سردار همت؛ شهید بیبدیل
علی ثابت: شهید بزرگوار سرلشکر حاج محمدابراهیم همت در عملیات غرورآفرین خیبر در سمت فرمانده لشکر ٢٧ حضرت محمد رسولالله (ص) حاضر شد و فرماندهى تحسینبرانگیزی را در جزیره مجنون انجام داد و یگان تحت امرش سهم بسزایی در اجراى این مأموریت مهم و حیاتى داشت. با وجود اینكه اولین تجربه عملیات آبى-خاكى بود؛ اما شهید حاج همت با استفاده از بهترین استراتژى نظامی به نحو شایستهاى مدیریت کرد و اقتدار و مقاومت و صلابت و سرعت عمل در حین عملیات از شاخصههاى فرماندهى حاج ابراهیم همت در صحنههای نبرد در طول دفاع مقدس بود. همه خصوصیات انسانى در نهاد و در ذات پاك ایشان از حاج همت چهرهای بىبدیل ساخت که پس از گذشت سالهای متمادى از شهادتش كماكان نام او جاوید و ماندگار است. حاج همت با وجود برجستگیهاى نظامى، شخصیتى خوشذات و وارسته بود كه به غیر از خدا و رضایت الهى به چیزى اهمیت نمیداد. اخلاص در عملكرد، از خصایص او بود. او دائما خود را خدمتگزار مردم و بسیجیان میدانست و به عشق آنان زندگى میكرد. او نهایت خصوع را در نزد رزمندگان و بسیجیان داشت. رزمندگان هم تمامقد عاشق حاج همت بودند. همت، تنها، فرماندهشان نبود؛ بلکه مرادشان بود.
در یك كلمه حاج همت یك پاسدار بسیجى نمونه بود. ولایتمدار واقعى كه اطاعت از ولى فقیه را بر خود لازم و واجب میدانست و به ولایت اعتقاد داشت. او واقعا به امر ولایت اعتقاد داشت و حاضر بود در این راه از جان خود بگذرد. وقتى كه دستور امام بر حفظ جزیره را شنید، سر از پا نمیشناخت و تا اجراى دستور امام از پا ننشست و عاقبت هم چنین شد و همیشه سفارش میكرد كه: دستورهای فرماندهان را باید مو به مو اجرا كرد. اینها امر ولایت است. حاج همت نمونه واضح «اشداء علی الكفار رحماء بینهم» بود.
حاج همت مالك اشتر زمان خود بود كه در بىریایى و تواضع كه در مقابل خالق یكتا و رزمندگان داشت، برابر دشمنان مردم و این مرزوبوم چونان شیر شرزه حیدر كرار برنده بود. هرچه تمام برگزیدگان دارند، حاج همت یكجا همه را داشت. در زندگى شخصى به همسر گرامى و وفادارشان و دو پسر عزیزشان میگفتند: بعد از خدا و امام، شما و دو فرزندم همه هستىام هستید و عزیزتر از شما ندارم. هنگام شهادت آقا محمدمهدى ١٦ماهه و آقا مصطفى ٤٠روزه بودند. جلسهاى با فرماندهان ارتش در منطقه برگزار شده بود، به اتفاق آقارشید، آقارحیم و شهید حاج همت و شهید مهدى باكرى بابت هماهنگىهاى لازم جهت عملیات آینده بهعنوان نمایندگان سپاه حضور داشتند كه مدت زمان جلسه طولانى شد. قرار شد بعد از نماز و ناهار جلسه را ادامه دهند. هنگام ناهار یك بشقاب برنج و زیر برنج یك سیخ كباب آورده شد، هنوز لقمه اول را نخورده بودند كه شهید مهدى باكرى با اشاره حاج همت را خارج از اتاق جلسه فراخواند. بعد چند دقیقه حاج همت و آقا مهدى باكرى وارد اتاق شده و از فرمانده ارتش گِله کردند به این مضمون: جناب سرهنگ از شما توقع نداشتیم برادران ارتشى متعجب شدند كه چرا؟ حاج همت و آقامهدى به
فرمانده (ارتش) اینطور گفتند و علت را جویا شدند كه حاج همت ادامه داد: جناب سرهنگ بنده كه به همراه آقامهدى خارج شدیم، مشاهده کردیم غذای رزمندگان عدسپلو بود، ولى جناب سرهنگ چرا چلوكباب براى ما آوردید و رزمندگان غذاى دیگرى بخورند. در نهایت اصرار دیگر عزیزان فایده نداشت و بیرون مجموعه عدسپلو خوردند. یك شب حاج همت علىرغم خستگى و گرسنگى از قرارگاه بازگشتند و درخواست غذا کردند، سبزىپلو را آوردند همراه تنماهى. به محض شروع غذا، حاج همت از شهید عبادیان سؤال كردند غذاى امشب رزمندگان چه بود؟ ایشان گفتند همین غذایى كه براى شما آوردند (سبزىپلو) شهید همت گفتند با تنماهى یا بدون تنماهى؟ گفتند بدون تن بود. حاج همت همان موقع دست از خوردن كشید و فقط سبزىپلو را میل كرد و هرچه اصرار كردند شما تنماهى را بخورید، فردا به همه رزمندگان تنماهى میدهیم، حاج همت هم گفتند: منم فردا میخورم. مگر قابل باور است كه غذاى رزمندگان با فرمانده فرق داشته باشد؟ حال آنكه زحمات اصلى و سختىهاى طاقتفرسا را بسیجیان بر عهده میگیرند.
علی ثابت: شهید بزرگوار سرلشکر حاج محمدابراهیم همت در عملیات غرورآفرین خیبر در سمت فرمانده لشکر ٢٧ حضرت محمد رسولالله (ص) حاضر شد و فرماندهى تحسینبرانگیزی را در جزیره مجنون انجام داد و یگان تحت امرش سهم بسزایی در اجراى این مأموریت مهم و حیاتى داشت. با وجود اینكه اولین تجربه عملیات آبى-خاكى بود؛ اما شهید حاج همت با استفاده از بهترین استراتژى نظامی به نحو شایستهاى مدیریت کرد و اقتدار و مقاومت و صلابت و سرعت عمل در حین عملیات از شاخصههاى فرماندهى حاج ابراهیم همت در صحنههای نبرد در طول دفاع مقدس بود. همه خصوصیات انسانى در نهاد و در ذات پاك ایشان از حاج همت چهرهای بىبدیل ساخت که پس از گذشت سالهای متمادى از شهادتش كماكان نام او جاوید و ماندگار است. حاج همت با وجود برجستگیهاى نظامى، شخصیتى خوشذات و وارسته بود كه به غیر از خدا و رضایت الهى به چیزى اهمیت نمیداد. اخلاص در عملكرد، از خصایص او بود. او دائما خود را خدمتگزار مردم و بسیجیان میدانست و به عشق آنان زندگى میكرد. او نهایت خصوع را در نزد رزمندگان و بسیجیان داشت. رزمندگان هم تمامقد عاشق حاج همت بودند. همت، تنها، فرماندهشان نبود؛ بلکه مرادشان بود.
در یك كلمه حاج همت یك پاسدار بسیجى نمونه بود. ولایتمدار واقعى كه اطاعت از ولى فقیه را بر خود لازم و واجب میدانست و به ولایت اعتقاد داشت. او واقعا به امر ولایت اعتقاد داشت و حاضر بود در این راه از جان خود بگذرد. وقتى كه دستور امام بر حفظ جزیره را شنید، سر از پا نمیشناخت و تا اجراى دستور امام از پا ننشست و عاقبت هم چنین شد و همیشه سفارش میكرد كه: دستورهای فرماندهان را باید مو به مو اجرا كرد. اینها امر ولایت است. حاج همت نمونه واضح «اشداء علی الكفار رحماء بینهم» بود.
حاج همت مالك اشتر زمان خود بود كه در بىریایى و تواضع كه در مقابل خالق یكتا و رزمندگان داشت، برابر دشمنان مردم و این مرزوبوم چونان شیر شرزه حیدر كرار برنده بود. هرچه تمام برگزیدگان دارند، حاج همت یكجا همه را داشت. در زندگى شخصى به همسر گرامى و وفادارشان و دو پسر عزیزشان میگفتند: بعد از خدا و امام، شما و دو فرزندم همه هستىام هستید و عزیزتر از شما ندارم. هنگام شهادت آقا محمدمهدى ١٦ماهه و آقا مصطفى ٤٠روزه بودند. جلسهاى با فرماندهان ارتش در منطقه برگزار شده بود، به اتفاق آقارشید، آقارحیم و شهید حاج همت و شهید مهدى باكرى بابت هماهنگىهاى لازم جهت عملیات آینده بهعنوان نمایندگان سپاه حضور داشتند كه مدت زمان جلسه طولانى شد. قرار شد بعد از نماز و ناهار جلسه را ادامه دهند. هنگام ناهار یك بشقاب برنج و زیر برنج یك سیخ كباب آورده شد، هنوز لقمه اول را نخورده بودند كه شهید مهدى باكرى با اشاره حاج همت را خارج از اتاق جلسه فراخواند. بعد چند دقیقه حاج همت و آقا مهدى باكرى وارد اتاق شده و از فرمانده ارتش گِله کردند به این مضمون: جناب سرهنگ از شما توقع نداشتیم برادران ارتشى متعجب شدند كه چرا؟ حاج همت و آقامهدى به
فرمانده (ارتش) اینطور گفتند و علت را جویا شدند كه حاج همت ادامه داد: جناب سرهنگ بنده كه به همراه آقامهدى خارج شدیم، مشاهده کردیم غذای رزمندگان عدسپلو بود، ولى جناب سرهنگ چرا چلوكباب براى ما آوردید و رزمندگان غذاى دیگرى بخورند. در نهایت اصرار دیگر عزیزان فایده نداشت و بیرون مجموعه عدسپلو خوردند. یك شب حاج همت علىرغم خستگى و گرسنگى از قرارگاه بازگشتند و درخواست غذا کردند، سبزىپلو را آوردند همراه تنماهى. به محض شروع غذا، حاج همت از شهید عبادیان سؤال كردند غذاى امشب رزمندگان چه بود؟ ایشان گفتند همین غذایى كه براى شما آوردند (سبزىپلو) شهید همت گفتند با تنماهى یا بدون تنماهى؟ گفتند بدون تن بود. حاج همت همان موقع دست از خوردن كشید و فقط سبزىپلو را میل كرد و هرچه اصرار كردند شما تنماهى را بخورید، فردا به همه رزمندگان تنماهى میدهیم، حاج همت هم گفتند: منم فردا میخورم. مگر قابل باور است كه غذاى رزمندگان با فرمانده فرق داشته باشد؟ حال آنكه زحمات اصلى و سختىهاى طاقتفرسا را بسیجیان بر عهده میگیرند.