آن چندصد نفر
بابک زمانی- نورولوژیست
آن روز صبح میدان عشرتآباد حالوهوای دیگری داشت، بهخصوص برای ما چندصد پزشكی كه برای شروع سربازی طبق قرار قبلی در حیاط جلوی پادگان روی زمین نشسته بودیم. میدان پر بود از جوانان دیگری كه به خدمت فراخوانده شده بودند یا داوطلبانه برای اعزام میآمدند. بیش از یك سال از شروع جنگ میگذشت، وقایع بسیار با دور تند رخ داده بود اما كمتر كسی در لزوم مقابله با دشمن خارجی كه از نابسامانیهای اول انقلاب استفاده كرده و كشور ما را مورد حمله قرار داده بود، تردیدی به خود راه میداد. تجاوزی كه از همان آغاز آشكار بود با الزامیكردن یك وضعیت جنگی اضطراری مانعی جدی در برابر برآوردهشدن آرزوهای سركوفته ملت در سعادت و آزادی پدید خواهد آورد. در میان آن چندصد پزشك هنوز فارغالتحصیلانی از خارج از كشور هم بودند كه باوجود جبهه و جنگ برای خدمت به كشور و پیش از آن شروع خدمت سربازی به كشور مراجعت كرده و آن روز صبح در آن حیاط فراخ روی زمین نشسته بودند. بسیاری از این چندصد نفر فقط به این دلیل تاكنون بهصورت داوطلب به جبهه نرفته بودند كه نوبت سربازیشان بود. شوروحال آن چندصد نفر و سایرین در آن میدان تنها به واسطه جوانی آنها نبود. آتش امید و آرزویی كه چند سال پیش در دلهای مردم و جوانان برافروخته شده بود، هنوز رو به خاموشی نگذاشته بود. كشور این داشته مشترك، این تن رنجبردهای كه با خوشخیالی گمان میرفت با سرعت ترمیم خواهد شد، حالا زخمی عمیقتر برداشته بود كه تا آن را ترمیم نمیكردی، راهی برای ترمیم آلام قبل وجود نداشت. همه احساس میكردند و معلوم بود كه تمام آن چندصد نفر ٢٤ ماه دیگر برای گرفتن كارت پایان خدمتشان مراجعه نخواهند كرد. اما وقتی كه بازنگشتند، هیچ كس باور نمیكرد اینقدر زیاد باشند و هر فقدانی اینقدر دردناك باشد. وقتی از اتوبوسی پیاده میشوی و دیگری كه با تو سوار میشد، دیگر پیاده نمیشود، در هر گوشه گاراژ بهدنبال چشمانی میگردی كه بارها به مشایعتش آمده بودند و آنگاه از هر نفسی كه فرومیبری احساس شرم میكنی. وقتی كه بعد از ساعتی یك نفر با كاغذی در دست اسامیای را خواند كه به دلیل نیاز بخشهای درمانی میتوانستند خدمت نروند و به تحصیل تخصص بپردازند، همه اندكی متحیر شدند اما همه نیاز بخشهایی را كه چندیپیش تعطیل شده بودند، درك میكردند و بهعلاوه درك میكردند كه شاید راه دیگری برای انتخاب نبوده است یا هرچه... . آنوقت مهم نبود. آن چندصد نفر بخش قابلتوجهی از جامعه پزشكی را تا همین امروز تشكیل دادهاند، آنها به همراه پزشكان دیگری كه سالهای بعد و بعدتر در آن حیاط نشستند یا از طرق دیگری به جبههها شتافتند، سالهای طولانی جنگ رزمندگان و جبههها و مردم شهرها را تحت حمایت خود قرار دادهاند و تا همین بحران كرونا بهای سنگین فاجعه، كمبود امكانات و مدیریتهای شتابزده و ناشیانه را با جان خود پرداخته و میپردازند. مانند جبهههای جنگ هرروز پزشكان شاهد دوستان و بستگانی هستند كه دیگر هیچگاه از هیچ اتوبوسی پیاده نخواهند شد. اما اینبار بیش از آنكه این صدمات حاصل خود بحران باشد، حاصل وضعیت اضطراری طولانیشدهای است كه جنگ در استقرار آنها بیتأثیر نبود. در سالهای بعد تا همین دوران كرونا با وجود آنكه جامعه پزشكی بیشترین تعداد قربانی را نسبت به بسیاری از مناطق دنیا داشته اما شرایط اضطراری دائمیشده همواره مانع از آن بوده است كه ابتداییترین حقوق بخشهای جامعه پزشكی به رسمیت شناخته شود. حالا جامعه پزشكی برای ایفای ایدئال وظایف خود و دستیابی به رضایت از مشغلهای علمی بیش از هر چیز نیازمند فضای آزاد برای تنفس بهمعنای خروج از وضعیت بحران سربازخانهای -عشرتآبادی-[كه آن زمان ضروری بود حالا نیست] تقویت همهجانبه بخش دولتی و دانشگاهی توسط دولت، ارتباطات تنگاتنگ با جامعه پزشكی بینالمللی شامل استخدام هیئتعلمی بینالمللی، استخدام با حقوق واقعی از دوران دستیاری، محاسبه خدمات پزشكی بر اساس كتاب تعرفههای مورد قبول بینالمللی برای همه رشتهها و بهخصوص برای خدمات انسانی (ویزیت) و پوشش كامل بیمه برای این خدمات است. آن چندصد نفر با تمام همكاران و شاگردان و فرزندانی كه در این دهها سال تربیت كردهاند، ثابت خواهند كرد كه در یك شرایط متعارف هم حتی بیش از شرایط بحران و بیش از سایر اقشار بیشترین دغدغه كیفیت خدمات سلامت و فشار اقتصادی بر تهیدستان را خواهند داشت و بیش از هر قشر دیگری تن به شفافیت و نظارت كیفی و كمی بر كارشان خواهند داد.
آن روز صبح میدان عشرتآباد حالوهوای دیگری داشت، بهخصوص برای ما چندصد پزشكی كه برای شروع سربازی طبق قرار قبلی در حیاط جلوی پادگان روی زمین نشسته بودیم. میدان پر بود از جوانان دیگری كه به خدمت فراخوانده شده بودند یا داوطلبانه برای اعزام میآمدند. بیش از یك سال از شروع جنگ میگذشت، وقایع بسیار با دور تند رخ داده بود اما كمتر كسی در لزوم مقابله با دشمن خارجی كه از نابسامانیهای اول انقلاب استفاده كرده و كشور ما را مورد حمله قرار داده بود، تردیدی به خود راه میداد. تجاوزی كه از همان آغاز آشكار بود با الزامیكردن یك وضعیت جنگی اضطراری مانعی جدی در برابر برآوردهشدن آرزوهای سركوفته ملت در سعادت و آزادی پدید خواهد آورد. در میان آن چندصد پزشك هنوز فارغالتحصیلانی از خارج از كشور هم بودند كه باوجود جبهه و جنگ برای خدمت به كشور و پیش از آن شروع خدمت سربازی به كشور مراجعت كرده و آن روز صبح در آن حیاط فراخ روی زمین نشسته بودند. بسیاری از این چندصد نفر فقط به این دلیل تاكنون بهصورت داوطلب به جبهه نرفته بودند كه نوبت سربازیشان بود. شوروحال آن چندصد نفر و سایرین در آن میدان تنها به واسطه جوانی آنها نبود. آتش امید و آرزویی كه چند سال پیش در دلهای مردم و جوانان برافروخته شده بود، هنوز رو به خاموشی نگذاشته بود. كشور این داشته مشترك، این تن رنجبردهای كه با خوشخیالی گمان میرفت با سرعت ترمیم خواهد شد، حالا زخمی عمیقتر برداشته بود كه تا آن را ترمیم نمیكردی، راهی برای ترمیم آلام قبل وجود نداشت. همه احساس میكردند و معلوم بود كه تمام آن چندصد نفر ٢٤ ماه دیگر برای گرفتن كارت پایان خدمتشان مراجعه نخواهند كرد. اما وقتی كه بازنگشتند، هیچ كس باور نمیكرد اینقدر زیاد باشند و هر فقدانی اینقدر دردناك باشد. وقتی از اتوبوسی پیاده میشوی و دیگری كه با تو سوار میشد، دیگر پیاده نمیشود، در هر گوشه گاراژ بهدنبال چشمانی میگردی كه بارها به مشایعتش آمده بودند و آنگاه از هر نفسی كه فرومیبری احساس شرم میكنی. وقتی كه بعد از ساعتی یك نفر با كاغذی در دست اسامیای را خواند كه به دلیل نیاز بخشهای درمانی میتوانستند خدمت نروند و به تحصیل تخصص بپردازند، همه اندكی متحیر شدند اما همه نیاز بخشهایی را كه چندیپیش تعطیل شده بودند، درك میكردند و بهعلاوه درك میكردند كه شاید راه دیگری برای انتخاب نبوده است یا هرچه... . آنوقت مهم نبود. آن چندصد نفر بخش قابلتوجهی از جامعه پزشكی را تا همین امروز تشكیل دادهاند، آنها به همراه پزشكان دیگری كه سالهای بعد و بعدتر در آن حیاط نشستند یا از طرق دیگری به جبههها شتافتند، سالهای طولانی جنگ رزمندگان و جبههها و مردم شهرها را تحت حمایت خود قرار دادهاند و تا همین بحران كرونا بهای سنگین فاجعه، كمبود امكانات و مدیریتهای شتابزده و ناشیانه را با جان خود پرداخته و میپردازند. مانند جبهههای جنگ هرروز پزشكان شاهد دوستان و بستگانی هستند كه دیگر هیچگاه از هیچ اتوبوسی پیاده نخواهند شد. اما اینبار بیش از آنكه این صدمات حاصل خود بحران باشد، حاصل وضعیت اضطراری طولانیشدهای است كه جنگ در استقرار آنها بیتأثیر نبود. در سالهای بعد تا همین دوران كرونا با وجود آنكه جامعه پزشكی بیشترین تعداد قربانی را نسبت به بسیاری از مناطق دنیا داشته اما شرایط اضطراری دائمیشده همواره مانع از آن بوده است كه ابتداییترین حقوق بخشهای جامعه پزشكی به رسمیت شناخته شود. حالا جامعه پزشكی برای ایفای ایدئال وظایف خود و دستیابی به رضایت از مشغلهای علمی بیش از هر چیز نیازمند فضای آزاد برای تنفس بهمعنای خروج از وضعیت بحران سربازخانهای -عشرتآبادی-[كه آن زمان ضروری بود حالا نیست] تقویت همهجانبه بخش دولتی و دانشگاهی توسط دولت، ارتباطات تنگاتنگ با جامعه پزشكی بینالمللی شامل استخدام هیئتعلمی بینالمللی، استخدام با حقوق واقعی از دوران دستیاری، محاسبه خدمات پزشكی بر اساس كتاب تعرفههای مورد قبول بینالمللی برای همه رشتهها و بهخصوص برای خدمات انسانی (ویزیت) و پوشش كامل بیمه برای این خدمات است. آن چندصد نفر با تمام همكاران و شاگردان و فرزندانی كه در این دهها سال تربیت كردهاند، ثابت خواهند كرد كه در یك شرایط متعارف هم حتی بیش از شرایط بحران و بیش از سایر اقشار بیشترین دغدغه كیفیت خدمات سلامت و فشار اقتصادی بر تهیدستان را خواهند داشت و بیش از هر قشر دیگری تن به شفافیت و نظارت كیفی و كمی بر كارشان خواهند داد.