اثر لاولاک؛ آیا کرونا نشاندهنده قهر زمین است؟
عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب
ویروس کرونا همینطور دارد در جامعه ما قربانی میگیرد. البته این شیوع و این قربانیگرفتن مختص به جامعه ما نیست. تمام عالم درگیر این بیماری شدهاند. یک ویروس با اندازهای بسیار ناچیز چنان بر چارچوب انسانیت حمله آورده که ذهن او را از پویایی انداخته و وجودش را ناتوان کرده است. همه در تمام دنیا به دنبال پیداکردن راهحلی برای این بیماری عجیب و ناشناخته هستند. همه از تهدیدات بزرگ آن صحبت میکنند. از اینکه چگونه دارد جان آدمیان را میگیرد. بله، بیماری ناشی از ویروس کرونا یا همان چیزی که دانشمندان کووید-19 میخوانند، برای نوع بشر بسیار زیانبار است؛ اما همین ویروس کوچکِ کشنده زیانبار، از لحاظ فلسفی تناقضی را در خود به ارمغان آورده است. بحران میتواند برای نوع بشر به صورتهای دیگر نیز اتفاق بیفتد: سیل، زلزله یا فوران آتشفشانها. بشر در طول تاریخ خود بسیاری از این بحرانها را بارها تجربه کرده است؛ اما در کنار ضرری که این بحرانها به جوامع انسانی میزنند، طبیعت نیز نابود میشود. سیل و زلزله و آتشفشان همه و همه نابودکننده محیط زیست هستند. به سخن دیگر اینگونه از بحرانها درباره انسان و طبیعت به یک شکل عمل میکنند؛ اما دنیاگیری کووید-19 اینگونه نیست. ظاهرا این بحران فقط برای انسان زیانبار است. نگاهی به وضعیت زمین و طبیعت قبل و بعد از بحران میتواند درسهای گرانبهایی را به ما بدهد. قبل از بحران کرونا، مهمترین چالشی که بشر با آن درگیر بود، بحران محیط زیست بود. هواها آلوده بودند. آبها آلوده بودند. بشر بیمحابا با لطمهزدن به طبیعت همه چیز را نابود میکرد. نفت را میسوزاند. بنزین را میسوزاند. زغالسنگ را میسوزاند و دمای زمین بالا و بالاتر میرفت. گونهها منقرض میشدند؛ اما انسان باور نداشت که تخریب طبیعت به او درنهایت صدمهای خواهد زد؛ اما حالا آمارها و دادهها چیز دیگری میگویند. نقشههایی که ناسا منتشر کرده، نشاندهنده کاهش گاز سمی دیاکسید نیتروژن در جو است. هوایی که آنهمه مسموم بود؛ آنهم در چینی که بیشترین آلاینده را داشت، حالا به میزان درخورتوجهی پاکیزهتر شده است. انگار زمین و طبیعت زیر سایه حمله ویروس کرونا به انسان، دارند نفس میکشند. وقتی این آمارها را خواندم، ناگهان به یاد نظریه گایا که سالها پیش جیمز لاولاک مطرح کرده بود، افتادم. طبق نظر او زمین یک موجود و یک اتمسفر زنده است که سازوکارهای مربوط به خود را دارد. در واقع حیات مانند یک سیستم پیچیده در راستای حفظ خود عمل میکند و عملکردهای تخریبی ما که موجب تأثیرات نامناسب بر روی محیط زیست میشود، عملا بازخورد منفی این مجموعه را به دنبال خواهد داشت. درنهایت نیز زمین و حیات بهعنوان یک ابرموجود زنده به این عملکردهای تخریبی در راستای حفظ حیات واکنش نشان خواهد داد. این واکنش میتواند به نفع زمین و ضد انسان باشد. این نظریه با وجود عجیببودنش توانسته نظر دانشمندان بزرگی مانند لین مارگولیس را نیز به خود جلب كند. لاولاک کتابهای متعددی در توضیح و اثبات نظریهاش نوشت و حتی توانست با انجام آزمایشهایی شواهدی عینی نیز برای آن ارائه دهد؛ اما هنوز بسیاری از دانشمندان به آنچه جیمز لاولاک گفته، با وجود جذابیتش با دیده تردید نگاه کرده و حتی آن را شبهعلم مینامند. برای من نیز گرچه این نظریه بسیار جالب بود؛ اما نمیتوانست نظریهای علمی محسوب شود؛ زیرا ارائه شواهد تجربی و به اثبات گذاشتن آن در محیط آزمایشگاه بسیار سخت و حتی ناممکن به نظر میرسید؛ اما وقتی ویروس کرونا آمد و با اینکه زمین و زمان انسانها را در هم پیچید، ولی طبیعت بهتر و سالمتر شد، ناگهان به یاد نظریه گایای لاولاک افتادم. آیا ممکن است آنچه میبینیم، نشاندهنده قهر زمین باشد؟ آیا ما طبیعت را دستکم گرفته بودیم؟ مدتها بود که گفته میشد انسان از بیماریهای عفونی گذشته و بیشترین توجه باید معطوف به بیماریهای خودایمنی باشد؛ اما درحالیکه میرفت اپیدمیهایی مانند وبا و طاعون از خاطر همگان برود، ناگهان کووید-19 سر بیرون آورد و ضعف و ناتوانی بشر را به رخش کشید. از آخرین اپیدمی یعنی اپیدمی 1918 ویروس اسپانیایی چیزی بیش از صد سال میگذرد. بهعنوان یک پزشک هیچگاه فکر نمیکردم که در موقعیتی مشابه قرار بگیرم؛ اما کرونا آمده تا درسهای فراوانی به بشر بدهد. وقتی کرونا رفت، انسان باید بنشیند و به آنچه اتفاق افتاد، با دقت بسیار نگاه کند. ابعاد فلسفی آن را واکاوی كرده و ببیند کجای کار به اشتباه رفته بود که در هزاره سوم تا این اندازه آسیبپذیر بود. من منتظر کتابهایی هستم که فیلسوفان درباره این اپیدمی بنویسند. آنچه انسان درباره خودش پس از بحران مینویسد، خواندنی است.
ویروس کرونا همینطور دارد در جامعه ما قربانی میگیرد. البته این شیوع و این قربانیگرفتن مختص به جامعه ما نیست. تمام عالم درگیر این بیماری شدهاند. یک ویروس با اندازهای بسیار ناچیز چنان بر چارچوب انسانیت حمله آورده که ذهن او را از پویایی انداخته و وجودش را ناتوان کرده است. همه در تمام دنیا به دنبال پیداکردن راهحلی برای این بیماری عجیب و ناشناخته هستند. همه از تهدیدات بزرگ آن صحبت میکنند. از اینکه چگونه دارد جان آدمیان را میگیرد. بله، بیماری ناشی از ویروس کرونا یا همان چیزی که دانشمندان کووید-19 میخوانند، برای نوع بشر بسیار زیانبار است؛ اما همین ویروس کوچکِ کشنده زیانبار، از لحاظ فلسفی تناقضی را در خود به ارمغان آورده است. بحران میتواند برای نوع بشر به صورتهای دیگر نیز اتفاق بیفتد: سیل، زلزله یا فوران آتشفشانها. بشر در طول تاریخ خود بسیاری از این بحرانها را بارها تجربه کرده است؛ اما در کنار ضرری که این بحرانها به جوامع انسانی میزنند، طبیعت نیز نابود میشود. سیل و زلزله و آتشفشان همه و همه نابودکننده محیط زیست هستند. به سخن دیگر اینگونه از بحرانها درباره انسان و طبیعت به یک شکل عمل میکنند؛ اما دنیاگیری کووید-19 اینگونه نیست. ظاهرا این بحران فقط برای انسان زیانبار است. نگاهی به وضعیت زمین و طبیعت قبل و بعد از بحران میتواند درسهای گرانبهایی را به ما بدهد. قبل از بحران کرونا، مهمترین چالشی که بشر با آن درگیر بود، بحران محیط زیست بود. هواها آلوده بودند. آبها آلوده بودند. بشر بیمحابا با لطمهزدن به طبیعت همه چیز را نابود میکرد. نفت را میسوزاند. بنزین را میسوزاند. زغالسنگ را میسوزاند و دمای زمین بالا و بالاتر میرفت. گونهها منقرض میشدند؛ اما انسان باور نداشت که تخریب طبیعت به او درنهایت صدمهای خواهد زد؛ اما حالا آمارها و دادهها چیز دیگری میگویند. نقشههایی که ناسا منتشر کرده، نشاندهنده کاهش گاز سمی دیاکسید نیتروژن در جو است. هوایی که آنهمه مسموم بود؛ آنهم در چینی که بیشترین آلاینده را داشت، حالا به میزان درخورتوجهی پاکیزهتر شده است. انگار زمین و طبیعت زیر سایه حمله ویروس کرونا به انسان، دارند نفس میکشند. وقتی این آمارها را خواندم، ناگهان به یاد نظریه گایا که سالها پیش جیمز لاولاک مطرح کرده بود، افتادم. طبق نظر او زمین یک موجود و یک اتمسفر زنده است که سازوکارهای مربوط به خود را دارد. در واقع حیات مانند یک سیستم پیچیده در راستای حفظ خود عمل میکند و عملکردهای تخریبی ما که موجب تأثیرات نامناسب بر روی محیط زیست میشود، عملا بازخورد منفی این مجموعه را به دنبال خواهد داشت. درنهایت نیز زمین و حیات بهعنوان یک ابرموجود زنده به این عملکردهای تخریبی در راستای حفظ حیات واکنش نشان خواهد داد. این واکنش میتواند به نفع زمین و ضد انسان باشد. این نظریه با وجود عجیببودنش توانسته نظر دانشمندان بزرگی مانند لین مارگولیس را نیز به خود جلب كند. لاولاک کتابهای متعددی در توضیح و اثبات نظریهاش نوشت و حتی توانست با انجام آزمایشهایی شواهدی عینی نیز برای آن ارائه دهد؛ اما هنوز بسیاری از دانشمندان به آنچه جیمز لاولاک گفته، با وجود جذابیتش با دیده تردید نگاه کرده و حتی آن را شبهعلم مینامند. برای من نیز گرچه این نظریه بسیار جالب بود؛ اما نمیتوانست نظریهای علمی محسوب شود؛ زیرا ارائه شواهد تجربی و به اثبات گذاشتن آن در محیط آزمایشگاه بسیار سخت و حتی ناممکن به نظر میرسید؛ اما وقتی ویروس کرونا آمد و با اینکه زمین و زمان انسانها را در هم پیچید، ولی طبیعت بهتر و سالمتر شد، ناگهان به یاد نظریه گایای لاولاک افتادم. آیا ممکن است آنچه میبینیم، نشاندهنده قهر زمین باشد؟ آیا ما طبیعت را دستکم گرفته بودیم؟ مدتها بود که گفته میشد انسان از بیماریهای عفونی گذشته و بیشترین توجه باید معطوف به بیماریهای خودایمنی باشد؛ اما درحالیکه میرفت اپیدمیهایی مانند وبا و طاعون از خاطر همگان برود، ناگهان کووید-19 سر بیرون آورد و ضعف و ناتوانی بشر را به رخش کشید. از آخرین اپیدمی یعنی اپیدمی 1918 ویروس اسپانیایی چیزی بیش از صد سال میگذرد. بهعنوان یک پزشک هیچگاه فکر نمیکردم که در موقعیتی مشابه قرار بگیرم؛ اما کرونا آمده تا درسهای فراوانی به بشر بدهد. وقتی کرونا رفت، انسان باید بنشیند و به آنچه اتفاق افتاد، با دقت بسیار نگاه کند. ابعاد فلسفی آن را واکاوی كرده و ببیند کجای کار به اشتباه رفته بود که در هزاره سوم تا این اندازه آسیبپذیر بود. من منتظر کتابهایی هستم که فیلسوفان درباره این اپیدمی بنویسند. آنچه انسان درباره خودش پس از بحران مینویسد، خواندنی است.