خاورميانه ديگر مانند گذشته مهم نيست
ریچارد سوكولسكی. دیپلمات سابق آمریكایی
«جو بایدن» بهصراحت گفته است: «میخواهد آمریكا را به بالای میز بازگرداند تا بتواند جهان آزاد را برای مقابله با چالشهای كنونی دورهم جمع كند و هیچ ملت دیگری از چنین پتانسیلی برخوردار نیست». درحالیكه برای ایالاتمتحده آمریكا ضروری است تا در موضوعات حیاتی برای امنیت ملی و رفاه بهویژه در مسائلی مانند بهداشت جهانی، مبارزه با گرمشدن زمین و بازگرداندن چین درنده به جایگاه تجاریاش، نقش رهبری و اعتبار خود را بازیابی كند اما یك منطقه در جهان وجود دارد كه بهسادگی مانند گذشته اهمیت ندارد: خاورمیانه. مهم نیست كه چه كسی در انتخابات ماه نوامبر كاخ سفید برنده شود، مهم این است كه دریابیم در سالهای اخیر خاورمیانه آشفته -منطقهای كه بیشتر اوقات ایدههای آمریكایی در آنجا میمیرند- برای سیاست خارجی و منافع واشنگتن اهمیت كمتری دارد. این تغییرات نهتنها منعكسكننده پویاییهای جدید منطقهای است بلكه اهمیت موضوعات داخلی را به تصویر میكشد و نشان میدهد كه ماهیت منافع آمریكا تغییر كرده است. رئیسجمهوری جدید بهدلیل شیوع بحران کرونا با مشکلات اقتصادی بسیاری مواجه خواهد شد و در نتیجه، نفوذ ژئوپلیتیکی آمریکا بیشازپیش کاهش خواهد یافت. ضعف اقتصادی، موجب کاهش حمایت داخلی از ایفای نقش بینالمللی آمریکا خواهد شد و درنتیجه، هژمونی آمریکا بیشتر از گذشته زیر سؤال خواهد رفت. از طرف دیگر، حضور نیروهای ترقیخواه در رأس قدرت در آمریکا که احتمالا با توجه به مطالبات مردمی در مورد امنیت سلامت و بهبود درآمد رأی خواهند آورد، موجب خواهد شد برنامههای دولت آتی، بیشتر بر تابآوری بهتر اقتصادی و زیرساخت تمرکز باشد و بنابراین بودجه دفاعی آمریکا نیز بهشدت منقبض خواهد شد. بسیاری اكنون با این دیدگاه «هنری كیسینجر» وزیر خارجه سابق آمریكا همنظرند كه میگوید بحران کرونا، تغییر خاصی در نظم جهانی ایجاد نخواهد کرد بلکه برخی مسائل عمده را شتاب خواهد بخشید که از آن جمله میتوان به ملیگرایی، بهویژه در میان بازیگران اصلی عرصه بینالمللی اشاره کرد. بههرحال، بحران کرونا و تلفات انسانی چشمگیر آن، بر ژئوپلیتیک، راهبرد امنیتی و بودجه دفاعی اثرگذار خواهد بود. در چنین شرایطی رهبری و استثناگرایی آمریكایی نمیتواند خاورمیانه شكسته را ترمیم كند و یا برای هدایت به سمت آیندهای بهتر ایفاگر نقش اصلی در این منطقه باشد. ایالاتمتحده همچنان منافعی در این منطقه دارد و برای حفاظت از این منافع باید واقعگرا، محتاط و منظم باشد. اگر واشنگتن خویشتنداری را بیاموزد، میتوانیم از زیادهخواهیها، استكبارستیزی و زخمهای كه باعث بدبختی و دردسرهای بیمورد برای ما و دیگران شده است، جلوگیری كنیم. اگر تا پیش از اپیدمی كرونا، دو دولت گذشته نگران تعهداتشان در خاورمیانه بودهاند، اكنون واشنگتن باید نسبت به درگیری غیرضروری آنهم در زمان شیوع كووید19 محتاطتر از گذشته وارد عمل شود. اكنون مسائل داخلی نسبت به هرگونه ماجراجویی در خاورمیانه اهمیت بیشتر دارند؛ چراكه این ماجراجوییها احتمالا تمام تمركز رئیسجمهوری را معطوف به خود خواهد كرد. دولت بعدی واشنگتن با بزرگترین چالش ملی از دهه 1940 میلادی درگیر خواهد بود و دیگر جنگ جهانی وجود ندارد تا به اقتصاد ایالات متحده، انرژی تزریق یا آمریكا را بهعنوان قدرت غالب به جهان معرفی كند. این در حالی است كه به بحران كرونا باید ناآرامیهای داخلی ناشی از دوقطبی طبقاتی، نژادی و سیاسی و همچنین بیاعتمادی به دولت و نهادهای حاكم را هم افزود. در این میان فشارهای ناشی از افزایش بدهیها و كسری بودجه به كاخ سفید محدودیتهای مالی زیادی را برای پیگیری هر موضوعی بهجز منافع آمریكا در خارج از مرزها تحمیل میكند. در چنین شرایطی ایالات متحده باید روابط خود با شرکای امنیتی منطقهای مانند عربستان سعودی را که کمکهای امنیتی ایالات متحده را بدیهی در نظر میگیرند، مجددا ارزیابی كند و تحت اصلاحات اساسی قرار دهد. همچنین ایالات متحده باید حمایت مداوم خود از این شرکا را به پایاندادن به مداخلات نیابتی، مشارکت در دیپلماسی سازنده و پرداختن به مسائل مربوط به حقوق بشر در داخل، همانطور که «دنیل بنیم» پیشنهاد کرده است، مشروط کند. هرچند این واقعیت را هم نمیتوان نادیده گرفت كه آمریكا در خاورمیانه با معمای پیچیدهای روبهرو است: این كشور در منطقهای گیر كرده است كه نه میتواند آن را تغییر دهد و نه میتواند آن را ترك كند؛ چراكه در آنجا هم منافعی دارد و هم متحدان و دشمنانی. بنابراین كلید بقا و موفقیت نهتنها درك محدودیتهای نفوذ آمریكا بلكه توانایی تفكیك بین منافع حیاتی و حاشیهای است. به باور مردمان آمریكا آنچه مستقیما بر امنیت، رفاه و شیوه زندگیشان تأثیر میگذارد، منافع حیاتی هستند و رئیسجمهوری از طرف ما، این آمادگی را دارد تا با استفاده از نیروها، پذیرش خطر جنگ، هزینهكرد منابع اصلی، برای اعتبار و پرستیژ آمریكا سرمایهگذاری كند. هیچیك از این موارد بدان معنا نیست كه واشنگتن باید چالشهای بیشماری كه منطقه را درگیر خود كرده و بهویژه بحرانهای انسانی در سوریه و یمن را نادیده بگیرد. اما ما نمیتوانیم و نباید سرمایهگذاری گستردهای را انجام دهیم؛ بهویژه آنكه آمریكا درگیر بحرانهای ناامیدكننده دیگری است؛ موضوعاتی كه بهطور مستقیم با منافع حیاتی یا مشكلات آمریكا در ارتباط نیستند؛ یكی از این موارد كلاسیك ظاهرا بیپایان، صلح میان اسرائیل و فلسطینان است.
در حقیقت این نظر ماست كه ایالاتمتحده سه منافع حیاتی در خاورمیانه دارد: محدودیت تروریسم، محافظت از جریان نفت و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تا پیش از خروج دونالد ترامپ از توافق با تهران، واشنگتن در تحقق و حفاظت از این منافع بهخوبی عمل میكرد. از 11 سپتامبر تاكنون تنها یك حمله موفق ظاهرا توسط یك سازمان تروریستی در قاره آمریكا روی داده است. اما موضوع اصلی و كنایهبرانگیز این است كه طبق یك برآورد معتبر، دولتهای آمریكا از 11 سپتامبر تاكنون ششتریلیون دلار صرف مقابله با این تهدید كردهاند اما تهدید همهگیر كه بیش از 180 هزار آمریكایی را به كام مرگ فرستاده و اقتصاد را نابود كرده، نادیده گرفته شده است. نكته مهم دیگر آن است كه ما برای رویارویی با این تهدید بزرگ نیازی به استقرار هزاران نیروی رزمی آنهم بهطور دائم در سرزمینهای خارجی نداریم و میتوانیم با استفاده از داراییها و تعداد اندكی از نیروهای ویژه، تهدید این تروریست جدید را كه میخواهد به ایالاتمتحده آسیب برساند، به حداقل برسانیم.
ما شاید بتوانیم خود را از هیدروكربنهای عربی جدا كنیم اما بقیه مسائل جهانی هنوز وجود دارد. یك اختلال جدی و مدام در جریان انتقال نفت خلیجفارس میتواند تأثیرات مخربی بر اقتصاد جهان و به تبع آن بر اقتصاد ما بگذارد. ایران شاید بخواهد برای مدت كوتاهی تنگه هرمز را ببندد اما این كشور احتمالا تمایلی برای بسته نگهداشتن این تنگه برای مدتی نامشخص ندارد. بنابراین واشنگتن بدون افزایش قابلتوجه در سرمایهگذاریهای نظامی یا اقتصادی، باید بتواند از منافع انرژی خود در خاورمیانه حفاظت كند. خاورمیانه برای سالهای آینده همچنان آشفته باقی خواهد ماند؛ هرچند این منطقه غیرقابل پیشبینی است و میتواند بحرانهایی را خلق كند كه برای آمریكا دور از انتظار باشد. اما بااینحال نیازی نیست كه با جاهطلبیهای غیرواقعی، بیاحتیاطی و نگریستن به آن، آنطور كه خودمان میخواهیم و به دور از واقعیتها زمینه شكستمان را از هماكنون مهیا كنیم. رونوشت به جو بایدن كه خاورمیانه منطقه هیچكس نیست. در حقیقت ایالاتمتحده دیگر سگ برتر در خاورمیانه نیست و نیازی هم نیست كه باشد.
«جو بایدن» بهصراحت گفته است: «میخواهد آمریكا را به بالای میز بازگرداند تا بتواند جهان آزاد را برای مقابله با چالشهای كنونی دورهم جمع كند و هیچ ملت دیگری از چنین پتانسیلی برخوردار نیست». درحالیكه برای ایالاتمتحده آمریكا ضروری است تا در موضوعات حیاتی برای امنیت ملی و رفاه بهویژه در مسائلی مانند بهداشت جهانی، مبارزه با گرمشدن زمین و بازگرداندن چین درنده به جایگاه تجاریاش، نقش رهبری و اعتبار خود را بازیابی كند اما یك منطقه در جهان وجود دارد كه بهسادگی مانند گذشته اهمیت ندارد: خاورمیانه. مهم نیست كه چه كسی در انتخابات ماه نوامبر كاخ سفید برنده شود، مهم این است كه دریابیم در سالهای اخیر خاورمیانه آشفته -منطقهای كه بیشتر اوقات ایدههای آمریكایی در آنجا میمیرند- برای سیاست خارجی و منافع واشنگتن اهمیت كمتری دارد. این تغییرات نهتنها منعكسكننده پویاییهای جدید منطقهای است بلكه اهمیت موضوعات داخلی را به تصویر میكشد و نشان میدهد كه ماهیت منافع آمریكا تغییر كرده است. رئیسجمهوری جدید بهدلیل شیوع بحران کرونا با مشکلات اقتصادی بسیاری مواجه خواهد شد و در نتیجه، نفوذ ژئوپلیتیکی آمریکا بیشازپیش کاهش خواهد یافت. ضعف اقتصادی، موجب کاهش حمایت داخلی از ایفای نقش بینالمللی آمریکا خواهد شد و درنتیجه، هژمونی آمریکا بیشتر از گذشته زیر سؤال خواهد رفت. از طرف دیگر، حضور نیروهای ترقیخواه در رأس قدرت در آمریکا که احتمالا با توجه به مطالبات مردمی در مورد امنیت سلامت و بهبود درآمد رأی خواهند آورد، موجب خواهد شد برنامههای دولت آتی، بیشتر بر تابآوری بهتر اقتصادی و زیرساخت تمرکز باشد و بنابراین بودجه دفاعی آمریکا نیز بهشدت منقبض خواهد شد. بسیاری اكنون با این دیدگاه «هنری كیسینجر» وزیر خارجه سابق آمریكا همنظرند كه میگوید بحران کرونا، تغییر خاصی در نظم جهانی ایجاد نخواهد کرد بلکه برخی مسائل عمده را شتاب خواهد بخشید که از آن جمله میتوان به ملیگرایی، بهویژه در میان بازیگران اصلی عرصه بینالمللی اشاره کرد. بههرحال، بحران کرونا و تلفات انسانی چشمگیر آن، بر ژئوپلیتیک، راهبرد امنیتی و بودجه دفاعی اثرگذار خواهد بود. در چنین شرایطی رهبری و استثناگرایی آمریكایی نمیتواند خاورمیانه شكسته را ترمیم كند و یا برای هدایت به سمت آیندهای بهتر ایفاگر نقش اصلی در این منطقه باشد. ایالاتمتحده همچنان منافعی در این منطقه دارد و برای حفاظت از این منافع باید واقعگرا، محتاط و منظم باشد. اگر واشنگتن خویشتنداری را بیاموزد، میتوانیم از زیادهخواهیها، استكبارستیزی و زخمهای كه باعث بدبختی و دردسرهای بیمورد برای ما و دیگران شده است، جلوگیری كنیم. اگر تا پیش از اپیدمی كرونا، دو دولت گذشته نگران تعهداتشان در خاورمیانه بودهاند، اكنون واشنگتن باید نسبت به درگیری غیرضروری آنهم در زمان شیوع كووید19 محتاطتر از گذشته وارد عمل شود. اكنون مسائل داخلی نسبت به هرگونه ماجراجویی در خاورمیانه اهمیت بیشتر دارند؛ چراكه این ماجراجوییها احتمالا تمام تمركز رئیسجمهوری را معطوف به خود خواهد كرد. دولت بعدی واشنگتن با بزرگترین چالش ملی از دهه 1940 میلادی درگیر خواهد بود و دیگر جنگ جهانی وجود ندارد تا به اقتصاد ایالات متحده، انرژی تزریق یا آمریكا را بهعنوان قدرت غالب به جهان معرفی كند. این در حالی است كه به بحران كرونا باید ناآرامیهای داخلی ناشی از دوقطبی طبقاتی، نژادی و سیاسی و همچنین بیاعتمادی به دولت و نهادهای حاكم را هم افزود. در این میان فشارهای ناشی از افزایش بدهیها و كسری بودجه به كاخ سفید محدودیتهای مالی زیادی را برای پیگیری هر موضوعی بهجز منافع آمریكا در خارج از مرزها تحمیل میكند. در چنین شرایطی ایالات متحده باید روابط خود با شرکای امنیتی منطقهای مانند عربستان سعودی را که کمکهای امنیتی ایالات متحده را بدیهی در نظر میگیرند، مجددا ارزیابی كند و تحت اصلاحات اساسی قرار دهد. همچنین ایالات متحده باید حمایت مداوم خود از این شرکا را به پایاندادن به مداخلات نیابتی، مشارکت در دیپلماسی سازنده و پرداختن به مسائل مربوط به حقوق بشر در داخل، همانطور که «دنیل بنیم» پیشنهاد کرده است، مشروط کند. هرچند این واقعیت را هم نمیتوان نادیده گرفت كه آمریكا در خاورمیانه با معمای پیچیدهای روبهرو است: این كشور در منطقهای گیر كرده است كه نه میتواند آن را تغییر دهد و نه میتواند آن را ترك كند؛ چراكه در آنجا هم منافعی دارد و هم متحدان و دشمنانی. بنابراین كلید بقا و موفقیت نهتنها درك محدودیتهای نفوذ آمریكا بلكه توانایی تفكیك بین منافع حیاتی و حاشیهای است. به باور مردمان آمریكا آنچه مستقیما بر امنیت، رفاه و شیوه زندگیشان تأثیر میگذارد، منافع حیاتی هستند و رئیسجمهوری از طرف ما، این آمادگی را دارد تا با استفاده از نیروها، پذیرش خطر جنگ، هزینهكرد منابع اصلی، برای اعتبار و پرستیژ آمریكا سرمایهگذاری كند. هیچیك از این موارد بدان معنا نیست كه واشنگتن باید چالشهای بیشماری كه منطقه را درگیر خود كرده و بهویژه بحرانهای انسانی در سوریه و یمن را نادیده بگیرد. اما ما نمیتوانیم و نباید سرمایهگذاری گستردهای را انجام دهیم؛ بهویژه آنكه آمریكا درگیر بحرانهای ناامیدكننده دیگری است؛ موضوعاتی كه بهطور مستقیم با منافع حیاتی یا مشكلات آمریكا در ارتباط نیستند؛ یكی از این موارد كلاسیك ظاهرا بیپایان، صلح میان اسرائیل و فلسطینان است.
در حقیقت این نظر ماست كه ایالاتمتحده سه منافع حیاتی در خاورمیانه دارد: محدودیت تروریسم، محافظت از جریان نفت و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تا پیش از خروج دونالد ترامپ از توافق با تهران، واشنگتن در تحقق و حفاظت از این منافع بهخوبی عمل میكرد. از 11 سپتامبر تاكنون تنها یك حمله موفق ظاهرا توسط یك سازمان تروریستی در قاره آمریكا روی داده است. اما موضوع اصلی و كنایهبرانگیز این است كه طبق یك برآورد معتبر، دولتهای آمریكا از 11 سپتامبر تاكنون ششتریلیون دلار صرف مقابله با این تهدید كردهاند اما تهدید همهگیر كه بیش از 180 هزار آمریكایی را به كام مرگ فرستاده و اقتصاد را نابود كرده، نادیده گرفته شده است. نكته مهم دیگر آن است كه ما برای رویارویی با این تهدید بزرگ نیازی به استقرار هزاران نیروی رزمی آنهم بهطور دائم در سرزمینهای خارجی نداریم و میتوانیم با استفاده از داراییها و تعداد اندكی از نیروهای ویژه، تهدید این تروریست جدید را كه میخواهد به ایالاتمتحده آسیب برساند، به حداقل برسانیم.
ما شاید بتوانیم خود را از هیدروكربنهای عربی جدا كنیم اما بقیه مسائل جهانی هنوز وجود دارد. یك اختلال جدی و مدام در جریان انتقال نفت خلیجفارس میتواند تأثیرات مخربی بر اقتصاد جهان و به تبع آن بر اقتصاد ما بگذارد. ایران شاید بخواهد برای مدت كوتاهی تنگه هرمز را ببندد اما این كشور احتمالا تمایلی برای بسته نگهداشتن این تنگه برای مدتی نامشخص ندارد. بنابراین واشنگتن بدون افزایش قابلتوجه در سرمایهگذاریهای نظامی یا اقتصادی، باید بتواند از منافع انرژی خود در خاورمیانه حفاظت كند. خاورمیانه برای سالهای آینده همچنان آشفته باقی خواهد ماند؛ هرچند این منطقه غیرقابل پیشبینی است و میتواند بحرانهایی را خلق كند كه برای آمریكا دور از انتظار باشد. اما بااینحال نیازی نیست كه با جاهطلبیهای غیرواقعی، بیاحتیاطی و نگریستن به آن، آنطور كه خودمان میخواهیم و به دور از واقعیتها زمینه شكستمان را از هماكنون مهیا كنیم. رونوشت به جو بایدن كه خاورمیانه منطقه هیچكس نیست. در حقیقت ایالاتمتحده دیگر سگ برتر در خاورمیانه نیست و نیازی هم نیست كه باشد.