این گونهگونی سرمایه و سود است
جلالالدین کزازی-استاد دانشگاه
جهان ما جهانی است که در سرشت و ساختار گونهگون است و رنگارنگ. به راستی هیچ پدیدهای و هیچ آفریدهای را در این جهان نمیتوان یافت که همتایی داشته باشد، یکسره همانند با آن. حتی کودکانی که دوگانهاند یا توأمان از یک تخمک برآمدهاند هم یکسره با یکدیگر همسان نیستند پس نمیتوان این جهان را آنچنان دگرگون کرد که از گونهگونی و رنگارنگی به دور بماند، جهانی بشود یکسان، و یکنواخت. از سوی دیگر ارزش این جهان، جهان پیکرینه، جهانی که ما در آن میزییم در همین ویژگی است زیرا این ویژگی واضح و خاستگاهی شده است برای تلاش، برای تکاپوی، برای جنبش، برای آنکه ما آن را زندگی بنامیم. در گیتی، جایی که رنگارنگی و گونهگونی در آن نیست، در پی آن زندگی نیست، تنها گورستان است. حتی در گورستان هم گونهگونی دیده میشود. پس باید این گونهگونی و رنگارنگی را ارج نهاد و گرامی داشت و از آن بهره برد.
نمونهای بیاورم؛ جهانی که یکسره سپید است یا یکسره سیاه یا یکسره سرخ یا یکسره زرد، جهانی است که زیستگاه آدمی نمیتواند بود. این جهان، جهانی است که به گورستان خواهد ماند و مایه رنج و آزار و اندوه و دلافسردگی خواهد شد و سخنی دیگر، گونهگونی سرمایه است و سود است و زیان و آسیب و آنچه مایه رنج و آزار آدمی است، میتواند شد.
انسان خردمند دلآزار، به دور از خوشاندیشی، کوتاهنگری، تیرهدلی، رنگارنگی و گونهگونی را در جهان گرامی خواهد داشت، خواهد کوشید که از آن بهره ببرد: بهرهای بهینه. اگر ما بتوانیم از این سرمایه و نیروی شگرف که به ما ارزانی داشته شده است بهره ببریم، بیگمان جهانی شگفت و شاداب خواهد شد، ما آدمیان در آن با بهروزی و آسایشی افزونتر خواهیم زیست.
جهان ما جهانی است که در سرشت و ساختار گونهگون است و رنگارنگ. به راستی هیچ پدیدهای و هیچ آفریدهای را در این جهان نمیتوان یافت که همتایی داشته باشد، یکسره همانند با آن. حتی کودکانی که دوگانهاند یا توأمان از یک تخمک برآمدهاند هم یکسره با یکدیگر همسان نیستند پس نمیتوان این جهان را آنچنان دگرگون کرد که از گونهگونی و رنگارنگی به دور بماند، جهانی بشود یکسان، و یکنواخت. از سوی دیگر ارزش این جهان، جهان پیکرینه، جهانی که ما در آن میزییم در همین ویژگی است زیرا این ویژگی واضح و خاستگاهی شده است برای تلاش، برای تکاپوی، برای جنبش، برای آنکه ما آن را زندگی بنامیم. در گیتی، جایی که رنگارنگی و گونهگونی در آن نیست، در پی آن زندگی نیست، تنها گورستان است. حتی در گورستان هم گونهگونی دیده میشود. پس باید این گونهگونی و رنگارنگی را ارج نهاد و گرامی داشت و از آن بهره برد.
نمونهای بیاورم؛ جهانی که یکسره سپید است یا یکسره سیاه یا یکسره سرخ یا یکسره زرد، جهانی است که زیستگاه آدمی نمیتواند بود. این جهان، جهانی است که به گورستان خواهد ماند و مایه رنج و آزار و اندوه و دلافسردگی خواهد شد و سخنی دیگر، گونهگونی سرمایه است و سود است و زیان و آسیب و آنچه مایه رنج و آزار آدمی است، میتواند شد.
انسان خردمند دلآزار، به دور از خوشاندیشی، کوتاهنگری، تیرهدلی، رنگارنگی و گونهگونی را در جهان گرامی خواهد داشت، خواهد کوشید که از آن بهره ببرد: بهرهای بهینه. اگر ما بتوانیم از این سرمایه و نیروی شگرف که به ما ارزانی داشته شده است بهره ببریم، بیگمان جهانی شگفت و شاداب خواهد شد، ما آدمیان در آن با بهروزی و آسایشی افزونتر خواهیم زیست.