|

تمدن بین‌النهرین هدیه دجله و فرات

هرودت، تاریخ‌نگار یونانی می‌گوید «مصر هدیه رود نیل است». ما نیز به جرئت می‌توانیم درباره بین‌النهرین بگوییم که شکل‌گیری این تمدن هدیه رودهای دجله و فرات است.

تمدن بین‌النهرین  هدیه دجله و فرات

شرق: هرودت، تاریخ‌نگار یونانی می‌گوید «مصر هدیه رود نیل است». ما نیز به جرئت می‌توانیم درباره بین‌النهرین بگوییم که شکل‌گیری این تمدن هدیه رودهای دجله و فرات است. وقتی از تمدن‌های قدیم بین‌النهرین یاد می‌شود، منظور تمدن‌های باستانی هستند که از نیمه هزاره چهارم ق.م (تقریبا ۳۲۰۰ ق.م) تا نیمه هزاره اول ق.م (تا حدود ۵۳۹ ق.م) و تا قبل از اینکه کل بین‌النهرین به دست هخامنشیان تصرف شود، در این منطقه حکمرانی می‌کردند.

موقعیت جغرافیایی سرزمین بین‌النهرین

سرزمین بین‌النهرین به وسعت حدود ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع به زمین‌های واقع در بین دو رود دجله و فرات و سرزمین‌های جانبی آنها گفته می‌شود. واژه بین‌النهرین به معنای «سرزمین میان دو رود» است و در فارسی به آن «میان‌رودان» می‌گویند. بین‌النهرین از شمال به کوه‌های ارمنستان، از شرق به رشته‌کوه‌های زاگرس، از جنوب به خلیج فارس و صحرای عربستان و از غرب هم به کویر شام محدود می‌شود. دو رود دجله و فرات به‌وجود‌آورنده سرزمین بین‌النهرین هستند و در فاصله «نه‌چندان دوری از هم» از کوه‌های توروس در ارمنستان واقع در قفقاز سرچشمه می‌گیرند. البته در بین مسیر، رودهای دیگری از جمله از رشته‌کوه‌های زاگرس به رودهای دجله و فرات اضافه می‌شوند. رودهای دجله و فرات در سرچشمه اصلی یعنی کوه‌های ارمنستان در نزدیکی هم هستند اما در ادامه مسیر از هم فاصله می‌گیرند تا اینکه در نزدیکی بغداد، فاصله این دو رود کم شده و به حدود ۳۰ کیلومتر می‌رسد. این دو رود بعد از عبور از نزدیکی بغداد، دوباره از هم فاصله می‌گیرند تا اینکه در نزدیکی منطقه «قُرنه» (حدود ۳۸۵ کیلومتری جنوب شرق بغداد) به هم می‌پیوندند و «اروندرود»‌ را تشکیل می‌دهند و با تشکیل یک دلتا و چند مشرب به خلیج فارس می‌ریزند (البته در دوران باستان دو رود دجله و فرات، جداگانه به خلیج فارس می‌ریخته‌اند اما در طول تاریخ به دلیل تغییرات اقلیمی و طبیعی و رسوبات و آبرفت‌ها، مسیر این دو رود جابه‌جا شده و در نزدیکی قرنه به هم متصل شده‌اند).

رود دجله بعد از اینکه از کوه‌های ارمنستان سرچشمه می‌گیرد، حدود هزارو ۸۵۰ کیلومتر مسیر را طی می‌کند تا به قرنه برسد اما مسیری که رود فرات از کوه‌های ارمنستان طی می‌‌کند تا به قرنه برسد، حدود سه‌هزارو ۶۰۰ کیلومتر است. فرات طولانی‌ترین رودخانه آسیای غربی است. رودخانه دجله برای اینکه خودش را به خلیج فارس برساند، شتاب بیشتری دارد، چون در منطقه کوهستانی‌تری جریان دارد و شیب آن بیشتر است. اما این شتاب در رودخانه فرات وجود ندارد چون در منطقه پست‌تر و کم‌ارتفاع‌تر (سوریه و عراق) مسیر را طی می‌کند. دو رودخانه «قره‌‌سو» و «مراد‌سو» در طول مسیر به فرات می‌پیوندند. رودخانه «خابور اکبر» یا «خابور بزرگ» هم در مرز مشترک سوریه و عراق به فرات می‌پیوندد. رود فرات از مرکز سوریه می‌گذرد و وارد دشت عراق می‌شود. در عراق هم به دلیل خشک‌بودن، تبخیر سطحی، مصارف آبیاری در مسیر و... از حجم و سرعت آب فرات کم می‌شود. این کاهش سرعت باعث می‌شود که یک‌سری رسوبات در نواحی دلتایی شکل بگیرد.

فرهنگ خابور هم در کنار رودخانه خابور شکل می‌گیرد. ریشه فرهنگ خابور در زاگرس مرکزی نیز به اینجا برمی‌گردد.

کوه‌های زاگرس که جداکننده فلات ایران از بین‌النهرین است چندین رود از جمله دیاله هم از این کوه‌ها به رودخانه دجله می‌پیوندد.

عیلام در «پایین‌دست سرزمین بین‌النهرین» و جنوب غرب ایران قرار گرفته و به همین دلیل این دو تمدن از نظر فرهنگی بسیار شبیه به هم هستند. دو تمدن ایلام و بین‌النهرین به دلیل نزدیکی جغرافیایی‌ای که به هم دارند، تأثیر و تأثرات زیادی «بر هم» و «از هم» داشته‌اند.

در هزاره سوم و اواخر هزاره چهارم ق.م، سومر در پایین دره بین‌النهرین و اکد نیز در قسمت شمالی بین‌النهرین قرار دارد. در هزاره دوم و اول ق.م، سومر و اکد دولت بابل را تشکیل می‌دهند. آشور هم در این برهه در قسمت شمالی بین‌النهرین تشکیل می‌شود.

هرودت، تاریخ‌نگار یونانی (زاده حدود ۴۸۴ پیش از میلاد) می‌گوید: مصر هدیه رود نیل است. در رابطه با بین‌النهرین هم می‌توان گفت‌ شکل‌گیری این تمدن هدیه رودهای دجله و فرات است. رودخانه‌های دجله و فرات برخلاف رود نیل، در بستری جریان دارند که چندین متر بالاتر از دشت است. رود نیل از نواحی اطراف خودش پایین‌تر است اما دجله و فرات از نواحی اطراف خود بالاترند. در فصل بهار و زمان بارندگی و به هنگام آب‌شدن برف‌های کوه‌های ارمنستان، جریان آب دجله و فرات شدت پیدا کرده و حجم آب این دو رود تا ۱۰ برابر افزایش پیدا می‌کند و این باعث می‌شود که سواحل این رودخانه زیر آب برود و مناطق گسترده‌ای که زیر آب می‌رفته تا تیر و مرداد هم حتی زیر آب بوده‌اند. وقتی آب فرونشست پیدا می‌کند، گل‌و‌لای و آبرفتی که باقی می‌ماند،‌ منطقه حاصلخیزی ایجاد می‌کرد که بهترین مکان برای کشاورزی است. بالطبع در دوره پیش از تاریخ و دوره‌های تاریخی چنین وضعیتی وجود داشته و مردمان آن دوران از این امکان برای کشاورزی استفاده می‌کردند.

قسمت‌های شمالی و شرقی و شمال شرق بین‌النهرین بیشتر کوهستانی است اما قسمت‌های جنوبی و غربی بین‌النهرین با نواحی خشک و صحرایی همسایه‌اند. در شمال غرب بین‌النهرین در نزدیکی مدیترانه دره حاصلخیزی به نام اورانتوس وجود دارد.

قسمت جنوبی بین‌النهرین را که به نام سومری‌ها می‌شناسیم، جغرافی‌دانان به نام سواد می‌شناسند (به دلیل درختان زیادی که در این منطقه قرار دارد از دور سیاه به نظر می‌رسد و برای همین جغرافی‌دانان به منطقه سومر، سواد هم می‌گویند). در زمان شکل‌گیری حکومت خلفای عرب، این نواحی به دلیل کشاورزی و کانال‌های آب‌رسانی و فراوانی غلاتی که داشته، انبار غله امپراتوری اسلامی محسوب می‌شده است.

وضعیت طبیعی بین‌النهرین، هم مانع ازدیاد جمعیت بوده و هم مانع شکل‌گیری ارتباطات. وجود سیلاب‌ها و سرریزشدن آب رودخانه دجله و فرات مانع افزایش جمعیت می‌شده و جاده‌ها هم دستخوش طغیان رودخانه‌ها می‌شده و برای ارتباطات مشکلاتی ایجاد می‌کرده است. قسمت پایین‌دست رودخانه فرات و دجله در فصل‌های پرآب برای کشتیرانی هم استفاده می‌شده است.

تمدن بین‌النهرین حالت مثلثی‌شکل دارد. از شرق به دریاچه ارومیه منتهی می‌شود، در جنوب به دهانه ارون رود و در غرب هم به شهر حلب محدود می‌شود. عراق و سوریه بیشترین سهم را در این سرزمین دارند و عراق از سوریه سهم بیشتری دارد. قسمت‌های کوچکی از ایران و ترکیه هم در این مثلث قرار داشته‌اند.

نام‌گذاری بین‌النهرین و تمدن‌های  قدیم آن

وقتی از تمدن‌های قدیم بین‌النهرین یاد می‌شود، منظور تمدن‌های باستانی هستند که از نیمه هزاره چهارم ق.م (تقریبا ۳۲۰۰ ق.م) تا نیمه هزاره اول ق.م (تا حدود ۵۳۹ ق.م) و تا قبل از اینکه کل بین‌النهرین به دست هخامنشیان تصرف شود، در این منطقه حکمرانی می‌کردند.

در ابتدا یونانی‌ها و در زمان ورود اسکندر مقدونی به این منطقه، آن را Mesopotamia (مِزوپوتومیا) نامیدند. نخستین کسی که این نام را بر این منطقه گذاشت، پولیبیوس، مورخ یونانی بود. اثر مشهور او تواریخ نام دارد که درباره تاریخ روم و کشورهای اطراف است. تولد او در حدود ۲۰۵ و درگذشت او در حدود ۱۲۵ ق.م بوده است.

تمدن‌های بین‌النهرین شامل سومری، آکدی، بابلی، آشوری، کلدانی (بابلی جدید) است که به‌ترتیب در این منطقه به‌وجود ‌آمدند و حکومت تشکیل دادند. بین‌النهرینی‌ها حدود سه هزار سال در این منطقه تداوم داشتند. تمدن بین‌النهرین از نظر قدمت تاریخی با تمدن مصر برابری می‌کند. برخی از محققان معتقدند قسمت جنوب بین‌النهرین یعنی «سومر»، زادگاه نخستین تمدن بشری است. درباره منشأ قوم سومر و تمدن سومر نظرات مختلفی مطرح است. درخصوص نحوه شکل‌گیری تمدن سومری اتفاق ‌نظر وجود ندارد. گروهی از مورخان معتقدند که تمدن‌های قدیم سومری و ایلامی که در کنار یکدیگر هستند، منشأ واحد دارند و محل اولیه‌شان منطقه‌ای در جنوب شرق ایران یعنی کوهستان‌های بلوچستان بوده است. در مقابل اما ساموئل نواه کرامر (متولد ۱۸۹۷ و درگذشت ۱۹۹۰)، یکی از شرق‌شناسان آمریکایی و استاد آشورشناسی دانشگاه پنسیلوانیا و صاحب چندین اثر (الواح سومری، تاریخ با سومر آغاز می‌شود‌...) درباره آشور و سومر و بین‌النهرین معتقد است تمدن را مهاجرانی از جنوب غربی ایران به جنوب بین‌النهرین آوردند. در‌ واقع معتقد است تمدن در بین‌النهرین وجود نداشته‌ بلکه در ابتدا در جنوب غربی ایران، تمدن شکل گرفته و سپس از طریق مهاجرانی از جنوب غربی ایران، در جنوب بین‌النهرین تمدن شکل گرفته است. کرامر می‌گوید یکی از خصوصیات این قوم استفاده از ظرف سفالی رنگی بوده و گفته بر اساس آمیزش دو نژاد ایرانیان از مشرق و سامیان از مغرب، نخستین تمدن در بین‌النهرین به وجود آمده. افراد دیگر اما معتقد هستند که تمام ملل آسیای غربی در ایجاد تمدن سومری سهم داشته‌اند.

برخی از محققان معتقدند که تمدن سومری مجموعه‌ای است از تمام ملل آسیای غربی. آرنولد توئینبی (متولد ۱۸۸۹ و درگذشت ۱۹۷۵)، یکی دیگر از محققان بریتانیایی است که درباره تاریخ کتاب ۱۲جلدی دارد و کتابی هم به نام «تاریخ تمدن: تحلیلی از تاریخ جهان از آغاز تا عصر حاضر» دارد که در آن اشاره کرده سومریان در حوزه سفلای دجله و فرات برای شروع کشت آبرفت، قدیمی‌ترین گونه‌های جدید جوامع انسانی یعنی تمدن‌های منطقه‌ای را برپا کردند.

خط در ۳۲۰۰ ق.م در سومر ابداع شده اما توئینبی می‌گوید هرچند در سومر تمدن شکل گرفته اما نمی‌توان مطمئن بود که سومری‌ها مخترعان اولیه خط باشند. او گفته حتی نمی‌توان مطمئن بود که سومری‌ها اولین پیشگامان کشاورزی در جنگل‌ها و مناطق باتلاقی باشند.

با توجه به کشفیات سال‌های اخیر در جیرفت (نزدیک جنوب شرق ایران) و نشانه‌هایی که از خط از آنجا به دست آمده، به نظر می‌رسد از بین‌النهرین قدیمی‌تر باشد. این کشفیات شاید بتواند نظریاتی را که می‌گویند تمدن از جنوب شرق به بین‌النهرین منتقل شده باشد، تأیید کند.

با توجه به شواهد باستان‌شناسی که تاکنون داریم، خط میخی برای اولین بار توسط سومری‌ها ابداع شده. هرچند برخی می‌گویند خط از جای دیگری به سومر منتقل شده اما این فرضیات تا ثابت نشود و مدارک باستان‌شناسی به دست نیاید،‌ زیاد نمی‌توان به آنها استناد کرد، مگر آنکه به قطعیت برسد.

شواهد باستان‌شناسی می‌گوید سومری‌ها اولین بار خط میخی را به کار بردند و قوانین آن را وضع کردند و علوم و صنایع از اینجا به سایر ملل منتقل شد. مانند تقسیم ساعت به ۶۰ دقیقه،‌ تقسیم دقیقه به ۶۰ ثانیه، تقسیم سال به ۱۲ ماه و ۳۶۵ روز و... که از جمله کارهای سومری‌هاست و از کتیبه‌های آنها به دست آمده. همچنین وزن‌ها را سومری‌ها رواج دادند. واحد وزن در سومر «مینا» نام داشته که همان «من» است.

لئونارد وولی، باستان‌شناس بریتانیایی (متولد ۱۸۸۰ و درگذشت ۱۹۶۰) کارهای مهمی در خاورمیانه و بین‌النهرین انجام داده، ‌از جمله سرپرستی هیئت باستان‌شناسی شهر اور که مربوط به سومری‌هاست. تحول در هنر سومری، قبرستان پادشاهی‌های فراموش‌شده، هنر خاورمیانه و... از جمله آثار اوست. وولی معتقد است که تمدن مصر به تمام معنا وامدار و مدیون تمدن سومر است. او گفته که سومری‌ها در تمدن، معلم بشر قدیم بوده‌اند. از جمله شواهدی که از سومر به دست آمده: قانون‌نامه‌های اورنِمو و حمورابی.

کاوش‌های باستان‌شناسی بین‌النهرین

قسمت جنوبی بین‌النهرین، جلگه‌ای و قسمت شمالی بین‌النهرین کوهستانی است. برای ساخت معابد در جنوب بین‌النهرین از آجرهای پخته و ملات قیر استفاده شده، سنگ در بین‌النهرین به‌ویژه در قسمت‌های جنوبی آن کمیاب است و به همین دلیل خانه‌ها و بناهایی که در جنوب بین‌النهرین ساخته شده، اغلب با گل و خشت خام بوده. به همین دلیل در قرون متمادی، خشت‌ها و دیوارهای گلی که در ساخت‌وساز استفاده شده‌اند در معرض فرسایش قرار گرفته‌اند یا از بین رفته‌اند. اکنون بقایای شهرهای بزرگ که بعضا مردم در آنها قرن‌ها سکونت داشتند، به تلی از خاک تبدیل شده است. این تل‌ها که تپه‌های باستان‌شناسیِ حال حاضر را تشکیل می‌دهند، بقایای عمارت‌ها، کاخ‌ها و شهرهایی است که ویران شده و دوره به دوره روی آثار آن بناهای جدید شکل گرفته. در واقع آنچه به عنوان خاکروبه‌ها و لایه‌های باستانی دوره‌های قبل باقی مانده، به عنوان پی ساخت‌وسازهای دوره‌های بعدی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. به همین دلیل در کاوش‌های باستان‌شناسی، درهم‌ریختگی در این لایه‌ها دیده می‌شود.

باستان‌شناسان با ایجاد برش‌ عمیق درون‌ لایه‌ها از سطح زمین به سطح‌های پایین می‌روند و سطوح همگن را از لحاظ «سنخیت مواد، اشیا، رنگ و نقش سفال» از یکدیگر متمایز می‌کنند. وقتی باستان‌شناسان در کاوش‌های باستان‌شناسی، تپه باستانی را لایه‌نگاری کرده و گاه‌نگاری آن را انجام می‌دهند و می‌خواهند مشخص کنند که از قدیمی‌ترین ایام تا جدیدترین زمان چه دوره‌های فرهنگی‌ای در آنجا حضور داشته‌اند، لایه‌ها را بر اساس «سنخیت مواد، اشیا، رنگ و نقش سفال از یکدیگر» بررسی کرده و با این کار سعی می‌کنند تاریخ حیات مردمانی را که در منطقه زندگی می‌کرده‌اند، تخمین زده و گاه‌نگاری کنند. این تخمین‌ها، تخمین‌های نسبی است. این نوع تخمین‌ها و گاه‌نگاری‌ها به صورت نسبی و تطبیقی است. برای گاه‌نگاری مطلق باید آزمایش کربن ۱۴ انجام شود و قدمت اشیا را با این روش به دست ‌آورند. هرچند این روش هم معمولا خطا دارد اما درصد خطای این روش خیلی کمتر است.

تا سده‌های اخیر اطلاعات موجود در مورد دوره‌های اولیه و نخستین فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در بین‌النهرین به روایات، کتب مقدس و قصص قدیمی محدود بود. باستان‌شناسان که در قدیم در منطقه بین‌النهرین کاوش می‌کردند بر اساس متون کتب مقدس (تورات، انجیل، قرآن) نام‌ها را پیدا کرده و سپس دنبال مناطق می‌گشتند و آنها را پیدا کرده و کاوش‌های باستان‌شناسی در آنها صورت می‌گرفت. در واقع کاوش‌های اولیه بر اساس بررسی‌کردن نام‌ها در متون مقدس بوده است.

در حال حاضر و در سده‌های اخیر ابتدا بررسی میدانی صورت می‌گیرد و سپس شاخص‌ترین محوطه‌ها را که دارای تنوع دوره‌هاست برای کاوش علمی انتخاب می‌‌کنند.

اولین  کاوشگران  بین‌النهرین

نخستین بار در قرن ۱۷ میلادی بود که غربی‌ها به تمدن باستانی مشرق‌زمین و بین‌النهرین علاقه‌مند شدند. هنگامی که پیترو دلاواله در پی سفر به منطقه بین‌النهرین، شرح جذابی از آن ارائه کرد، اروپاییان و غربیان جذب بین‌النهرین شدند. او تصاویر خشت‌های بابل و اور را در معرض نمایش مردم گذاشت. آن زمان هنوز خط میخی ناشناخته بود. به دنبال نمایش این تصاویر، محافل علمی و فرهنگی غرب و دربارها متوجه اهمیت جست‌وجو در مشرق‌زمین و بین‌النهرین شدند و باعث شد که به سوی بین‌النهرین بیایند. سفرها و بازدیدهایی که در قرن ۱۷ میلادی انجام شد، به بازدید آثار و بناها یا بقایای روی سطح خاک محدود می‌شد. کسی در آن زمان به فکر کاوش و حفر تپه‌های باستانی نبود. تا اینکه در اواسط قرن ۱۹ میلادی در سال ۱۸۴۳ میلادی برای نخستین بار یک دیپلمات به نام پل امیل بوتا (کنسول ایتالیایی‌تبارِ فرانسه در موصل-تولد ۱۸۰۲ و درگذشت ۱۸۷۰م.) نخستین کاوش‌های باستان‌شناسی بین‌النهرین را در خُرساباد، پایتخت آشور جدید و پایتخت سارگن دوم (پادشاه آشوری) انجام داد. او سپس شهر آشور را در شمال بین‌النهرین کشف کرد. با این کار دوران جدیدی در منطقه آغاز می‌شود. در سال ۱۸۴۵ میلادی یک جهانگرد و دیپلمات انگلیسی به نام سر هنری لایارد (تولد ۱۸۱۷ و درگذشت ۱۸۹۴م) با تقلید از پل امیل بوتا، در نمرود و نینوا به کاوش و حفاری پرداخت. به موازات حفاری‌هایی که این دو فرد در بین‌النهرین انجام دادند، از آغاز قرن ۱۹ میلادی تحقیقات زبان‌شناسی و خط‌شناسی روی کتیبه‌های سه‌زبانه تخت‌جمشید برای تشخیص حروف الفبا و کشف رمز خطوط هم آغاز شده بود. در نتیجه تحقیقات روی کتیبه‌های سه‌زبانه تخت‌جمشید، تا نیمه قرن ۱۹میلادی ابتدا فارسی باستان (خط میخی هخامنشی) کشف رمز و خوانده شد و سپس میخی ایلامی. زبان سوم کتیبه‌های تخت‌جمشید نیز در نیمه قرن ۱۹ میلادی رمزگشایی و خوانده شد و مشخص شد که سومین خط میخی از ریشه زبان‌های سامی است و امروز به نام اکدی آن را می‌شناسیم. این تحقیقات راه را برای شناخت دوره‌های باستانی بین‌النهرین هموار کرد.

رمزگشایی کتیبه‌های هخامنشی  و نقش آن  در  آشورشناسی

فردی که نخستین بار توانست خط میخی فارسی باستان و ایلامی کتیبه‌های تخت‌جمشید را رمزگشایی کرده و بخواند، پژوهشگر آلمانی به نام «گئورگ فریدریش گروتِفِند» (متولد ۱۷۷۵ و درگذشت ۱۸۵۳ میلادی) بود. بعد از او، در فاصله سال‌های ۱۸۳۵ تا ۱۸۴۴ میلادی یعنی تقریبا در همان زمانی که «لایارد» و «بوتا» کارهای حفاری بین‌النهرین را انجام می‌دادند، «سر هنری راولینسون» که افسر ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا، سیاست‌مدار و خاورشناس بود، توانست نوشته‌های سه‌زبانه داریوش (فارسی باستان‌، بابلی و ایلامی) در ارتفاعات بیستون را رمزگشایی و ترجمه کند. ترجمه این کتیبه،‌ «گُل سرسبد آشورشناسی» نامیده می‌شود، چون زمینه آشورشناسی را فراهم می‌کند. خواندن کتیبه داریوش باعث شد تا متن کتیبه‌های میخی بابلی و میخی آشوری بین‌النهرین هم رمزگشایی شود. در همین دوره یک خاورشناس ایرلندی به نام ادوارد هینکس (متولد ۱۷۶۷ و درگذشت ۱۸۵۷م.) در کشف و شناسایی حروف عِله خطوط میخی (حروف صدادار) به راولینسون کمک کرد و متوجه شد که خط میخی به‌کاررفته در زبان‌های سامی خاور نزدیک، از قومی کهن‌تر گرفته شده که زبان آنها غیرسامی بوده، که در واقع این همان قوم سومر است. سومری‌ها در هزاره چهارم و هزاره سوم ق.م حضور داشته‌اند. حروف عله کتیبه میخی که مربوط به بابلی‌ها بود، از کتیبه‌های سومری برگرفته شده بود.

دوره‌های زبان فارسی: فارسی باستان (میخی هخامنشی) – فارسی میانه (پهلوی اشکانی – پهلوی ساسانی)- فارسی دری (از اوایل اسلام به بعد، فارسی نو).

پیشینه کاوش‌های  باستان‌شناسی  در  بین‌النهرین

پل امیل بوتا و سر هنری لایارد در حفاری‌های بین‌النهرین، علاوه بر کشف تعداد زیادی مجسمه سنگی به اندازه طبیعی، قطعاتی از نقش‌برجسته‌ها در اندازه‌های مختلف و اشیای ارزنده دیگر از کاخ‌ها، معابد و تپه‌های باستانی کشف کردند و با خود به اروپا بردند و موزه‌های اروپایی (به‌ویژه لوور فرانسه و موزه بریتانیا) را غنی کردند. در آن زمان علم باستان‌شناسی و کاوش در عراق و ایران و سوریه وجود نداشت و دنبال چنین اقداماتی نبودند.

یکی از مهم‌ترین گنجینه‌هایی که در این سال‌ها به دست آمد کتابخانه آشوربانیپال بود که به موزه‌های لوور و بریتانیا منتقل شد. آشوربانیپال در ۶27 تا ۶69 ق.م آخرین پادشاه با قدرت آشور (دوره آشور جدید) بود. او همان کسی است که به ایلام حمله کرد و مناطق آن از‌ جمله چغازنبیل را به آتش کشید. کتابخانه آشوربانیپال از نینوا توسط سر هنری لایارد به دست آمد. این کتابخانه دارای نوشته‌های ادبی، علمی، مذهبی به خط و زبان میخی بابلی آشوری است. (نکته: خط میخی بابلی آشوری با خط میخی اکدی تفاوت داشته). از این کتابخانه همچنین گل‌نبشه‌هایی که بعدا سومری نامید شده، به دست آمد. زبان و خط سومری ۱۵۰۰ سال قبل از رایج‌شدن خط و زبان اکدی منسوخ شده؛ یعنی ابتدا زبان و خط سومری رایج بوده، ‌بعد منسوخ شده، سپس خط میخی اکدی و بابلی و آشوری.

سومری‌ها

اولین‌بار فردی به نام «ژول اوپرت» (متولد ۱۸۲۵ و درگذشت ۱۹۰۵) خاورشناس آلمانی-فرانسوی نام سومر را به این قوم داد و اولین کتابش را در ۱۸۸۱ میلادی با عنوان «مطالعات سومری» به زبان فرانسه چاپ کرد.

نام «سر هنری راولینسون، ادوارد هینکس و ژول اوپرت» به‌عنوان قدیسین سه‌گانه مطالعات خط میخی مطرح است.

در ادامه کشفیات در سال ۱۸۵۴ میلادی دو باستان‌شناس انگلیسی، محل سه شهر سومری «اور، اریدو و اوروک» را پیدا کردند. در سال ۱۸۷۷ میلادی زمانی که «ارنست دو سارزاک» کنسول فرانسه در بصره سرپرستی کاوش‌های باستان‌شناسی در محل باستانی تلو (گیرسو) را بر عهده داشت برای اولین بار آثار باستانی متعلق به دوره سومر به دست آمد، از‌ جمله مجسمه سنگی «گودآ» (فرمانروای گیرسو در ۲۱۴۳ تا ۲۱۲۴ ق.م) با کتیبه‌ای به خط میخی و همچنین دو «مهر استوانه‌ای» با خط نوشته سومری.

تندیس گودآ و این مهرها قدیمی‌ترین اسنادی هستند که تا آن زمان از خط و زبان سومری به دست آمدند و به‌این‌ترتیب تمدن سومری کشف شد. در واقع آنچه تحت عنوان سومر نام گرفته، از اواسط قرن ۱۹ میلادی بوده است.

در اواخر قرن نوزدهم میلادی آثار بیشتری از تمدن سومری به دست آمد؛ از‌جمله فرانسوی‌ها خرابه‌های شهر سومری «لاگاش» را پیدا کردند که الواح بسیاری درخصوص حکومت و تاریخ سومری داشت. همچنین در سال 1889 میلادی غنی‌ترین کتابخانه اسناد خط و زبان سومری توسط باستان‌شناسان آمریکایی در شهر نیپور به دست آمد. تا این زمان زبان سومری به نحو گسترده‌ای قابل فهم شده بود. در پی چند دهه، تمدن سومر که تا آن زمان ناشناخته مانده بود، شناسایی و به جهان معرفی شد. دنیا در آن زمان از اینکه بین‌النهرین هم توانسته بود به اندازه مصر و یونان گنیجه‌هایی داشته باشد، دچار شگفتی شده بود.

افرادی مثل بوتا، لایارد، اسمیت و... حفاری‌هایی که در منطقه بین‌النهرین انجام می‌دادند، کارهای باستان‌شناسی علمی نبود و ثبت و ضبط نمی‌کردند و گزارشی هم منتشر نمی‌شد و در واقع آماتور و دنبال عتیقه‌جات بودند. هدف اصلی‌شان کشف مجسمه، نقش‌برجسته، کتیبه‌ها و اشیای هنری و آثار شاخص بود تا به موزه‌های کشورهای‌شان ارسال کنند و وقتی برای پرداختن به خشت‌ها، آثار معماری، ‌ظروف سفالی و طراحی نمی‌گذاشتند. حتی بسیاری از آثار مانند خشت، سفال و کتیبه‌ها را از بین بردند.

این رفتار با آثار تمدن‌های باستانی ادامه داشت، تا زمانی که آلمانی‌ها در اوایل قرن ۲0 میلادی وارد سرزمین‌های بین‌النهرین شدند که نویدبخش نوع جدید کاوش‌های باستان‌شناسی بود و باعث تحول در این کاوش‌ها شد.

در اوایل قرن بیستم دو باستان‌شناس آلمانی به نام «روبرت کولدوِی» (متولد ۱۸۵۵ و درگذشت ۱۹۲۵ میلادی) بین سال‌های ۱۸۹۹ تا ۱۹۱۷ میلادی در بابل پایتخت دولت بابل و «والتره آندره» (متولد ۱۸۷۵ و درگذشت ۱۹۵۶م.) در شهر «آشور» بین سال‌های ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۴ میلادی کاوش‌های باستان‌شناسی انجام دادند. شیوه کار آنها با تکنیک و مؤثر بود و به‌زودی در بقیه جاها مورد پذیرش قرار گرفت. در فاصله ۲۰ سال بین دو جنگ جهانی شاید درخشان‌ترین و پر‌ثمرترین ادوار تاریخ باستان‌شناسی بین‌النهرین است. در این دوره «سر لئونارد وولی» حفاری شهر باستانی «اور» را بر عهده گرفت.

در تورات، اور به‌عنوان زادگاه ابراهیم نبی نام برده شده است؛ وولی موفق به کشف قبرستان پادشاهان سلسله اول سومریان مربوط به2450 سال قبل از میلاد شد. همچنین هیئتی از دانشگاه شرق‌شناسی شیکاگو، با همکاری باستان‌‌شناسی به نام «هنری فرانکفورت» (متولد ۱۸۹۷ و درگذشت ۱۹۵۴م.) در منطقه دیاله، تل اَسمَر و خرساباد کاوش کردند.

هنری فرانکفورت از سال ۱۹۴۹ میلادی به بعد از طرف دانشگاه لندن ریاست گروه‌های باستان‌شناسی در عراق و مصر را بر عهده می‌گیرد و کتاب معتبر «هنر و معماری شرق باستان» را براساس این کاوش‌ها تدوین می‌کند و به چاپ می‌رساند. از‌ جمله دیگر آثار او: مذهب مصر باستان، تولد تمدن در خاور نزدیک، سلطنت‌ها و خدایان.

برخی از آثاری که هنری فرانکفورت از کاوش‌ها در دیاله انجام می‌دهد مربوط به سلسه اول تا سوم بین‌النهرین است. هیئت دیگری نیز در منطقه نوزی (نزدیک کرکوک و گاورا) کار کاوش انجام داده است.

باستان‌شناس دیگری به نام «آندره پارو» هم در منطقه «ماری» کاوش کرده است. ماری در سواحل مدیترانه و کنار رودخانه فرات در سوریه قرار گرفته، جایی که سلسله «ماری» در بین‌النهرین در آن شکل می‌گیرد و کاخ‌هایی از آن به دست آمده. از نظر زمانی هم با آشور قدیم هم‌زمان است. زیمری‌لیم از حدود ۱۷۸۱ ق.م تا ۱۷۵۷ ق.م پادشاه ماری بود. در کاوش‌های آندره پارو، مدارک زیادی از سلسه اول بین‌النهرین در منطقه ماری و همچنین کا‌خ‌هایی مربوط به قرن ۱۸ ق.م. به دست آمد. همین‌طور مدارکی مربوط به «حمورابی» پادشاه بابل قدیم در منطقه ماری به دست آمد.

هاینریش شلیمان، باستان‌شناس دیگری بود که شهر اوروک را کاوش کرد. شهری که قبلا در سال ۱۹۱۳م. توسط جردن کاوش شده بود. انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها نیز با هم به کاوش در کیش و جمدت‌نصر پرداختند.

پس از جنگ جهانی دوم (جنگ جهانی دوم، دومین جنگ جهانی بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی بود)، تحقیقات و کاوش‌های باستان‌شناسی توسعه پیدا کرد. از‌جمله در بُغازکوی، ماری، اوگاریت، نینوا، اوروک، شوش. همچنین نقاط پیش از تاریخ مثل جارمو، حَسونه، مَتاره و آرپاچیه بعد از جنگ جهانی دوم برای اولین بار کاوش شدند.

باستان‌‌شناسان محلی عراقی و سوری برای اولین بار در زمان جنگ جهانی دوم به تحقیقات پرداختند، از ‌جمله در منطقه عُقیر (سال ۱۹۴۱-۱۹۴۰م)، حسونه

 (سال ۱۹۴۴-۱۹۴۳م)، عَقرکوف (۱۹۴۵-۱۹۴۳م).

در این زمان آلمانی‌ها هم کاوش‌هایی را انجام دادند؛ مانند «لنتسن» در شهر اوروک. از سوی آمریکایی‌ها هم فردی به نام «هینس» و «مَک‌گان» در نیپور (پایتخت مذهبی سومری‌ها) کاوش کردند. از سوی فرانسوی‌ها هم آندره پارو در ماری کاوش کرد و کتابی با عنوان «سومر و اکد» چاپ کرده است. فرد دیگری با نام «مالووان» از موزه بریتانیا در نمرود، پایتخت آشوری‌ها کاوش کرد و کتابی هم با عنوان «بین‌النهرین و ایران‌ باستان» چاپ کرده. همچنین باستان‌شناس دیگری به نام ستون لوید با کمک دو باستان‌شناس محلی به نام طاها باقر و فؤاد صفر سه محل بکر عراق را به نام اریدو (یکی از قدیمی‌ترین شهرهای مقدس بین‌النهرین)، حَرمَل (تپه‌ای سرشار از کتیبه) و هاترا (شهر اشکانی) کاوش کردند.

از سال ۱۹۵۸ میلادی به بعد در‌حالی‌که آلمانی‌ها و آمریکایی‌ها به حفاری در اورک و نیپور ادامه می‌دادند، عراقی‌ها در تل السَوان کاوش انحام دادند و آثاری پیش از تاریخ در اینجا کشف کردند. انگلیسی‌ها در تل اِریمه، ‌ام دَباغیه، چغامَمی و ابوسَلپوخ کاوش کردند. فرانسوی‌ها در لارسا، بلژیکی‌‌ها در اَلدور، آلمانی‌ها در ایسین، ایتالیایی‌ها در سلوکیه،‌ روس‌ها در یاریم‌تپه (قسمت شمالی ایران)، لهستانی‌ها در نمرود و ژاپنی‌ها در تل ثلاثات کاوش‌هایی انجام دادند. کوشش باستان‌شناسان محلی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی درخور‌توجه بود. و این‌چنین بود که با شناخت بین‌النهرین و کاوش‌های باستان‌شناسی، تمدن‌های بابل، آشور، آکد و سومریان آشکار شد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها