مدیرعامل سابق ايميدرو در گفتوگو با «شرق» اعلام كرد
خدشهدارشدن استراتژي صنعتي در بدهبستانهاي سياسي
ليلا مرگن
بحث بر سر استراتژيهاي صنعتي ايران همواره يكي از محلهاي مهم مناقشات كارشناسي بوده است. بخشي از كارشناسان حوزه صنعت بر اين باورند که در ايران استراتژي صنعتي نداريم و سرمايهگذاريهاي انجامشده در بخش صنعت، بدون داشتن نقشه راه مناسب، صرفا منتهي به هدردادن منابع كشور شده است. نبود يك استراتژي مشخص سبب شده است كه در حوزههاي مشابه، بازيگران متعددي ورود كنند و مجوزهاي مختلفي براي يك حوزه فعاليت اقتصادي صادر شود. اين كارشناسان بر اين باورند تعدد واحدهاي اقتصادي و توزيع منابع مالي بين اين واحدها و از سوي ديگر اعمال تحريمها باعث شده است خطوط توليد مناسب در كشور راهاندازي نشود و اين مسئله منجر به هدررفت منابع، بهويژه صنايع معدني شود. آنها ميگويند كه در مرحله فراوري سنگهاي معدني، اغلب باطلهها عيار بالایی دارند و اين مسئله به مفهوم هدررفت منابع است؛ درحاليكه ميشد با استفاده از تكنولوژي روز دنيا و تخصيص مناسب منابع، خطوطي راهاندازي كرد كه كمتر منابع كشور را به هدر بدهد؛ اما مهدي کرباسيان، مديرعامل سابق ايميدرو، در گفتوگو با «شرق» نظر اين طيف فكري را قبول ندارد. او صحبت از نبود استراتژي صنعتي را
حاصل تفكر صفر و صدي ميداند و با اشاره به برخي آمارها، نظريه نبود برنامه در بخش صنعت را رد ميكند. البته او بر اين باور است كه استراتژي بلندمدت براي بخش صنعتي وجود ندارد و بايد در استراتژيهاي صنعتي خود تغييراتي ايجاد كنيم تا بتوانيم به نقطه مطلوب برسيم. به اعتقاد كرباسيان، فشار نمايندگان مجلس، در برخي موارد عامل ايجاد پروژههاي فولادي شده كه ظرفيت آنها پايين است. همچنين بدسليقگي مسئولان ردهبالاي كشور در اجراي برخي پروژهها، هشت طرح فولادي را در خراسان رضوي رقم زده كه در آن به شرايط محيطزيستي و پتانسيلهاي موجود منطقه توجه نشده است. به گفته معاون سابق وزير صمت، در برخي موارد استراتژيهاي صنعتي در بدهبستانهاي سياسي خدشهدار ميشوند كه نتيجه آن اجراي طرحهاي غيرضروري است. مشروح گفتوگو با مهدي كرباسيان، مديرعامل سابق ايميدرو و معاون وزير صمت، در ادامه ميآيد.
بسياري از کارشناسان بر اين باورند که در ايران استراتژي صنعتي نداريم و نبود يك استراتژي سبب شده است بدون برنامه مشخص، سرمايهگذاريهاي پراکندهاي در بخش صنعت و معدن انجام شود. اين شيوه سرمايهگذاري باعث شده است نتيجه مثبتي براي کشور به دست نيايد. در اين رابطه چه نظري داريد؟
اينکه بگوييم استراتژي نداريم، به نظر من حرف صفر و صدي است. اينطور نيست؛ بالاخره سالهاست صنعت در چارچوبي حرکت ميکند. يکي از استراتژيهايي که در اين سالها پيگيري شده، سياست جايگزيني واردات بوده است. واردات ما عدد بزرگي نسبت به صادرات غيرنفتي بود که در اين رابطه اولويت تأمين نيازهاي داخل در دستور کار قرار گرفته است. استراتژي دومي که پيگيري شده، اين است که بتوانيم توليد داخل را از نظر کيفي حمايت کنيم. اين استراتژي خوبي است. سومين هدف اين است که رفع نيازهاي مردم با اولويت کالاهايي باشد که نياز اساسي و روزمره جامعه است. اينها استراتژيهايي است که در اين سالها وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) پيگيري کرده است. ولي اگر منظور از سؤال اين است که استراتژي صنعتي کشور به صورت 20ساله يا 15ساله نوشته شده باشد و بر آن اساس حرکت بشود، چنين استراتژي که به اين نحو چکشکاري و مدون شده باشد، نداريم. بر اين اساس استراتژي نوشته نشده است تا معلوم شود بالاخره ما در دهه آينده به چه جهتي ميخواهيم برويم. در اين رابطه ميبينيد که در 40 سال گذشته، يعني بعد از پيروزي انقلاب، بر اساس استراتژي جايگزيني واردات، صنعت خودروي ما به سمتي
حرکت کرده است. اين مسئله موجب شده در اين مدت هنوز يک خودروي ملي درخور عرضه در صحنه بينالمللي نداشته باشيم. يا برخي از اقلامي که در کشور وجود دارد، با توجه به اينکه استراتژي جايگزين واردات پيگيري شده است، دچار مشکل شدهاند. مثلا برخي از اقلام ما از نظر استاندارد و کيفيت در حدي نيست که بهخوبي به خارج صادر شود. ولي بعضي از اقلامي که درحالحاضر داريم، تلاش ميکنند استراتژي جلوگيري از خامفروشي را پيگيري کرده و از اين عرصه خارج شوند. آنها دنبال حرکت به سمت توليد کالاهاي با ارزش افزوده بالاتر هستند. دراينباره پتروشيميها گامهايي را برداشتهاند. سياستي که پيگيري شد و در پتروشيمي تمرکز يافت، سبب شد بتوانيم گام بزرگی برداريم. درحالحاضر 50 درصد صادرات غيرنفتي ما اقلام پتروشيمي است؛ درحاليکه در 20 سال گذشته اقلام پتروشيمي صادر نميشد و نفت خام و... بيشتري صادر ميشد. در نتيجه وجود چنين سياستهايي، ميتوانيم بگوييم استراتژي در کشور وجود دارد؛ اما ميتوان چنين نتيجه گرفت که اين استراتژي کامل نيست. استراتژي يادشده بلندمدت نيست و شايد نياز باشد بخشي از استراتژي موجود تغيير کند؛ يعني استراتژي جايگزين واردات بايد
تغيير پيدا کرده و به سمت صادراتمحورشدن درصدي از توليدات داخلي برويم و الگويي مانند ترکيه را در پيش بگيريم؛ زيرا درحالحاضر اولويت اصلي اين کشور صادرات است. ترکيه بدون اينکه معدن يا نفت و گاز داشته باشد، ميبينيم که صادراتش چندين برابر کشور ماست.
به سياستهاي دولت ترکيه اشاره کرديد و گفتيد که بدون داشتن معدن استراتژيهايي را تدوين کرده که شرايط مطلوبي براي اقتصاد کشورش ايجاد شده است. ترکيه چه برنامهريزياي انجام داده است که به چنين جايگاهي رسيده و چرا ما نميتوانيم آن را انجام دهيم؟
به خاطر ميآورم که در سال 61 تا 64 که من معاون حملونقل وزارت راه بودم، جناب آقاي اوزال نخستوزير ترکيه و بعد رئيسجمهور اين کشور شد. سياستي که او در ترکيه آن موقع بنا گذاشت، اين بود که دولت ترکيه سياست صادراتمحوري را در پيش گرفت. بر اساس اين سياست گفتند برنامهريزي براي توليدات بايد بر اساس بهدستآوردن بازار اروپا و دنيا انجام شود. بديهي است در همان مقطع يکسري مخالف اين سياست بودند و گفتند که بايد توليدات ترکيه نياز داخلي را برطرف کند. در هر صورت اين سياست صادراتمحور جا افتاد و بعدا موجب شد که توليدات ترکيه حتي در حوزه فولاد در حالي که اين کشور نه سنگآهن دارد و نه گاز و زغالسنگ، با ديگر کشورها رقابت کند. ترکيه در حال حاضر، هم توليد و هم صادراتش در حوزه فولاد از ايران پيشي گرفته است. وضعيتش در بقيه محصولات هم همين است. بالاخره اين سياست بلندمدتي بود که دولت ترکيه در پيش گرفت و موجب شد كه در حال حاضر توليدات ترکيه که در حقيقت محور اصلياش صادرات است، وضعيت مناسبي داشته باشد. به دليل همين سياست، محصولات ترکيه ميتواند در بازار اروپا، آمريکا و آسيا رقابت کند و حتي در آسياي ميانه که توليدات ما نتوانسته
است حضور يابد، بازار به دست آورد. ترکيه بازار اين منطقه را گرفته است. حضور ترکيه در اين بازارها يکي به دليل اين است که کالاهاي ترکيه از نظر کيفيت بهتر از کالاي ايراني است و از سوي ديگر از نظر قيمت تمامشده هم وضعيت بهتري دارد.
چرا کيفيت کالاهاي آنها بهتر است؟
به دليل سياستهايي که ذکر کردم، چنين شرايطي براي ترکيه رقم خورده است.
شما در صحبتهاي خود اشاره کرديد که ايران استراتژي صنعتي دارد. اگر استراتژي صنعتي داريم، چطور صنعتي مثل فولاد ايران با مشکل مکانيابي مواجه است؟ با توجه به سابقه حضور شما در ايميدرو، اطلاع داريد که خيلي از صنايع فولادي ما مشکل تأمين ماده اوليه و حتي آب دارند. اگر استراتژي داريم، چطور سرمايهگذاريهاي مشكلدار در كشور انجام شده است؟
من نگفتم استراتژي بلندمدت داريم. در بعضي جاها متأسفانه به دليل ديدگاههاي سياسي برخي تصميمات گرفته ميشود. نبود استراتژي را به معناي اينکه هيچ برنامهاي نيست، قبول ندارم اما استراتژي مدون بلندمدت براي کل صنايع به گونهاي که همديگر را تکميل کند، نديديم. به همين دليل تدوين چنين استراتژياي ضروري است. البته خوشبختانه اين استراتژي تدوين و سياستهاي آن ابلاغ شده است اما برخي تصميمات خلقالساعه موجب ميشود كه برنامهها به درستي اجرا نشود. برخي اتفاقات در بخش صنعت نشان ميدهد که به استراتژيها به خوبي عمل نميشود. صادراتمحوري بايد بهطور جدي در دستور کار بخش صنعت قرار گيرد. ولي به هر صورت به نظر ميرسد که اين جزء وظايف دولت است که با کمک مجلس و بهويژه اتاقهاي بازرگاني، صنعت، معدن و کشاورزي اين استراتژيها را تدوين و تبيين كند و به تصويب برساند.
به تصميمات خلقالساعه اشاره کرديد. قبلا که در ايميدرو حضور داشتيد به اجراي هشت طرح فولادي در استان خشک خراسان رضوي اشاره کرديد. معتقد بوديد که اين طرحها هم جزء همين تصميمات بوده است و گفتيد اگر بخواهيد راجع به اين طرحها بنويسيد، قادر به نوشتن يک کتاب هستيد. چه عاملي باعث شد اين تعداد طرح فولادي در خراسان كمآب اجرائي شود؟
اين يکي از مواردي است که سياست درستي نبود و دلايل آن را عرض ميکنم. الان در دنيا در چند سال گذشته سياست توليد کارخانجات فولادي به سمت بزرگمقياس رفته است. يعني کارخانههاي با ظرفيت پنج ميليون تن به بالا احداث ميشود. حتي در چين، به ايجاد کارخانههايي با ظرفيت 15 تا 20 ميليون تن فکر ميکنند و پروژههاي جديدشان به اين سمت رفته است. در کشور ما پروژههاي متعددي هست که ظرفيت آن زير يک ميليون تن ديده شده است. اين پروژهها در نقاط مختلف کشور بر اساس فشار مسئولان سياسي و نمايندگان مجلس ايجاد شده يا مثل هشت طرح فولادي خراسان به دليل بدسليقگي مسئولان ردهبالاي کشور اجرائي شده است. به همين دليل شما ميبينيد كه وقتي اين تصميم گرفته ميشود، بحث محيط زيست، آب، حملونقل و... آن ديده نميشود. همچنين بحث نقطه مصرف يا مکان مصرف يعني محل مصرف محصولات هم مورد توجه قرار نميگيرد. بنابراين به همين دليل قيمت تمامشده و موارد ديگر در چنين واحدهايي افزايش مييابد. بنابراين بايد بگوييم که اگر استراتژي باشد و بر اين اساس بر اجراي آن توسط وزارت صمت اصرار کنند و يک همدلي بين مجلس و دولت باشد، قطعا آن استراتژي ميتواند منافع ملي را
بهتر تأمين کند.
درباره بدسليقگي در هشت طرح فولادي بيشتر توضيح ميدهيد؟ چه بدسليقگياي باعث شد اين طرح تصويب شود؟
منافعي که در اين طرح ديده ميشود، منافع کوتاهمدت است. بعضي وقتها نماينده يا مسئولان محلي بنا بر اينکه فکر ميکنند بايد مشکل اشتغال حل شود و با احداث چنين پروژههايي اين مشکلات حل ميشود، پيشنهاداتي ميدهند و بعد به شيوههاي مختلف متوسل ميشوند تا دولت اين طرح را اجرا کند. مثلا فشاري به وزير مربوطه و دولت ميآورند. بعضا در بدهبستانهاي سياسي تصميمگيريهايي ميشود که موجب خدشهدارشدن استراتژي کلان صنعتي کشور ميشود.
زنجيره توليد در صنايع فلزي ايران به نظر شما کامل شده است؟
نه اين زنجيره کامل نشده است. البته شرايط با گذشته خيلي فرق کرده است. شما ميدانيد يک زماني در سال 92، اين زنجيره عدم توازن جدي داشت. درحالحاضر در پايان سال 98، ميبينيم که ما از 21 ميليون تن ظرفيت توليد سال 92 در پايان امسال يعني سال 98، به 38 ميليون تن رسيديم و صادرات ما که عدد بالايي نبود، امسال فقط در فولاد و بقيه اقلام، چندين برابر شده است و داريم به حدود 10 ميليون و 11 ميليون تن ميرسيم. اين آمارها نشاندهنده تلاشي است که در اين حوزه انجام شده است تا زنجيره تکميل شود و پروژههاي نيمهتمام به پايان برسد ولي بايد بپذيريم که براي استفاده از اين ظرفيت و استفاده از پتانسيل کشور شامل گاز ارزان و معدن سنگآهن، بايد به سمت برنامه بلندمدت براي اين حوزه برويم. خوشبختانه در برنامه 1404 صادرات 55 ميليون تن فولاد ديده شده است. بايد بگوييم که قطعا به اين هدف خواهيم رسيد.
به نظر شما در چه بخشهايي بايد زنجيره صنايع فلزي کامل شود و در چه بخشهايي ايراد داريم؟
اولين نکته مهم اين است که در حوزه اکتشاف بايد سرمايهگذاري خوبي انجام شود. مخصوصا در معادن عميق و عمقي نياز به کار بيشتر داريم، چون ما در کشور خود فقط حداکثر تا عمق 300 متري کار اکتشافي انجام دادهايم. بنابراين بايد به سمت اکتشاف معادن عمقي برويم تا به معادن بيشتر برسيم. ما مطمئنيم که با مطالعه بيشتر در اعماق، سنگآهن بيشتري کشف خواهد شد و معادن ديگري خواهيم داشت. در حوزه پاييندست هم بايد به سمت فلزات با ارزشافزوده بالا برويم و فقط به صادرات شمش و «اسلب» و «بيلت» بسنده نکنيم و به سمت فلزات گرانبهاتر مثل اسفنج سفيد، فلزاتي که «ايپيآي» بالا داشته باشند و در حوزه نفت و گاز و فلزات با ارزشافزوده بالاتر حرکت کنيم.
اين بحث مطرح است که در بخش معدني ايران به دليل اينکه نتوانستهايم از تکنولوژي روز دنيا استفاده کنيم، هدررفت منابع زياد است. اين مسئله صحت دارد؟
در مقطع فعلي، به هر صورت بايد بپذيريم که چون ما گاز ارزان داريم و خوشبختانه سنگآهن در داخل کشور به ميزان کافي وجود دارد، گاهي اوقات در استفاده از تکنولوژي و بهرهبرداري از آن، قيمت تمامشده خيلي لحاظ نميشود. بنابراین در برخي کارخانههاي ما اصولی که در واحدهاي مشابه آن رعایت شده و مثلا نيروي انساني تا نصف يا يکسوم کارخانههای ماست يا تجهيزاتي به کار برده شده است که صرفهجويي بيشتري صورت بگيرد و به همين دليل قيمت تمامشده پايينتر است، رعايت نشده است اما در کل ميتوان گفت حوزه فولاد جزء حوزههاي موفق بوده و هست.
يعني در حوزه فولاد توانستهايم از تکنولوژي روز استفاده کنيم؟
ميشود گفت که در حوزه فولاد تا سطح توليد ورق و شمش تکنولوژي روز است و بيشتر از تکنولوژيهاي اروپايي استفاده شده است.
در بقيه صنايع فلزي و معدني وضعيت چگونه است؟ در اين صنايع هم از تجهيزات روز استفاده شده است؟
در اين حوزهها يک مقدار بايد بپذيريم که فناوري و تکنولوژي روز، بهسرعت تغيير ميکند. با توجه به تحريم و سختي جابهجايي پول و کمبود بودجه و سرمايه، در اين بخش محدوديتهايي هست که بايد انشاءالله برطرف شود.
در اين بخشها خيلي از تکنولوژي روز دنيا عقب هستيم يا اينکه با کمي سرمايهگذاري ميتوانيم به جايگاه مطلوب برسيم؟
درحالحاضر با توجه به اينکه 11 ميليون تن صادرات فولاد داريم، بايد بگوييم که خيلي عقب نيستيم ولي توجه به اين حوزه باید بيشتر شود.
صنايع فلزي ايران در سالهاي اخير خيلي شاهد بحران کارگري بوده است ولي شما ميگوييد اين صنايع خيلي هم اوضاعشان بد نيست. پس دليل اين بحرانهاي کارگري چه بوده است؟
خوشبختانه اگر بخواهيد صنايع فلزي را در مقايسه با بقيه صنايع ببينید، شايد کمترين مشکل را در حوزه صنايع فولاد، معدن و اينها داريم. البته اين بهصورت نسبي است. بالاخره وقتي مشکلات اشتغال وجود دارد، اين حوزه را هم درگير ميکند اما نسبت به بقيه حوزهها ميتوان گفت مشکلات اين بخش خيلي کمتر است.
به نظر ميرسد بخشهايي از مشکلات صنايع به خاطر خصوصيسازيها بوده است. مثلا آلومينيوم المهدي و چند شرکت ديگر به اين دليل درگير مشكلات کارگري شدهاند.
آنها موارد استثنائي خاص است که ربطي به اشتغال و... ندارد. اين موارد ناشي از تصميمگيريهاي نابجا و غيرکارشناسي بوده است. دولت اينها را ابتدا کمکم و يکييکي اصلاح ميکند اما بايد بپذيريم که بعضي از اين واگذاريها مشکل داشت و مشکلاتش نهايتا بخش کارگري را هم درگير کرد. خوشبختانه درحالحاضر دخالت کردند و کموبيش دارند اين مسائل را برطرف ميکنند.
برخي کارشناسان ميگويند که واگذاريها در قالب خصوصيسازي باعث شده است که زنجيره صنايع فلزي ايران متلاشي و دچار مشکل شود. هر تکه از زنجيره صنايع فلزي به مجموعه يا نهادي واگذار شده و در مجموع اين سياست باعث شده است سياستگذاري و تصميمسازيهاي واحد، منسجم و مناسبي در اين حوزه انجام نشود. در اين رابطه چه نظري داريد؟
مشکلي که شما ميگوييد اساسا مشکل جدي کشور است. اينکه واگذاريها و فروشها به سمت خصولتيها رفت و در نتيجه صنايع از حوزه تمرکز در سياستگذاري خارج شد. معمولا خصولتيها هم چون وابسته به صندوقهاي بازنشستگي هستند يا مربوط به سرمايهگذاري بانکها و نهادها هستند، برخي برنامهها درست اجرا نشد. اين واگذاريها موجب شده است که هرکس با سليقه خود براي توسعه صنايع سرمايهگذاري کرده و توليد را به سمتي که ميخواهد هدايت کند. متوليان اين بخشها بعضی وقتها دستورالعملهاي دولت و مقررات را کامل رعايت نميکنند؛ بنابراین به همين دليل مشکلاتي براي صنايع ايجاد شده است ولي ما در حوزه فولاد از سال 92 به بعد تلاش کرديم که با مشارکت وزارت صمت و ايميدرو، اين هماهنگي را بين صنايع ايجاد کنيم و تا حدي که ميتوانم بگويم در اين حوزه مشکل کمتر شده است.
براساس برنامهريزي انجامشده قرار بود درآمدهاي حاصل از صادرات صنايع فلزي ايران جايگزين درآمد نفتي شود. با توجه به حجمي که درآمدهاي اين حوزه در سبد صادرات غيرنفتي ايران داشت، فکر ميشد که بعد از تحريمهاي نفتي، ما ميتوانيم با صنايع فلزي مشکلات خود را حل کنيم اما تحريمهاي آمريکا صنايع فلزي ايران را هم هدف قرار داد. به نظر شما به اين ترتيب ما ميتوانيم صادرات محصولات فلزي را جايگزين درآمد نفتي کنيم؟
شاید این جمله را که درآمد معدني بيايد جايگزين درآمد نفت و گاز شود، به اين نحو نپسندم ولي اين موضوع را که درآمدهاي معدني بتواند درآمدهاي ارزي کشور را بيشتر کند و در توسعه کشور اثر وسيع داشته باشد و بتواند در اقتصاد مؤثر باشد، قبول دارم و اين هدف تا حدي محقق شده است. ميدانيم که بزرگترين واردات ما در سالهای 91 و 90 خود فولاد بوده است؛ درصورتيکه درحالحاضر صادرات معدن و صنايع معدني ما بالاي 22 درصد از صادرات نفتي کشور را شامل ميشود و در حوزه فولاد ما نزديک به پنج ميليارد دلار صادرات داريم. در نتيجه ميتوان گفت که اين جايگاه را کموبيش معدن و صنايع معدني به دست آورده است و اگر بدسليقگيها رخ نميداد و دستورالعملهاي فوري مشکلاتي را که در اين بخش براي صادرکنندگان ايجاد شده است بهوجود نميآورد، وضعيت بهتر بود. اگر مسائلي اعم از تحريم يا بدسليقگيها و بخشنامههاي داخلي که امروز شاهد هستيم، وجود نداشت، بايد بپذيريم که اين عدد ميتوانست خيلي بيشتر باشد.
اين بخشنامههاي فوري و بدسليقگيها براي چه رخ داده است؟
بايد بپذيريم بعضي از تصميماتي که گرفته ميشود که در برخي موارد به دليل حل مشکلات ارزي، گاهيوقتها براي قيمتگذاري و در پارهاي موارد به دليل برخورد سياسي با مسائل است، موجب ميشود بخشنامههايي داده شود که صادرکنندگان را دچار مشکل کند. اين مشکلي نيست که فقط در حوزه فولاد باشد؛ در بقيه حوزهها هم چنين مشکلي وجود دارد. به نظر من بايد بحث اولويت صادرات، جزء برنامههاي اصلي دولت قرار گيرد و اين سياست ميتواند مشکل را کمتر کند.
با توجه به اينکه آمريکا دو مرحله صنايع فلزي ايران را تحريم کرده است آيا اين تحريمها و تنگترشدن حلقه تحريم، باعث ميشود که ما مجبور شويم تخفيفهاي کلان به مشتريان صنايع فلزي بدهيم؟ چقدر اين مسئله روي حاشيه سود صنايع فلزي اثر ميگذارد؟
من خيلي اطلاعات ريزي در اين زمینه ندارم، چون الان مسئوليتي ندارم. ولي واقعيت اين است که اين تحريمها قيمت تمامشده ما را هم در واردات و هم صادرات افزايش ميدهد.
چقدر افزايش ميدهد؟
نميدانم. برآوردي ندارم.
براساس اخبار رسيده، بهرهبرداري از برخي معادن طلاي کشور بيش از حد مجاز و چندين برابر ظرفيت در حال انجام است. مسئول نظارت بر اين مسئله کدام مجموعه است؟
اطلاعي ندارم. در اين زمینه واقعا اطلاعاتم کم است.
مسئول بهرهبرداري از معادن کدام مجموعه است؟
مجموعه صنعت و معدن استان در اين زمینه مسئوليت دارد. براساس پروانه، ادارات استاني مکلف هستند همه توليدات حاصل از بهرهبرداري از معادن را نظارت کنند و اين مسئله جزء تکاليف وزارت صنعت و معدن استانهاست.
اگر تخلفي در اين حوزه انجام شود بايد برخورد کنند؟
حتما آنها پيگيري ميکنند و جزء تکاليفشان است که معدن يا اضافهبرداشت را جريمه کنند يا با توقف معدن و پيگيري عملکرد بهرهبردار جريمه عمده براي آن بگذارند.
بحث بر سر استراتژيهاي صنعتي ايران همواره يكي از محلهاي مهم مناقشات كارشناسي بوده است. بخشي از كارشناسان حوزه صنعت بر اين باورند که در ايران استراتژي صنعتي نداريم و سرمايهگذاريهاي انجامشده در بخش صنعت، بدون داشتن نقشه راه مناسب، صرفا منتهي به هدردادن منابع كشور شده است. نبود يك استراتژي مشخص سبب شده است كه در حوزههاي مشابه، بازيگران متعددي ورود كنند و مجوزهاي مختلفي براي يك حوزه فعاليت اقتصادي صادر شود. اين كارشناسان بر اين باورند تعدد واحدهاي اقتصادي و توزيع منابع مالي بين اين واحدها و از سوي ديگر اعمال تحريمها باعث شده است خطوط توليد مناسب در كشور راهاندازي نشود و اين مسئله منجر به هدررفت منابع، بهويژه صنايع معدني شود. آنها ميگويند كه در مرحله فراوري سنگهاي معدني، اغلب باطلهها عيار بالایی دارند و اين مسئله به مفهوم هدررفت منابع است؛ درحاليكه ميشد با استفاده از تكنولوژي روز دنيا و تخصيص مناسب منابع، خطوطي راهاندازي كرد كه كمتر منابع كشور را به هدر بدهد؛ اما مهدي کرباسيان، مديرعامل سابق ايميدرو، در گفتوگو با «شرق» نظر اين طيف فكري را قبول ندارد. او صحبت از نبود استراتژي صنعتي را
حاصل تفكر صفر و صدي ميداند و با اشاره به برخي آمارها، نظريه نبود برنامه در بخش صنعت را رد ميكند. البته او بر اين باور است كه استراتژي بلندمدت براي بخش صنعتي وجود ندارد و بايد در استراتژيهاي صنعتي خود تغييراتي ايجاد كنيم تا بتوانيم به نقطه مطلوب برسيم. به اعتقاد كرباسيان، فشار نمايندگان مجلس، در برخي موارد عامل ايجاد پروژههاي فولادي شده كه ظرفيت آنها پايين است. همچنين بدسليقگي مسئولان ردهبالاي كشور در اجراي برخي پروژهها، هشت طرح فولادي را در خراسان رضوي رقم زده كه در آن به شرايط محيطزيستي و پتانسيلهاي موجود منطقه توجه نشده است. به گفته معاون سابق وزير صمت، در برخي موارد استراتژيهاي صنعتي در بدهبستانهاي سياسي خدشهدار ميشوند كه نتيجه آن اجراي طرحهاي غيرضروري است. مشروح گفتوگو با مهدي كرباسيان، مديرعامل سابق ايميدرو و معاون وزير صمت، در ادامه ميآيد.
بسياري از کارشناسان بر اين باورند که در ايران استراتژي صنعتي نداريم و نبود يك استراتژي سبب شده است بدون برنامه مشخص، سرمايهگذاريهاي پراکندهاي در بخش صنعت و معدن انجام شود. اين شيوه سرمايهگذاري باعث شده است نتيجه مثبتي براي کشور به دست نيايد. در اين رابطه چه نظري داريد؟
اينکه بگوييم استراتژي نداريم، به نظر من حرف صفر و صدي است. اينطور نيست؛ بالاخره سالهاست صنعت در چارچوبي حرکت ميکند. يکي از استراتژيهايي که در اين سالها پيگيري شده، سياست جايگزيني واردات بوده است. واردات ما عدد بزرگي نسبت به صادرات غيرنفتي بود که در اين رابطه اولويت تأمين نيازهاي داخل در دستور کار قرار گرفته است. استراتژي دومي که پيگيري شده، اين است که بتوانيم توليد داخل را از نظر کيفي حمايت کنيم. اين استراتژي خوبي است. سومين هدف اين است که رفع نيازهاي مردم با اولويت کالاهايي باشد که نياز اساسي و روزمره جامعه است. اينها استراتژيهايي است که در اين سالها وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) پيگيري کرده است. ولي اگر منظور از سؤال اين است که استراتژي صنعتي کشور به صورت 20ساله يا 15ساله نوشته شده باشد و بر آن اساس حرکت بشود، چنين استراتژي که به اين نحو چکشکاري و مدون شده باشد، نداريم. بر اين اساس استراتژي نوشته نشده است تا معلوم شود بالاخره ما در دهه آينده به چه جهتي ميخواهيم برويم. در اين رابطه ميبينيد که در 40 سال گذشته، يعني بعد از پيروزي انقلاب، بر اساس استراتژي جايگزيني واردات، صنعت خودروي ما به سمتي
حرکت کرده است. اين مسئله موجب شده در اين مدت هنوز يک خودروي ملي درخور عرضه در صحنه بينالمللي نداشته باشيم. يا برخي از اقلامي که در کشور وجود دارد، با توجه به اينکه استراتژي جايگزين واردات پيگيري شده است، دچار مشکل شدهاند. مثلا برخي از اقلام ما از نظر استاندارد و کيفيت در حدي نيست که بهخوبي به خارج صادر شود. ولي بعضي از اقلامي که درحالحاضر داريم، تلاش ميکنند استراتژي جلوگيري از خامفروشي را پيگيري کرده و از اين عرصه خارج شوند. آنها دنبال حرکت به سمت توليد کالاهاي با ارزش افزوده بالاتر هستند. دراينباره پتروشيميها گامهايي را برداشتهاند. سياستي که پيگيري شد و در پتروشيمي تمرکز يافت، سبب شد بتوانيم گام بزرگی برداريم. درحالحاضر 50 درصد صادرات غيرنفتي ما اقلام پتروشيمي است؛ درحاليکه در 20 سال گذشته اقلام پتروشيمي صادر نميشد و نفت خام و... بيشتري صادر ميشد. در نتيجه وجود چنين سياستهايي، ميتوانيم بگوييم استراتژي در کشور وجود دارد؛ اما ميتوان چنين نتيجه گرفت که اين استراتژي کامل نيست. استراتژي يادشده بلندمدت نيست و شايد نياز باشد بخشي از استراتژي موجود تغيير کند؛ يعني استراتژي جايگزين واردات بايد
تغيير پيدا کرده و به سمت صادراتمحورشدن درصدي از توليدات داخلي برويم و الگويي مانند ترکيه را در پيش بگيريم؛ زيرا درحالحاضر اولويت اصلي اين کشور صادرات است. ترکيه بدون اينکه معدن يا نفت و گاز داشته باشد، ميبينيم که صادراتش چندين برابر کشور ماست.
به سياستهاي دولت ترکيه اشاره کرديد و گفتيد که بدون داشتن معدن استراتژيهايي را تدوين کرده که شرايط مطلوبي براي اقتصاد کشورش ايجاد شده است. ترکيه چه برنامهريزياي انجام داده است که به چنين جايگاهي رسيده و چرا ما نميتوانيم آن را انجام دهيم؟
به خاطر ميآورم که در سال 61 تا 64 که من معاون حملونقل وزارت راه بودم، جناب آقاي اوزال نخستوزير ترکيه و بعد رئيسجمهور اين کشور شد. سياستي که او در ترکيه آن موقع بنا گذاشت، اين بود که دولت ترکيه سياست صادراتمحوري را در پيش گرفت. بر اساس اين سياست گفتند برنامهريزي براي توليدات بايد بر اساس بهدستآوردن بازار اروپا و دنيا انجام شود. بديهي است در همان مقطع يکسري مخالف اين سياست بودند و گفتند که بايد توليدات ترکيه نياز داخلي را برطرف کند. در هر صورت اين سياست صادراتمحور جا افتاد و بعدا موجب شد که توليدات ترکيه حتي در حوزه فولاد در حالي که اين کشور نه سنگآهن دارد و نه گاز و زغالسنگ، با ديگر کشورها رقابت کند. ترکيه در حال حاضر، هم توليد و هم صادراتش در حوزه فولاد از ايران پيشي گرفته است. وضعيتش در بقيه محصولات هم همين است. بالاخره اين سياست بلندمدتي بود که دولت ترکيه در پيش گرفت و موجب شد كه در حال حاضر توليدات ترکيه که در حقيقت محور اصلياش صادرات است، وضعيت مناسبي داشته باشد. به دليل همين سياست، محصولات ترکيه ميتواند در بازار اروپا، آمريکا و آسيا رقابت کند و حتي در آسياي ميانه که توليدات ما نتوانسته
است حضور يابد، بازار به دست آورد. ترکيه بازار اين منطقه را گرفته است. حضور ترکيه در اين بازارها يکي به دليل اين است که کالاهاي ترکيه از نظر کيفيت بهتر از کالاي ايراني است و از سوي ديگر از نظر قيمت تمامشده هم وضعيت بهتري دارد.
چرا کيفيت کالاهاي آنها بهتر است؟
به دليل سياستهايي که ذکر کردم، چنين شرايطي براي ترکيه رقم خورده است.
شما در صحبتهاي خود اشاره کرديد که ايران استراتژي صنعتي دارد. اگر استراتژي صنعتي داريم، چطور صنعتي مثل فولاد ايران با مشکل مکانيابي مواجه است؟ با توجه به سابقه حضور شما در ايميدرو، اطلاع داريد که خيلي از صنايع فولادي ما مشکل تأمين ماده اوليه و حتي آب دارند. اگر استراتژي داريم، چطور سرمايهگذاريهاي مشكلدار در كشور انجام شده است؟
من نگفتم استراتژي بلندمدت داريم. در بعضي جاها متأسفانه به دليل ديدگاههاي سياسي برخي تصميمات گرفته ميشود. نبود استراتژي را به معناي اينکه هيچ برنامهاي نيست، قبول ندارم اما استراتژي مدون بلندمدت براي کل صنايع به گونهاي که همديگر را تکميل کند، نديديم. به همين دليل تدوين چنين استراتژياي ضروري است. البته خوشبختانه اين استراتژي تدوين و سياستهاي آن ابلاغ شده است اما برخي تصميمات خلقالساعه موجب ميشود كه برنامهها به درستي اجرا نشود. برخي اتفاقات در بخش صنعت نشان ميدهد که به استراتژيها به خوبي عمل نميشود. صادراتمحوري بايد بهطور جدي در دستور کار بخش صنعت قرار گيرد. ولي به هر صورت به نظر ميرسد که اين جزء وظايف دولت است که با کمک مجلس و بهويژه اتاقهاي بازرگاني، صنعت، معدن و کشاورزي اين استراتژيها را تدوين و تبيين كند و به تصويب برساند.
به تصميمات خلقالساعه اشاره کرديد. قبلا که در ايميدرو حضور داشتيد به اجراي هشت طرح فولادي در استان خشک خراسان رضوي اشاره کرديد. معتقد بوديد که اين طرحها هم جزء همين تصميمات بوده است و گفتيد اگر بخواهيد راجع به اين طرحها بنويسيد، قادر به نوشتن يک کتاب هستيد. چه عاملي باعث شد اين تعداد طرح فولادي در خراسان كمآب اجرائي شود؟
اين يکي از مواردي است که سياست درستي نبود و دلايل آن را عرض ميکنم. الان در دنيا در چند سال گذشته سياست توليد کارخانجات فولادي به سمت بزرگمقياس رفته است. يعني کارخانههاي با ظرفيت پنج ميليون تن به بالا احداث ميشود. حتي در چين، به ايجاد کارخانههايي با ظرفيت 15 تا 20 ميليون تن فکر ميکنند و پروژههاي جديدشان به اين سمت رفته است. در کشور ما پروژههاي متعددي هست که ظرفيت آن زير يک ميليون تن ديده شده است. اين پروژهها در نقاط مختلف کشور بر اساس فشار مسئولان سياسي و نمايندگان مجلس ايجاد شده يا مثل هشت طرح فولادي خراسان به دليل بدسليقگي مسئولان ردهبالاي کشور اجرائي شده است. به همين دليل شما ميبينيد كه وقتي اين تصميم گرفته ميشود، بحث محيط زيست، آب، حملونقل و... آن ديده نميشود. همچنين بحث نقطه مصرف يا مکان مصرف يعني محل مصرف محصولات هم مورد توجه قرار نميگيرد. بنابراين به همين دليل قيمت تمامشده و موارد ديگر در چنين واحدهايي افزايش مييابد. بنابراين بايد بگوييم که اگر استراتژي باشد و بر اين اساس بر اجراي آن توسط وزارت صمت اصرار کنند و يک همدلي بين مجلس و دولت باشد، قطعا آن استراتژي ميتواند منافع ملي را
بهتر تأمين کند.
درباره بدسليقگي در هشت طرح فولادي بيشتر توضيح ميدهيد؟ چه بدسليقگياي باعث شد اين طرح تصويب شود؟
منافعي که در اين طرح ديده ميشود، منافع کوتاهمدت است. بعضي وقتها نماينده يا مسئولان محلي بنا بر اينکه فکر ميکنند بايد مشکل اشتغال حل شود و با احداث چنين پروژههايي اين مشکلات حل ميشود، پيشنهاداتي ميدهند و بعد به شيوههاي مختلف متوسل ميشوند تا دولت اين طرح را اجرا کند. مثلا فشاري به وزير مربوطه و دولت ميآورند. بعضا در بدهبستانهاي سياسي تصميمگيريهايي ميشود که موجب خدشهدارشدن استراتژي کلان صنعتي کشور ميشود.
زنجيره توليد در صنايع فلزي ايران به نظر شما کامل شده است؟
نه اين زنجيره کامل نشده است. البته شرايط با گذشته خيلي فرق کرده است. شما ميدانيد يک زماني در سال 92، اين زنجيره عدم توازن جدي داشت. درحالحاضر در پايان سال 98، ميبينيم که ما از 21 ميليون تن ظرفيت توليد سال 92 در پايان امسال يعني سال 98، به 38 ميليون تن رسيديم و صادرات ما که عدد بالايي نبود، امسال فقط در فولاد و بقيه اقلام، چندين برابر شده است و داريم به حدود 10 ميليون و 11 ميليون تن ميرسيم. اين آمارها نشاندهنده تلاشي است که در اين حوزه انجام شده است تا زنجيره تکميل شود و پروژههاي نيمهتمام به پايان برسد ولي بايد بپذيريم که براي استفاده از اين ظرفيت و استفاده از پتانسيل کشور شامل گاز ارزان و معدن سنگآهن، بايد به سمت برنامه بلندمدت براي اين حوزه برويم. خوشبختانه در برنامه 1404 صادرات 55 ميليون تن فولاد ديده شده است. بايد بگوييم که قطعا به اين هدف خواهيم رسيد.
به نظر شما در چه بخشهايي بايد زنجيره صنايع فلزي کامل شود و در چه بخشهايي ايراد داريم؟
اولين نکته مهم اين است که در حوزه اکتشاف بايد سرمايهگذاري خوبي انجام شود. مخصوصا در معادن عميق و عمقي نياز به کار بيشتر داريم، چون ما در کشور خود فقط حداکثر تا عمق 300 متري کار اکتشافي انجام دادهايم. بنابراين بايد به سمت اکتشاف معادن عمقي برويم تا به معادن بيشتر برسيم. ما مطمئنيم که با مطالعه بيشتر در اعماق، سنگآهن بيشتري کشف خواهد شد و معادن ديگري خواهيم داشت. در حوزه پاييندست هم بايد به سمت فلزات با ارزشافزوده بالا برويم و فقط به صادرات شمش و «اسلب» و «بيلت» بسنده نکنيم و به سمت فلزات گرانبهاتر مثل اسفنج سفيد، فلزاتي که «ايپيآي» بالا داشته باشند و در حوزه نفت و گاز و فلزات با ارزشافزوده بالاتر حرکت کنيم.
اين بحث مطرح است که در بخش معدني ايران به دليل اينکه نتوانستهايم از تکنولوژي روز دنيا استفاده کنيم، هدررفت منابع زياد است. اين مسئله صحت دارد؟
در مقطع فعلي، به هر صورت بايد بپذيريم که چون ما گاز ارزان داريم و خوشبختانه سنگآهن در داخل کشور به ميزان کافي وجود دارد، گاهي اوقات در استفاده از تکنولوژي و بهرهبرداري از آن، قيمت تمامشده خيلي لحاظ نميشود. بنابراین در برخي کارخانههاي ما اصولی که در واحدهاي مشابه آن رعایت شده و مثلا نيروي انساني تا نصف يا يکسوم کارخانههای ماست يا تجهيزاتي به کار برده شده است که صرفهجويي بيشتري صورت بگيرد و به همين دليل قيمت تمامشده پايينتر است، رعايت نشده است اما در کل ميتوان گفت حوزه فولاد جزء حوزههاي موفق بوده و هست.
يعني در حوزه فولاد توانستهايم از تکنولوژي روز استفاده کنيم؟
ميشود گفت که در حوزه فولاد تا سطح توليد ورق و شمش تکنولوژي روز است و بيشتر از تکنولوژيهاي اروپايي استفاده شده است.
در بقيه صنايع فلزي و معدني وضعيت چگونه است؟ در اين صنايع هم از تجهيزات روز استفاده شده است؟
در اين حوزهها يک مقدار بايد بپذيريم که فناوري و تکنولوژي روز، بهسرعت تغيير ميکند. با توجه به تحريم و سختي جابهجايي پول و کمبود بودجه و سرمايه، در اين بخش محدوديتهايي هست که بايد انشاءالله برطرف شود.
در اين بخشها خيلي از تکنولوژي روز دنيا عقب هستيم يا اينکه با کمي سرمايهگذاري ميتوانيم به جايگاه مطلوب برسيم؟
درحالحاضر با توجه به اينکه 11 ميليون تن صادرات فولاد داريم، بايد بگوييم که خيلي عقب نيستيم ولي توجه به اين حوزه باید بيشتر شود.
صنايع فلزي ايران در سالهاي اخير خيلي شاهد بحران کارگري بوده است ولي شما ميگوييد اين صنايع خيلي هم اوضاعشان بد نيست. پس دليل اين بحرانهاي کارگري چه بوده است؟
خوشبختانه اگر بخواهيد صنايع فلزي را در مقايسه با بقيه صنايع ببينید، شايد کمترين مشکل را در حوزه صنايع فولاد، معدن و اينها داريم. البته اين بهصورت نسبي است. بالاخره وقتي مشکلات اشتغال وجود دارد، اين حوزه را هم درگير ميکند اما نسبت به بقيه حوزهها ميتوان گفت مشکلات اين بخش خيلي کمتر است.
به نظر ميرسد بخشهايي از مشکلات صنايع به خاطر خصوصيسازيها بوده است. مثلا آلومينيوم المهدي و چند شرکت ديگر به اين دليل درگير مشكلات کارگري شدهاند.
آنها موارد استثنائي خاص است که ربطي به اشتغال و... ندارد. اين موارد ناشي از تصميمگيريهاي نابجا و غيرکارشناسي بوده است. دولت اينها را ابتدا کمکم و يکييکي اصلاح ميکند اما بايد بپذيريم که بعضي از اين واگذاريها مشکل داشت و مشکلاتش نهايتا بخش کارگري را هم درگير کرد. خوشبختانه درحالحاضر دخالت کردند و کموبيش دارند اين مسائل را برطرف ميکنند.
برخي کارشناسان ميگويند که واگذاريها در قالب خصوصيسازي باعث شده است که زنجيره صنايع فلزي ايران متلاشي و دچار مشکل شود. هر تکه از زنجيره صنايع فلزي به مجموعه يا نهادي واگذار شده و در مجموع اين سياست باعث شده است سياستگذاري و تصميمسازيهاي واحد، منسجم و مناسبي در اين حوزه انجام نشود. در اين رابطه چه نظري داريد؟
مشکلي که شما ميگوييد اساسا مشکل جدي کشور است. اينکه واگذاريها و فروشها به سمت خصولتيها رفت و در نتيجه صنايع از حوزه تمرکز در سياستگذاري خارج شد. معمولا خصولتيها هم چون وابسته به صندوقهاي بازنشستگي هستند يا مربوط به سرمايهگذاري بانکها و نهادها هستند، برخي برنامهها درست اجرا نشد. اين واگذاريها موجب شده است که هرکس با سليقه خود براي توسعه صنايع سرمايهگذاري کرده و توليد را به سمتي که ميخواهد هدايت کند. متوليان اين بخشها بعضی وقتها دستورالعملهاي دولت و مقررات را کامل رعايت نميکنند؛ بنابراین به همين دليل مشکلاتي براي صنايع ايجاد شده است ولي ما در حوزه فولاد از سال 92 به بعد تلاش کرديم که با مشارکت وزارت صمت و ايميدرو، اين هماهنگي را بين صنايع ايجاد کنيم و تا حدي که ميتوانم بگويم در اين حوزه مشکل کمتر شده است.
براساس برنامهريزي انجامشده قرار بود درآمدهاي حاصل از صادرات صنايع فلزي ايران جايگزين درآمد نفتي شود. با توجه به حجمي که درآمدهاي اين حوزه در سبد صادرات غيرنفتي ايران داشت، فکر ميشد که بعد از تحريمهاي نفتي، ما ميتوانيم با صنايع فلزي مشکلات خود را حل کنيم اما تحريمهاي آمريکا صنايع فلزي ايران را هم هدف قرار داد. به نظر شما به اين ترتيب ما ميتوانيم صادرات محصولات فلزي را جايگزين درآمد نفتي کنيم؟
شاید این جمله را که درآمد معدني بيايد جايگزين درآمد نفت و گاز شود، به اين نحو نپسندم ولي اين موضوع را که درآمدهاي معدني بتواند درآمدهاي ارزي کشور را بيشتر کند و در توسعه کشور اثر وسيع داشته باشد و بتواند در اقتصاد مؤثر باشد، قبول دارم و اين هدف تا حدي محقق شده است. ميدانيم که بزرگترين واردات ما در سالهای 91 و 90 خود فولاد بوده است؛ درصورتيکه درحالحاضر صادرات معدن و صنايع معدني ما بالاي 22 درصد از صادرات نفتي کشور را شامل ميشود و در حوزه فولاد ما نزديک به پنج ميليارد دلار صادرات داريم. در نتيجه ميتوان گفت که اين جايگاه را کموبيش معدن و صنايع معدني به دست آورده است و اگر بدسليقگيها رخ نميداد و دستورالعملهاي فوري مشکلاتي را که در اين بخش براي صادرکنندگان ايجاد شده است بهوجود نميآورد، وضعيت بهتر بود. اگر مسائلي اعم از تحريم يا بدسليقگيها و بخشنامههاي داخلي که امروز شاهد هستيم، وجود نداشت، بايد بپذيريم که اين عدد ميتوانست خيلي بيشتر باشد.
اين بخشنامههاي فوري و بدسليقگيها براي چه رخ داده است؟
بايد بپذيريم بعضي از تصميماتي که گرفته ميشود که در برخي موارد به دليل حل مشکلات ارزي، گاهيوقتها براي قيمتگذاري و در پارهاي موارد به دليل برخورد سياسي با مسائل است، موجب ميشود بخشنامههايي داده شود که صادرکنندگان را دچار مشکل کند. اين مشکلي نيست که فقط در حوزه فولاد باشد؛ در بقيه حوزهها هم چنين مشکلي وجود دارد. به نظر من بايد بحث اولويت صادرات، جزء برنامههاي اصلي دولت قرار گيرد و اين سياست ميتواند مشکل را کمتر کند.
با توجه به اينکه آمريکا دو مرحله صنايع فلزي ايران را تحريم کرده است آيا اين تحريمها و تنگترشدن حلقه تحريم، باعث ميشود که ما مجبور شويم تخفيفهاي کلان به مشتريان صنايع فلزي بدهيم؟ چقدر اين مسئله روي حاشيه سود صنايع فلزي اثر ميگذارد؟
من خيلي اطلاعات ريزي در اين زمینه ندارم، چون الان مسئوليتي ندارم. ولي واقعيت اين است که اين تحريمها قيمت تمامشده ما را هم در واردات و هم صادرات افزايش ميدهد.
چقدر افزايش ميدهد؟
نميدانم. برآوردي ندارم.
براساس اخبار رسيده، بهرهبرداري از برخي معادن طلاي کشور بيش از حد مجاز و چندين برابر ظرفيت در حال انجام است. مسئول نظارت بر اين مسئله کدام مجموعه است؟
اطلاعي ندارم. در اين زمینه واقعا اطلاعاتم کم است.
مسئول بهرهبرداري از معادن کدام مجموعه است؟
مجموعه صنعت و معدن استان در اين زمینه مسئوليت دارد. براساس پروانه، ادارات استاني مکلف هستند همه توليدات حاصل از بهرهبرداري از معادن را نظارت کنند و اين مسئله جزء تکاليف وزارت صنعت و معدن استانهاست.
اگر تخلفي در اين حوزه انجام شود بايد برخورد کنند؟
حتما آنها پيگيري ميکنند و جزء تکاليفشان است که معدن يا اضافهبرداشت را جريمه کنند يا با توقف معدن و پيگيري عملکرد بهرهبردار جريمه عمده براي آن بگذارند.