پدر و مادر مرا ببينيد!
مهرنوش محمدي. کارشناسي ارشد روانشناسي
دوره نوجواني، دوره گذر از کودکي است. مرحلهاي حساس که تغييرات ظاهري و دروني با هم همراه ميشوند و رشد جسماني آهنگي سريع دارد، همچنين تکامل احساسات، روابط اجتماعي و منطقي نيز حرکتي تند و رو به جلو دارند. نوجوان تا قبل از اين مرحله کودک بوده و از حال به بعد شامل تکامل احساسات و روابط اجتماعي و منطقي خواهد بود. نوجواني، بلوغ و جواني دوران حساس زندگي هر فرد است. بيشک سلامت روان و جسمي نوجوان در اين مقطع اساس موفقيت و تجربيات زيباي نوجوان در مقاطع بعدي زندگي خواهد بود. يکي از مواردي که به سلامت روان نوجوان کمک ميکند، دادن استقلال کافي و بجا به نوجوان است. البته مسئله مستقلشدن در زندگي افراد در هر مقطعي مهم است. اگر در کودکي نيز بررسي کنيم؛ وقتي کودک خودش غذا بخورد و او را آزاد بگذاريم، باعث رشد نورونهاي مغزي او شده و سبب رشد و پرورش مغز وي ميشود. هنگامي که از او بخواهيم خود لباسهايش را بپوشد به رشد و استقلال او کمک کردهايم. ولي مسئله اين است؛ چه سني بايد به نوجوان استقلال داد. اگر زودهنگام به نوجوان استقلال دهيم، باعث افسردگي و پرخاشگري وي ميشود. اگر استقلالي که در 18سالگي بايد به نوجوان داده شود در
15سالگي به او داده شود باعث عدم درک وي از موقعيت شده و برايش مشکل ايجاد ميشود. اگر ديرهنگام نيز به نوجوان استقلال دهيم باز هم آسيبزاست؛ مثال نوجواني که ميگويد پدر و مادرم با من همانند کودک رفتار ميکنند و در نتيجه از والدين خود حرفشنوي ندارد. او اجازه مستقلشدن و توانايي تصميمگيري ندارد و کماکان وابسته به خانواده خود است البته بايد ميان دلبستگي و وابستگي هم تفاوت قائل شد. دلبستگي لازم ولي وابستگي زنجيره معيوب است و مانع رشد و پيشرفت فرد ميشود. درضمن ذکر اين نکته لازم است که در تصميمگيريهاي مهم بايد به او کمک و فرزند خود را راهنمايي كرد تا از تجربيات بزرگترها استفاده کند. يکي از موارد دادن استقلال به نوجوان اين است که از وي نظرخواهي کنيم. مثلا قصد خريد اتومبيل داريم؛ از نوجوان خود نظرخواهي كنيم كه کدام اتومبيل بهتر است؟ اگر نوجوان را نبينيم و از او نظرخواهي نکنيم، به او بگوييم تو هنوز کودک هستي و اين موارد به تو مربوط نميشود به هر طريقي ميخواهد به ما بفهماند كه مرا ببينيد و به ما ثابت کند كه بزرگ شده است؛ ولو با انجام کار خلاف يا با انجامدادن رفتار مثبت فراتر از سن خود؛ توجه والدين را به خود
جلب کند. نوجوان ميگويد پدر و مادر مرا ببينيد. پس بايد حسابشده و سنجيده با او رفتار كرد و رفتاري درخور سنش با او داشت. پدران امروز از نوجوانان خود انتظار اطاعت بدون چون و چرا دارند و هميشه شکايت ميکنند که ما در جواني چنين و چنان بوديم! ولي نوجوان امروزي کورکورانه مطيع و فرمانبردار نيست و از «بکن و نکن»ها خسته است. هيچ پدر و مادري علاقهمند نيست با نوجوانش «بگومگو» داشته باشد، ولي متأسفانه گاهي، ناچار به اين کار ميشود. نقش والدين، مربيان و اولياي امور اين است كه نکات حائز اهميت در برخورد با نوجوان بايد از طرف آنها مورد توجه قرار گيرد تا او بتواند دوران بحراني بلوغ را به سلامت پشت سر بگذارد.
دوره نوجواني، دوره گذر از کودکي است. مرحلهاي حساس که تغييرات ظاهري و دروني با هم همراه ميشوند و رشد جسماني آهنگي سريع دارد، همچنين تکامل احساسات، روابط اجتماعي و منطقي نيز حرکتي تند و رو به جلو دارند. نوجوان تا قبل از اين مرحله کودک بوده و از حال به بعد شامل تکامل احساسات و روابط اجتماعي و منطقي خواهد بود. نوجواني، بلوغ و جواني دوران حساس زندگي هر فرد است. بيشک سلامت روان و جسمي نوجوان در اين مقطع اساس موفقيت و تجربيات زيباي نوجوان در مقاطع بعدي زندگي خواهد بود. يکي از مواردي که به سلامت روان نوجوان کمک ميکند، دادن استقلال کافي و بجا به نوجوان است. البته مسئله مستقلشدن در زندگي افراد در هر مقطعي مهم است. اگر در کودکي نيز بررسي کنيم؛ وقتي کودک خودش غذا بخورد و او را آزاد بگذاريم، باعث رشد نورونهاي مغزي او شده و سبب رشد و پرورش مغز وي ميشود. هنگامي که از او بخواهيم خود لباسهايش را بپوشد به رشد و استقلال او کمک کردهايم. ولي مسئله اين است؛ چه سني بايد به نوجوان استقلال داد. اگر زودهنگام به نوجوان استقلال دهيم، باعث افسردگي و پرخاشگري وي ميشود. اگر استقلالي که در 18سالگي بايد به نوجوان داده شود در
15سالگي به او داده شود باعث عدم درک وي از موقعيت شده و برايش مشکل ايجاد ميشود. اگر ديرهنگام نيز به نوجوان استقلال دهيم باز هم آسيبزاست؛ مثال نوجواني که ميگويد پدر و مادرم با من همانند کودک رفتار ميکنند و در نتيجه از والدين خود حرفشنوي ندارد. او اجازه مستقلشدن و توانايي تصميمگيري ندارد و کماکان وابسته به خانواده خود است البته بايد ميان دلبستگي و وابستگي هم تفاوت قائل شد. دلبستگي لازم ولي وابستگي زنجيره معيوب است و مانع رشد و پيشرفت فرد ميشود. درضمن ذکر اين نکته لازم است که در تصميمگيريهاي مهم بايد به او کمک و فرزند خود را راهنمايي كرد تا از تجربيات بزرگترها استفاده کند. يکي از موارد دادن استقلال به نوجوان اين است که از وي نظرخواهي کنيم. مثلا قصد خريد اتومبيل داريم؛ از نوجوان خود نظرخواهي كنيم كه کدام اتومبيل بهتر است؟ اگر نوجوان را نبينيم و از او نظرخواهي نکنيم، به او بگوييم تو هنوز کودک هستي و اين موارد به تو مربوط نميشود به هر طريقي ميخواهد به ما بفهماند كه مرا ببينيد و به ما ثابت کند كه بزرگ شده است؛ ولو با انجام کار خلاف يا با انجامدادن رفتار مثبت فراتر از سن خود؛ توجه والدين را به خود
جلب کند. نوجوان ميگويد پدر و مادر مرا ببينيد. پس بايد حسابشده و سنجيده با او رفتار كرد و رفتاري درخور سنش با او داشت. پدران امروز از نوجوانان خود انتظار اطاعت بدون چون و چرا دارند و هميشه شکايت ميکنند که ما در جواني چنين و چنان بوديم! ولي نوجوان امروزي کورکورانه مطيع و فرمانبردار نيست و از «بکن و نکن»ها خسته است. هيچ پدر و مادري علاقهمند نيست با نوجوانش «بگومگو» داشته باشد، ولي متأسفانه گاهي، ناچار به اين کار ميشود. نقش والدين، مربيان و اولياي امور اين است كه نکات حائز اهميت در برخورد با نوجوان بايد از طرف آنها مورد توجه قرار گيرد تا او بتواند دوران بحراني بلوغ را به سلامت پشت سر بگذارد.