پرونده
چندجانبهگرا باشید
ساسان کریمی- دانشآموخته دکترای فلسفه سیاسی از دانشگاه تهران
اولین واقعیت این است که مسائل داخلی هر کشوری ازجمله ایالات متحده اصالتا مستقل از دیگران است و بنابراین نظر ما درباره و خطاب به رئیسجمهور منتخب آمریکا تنها میتواند از منظر ملی یا بهعنوان موضعی بینالمللی مسموع باشد. بنابراین اینطور به نظرم میآید که مهمترین موضوعی که آقای بایدن بهعنوان سیاستمداری کهنهکار در امروز جهان میبیند، باید این باشد که دوران هژمونی به طور کلی در جهان سپری شده و با وجود آنکه نوک پیکان توسعهطلبی در دهههای پس از جنگ سرد ایالات متحده بوده، رفتار چندجانبهگرایی و پساهژمونیک میتواند امروز با تأخیر و پس از اروپا در دستور کار آمریکا قرار گیرد. رفتار پساهژمونیک میتواند به بازشدن درهای جدید متناسب با مؤلفههای بهروز در سیاست بینالمللی بینجامد و همچنین با توسعه آن به طور روزافزون گرایشهای صلحطلب و نیز پساهژمونیک را با کامیابی در حوزه بینالملل در کشورها قدرتمندتر کند. آنچه بهعنوان «نباید»ها برای ایشان به نظرم میرسد، درخصوص منطقه خاورمیانه است. ایجاد ثبات ناپایداری که به قیمت تنش و جنگ همیشگی در منطقه به دست میآید، تکرار همان سیاستی است که ترامپ بهعنوان وارث افراطی دهههای گذشته بر آن تاکید و تأیید داشت. بنابراین باید تلاش کرد تا جنگهای نیابتی و دستسازی مانند جنگ یمن با توقف حمایت آمریکا از بانیان آن، جای خود را به بستری برای گفتوگو میان طرفهای یمنی با یکدیگر و نیز بازیگران اصلی سیاست منطقهای مانند کشورهای حوزه خلیج فارس بهعنوان یک موضوع و شرق مدیترانه بهعنوان موضوع دوم در قالب طرحهای صلح دهد. بنابراین تکرار این دو دسته سیاست منطقهای و بینالمللی آن چیزی است که به نظرم میآید به خاطر تأمین منافع راهبردی خود آمریکا نباید در زمره اقدامات ایشان قرار داشته باشد. در مورد ایران نیز فکر میکنم بهترین گواه برای اشتباهبودن سیاست فشار و تحریم دوران فشار حداکثری ترامپ و مهمترین گواه برای صحیحبودن سیاست احترام و تکریم، دستاورد خود ایشان و همفکرانشان در قالب برجام است. بازگشت به این رهیافت هم از نظر شکلی به صورت بلاشرط و فوری به خود برجام و هم به عنوان سیاست راهبردی اتخاذی برای ادامه روند تعامل با ایران، موضوعی است که میتواند به دستاوردهای سیاست خارجی دوران ریاستجمهوری ایشان بیفزاید.
سختیهای بازگشت به برجام
سید محمدهادی موسوی
انتخاب بایدن برای ایران، همانگونه که در کارزار انتخاباتی خود نیز گفته، نوید احیای برجام و رفع تحریمهای اقتصادی را به همراه دارد. اما تجربه دوساله اجرای برجام نشان داد صرف اجرای این قطعنامه و «توقف» تحریمهای هستهای و ثانویه ایران، نمیتواند ریسک تجارت با ایران را برای کشورهای ثالث کاهش دهد. زود است که درباره سیاست خارجی بایدن نظر داد، اما احتمالا خط قرمز آنها دستیابی ایران به نقطه جهش هستهای است. به این منظور لازم است بایدن اولا امتیازات حداقلی برجام برای ایران را احیا کند و ثانیا مشکلات اجرای موفق آن را رفع کند. یکی از آسیبهای برجام، گزارشهای ششماهه به کنگره بود که باعث عدم قطعیت برای همکاری با ایران در شرکتهای بینالمللی میشد. گرچه در طرف مقابل نیز بایدن توقع دارد برخی موضوعات جدید به مذاکرات افزوده شده و برخی مفاد برجام تغییر کند که احتمالا با مقاومت ایران مواجه خواهد شد. اما رفع این مشکلات، سهل نیست. مشکل اصلی برجام، درهمتنیدگی تحریمهای اولیه و ثانویه است. بسیاری از شرکتها و مؤسسات بینالمللی بهدلیل ارتباط با افراد حقیقی و حقوقی آمریکایی توانایی مراوده با ایران در پسابرجام را نداشتند. اگر بایدن میخواهد مطمئن باشد که برجام، بهعنوان میراث دموکراتها، زنده بماند، باید در این خصوص اقداماتی انجام دهد؛ گرچه قدرت رئیسجمهور در این زمینه چندان زیاد نیست و نیاز به تأیید کنگره دارد. ازاینرو باید منتظر نتیجه نهایی کرسیهای سنا در جورجیا ماند و دید که آیا سنا نیز در اختیار دموکراتها قرار میگیرد یا خیر. موضوع دوم که بایدن باید به آن توجه کند، توازن منطقهای میان کشورها و ذینفعان منطقه خاورمیانه است. برجام در خاورمیانه کنونی، شانس موفقیت زیادی ندارد. بنابراین دولت بایدن باید بتواند هم بین کشورهای خاورمیانه و هم بین ذینفعان آن (ژاپن، چین، اروپا و روسیه) توزان مناسبی ایجاد کند. توقف درگیریهای منطقهای نخستین گام جهت تنشزدایی بوده و پس از آن کنترل سطح خصومت بین کشورهای منطقه است. با توجه به رابطه چند کشور عربی با اسرائیل، این اقدام نیز چالشهای خود را به همراه دارد.
چندجانبهگرا باشید
ساسان کریمی- دانشآموخته دکترای فلسفه سیاسی از دانشگاه تهران
اولین واقعیت این است که مسائل داخلی هر کشوری ازجمله ایالات متحده اصالتا مستقل از دیگران است و بنابراین نظر ما درباره و خطاب به رئیسجمهور منتخب آمریکا تنها میتواند از منظر ملی یا بهعنوان موضعی بینالمللی مسموع باشد. بنابراین اینطور به نظرم میآید که مهمترین موضوعی که آقای بایدن بهعنوان سیاستمداری کهنهکار در امروز جهان میبیند، باید این باشد که دوران هژمونی به طور کلی در جهان سپری شده و با وجود آنکه نوک پیکان توسعهطلبی در دهههای پس از جنگ سرد ایالات متحده بوده، رفتار چندجانبهگرایی و پساهژمونیک میتواند امروز با تأخیر و پس از اروپا در دستور کار آمریکا قرار گیرد. رفتار پساهژمونیک میتواند به بازشدن درهای جدید متناسب با مؤلفههای بهروز در سیاست بینالمللی بینجامد و همچنین با توسعه آن به طور روزافزون گرایشهای صلحطلب و نیز پساهژمونیک را با کامیابی در حوزه بینالملل در کشورها قدرتمندتر کند. آنچه بهعنوان «نباید»ها برای ایشان به نظرم میرسد، درخصوص منطقه خاورمیانه است. ایجاد ثبات ناپایداری که به قیمت تنش و جنگ همیشگی در منطقه به دست میآید، تکرار همان سیاستی است که ترامپ بهعنوان وارث افراطی دهههای گذشته بر آن تاکید و تأیید داشت. بنابراین باید تلاش کرد تا جنگهای نیابتی و دستسازی مانند جنگ یمن با توقف حمایت آمریکا از بانیان آن، جای خود را به بستری برای گفتوگو میان طرفهای یمنی با یکدیگر و نیز بازیگران اصلی سیاست منطقهای مانند کشورهای حوزه خلیج فارس بهعنوان یک موضوع و شرق مدیترانه بهعنوان موضوع دوم در قالب طرحهای صلح دهد. بنابراین تکرار این دو دسته سیاست منطقهای و بینالمللی آن چیزی است که به نظرم میآید به خاطر تأمین منافع راهبردی خود آمریکا نباید در زمره اقدامات ایشان قرار داشته باشد. در مورد ایران نیز فکر میکنم بهترین گواه برای اشتباهبودن سیاست فشار و تحریم دوران فشار حداکثری ترامپ و مهمترین گواه برای صحیحبودن سیاست احترام و تکریم، دستاورد خود ایشان و همفکرانشان در قالب برجام است. بازگشت به این رهیافت هم از نظر شکلی به صورت بلاشرط و فوری به خود برجام و هم به عنوان سیاست راهبردی اتخاذی برای ادامه روند تعامل با ایران، موضوعی است که میتواند به دستاوردهای سیاست خارجی دوران ریاستجمهوری ایشان بیفزاید.
سختیهای بازگشت به برجام
سید محمدهادی موسوی
انتخاب بایدن برای ایران، همانگونه که در کارزار انتخاباتی خود نیز گفته، نوید احیای برجام و رفع تحریمهای اقتصادی را به همراه دارد. اما تجربه دوساله اجرای برجام نشان داد صرف اجرای این قطعنامه و «توقف» تحریمهای هستهای و ثانویه ایران، نمیتواند ریسک تجارت با ایران را برای کشورهای ثالث کاهش دهد. زود است که درباره سیاست خارجی بایدن نظر داد، اما احتمالا خط قرمز آنها دستیابی ایران به نقطه جهش هستهای است. به این منظور لازم است بایدن اولا امتیازات حداقلی برجام برای ایران را احیا کند و ثانیا مشکلات اجرای موفق آن را رفع کند. یکی از آسیبهای برجام، گزارشهای ششماهه به کنگره بود که باعث عدم قطعیت برای همکاری با ایران در شرکتهای بینالمللی میشد. گرچه در طرف مقابل نیز بایدن توقع دارد برخی موضوعات جدید به مذاکرات افزوده شده و برخی مفاد برجام تغییر کند که احتمالا با مقاومت ایران مواجه خواهد شد. اما رفع این مشکلات، سهل نیست. مشکل اصلی برجام، درهمتنیدگی تحریمهای اولیه و ثانویه است. بسیاری از شرکتها و مؤسسات بینالمللی بهدلیل ارتباط با افراد حقیقی و حقوقی آمریکایی توانایی مراوده با ایران در پسابرجام را نداشتند. اگر بایدن میخواهد مطمئن باشد که برجام، بهعنوان میراث دموکراتها، زنده بماند، باید در این خصوص اقداماتی انجام دهد؛ گرچه قدرت رئیسجمهور در این زمینه چندان زیاد نیست و نیاز به تأیید کنگره دارد. ازاینرو باید منتظر نتیجه نهایی کرسیهای سنا در جورجیا ماند و دید که آیا سنا نیز در اختیار دموکراتها قرار میگیرد یا خیر. موضوع دوم که بایدن باید به آن توجه کند، توازن منطقهای میان کشورها و ذینفعان منطقه خاورمیانه است. برجام در خاورمیانه کنونی، شانس موفقیت زیادی ندارد. بنابراین دولت بایدن باید بتواند هم بین کشورهای خاورمیانه و هم بین ذینفعان آن (ژاپن، چین، اروپا و روسیه) توزان مناسبی ایجاد کند. توقف درگیریهای منطقهای نخستین گام جهت تنشزدایی بوده و پس از آن کنترل سطح خصومت بین کشورهای منطقه است. با توجه به رابطه چند کشور عربی با اسرائیل، این اقدام نیز چالشهای خود را به همراه دارد.