یادی از عارف بالله حاج محمداسماعیل دولابی
مَنِشی که ناجی زمانه ماست
نهم بهمنماه، هفدهمین سالگرد عُرُس عارف بالله حاج محمداسماعیل دولابی است؛ مرشدی که هرگز نخواست مریدی داشته باشد و والامنشی که نمیخواست اسوه باشد، اما شد و ماند و میراثی سترگ از آموزههایش که در سلسلهکتب «طوبای محبت» به یادگار گذاشته و بههمت پسر ارشدش نگهبانی و انتشار یافته، میتواند در این زمانه عُسرت، راهگشای آنان باشد که نور طلب میکنند و محبت. حضور او در جمع فامیل و بستگانش، در جمع دوستداران و محبانش، هرگز به توصیف درنخواهد آمد و کلمات قادر نیستند، شُکوهی را که او میزیست، بازنمایی کنند، اما از وصف سیرتش، همین که مکتب نرفت و خط ننوشت، اما مسئلهآموز صد مدرس شد، میتواند شاهدمثالی باشد از اینکه چطور این والاانسان، موانع و محدودیتهای وجودی و زمانهاش را پشتسر گذاشته و در منظومه وسیع اطرافش، عالمی دیگر ساخته بود و از نو آدمی. محبتش که از محبت به آلالله سرچشمه میگرفت، جهانشمول بود و در سیرت او خوب و بد، من و دیگری وجود نداشت و نمونه تمامعیار بیخودی یا ترک منیّت بود و در وجود بیکرانش همه جاي میگرفتند و فیض میبردند. منشی که تأسی به آن، ناجی اکنون ماست. وجودش بهشت بود، چنان که بشارت
داده بود: «در بهشت خدایید، مزهمزه کنید». او بهشت را چشیده بود و آن را محقق ساخته بود و به یادمان میآورد که همین حالا هم در بهشت خداییم، اگر چشم دل بگشاییم. یادشان جاودان و دعایشان شامل حال ما و روزگارمان.
نهم بهمنماه، هفدهمین سالگرد عُرُس عارف بالله حاج محمداسماعیل دولابی است؛ مرشدی که هرگز نخواست مریدی داشته باشد و والامنشی که نمیخواست اسوه باشد، اما شد و ماند و میراثی سترگ از آموزههایش که در سلسلهکتب «طوبای محبت» به یادگار گذاشته و بههمت پسر ارشدش نگهبانی و انتشار یافته، میتواند در این زمانه عُسرت، راهگشای آنان باشد که نور طلب میکنند و محبت. حضور او در جمع فامیل و بستگانش، در جمع دوستداران و محبانش، هرگز به توصیف درنخواهد آمد و کلمات قادر نیستند، شُکوهی را که او میزیست، بازنمایی کنند، اما از وصف سیرتش، همین که مکتب نرفت و خط ننوشت، اما مسئلهآموز صد مدرس شد، میتواند شاهدمثالی باشد از اینکه چطور این والاانسان، موانع و محدودیتهای وجودی و زمانهاش را پشتسر گذاشته و در منظومه وسیع اطرافش، عالمی دیگر ساخته بود و از نو آدمی. محبتش که از محبت به آلالله سرچشمه میگرفت، جهانشمول بود و در سیرت او خوب و بد، من و دیگری وجود نداشت و نمونه تمامعیار بیخودی یا ترک منیّت بود و در وجود بیکرانش همه جاي میگرفتند و فیض میبردند. منشی که تأسی به آن، ناجی اکنون ماست. وجودش بهشت بود، چنان که بشارت
داده بود: «در بهشت خدایید، مزهمزه کنید». او بهشت را چشیده بود و آن را محقق ساخته بود و به یادمان میآورد که همین حالا هم در بهشت خداییم، اگر چشم دل بگشاییم. یادشان جاودان و دعایشان شامل حال ما و روزگارمان.