مردی که عاشق کویر بود
صالح سوری
28 مرداد سال 1400 خورشیدی، ایران یکی از چهرههای علمی خود را از دست داد. دکتر پرویز کردوانی استاد جغرافیای دانشگاه تهران و چهره ماندگار جغرافیا در همایش چهرههای ماندگار سال 1384، پس از 90 سال زیستن در خاکی که دوستش میداشت، درگذشت و تن نحیف و روح بزرگ خود را تسلیم خاک کشوری کرد که سالهای سال دغدغه پیشرفت آن را داشت. روستایی ملاکزادهای که بنا بر گفته خودش، هشت سال ترک تحصیل کرده بود، از روستای داراب ریکان سمنان، راهی آلمان شد تا عمران کویر بخواند و برای اخذ رساله دکتری، چنان عزمی داشت که یک تن خاک از کشور خویش را به آزمایشگاه دانشگاه محل تحصیلش ببرد تا هرچه بیشتر با ویژگیهای خاک وطنش آشنا شود. نگارنده بهعنوان کسی که مدتی هرچند کوتاه شاگرد تنبل برخی از درسهایی بودم که دکتر کردوانی تدریس میکرد، درباره ایشان نکاتی به ذهنم رسید که شاید درمیاننهادن آنان با خوانندگان گرامی خالی از لطف نباشد. یک: بیان مفاهیم علمی به زبان ساده یکی از ویژگیهای دکتر کردوانی بود. رک و صادق و خودمانی و گاهی بیپروا آنچه را که میاندیشید به شاگردانش منتقل میکرد و شاید بیشتر از آنکه بهدنبال تفهیم مطالب پیچیده علمی باشد، دنبال این بود که نهال دغدغهمندی به طبیعت ایران را در اندیشه آنان بکارد. دو: دکتر کردوانی به آنچه باور داشت عمل میکرد و آن را در زندگی شخصی خویش به کار میبست. علم و عمل را به هم آمیخته بود و دانشش را در تمام ابعاد زندگی شخصیاش به کار میگرفت. بیش از آنکه شعار دهد، خود عمل میکرد و مؤمنانه بر اساس آنچه میاندیشید، میزیست. دانشجویانش در دهه 70 و احتمالا سالهای بعد از آن به یاد دارند که هر ترم تحصیلی، فیشهای آب و برق منزل بزرگ مسکونیاش در شمال شهر تهران را نشان میداد و راههایی را که توانسته بود به کمترین میزان مصرف آب و برق برسد، با دانشجویانش در میان مینهاد. زمانی هم این موضوعات را مطرح میکرد که نه بحث روز بود و نه کسی چنین موضوعاتی را جدی میگرفت. زمانه، زمانه سازندگی بود و شعارهای پیرامون آن. چه کسی باور میکرد که روزگاری برسد، رودی چون کارون به چنین روزی بیفتد تا حرفهای کردوانی را باور کند؟ سه: گرچه اندکی محافظهکاری در رفتارش دیده میشد و شاید الزامات زمانه او بود که تن به چنین وضعیتی داده بود، ولی در نقد عملکرد مدیران وقت هم حداقل سر کلاسهای درس کوتاهی نمیکرد. به یاد دارم زمانی که طرح درختکاری اتوبان تهران- قم معروف به طرح «حرم تا حرم» توسط شهردار وقت تهران کلید خورد و چند سال میلیونها تومان صرف احداث آن شد، از منتقدان جدی طرح بود. نام وسوسهانگیز طرح و تصور رانندگی در جادهای که کنارههای آن را درختان قدبرافراشته کاج، گز و... پوشانده بود! به کمتر کسی انگیزهای برای مخالفت میداد و در رسانههای محدود آن زمان هم به یاد ندارم که دکتر کردوانی مطلبی در مخالفت نوشته باشد. شاید توسط مسئولان و مدیرانی که آن روزها در گروه جغرافیا تحصیل میکردند و البته کم هم نبودند، مخالفت خود را به گوش شهردار رسانده بود ولی گوش شنوایی پیدا نشده بود. کردوانی حین تدریس بارها متذکر میشد که این طرح، راه به جایی نمیبرد و کسی در سایه کاجهای کاشتهشده در بیابان قم نخواهد نشست و امروز همه شاهدیم که نه از تاک نشان هست و نه از تاکنشان. چهار: نمیدانم چه کسی برای اولینبار لقب «پدر کویرشناسی ایران» را به او داد. اگرچه قبل از ایشان نیز کسانی بودند که به شناخت کویرهای ایران اقدام کرده بودند، ولی هرچه بود بخت و اقبال و تلاش فراوان برای شناخت کویرهای ایران، چنین عنوان سترگی را نصیب دکتر کردوانی کرد و شهره شهر به این نام شد. کردوانی عاشق کویر بود و گواهش دانشجویانی بودند که در سفرهای علمی دانشجویی ناظر استادی بودند که عاشقانه شنها و ماسههای کویر را در آغوش میکشید و بدون هیچ آداب و ترتیبی روی آنان دراز میکشید. پنج: دکتر کردوانی در میان تودههای مردم نیز فردی شناختهشده بود. شاید زبان ساده و صمیمی او باعث شده بود علاوه بر جامعه دانشگاهی، مردم کوچه و بازار هم او را بشناسند. او برخلاف بسیاری از چهرههای علمی دیگر کشور، در زمان حیاتش هم قدر دید و بر صدر نشست. به پاس خدمات علمی ایشان، تندیسش را در زادگاهش گرمسار ساختند و نامش را بر تفرجگاهی به نام «پارک جنگلی استاد پرویز کردوانی» در جاده گرمسار نهادند. اگرچه مرگش در زمانه کرونا، اجازه نداد تا دوستدارانش آنچنان که شایسته اوست، مشایعتش کنند، ولی بیشک بسیاری در فقدان او سوگوار شدند و در نبودش به غم نشستند.
شش: نکته پایانی اینکه برخی از کنشگران شناختهشده زیستمحیطی که حداقل در دوستداشتن طبیعت ایران با او وجه اشتراک داشتند، از کنار مرگ او با سکوت گذشتند. چه عواملی موجب شد که این کنشگران، چنین از کنار مرگ کسی که جایزه مهرگان علم را بهخاطر تألیف بهترین کتاب سال در زمینه محیط زیست دریافت کرده بود، بگذرند؟ آیا نظرات متفاوت و بعضا مخالف دکتر کردوانی در مواجهه با مسائل محیط زیست ایران آنان را به چنین واکنشی واداشت یا راز آن را باید در عوامل دیگری جستوجو کرد که فقط همان کنشگران میتوانند پرده از آن بردارند؟
28 مرداد سال 1400 خورشیدی، ایران یکی از چهرههای علمی خود را از دست داد. دکتر پرویز کردوانی استاد جغرافیای دانشگاه تهران و چهره ماندگار جغرافیا در همایش چهرههای ماندگار سال 1384، پس از 90 سال زیستن در خاکی که دوستش میداشت، درگذشت و تن نحیف و روح بزرگ خود را تسلیم خاک کشوری کرد که سالهای سال دغدغه پیشرفت آن را داشت. روستایی ملاکزادهای که بنا بر گفته خودش، هشت سال ترک تحصیل کرده بود، از روستای داراب ریکان سمنان، راهی آلمان شد تا عمران کویر بخواند و برای اخذ رساله دکتری، چنان عزمی داشت که یک تن خاک از کشور خویش را به آزمایشگاه دانشگاه محل تحصیلش ببرد تا هرچه بیشتر با ویژگیهای خاک وطنش آشنا شود. نگارنده بهعنوان کسی که مدتی هرچند کوتاه شاگرد تنبل برخی از درسهایی بودم که دکتر کردوانی تدریس میکرد، درباره ایشان نکاتی به ذهنم رسید که شاید درمیاننهادن آنان با خوانندگان گرامی خالی از لطف نباشد. یک: بیان مفاهیم علمی به زبان ساده یکی از ویژگیهای دکتر کردوانی بود. رک و صادق و خودمانی و گاهی بیپروا آنچه را که میاندیشید به شاگردانش منتقل میکرد و شاید بیشتر از آنکه بهدنبال تفهیم مطالب پیچیده علمی باشد، دنبال این بود که نهال دغدغهمندی به طبیعت ایران را در اندیشه آنان بکارد. دو: دکتر کردوانی به آنچه باور داشت عمل میکرد و آن را در زندگی شخصی خویش به کار میبست. علم و عمل را به هم آمیخته بود و دانشش را در تمام ابعاد زندگی شخصیاش به کار میگرفت. بیش از آنکه شعار دهد، خود عمل میکرد و مؤمنانه بر اساس آنچه میاندیشید، میزیست. دانشجویانش در دهه 70 و احتمالا سالهای بعد از آن به یاد دارند که هر ترم تحصیلی، فیشهای آب و برق منزل بزرگ مسکونیاش در شمال شهر تهران را نشان میداد و راههایی را که توانسته بود به کمترین میزان مصرف آب و برق برسد، با دانشجویانش در میان مینهاد. زمانی هم این موضوعات را مطرح میکرد که نه بحث روز بود و نه کسی چنین موضوعاتی را جدی میگرفت. زمانه، زمانه سازندگی بود و شعارهای پیرامون آن. چه کسی باور میکرد که روزگاری برسد، رودی چون کارون به چنین روزی بیفتد تا حرفهای کردوانی را باور کند؟ سه: گرچه اندکی محافظهکاری در رفتارش دیده میشد و شاید الزامات زمانه او بود که تن به چنین وضعیتی داده بود، ولی در نقد عملکرد مدیران وقت هم حداقل سر کلاسهای درس کوتاهی نمیکرد. به یاد دارم زمانی که طرح درختکاری اتوبان تهران- قم معروف به طرح «حرم تا حرم» توسط شهردار وقت تهران کلید خورد و چند سال میلیونها تومان صرف احداث آن شد، از منتقدان جدی طرح بود. نام وسوسهانگیز طرح و تصور رانندگی در جادهای که کنارههای آن را درختان قدبرافراشته کاج، گز و... پوشانده بود! به کمتر کسی انگیزهای برای مخالفت میداد و در رسانههای محدود آن زمان هم به یاد ندارم که دکتر کردوانی مطلبی در مخالفت نوشته باشد. شاید توسط مسئولان و مدیرانی که آن روزها در گروه جغرافیا تحصیل میکردند و البته کم هم نبودند، مخالفت خود را به گوش شهردار رسانده بود ولی گوش شنوایی پیدا نشده بود. کردوانی حین تدریس بارها متذکر میشد که این طرح، راه به جایی نمیبرد و کسی در سایه کاجهای کاشتهشده در بیابان قم نخواهد نشست و امروز همه شاهدیم که نه از تاک نشان هست و نه از تاکنشان. چهار: نمیدانم چه کسی برای اولینبار لقب «پدر کویرشناسی ایران» را به او داد. اگرچه قبل از ایشان نیز کسانی بودند که به شناخت کویرهای ایران اقدام کرده بودند، ولی هرچه بود بخت و اقبال و تلاش فراوان برای شناخت کویرهای ایران، چنین عنوان سترگی را نصیب دکتر کردوانی کرد و شهره شهر به این نام شد. کردوانی عاشق کویر بود و گواهش دانشجویانی بودند که در سفرهای علمی دانشجویی ناظر استادی بودند که عاشقانه شنها و ماسههای کویر را در آغوش میکشید و بدون هیچ آداب و ترتیبی روی آنان دراز میکشید. پنج: دکتر کردوانی در میان تودههای مردم نیز فردی شناختهشده بود. شاید زبان ساده و صمیمی او باعث شده بود علاوه بر جامعه دانشگاهی، مردم کوچه و بازار هم او را بشناسند. او برخلاف بسیاری از چهرههای علمی دیگر کشور، در زمان حیاتش هم قدر دید و بر صدر نشست. به پاس خدمات علمی ایشان، تندیسش را در زادگاهش گرمسار ساختند و نامش را بر تفرجگاهی به نام «پارک جنگلی استاد پرویز کردوانی» در جاده گرمسار نهادند. اگرچه مرگش در زمانه کرونا، اجازه نداد تا دوستدارانش آنچنان که شایسته اوست، مشایعتش کنند، ولی بیشک بسیاری در فقدان او سوگوار شدند و در نبودش به غم نشستند.
شش: نکته پایانی اینکه برخی از کنشگران شناختهشده زیستمحیطی که حداقل در دوستداشتن طبیعت ایران با او وجه اشتراک داشتند، از کنار مرگ او با سکوت گذشتند. چه عواملی موجب شد که این کنشگران، چنین از کنار مرگ کسی که جایزه مهرگان علم را بهخاطر تألیف بهترین کتاب سال در زمینه محیط زیست دریافت کرده بود، بگذرند؟ آیا نظرات متفاوت و بعضا مخالف دکتر کردوانی در مواجهه با مسائل محیط زیست ایران آنان را به چنین واکنشی واداشت یا راز آن را باید در عوامل دیگری جستوجو کرد که فقط همان کنشگران میتوانند پرده از آن بردارند؟