روزنامهنگار و شبهروزنامهنگار
پژمان موسوی
جامعه ایرانی این روزها درگیر مسائل مختلفی است؛ مسائل ریز و درشتی که هر کدام جامعه هدفِ مشخصی دارند و طبعا بخشی از مردم را درگیر خود میکنند. اما یک مسئله همهگیر است: فقدان مرجعیت رسانهای رسانههای رسمی؛ مسئلهای بهظاهر تخصصی که برخلاف تصور عموم، نه فقط اهالی رسانه که همه افراد جامعه را درگیر خود و به صورتی پنهان، همه لایههای جامعه را متأثر کرده است. اما مرجعیت رسانهای چیست و خطری که این روزها مرجعیت رسانهای رسانههای رسمی را تهدید میکند، کدام است؟ معنای ساده این مسئله این است که این روزها مرجعیت رسانهای از رسانههای رسمی و حرفهای به رسانههای غیررسمی و عموما غیرحرفهای تغییر کرده است. علت هم مشخص است: کمرنگشدن فعالیتهای حرفهای رسانههای مکتوب در کنار افزایش تعداد شبکههای اجتماعی و کانالهای بیشناسنامه یا کانالهایی که یک یا دو نفر آنها را اداره میكنند، سپهر رسانهای ایران را دچار تغییر و تحولی معنادار کرده است؛ تحولاتی که از مسائل کلان سیاسی تا مسائل کوچک بهظاهر بیاهمیت را دربر گرفته و میرود ذائقه مردم را با تغییر و تحولی اساسی روبهرو کند. در بروز این مسئله دو عامل بیش از همه نقشی تعیینکننده داشته است: عملکرد صداوسیما و ظهور بهاصطلاح خبرنگارانی در فضای مجازی که همهچیز هستند جز خبرنگار و به همه چیز تعهد دارند جز به کار حرفهای و رسانهای؛ این خبربیارها و روزنامهنویسها، جز به حاشیه به هیچ کار دیگری تعهد ندارند و اساسا هم به دنبال واقعیت و کنکاش در درستی یا نادرستی اخبار و اطلاعات منتشرشده در رسانههای خود نیستند و فقط به «جنجال» میاندیشند. برای این افراد و رسانهها، آبروی افراد و اعتبار حرفه، در درجه آخر اهمیت قرار دارد و از آنجا که در این حوزه، کمترین آموزش حرفهای هم ندیده و با الفبای آن هم آشنا نیستند، این کار را در بدترین شکل ممکن انجام میدهند و نتیجه هم همانی میشود که نباید: اعتبار روزنامهنگاری حرفهای زیر سؤال میرود و جامعه ایرانی اعتماد خود را به کل جامعه روزنامهنگاران ایرانی از دست میدهد. ازدسترفتن «اعتماد» هم یک دلیل بیشتر ندارد: کسی که «اعتبار» ندارد و «حرفهای» کار نمیکند، اساسا چیزی به نام «تعهد» ندارد. همین فقدان «تعهد» هم هست که سبب تمایز فعالان فضای مجازی با روزنامهنگاران حرفهای است. «تعهد»، اعتبار روزنامهنگاری است و کار حرفهای در حوزه رسانه، بیوجود آن، اساسا یک چیز خیلی بزرگ کم دارد؛ خیلی هم پیچیده نیست این کلمه چهار حرفی؛ هر روزنامهنگاری در قبال مخاطبانش یکسری تعهدات دارد، تعهد دارد جز حقیقت را نگوید، تعهد دارد دروغ نگوید و با اعتبار افراد بازی نکند، تعهد دارد کار حرفهای کند و به روزنامهنگاری نه به عنوان حرفهای صرفا برای گذران امور که به صورت حرفهای تماما مسئولیتآور و در خدمت جامعه نگاه کند، تعهد دارد «شنیدهها» را به عنوان «خبر» منتشر نکند و با آنها موجسواری نکند، تعهد دارد افکار و اندیشههایش را در کار حرفهای دخیل نکند و بر اساس آن کینهورزی نکند، تعهد دارد جز برای «آزادی» نکوشد و بالاخره هم اینکه تعهد دارد به همه لوازم این حرفه «متعهد» باشد و مگر جز تعهد و اخلاق است حرفهای که هویت و خاستگاهش را اخلاق حرفهای شکل داده است و خمیرمایه آن را حقیقتجویی؟
در این شرایط، جدیترین پرسش محل بحث، ریشههای بحران بیاخلاقی در برخی رسانهها و چگونگی کمرنگکردن آن است؛ اینکه در واقع اعتبار روزنامهنگار و خبرنگار به چیست و چگونه میتوان خبرنگاران حتی آنانی که بهظاهر کار خبرنگاری میکنند اما نزد مردم به «خبرنگار» تعریف میشوند را به «تعهد»، متعهد کرد؟ تبعات بیاعتبارکردن روزنامهنگاری در ایران چیست و چگونه میتوان راه روزنامهنگاری حرفهای و متعهد را از راه «شبهروزنامهنگاری» جدا کرد؟ در آسیبشناسی این پدیده کدام علتها مقدم هستند و کدام علتها معلول آن مقدمات؟ روزنامهنگاران چگونه میتوانند در واقع به اصول کار حرفهای متعهد بمانند؟ اینها و سؤالاتی از این دست، بهانه خوبی برای تفکر است؛ برای اندیشیدن به راههای برونرفت از وضعیت فعلی روزنامهنگاری ایران. وضعیتی که فقط یک خط نازک بین روزنامهنگاران رسمی و حرفهای با فعالانی است که فعالیت رسانهای دارند اما به هیچیک از اصول روزنامهنگاری پایبند نیستند. بیایید به این «تفاوت» فکر کنیم.
جامعه ایرانی این روزها درگیر مسائل مختلفی است؛ مسائل ریز و درشتی که هر کدام جامعه هدفِ مشخصی دارند و طبعا بخشی از مردم را درگیر خود میکنند. اما یک مسئله همهگیر است: فقدان مرجعیت رسانهای رسانههای رسمی؛ مسئلهای بهظاهر تخصصی که برخلاف تصور عموم، نه فقط اهالی رسانه که همه افراد جامعه را درگیر خود و به صورتی پنهان، همه لایههای جامعه را متأثر کرده است. اما مرجعیت رسانهای چیست و خطری که این روزها مرجعیت رسانهای رسانههای رسمی را تهدید میکند، کدام است؟ معنای ساده این مسئله این است که این روزها مرجعیت رسانهای از رسانههای رسمی و حرفهای به رسانههای غیررسمی و عموما غیرحرفهای تغییر کرده است. علت هم مشخص است: کمرنگشدن فعالیتهای حرفهای رسانههای مکتوب در کنار افزایش تعداد شبکههای اجتماعی و کانالهای بیشناسنامه یا کانالهایی که یک یا دو نفر آنها را اداره میكنند، سپهر رسانهای ایران را دچار تغییر و تحولی معنادار کرده است؛ تحولاتی که از مسائل کلان سیاسی تا مسائل کوچک بهظاهر بیاهمیت را دربر گرفته و میرود ذائقه مردم را با تغییر و تحولی اساسی روبهرو کند. در بروز این مسئله دو عامل بیش از همه نقشی تعیینکننده داشته است: عملکرد صداوسیما و ظهور بهاصطلاح خبرنگارانی در فضای مجازی که همهچیز هستند جز خبرنگار و به همه چیز تعهد دارند جز به کار حرفهای و رسانهای؛ این خبربیارها و روزنامهنویسها، جز به حاشیه به هیچ کار دیگری تعهد ندارند و اساسا هم به دنبال واقعیت و کنکاش در درستی یا نادرستی اخبار و اطلاعات منتشرشده در رسانههای خود نیستند و فقط به «جنجال» میاندیشند. برای این افراد و رسانهها، آبروی افراد و اعتبار حرفه، در درجه آخر اهمیت قرار دارد و از آنجا که در این حوزه، کمترین آموزش حرفهای هم ندیده و با الفبای آن هم آشنا نیستند، این کار را در بدترین شکل ممکن انجام میدهند و نتیجه هم همانی میشود که نباید: اعتبار روزنامهنگاری حرفهای زیر سؤال میرود و جامعه ایرانی اعتماد خود را به کل جامعه روزنامهنگاران ایرانی از دست میدهد. ازدسترفتن «اعتماد» هم یک دلیل بیشتر ندارد: کسی که «اعتبار» ندارد و «حرفهای» کار نمیکند، اساسا چیزی به نام «تعهد» ندارد. همین فقدان «تعهد» هم هست که سبب تمایز فعالان فضای مجازی با روزنامهنگاران حرفهای است. «تعهد»، اعتبار روزنامهنگاری است و کار حرفهای در حوزه رسانه، بیوجود آن، اساسا یک چیز خیلی بزرگ کم دارد؛ خیلی هم پیچیده نیست این کلمه چهار حرفی؛ هر روزنامهنگاری در قبال مخاطبانش یکسری تعهدات دارد، تعهد دارد جز حقیقت را نگوید، تعهد دارد دروغ نگوید و با اعتبار افراد بازی نکند، تعهد دارد کار حرفهای کند و به روزنامهنگاری نه به عنوان حرفهای صرفا برای گذران امور که به صورت حرفهای تماما مسئولیتآور و در خدمت جامعه نگاه کند، تعهد دارد «شنیدهها» را به عنوان «خبر» منتشر نکند و با آنها موجسواری نکند، تعهد دارد افکار و اندیشههایش را در کار حرفهای دخیل نکند و بر اساس آن کینهورزی نکند، تعهد دارد جز برای «آزادی» نکوشد و بالاخره هم اینکه تعهد دارد به همه لوازم این حرفه «متعهد» باشد و مگر جز تعهد و اخلاق است حرفهای که هویت و خاستگاهش را اخلاق حرفهای شکل داده است و خمیرمایه آن را حقیقتجویی؟
در این شرایط، جدیترین پرسش محل بحث، ریشههای بحران بیاخلاقی در برخی رسانهها و چگونگی کمرنگکردن آن است؛ اینکه در واقع اعتبار روزنامهنگار و خبرنگار به چیست و چگونه میتوان خبرنگاران حتی آنانی که بهظاهر کار خبرنگاری میکنند اما نزد مردم به «خبرنگار» تعریف میشوند را به «تعهد»، متعهد کرد؟ تبعات بیاعتبارکردن روزنامهنگاری در ایران چیست و چگونه میتوان راه روزنامهنگاری حرفهای و متعهد را از راه «شبهروزنامهنگاری» جدا کرد؟ در آسیبشناسی این پدیده کدام علتها مقدم هستند و کدام علتها معلول آن مقدمات؟ روزنامهنگاران چگونه میتوانند در واقع به اصول کار حرفهای متعهد بمانند؟ اینها و سؤالاتی از این دست، بهانه خوبی برای تفکر است؛ برای اندیشیدن به راههای برونرفت از وضعیت فعلی روزنامهنگاری ایران. وضعیتی که فقط یک خط نازک بین روزنامهنگاران رسمی و حرفهای با فعالانی است که فعالیت رسانهای دارند اما به هیچیک از اصول روزنامهنگاری پایبند نیستند. بیایید به این «تفاوت» فکر کنیم.