شاهد حضور حدود ۳۶ هزار نفر در مرز برای بازگشت بودیم.
داوطلبانه؟
بله، همانطور که عرض کردم، داوطلبانه. جنگ در ایران باعث شد برخی تصور کنند که شرایط ممکن است طولانی و سخت شود؛ حملاتی انجام میشد که مناطق مسکونی را هم هدف قرار میداد. طبیعتاً مهاجرینی که در ایران هستند، نه خانهای دارند، نه خانوادهای، نه پناهگاهی. بنابراین آسیبپذیریشان از بسیاری از مردم ایران بیشتر است.
حضور چند روزه سفیر ایران در مرز مشترک دو کشور
البته حتماً یادتان هست که برخی از افغانها نیز در ایران ملک و سرمایه داشتند؛ حتی کسانی که خانه خریده بودند (البته به نام ایرانیها)، اما در نهایت اخراج شدند. برخی اجاره و رهنشان را هم نتوانستند پس بگیرند. حتی اجازه نداشتند وسایلشان را جمع کنند. فرزندشان جا مانده، مادرشان جا مانده… این داستانها برای شما آشناست.
بله، قول میدهم که همه این موارد را بررسی کنیم. اما اجازه بدهید به صحبت قبلیام برگردم. زمانی که این موج عظیم از مهاجرین در مرز شکل گرفت، واقعاً برای همه ما—چه ایران و چه افغانستان—غافلگیرکننده بود. من در وزارت خارجه با جناب آقای متقی ملاقات کردم. ایشان به من گفتند ۳۶ هزار نفر آمدهاند. من تعجب کردم. ایشان ویدیویی را نشان دادند و وقتی با فرماندار تایباد بررسی کردم، او نیز تأیید کرد. من از ایشان اجازه گرفتم که به مرز بروم و موضوع را از نزدیک پیگیری کنم. ما پنج روز در مرز حضور داشتیم. مقامات دو کشور را دعوت کردیم تا با یکدیگر دیدار داشته باشند. من با جناب آقای حنفی، آقای خیرخواه، و والی اسلامقلعه دیدار داشتم. استاندار و مقامات استانی ایران نیز در مرز حاضر شدند. در عرض پنج الی شش روز، من یک بار به تهران برگشتم تا گزارش مفصلی به مقامات بدهم و تصویر روشنی از وضعیت ناخوشایندِ خارج از اراده دو طرف ارائه کنم. سپس بلافاصله تلاشها برای رفع مشکلات آغاز شد.
در ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، وزارت کشور بیانیهای صادر کرد که اعلام میکرد: «کسانی که تا ۱۵ تیرماه ایران را ترک کنند، میتوانند در آینده با گذرنامه و روادید مجدداً به ایران بازگردند.» دلیل انتخاب ۱۵ تیرماه هم این بود که دولت ایران نمیخواست دانشآموزانی که در ایران تحصیل میکردند و سه ماه تا پایان سال باقی مانده بود، همراه والدینشان اخراج شوند.این موج در دل جنگ شکل گرفت و شاید یک هفته بعد به اسلامقلعه رسید. در آن زمان، هزینه حملونقل بسیار بالا بود. امکان جابهجایی وسایل وجود نداشت. مرزبانان ما نمیدانستند که آیا باید عوارض دریافت کنند یا نه؛ در نتیجه از برخیها عوارض گرفته میشد. همچنین در مسیر، هزینههایی بابت غذا، اقامت، تاکسی و غیره دریافت میشد. در چنین شرایطی، فشار بسیار زیادی بر شهرستانها وارد شد. خوشبختانه در عرض حدود یک هفته، توانستیم با ورود نهادهایی مانند آستان قدس رضوی، نهادهای مردمی افغانستان، نمایندگان شرکتهای حملونقل و ورود اتوبوسها، شرایط را کنترل کنیم و چهرهی ماجرا را تغییر دهیم. ما از فرماندار تایباد، نماینده سرکنسولگری و سایر مقامات در مرز گزارشهای روزانه دریافت میکنیم.
سابقه تعیین تاریخ برای خروج اتباع غیرقانونی به اسفند 1403 باز میگردد
این تغییرات در جهت تسهیل بازگشت یا کاهش روند اخراج بوده است؟
هر دو. هم تسهیل شد و هم با ایجاد یک فرصت تازه که توضیح خواهم داد، آمار بازگشتها در مرزهای دوغارون، میلَک و پل ابریشم به یک سوم یا حتی یک چهارم رسید.
شما گزارشهایی که رسانهها درباره بازداشت، هتک حرمت و برخوردهای تند منتشر کردند، تأیید نمیکنید؟
تا تاریخ ۱۵ تیرماه، ما چیزی بهعنوان اخراج نداشتیم. در ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، وزارت کشور بیانیهای صادر کرد که اعلام میکرد: «کسانی که تا ۱۵ تیرماه ایران را ترک کنند، میتوانند در آینده با گذرنامه و روادید مجدداً به ایران بازگردند.» دلیل انتخاب ۱۵ تیرماه هم این بود که دولت ایران نمیخواست دانشآموزانی که در ایران تحصیل میکردند و سه ماه تا پایان سال باقی مانده بود، همراه والدینشان اخراج شوند.
اما متأسفانه ۱۵ تیر مصادف شد با زمان جنگ، و این موضوع پیشبینی نشده بود. بنابراین کسانی که تا آن تاریخ مراجعه کردند، عملاً برای بازگشت داوطلبانه با نیت بازگشت قانونی مجدد به ایران اقدام کردند، نه اخراج اجباری. به همین دلیل من اصرار دارم که از واژه «بازگشت» استفاده کنیم، نه «اخراج». البته ممکن است برخی از نحوه برخورد، بازداشت یا بازگشت خود ناراضی باشند.
اردوگاههای مرزی مانند یک ترمینال موقت عمل میکنند
درباره نگهداری در اردوگاهها چطور؟
اردوگاهها مانند یک ترمینال موقت عمل میکنند. وقتی ۳۶ هزار نفر همزمان در مرز حاضر میشوند، باید این جمعیت مدیریت شود. در غیر این صورت، نه مرزی باقی میماند و نه مرزبانی. این افراد برای تنظیم عبور، موقتاً متوقف میشوند تا اتوبوسهای حملونقل وارد شوند و به تدریج منتقلشان کنند. مثلاً هزار نفر در ساعت، یا دو هزار نفر در ساعت؛ که البته این موضوع با توافق طرف افغانستان انجام شد. شما اگر بخواهید ۳۶ هزار نفر را یکجا وارد مرز کنید، چه کسی گو خواهد بود؟ آنها آب، نان، سرویس بهداشتی، خدمات درمانی و… نیاز دارند.
پس از ۱۵ تیر، این تاریخ تمدید شد. وقتی جناب ملا حسن آخوند، رئیسالوزرای افغانستان، اعلام کردند که خواهان احترام و تدریج در بازگشت مهاجران هستند، جمهوری اسلامی ایران نیز به این درخواست مثبت داد. تاریخ را به عقب انداختیم تا کسانی که بهصورت فشرده در حال خروج بودند، فرصت بیشتری داشته باشند.
از بازداشت اتباع افغانستان به اتهام هایی نظیر جاسوسی اطلاع ندارم
اما برخی رسانهها ادعا کردهاند که افغانها در جریان جنگ مرتکب خلافهایی شدهاند؛ مثلاً صحبت از جاسوسی شده. آیا شما اطلاعی دارید؟
من بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران، هیچ اطلاعی از وقوع چنین مواردی ندارم.
چون بعضی از اعضای مجلس ایران گفتهاند که اصلاً چنین چیزی نبوده.
بسیار خوب، ولی برخی اصرار دارند که این اتفاقات رخ داده و آن هم بهصورت گسترده. باید مشخص شود این افراد چه کسانی هستند و چه هدفی دارند.
در حالی که مردم افغانستان در جنگ ۱۲ روزه، کنار ایران بودند.
بله، من باید صمیمانه از موضع مقامات، سیاستمداران، مردم افغانستان و مهاجران افغان در ایران تشکر کنم. در این ۱۲ روز، آنها قدمبهقدم نسبت به تحولات ایران موضعگیری دقیق و محترمانهای داشتند. روزی که رژیم صهیونیستی کودککش به ایران حمله کرد، این رژیم را محکوم کردند. روزی که آمریکا به تأسیسات هستهای ما حمله کرد، این اقدام را محکوم کردند. و ما باید از این موضعگیریهای برادرانه و شرافتمندانه، تشکر و قدردانی کنیم.
موضوع شناسایی حاکمیت افغانستان، امری ملی است
میرسیم به اینکه اولاً چند نکته در مورد دیپلماسی و رابطهای که حالا از لحاظ دیپلماتیک دفکتو (واقعی اما نه رسمی) قلمداد میشود. متحد مشترک ایران و حاکمیت کنونی افغانستان، یعنی روسیه، امارت اسلامی را به رسمیت شناخته است. روابط دیپلماتیک بین ایران و افغانستان حالا در حدی است که شما به عنوان سفیر اینجا تشریف دارید. این یک موضوع است. موضوع دیگر اینکه تا حدی جناب آقای عراقچی، معاون سابق وزیر خارجه، به افغانستان سفر کردند و حتی آقای دکتر پزشکیان نیز تمایل نشان دادند به سفر به افغانستان. اما چرا امارت اسلامی افغانستان از سوی شما به رسمیت شناخته نمیشود؟
ما در مسیری با افغانستان قرار داریم که باید گفت مسیر تعامل، توسعه و گسترش روابط است. موضوع شناسایی هم موضوعی است که باید از سوی سیاستمداران ما اتخاذ شود. این یک روند حقوقی است که در زمان خودش اتفاق میافتد.
مسئله شناسایی، در واقع، حقی است که متعلق به کشوری است که میخواهد شناسایی انجام دهد؛ و آن کشور نیز بر اساس منافع خود – نه لزوماً منافع یکجانبه، بلکه منافع متقابل – چنین تصمیمی را در زمان مناسب خواهد گرفت. امروز یک کشور، افغانستان را شناسایی کرده، امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناخته؛ کشورهای دیگری هم در نوبت هستند. ما نیز امیدواریم که بالاخره در نوبت خودمان این اقدام را انجام دهیم.
الگوی همگرایی اسلامی باید تقویت شود
تهدیدات مشترک بینالمللی که اثرات منفی بر منطقه، بهویژه دو کشور ایران و افغانستان داشته، مثل همین جنگ ۱۲ روزه، تأثیرات مخربی نهتنها در زمینه مهاجرت، بلکه در حوزه تجارت، ترانزیت و سایر ابعاد نیز در روزهای جنگ و حتی پس از آن داشته است. در کنار این، آنچه در غزه میگذرد، نشان میدهد که دولتهای حاکم فعلی امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران سیاستی یگانه در قبال آن دارند. البته جمهوری اسلامی با برخی کشورها حاضر به مذاکره نیست، در حالیکه امارت اسلامی میگوید حاضر به دیپلماسی و تعامل با آن کشورها هستیم. چه تفاوتی وجود دارد و این تفاوت چه تأثیرات مخربی میتواند بر منطقه و بر دو کشور، در برابر تهدیدات کلان بینالمللی مشترک، داشته باشد؟ و چه باید کرد تا جلوی آن گرفته شود؟
نکته مهمی که وجود دارد این است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جهان وارد مرحلهای از تحول در نظم بینالملل شد. تلاش آمریکاییها این بود که نظامی یکجانبه را حاکم کنند و در مقابل، قدرتهای دیگر یا ائتلافهای جدیدی که در حال شکلگیری بودند، تلاش کردند تا نظم چندجانبه را حاکم کنند.
ما در مسیری با افغانستان قرار داریم که باید گفت مسیر تعامل، توسعه و گسترش روابط است. موضوع شناسایی هم موضوعی است که باید از سوی سیاستمداران ما اتخاذ شود. این یک روند حقوقی است که در زمان خودش اتفاق میافتد.در این مسیر، ما در این سالها شاهد تحولات زیادی در نظام بینالملل بودهایم. در بحث نظمی که مورد نظر یکجانبهگرایی است، استفاده از رژیم صهیونیستی در منطقه بهعنوان یک رژیم اشغالگر و جنایتکار، و کشوری که قرار است کارهای کثیف غربیها را (طبق گفته خودشان) در این منطقه انجام دهد، مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار گرفته است. به هر حال، جنگهای متعددی به مسلمانها تحمیل شده است.
ما میبینیم که در افغانستان شاهد خونریزیها و تجاوز گسترده آمریکا و ناتو بودیم. در عراق ادامه داشت، در سوریه نیز ادامه یافت، و هماکنون نیز در کشور لبنان شاهد تحولات هستیم. در خود فلسطین نیز شاهد بودیم که نیروهای مسلمان آنجا مورد قتلعام و نسلکشی قرار گرفتند و همچنین به ایران نیز حمله شد.
آنچه ما باور داریم که میتواند مانع اصلی چنین جسارتها و تجاوزاتی شود، وحدت مسلمانان است. الگوی همگرایی اسلامی و کنار هم بودن مسلمانان بسیار کمک میکند تا دیگران اساساً جرأت نکنند تصور کنند میتوانند به کشوری تجاوز کنند یا در آنجا به کشتار، قتل و غارت دست بزنند و آسیبی نبینند. در واقع، این اتحاد میتواند باعث شود نیروهای متجاوز عقبنشینی کنند. امروز، بیش از هر زمان دیگر، این مفهوم در حال بالندگی است. باید یاد کنیم از شهدای غزه، از رهبرانی که این شهدا را تقدیم کردند، و تلاشی که برای آزادسازی سرزمین خود، در دل خشونت، تجاوز و قهر آن رژیم نشان دادند. شهدایی که دل مسلمانان را بسیار به یکدیگر نزدیک کرد.
از خداوند میخواهند که سزای اعمال چنین رژیمی را بدهد، و خودشان نیز امروز در حال اندیشیدناند که چگونه میتوانند با علم، دانش، همگرایی و وحدت، به سمت ایجاد یک سپر دفاعی حرکت کنند، برای رهایی از شر یک شرور بینالمللی که تحت حمایت آمریکا و کشورهای غربی است. این مجموعه عناصری است که بهنظر من امروز مسلمانان را به هم نزدیک کرده و ضرورت میبخشد که کشورهای اسلامی به دیدگاههای مردمی بیش از گذشته توجه کنند.
سازوکاری در وزارت کشور ایران برای رسیدگی به شکایت اتباع افغانستان تعریف شده است
اگر روند، به قول شما، بازگشت به افغانستان ادامه پیدا کند و آن طرف هم مشکلاتی باشد، از جمله مسائل پولی و رهن و اینها، و به آنها فرصت داده نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مشکلاتی که در آغاز این بازگشت شاهدش بودیم، بیش از هر کسی خود ما را واقعاً ناراحت میکرد. تلاش گستردهای انجام شد تا تکتک این مشکلات در جای خودش حل شود. حالا شاید یکی سؤال کند: خب چرا اول فکر نشده بود؟ من توضیح دادم که دلیل مواجهه ما با یک موج بلند و در واقع نوعی غافلگیری، موضوع جنگ ۱۲ روزه بود. وگرنه برنامهای برای چنین بازگشت گستردهای در نظر گرفته نشده بود. مردم بهصورت داوطلبانه خواستند برگردند، و وقتی این حجم وسیع به سمت مرزها حرکت کرد، طبیعتاً مشکلاتی پیش آمد، بهخصوص در زمان جنگ. ما سعی کردیم به مشکلات توجه کنیم. بخشی از این مشکلات را خود مردم منتقل کردند، بخشی را مقامات، سیاستمداران و نخبگان، و برخی را هم خودمان شناسایی کردیم و به سمت حل آنها حرکت کردیم.
از جمله این موارد، موضوع مطالبهای بود که ما به آن “پول پیش خانه” یا “گرو” میگوییم. همچنین برخی ادعا کردند که صاحبکارانشان حقوق آنها را تمام و کمال نپرداختهاند. در مقابل، ما افرادی را هم داشتیم که گفتند صاحبخانههایشان گرو را پس دادهاند، و صاحبکارانشان نهتنها پول را کامل پرداخت کردهاند، بلکه برای بازگشت به آنها کمک کرده و پاداشهایی نیز در نظر گرفتهاند.
ما این موضوع را بررسی کردیم. بخشی از آن به دلیل عجله بوده؛ یعنی مثلاً مهاجری به صاحبخانه خود مراجعه کرده و گفته: «من قرار بود آخر سال خانه را تحویل بدهم، اما حالا که برگه گرفتم، میخواهم زودتر بروم. لطفاً پول گرو را پس بده.» و آن صاحبخانه هم پاسخ داده که «ببخشید، الان پول نقد ندارم، شرایط جنگی است، مشکلات دارم، شاید فقط بتوانم ۷۰ درصدش را بدهم، ۳۰ درصد باقیمانده را یک یا دو ماه دیگر میپردازم.» یا بعضی هم گفتهاند: «الان ندارم.»
ما این موارد را اصل نمیگیریم. اصل را بر این میگذاریم که ادعای مهاجر افغان، مبنی بر اینکه طرف مقابل نخواسته پول را پس بدهد، صحیح است.
وزارت کشور سازوکاری را تعریف کرده که بر اساس آن، مهاجرین میتوانند مراجعه کنند. آنها با صاحبخانهها، بهعنوان نماینده طرف افغانی، گفتگو و مراجعه میکنند و در واقع تعیین تکلیف میشود. و تأکید میکنم که این افراد حتماً به حق خود خواهند رسید.
این سازوکار که ساخته شده، آیا به شهروند افغانستانی که غیرقانونی بوده و اسناد ندارد، فرصت میدهد که مراحل را طی کند و در نهایت پولش را پس بگیرد؟
به هر حال، ایشان که در ایران بوده، حتی اگر حضورش غیرقانونی هم بوده، ما مدتی به او اجازه زندگی دادیم. مدتی به او اجازه دادیم که بهصورت قانونی حضور داشته باشد. از یک زمانی به او گفتیم که از امروز دیگر اقامتتان تمدید نخواهد شد.
سیاهنمایی و تلاش برای افغانستیزی در ایران و ایرانستیزی در افغانستان تازه نیست
حتی کسی که ۴۰ سال، ۵۰ سال آنجا زندگی کرده؟
بیشتر این افراد کسانی هستند که در واقع در چهار سال گذشته آمدهاند. واقعیت این است، بله، کسانی هم هستند که ممکن است بگویند ۱۵ سال آنجا بودهاند ولی مدرک نداشتهاند، یا مدارکشان مشخص نبوده. بالاخره این واقعیتی است. اما شما ببینید، در شبکههای اجتماعی هر کسی هر چه دلش بخواهد میگوید. خب بقیه هم اینها را میبینند. ولی واقعاً این موارد، مشت نمونه خروار نیست.
منظور شما این است که این تصویر عمداً ایجاد شده است؟
به نظرم میآید که بله، کسانی هستند که دارند تلاش میکنند از این آب گلآلود به نفع خودشان ماهی بگیرند.
در میان ایران و افغانستان؟ یا خارج از ایران؟
سیاهنمایی و تلاش برای افغانستیزی در ایران و ایرانستیزی در افغانستان، امر تازهای نیست. ما در گذشته هم چنین تلاشهایی را دیدهایم. هم در ایران و هم در افغانستان، عدهای تلاش میکنند این دو کشور را از هم جدا کنند. در حالیکه همانطور که قبلاً توضیح دادم، “باهمبودن” ما و “باهمنبودن” ما برای خیلی از کشورها تفاوت دارد.
سیاهنمایی و تلاش برای افغانستیزی در ایران و ایرانستیزی در افغانستان، امر تازهای نیست. ما در گذشته هم چنین تلاشهایی را دیدهایم. هم در ایران و هم در افغانستان، عدهای تلاش میکنند این دو کشور را از هم جدا کنند.شما دیداری با وزیر کار افغانستان داشتید. آن طرف هم گزارشهایی منتشر شده – حتی یکی از روزنامههای اقتصادی ایران را خواندم – که نگران بودند نیروی کار افغانی که برگشته، باعث شود دستگاه کار در ایران نچرخد. چقدر واقعاً این موضوع در آنجا مهم است؟ منظور شما از تبادل نیروی کار چیست؟
خب، این یک طرحی بوده که ما از چهار سال پیش در دولت قبل شروع کرده بودیم و پیشنویسی را هم داده بودیم، ولی پیگیری نشد. بعدها هم برای ما مهم بود که بتوانیم یک قاعده مشخص داشته باشیم. قاعدهای که بر اساس آن، کسانی که قصد دارند برای کار به ایران بیایند، ابتدا کارفرمایانی در ایران آنها را دعوت کنند، مسئولیت آنها را بپذیرند، وزارت کار مجوز کار صادر کند، و همزمان سفارتخانه مجاز باشد روادید صادر کند.
در واقع، مشابه همان مدلی که دانشجویان خارجی در ایران دارند: میآیند، از سفارت روادید میگیرند، با دانشگاه قرارداد میبندند، و چهار سال در ایران میمانند و تحصیل میکنند. اینها نیز بتوانند با یک کارفرما قرارداد ببندند و بمانند. این مدلی است که در بسیاری از کشورها هم در حال استفاده است و ما نیز داریم به سمت آن میرویم. یکی از کارهایی که در دوره پس از بازگشت دنبال خواهیم کرد، همکاری با وزارت معارف افغانستان، وزارت کار افغانستان، وزارت خارجه افغانستان و سایر دستگاههای ذیربط در این موضوع است تا چرخه جابجایی نیروی کار، نخبگان، نیروهای مرتبط با آموزش و پرورش، و حتی گردشگران به ایران، قانونمند شود.
آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.