به بهانه گفتوگوی رئیس دولتهای نهم و دهم با ایندیپندنت فارسی
فوت كوزهگري احمدینژاد
مهرشاد ایمانی : محمود احمدینژاد در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی میگوید كه «اگر من مسئولیتی برعهده داشتم، راهِ كار را بلد بودم بهگونهای که هیچ ملتی آسیب نبیند، ملت ایران هم به حقوق خود برسد و صلح و امنیت در جهان مستقر شود». او این سخنان را درباره موضوع مذاكره با آمریكا میزند و به شیوه تكراری خود میخندد و با آن لحن همیشگیاش میگوید كه «من گفتم كه راههایی بلدم که راههایی بلد بودم که انجام دهم، اما اینها فوت کوزهگری است، نمیتوانم به شما بگویم». او در بخش دیگری از این گفتوگو لباس یك نظریهپرداز را بر تن میكند و با منشور، خود و نزدیكانش به نام «نهضت به سوی بهار» را مبنای مدیریت جهان معرفی میكند: «با این منشور همهجا را میشود سنجید نهفقط ایران که تمام دنیا. این به آن معنی نیست که این منشور کامل است و تمام حقایقی که باید بحث بشود در آن آمده است، اما اصول ثابتی را مطرح کرده که فارغ از نژاد و جغرافیا و رنگ و حتی مذهب میتواند مبنای تعامل بین انسانها، اداره کشورها و مدیریت جهان قرار بگیرد». احمدینژاد پا را فراتر از این میگذارد و در ادامه یك آزادیخواه میشود: «بحث آزادی
مهمترین بحث انسان در طول تاریخ بوده است. اصلا انسان منهای آزادی مفهومی ندارد. بحث ما فراتر از بحثهای جزئی است. مشکل آزادی، تاریخی است. امروز تمام دنیا با آن درگیرند و من نمیتوانم جایی را معرفی کنم که آزادی به معنای حقیقی کلمه در آنجا مستقر باشد. در همه کشورهای دنیا مشکلاتی درباره آزادی وجود دارد و در ایران هم. باید مفهوم آزادی را بگذاریم وسط و یکبار دیگر تعریف کنیم و همه به آن متعهد شویم». در آخر رئیس دولتهای نهم و دهم نگران وضعیت رئیس دولت اصلاحات میشود و در پاسخ به پرسشی درباره شرایط محصوران و ممنوعالتصویری سیدمحمد خاتمی میگوید كه «من با کل زندانها مخالفم. باید کاری کنیم که مناسبات به شکل دیگری تنظیم شوند». اما چند نكته درباره اظهارات اخیر محمود احمدینژاد به ذهن میرسد كه ذكرش خالی از لطف نیست:
1. احمدینژاد در حالی ادعا میكند كه اگر بهجای حسن روحانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل بود، هیچ ملتی آسیب نمیدید و ملت ایران به حق خود میرسیدند كه دیری از روزگاری كه او با شیوه دیپلماسی خاص خود تحریمها را كاغذپاره مینامید، نمیگذرد. شاید حتی نزدیكترین یارانش هم فراموش نكردهاند كه او در موضعگیریهای بینالمللی چه سخنان پرهزینهای را مطرح میكرد و باعث گرفتاریهای بیشماری برای كشور و ملت ایران میشد. از سوی دیگر با یك قیاس تطبیقی ساده میان آخرین سفر احمدینژاد و آخرین سفر روحانی به نیویورک میتوان دریافت كه دولت احمدینژاد در چه انزوای شدیدی قرار داشت و دولت روحانی چقدر دارای مقبولیت بینالمللی است. این سخن به معنای تأیید تمام سیاستهای خارجی دولت روحانی نیست، اما بیتردید دیدار با سران كشورهایی مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا و انگلستان نسبت به دیدار با مقامات سریلانکا، پاكستان، الجزایر و بولیوی وجه بانفوذتری از ایران را نشان میدهد. حال با چنین قیاس سادهای میتوان دریافت كه فوت كوزهگری احمدینژاد در سیاست خارجی جز انزوا نیست. البته شنیدن چنین سخنانی از سوی احمدینژاد دستكم برای ایرانیان امر
عجیبی نیست، زیرا احمدینژاد معمولا بدون معیار دقیق علمی سخن میگوید و هیچ ارجاع مشخصی در صحبتهایش نمیتوان مشاهده كرد.
2. او و همراهانش چندی است كه از یك منشور اخلاقمحور رونمایی كردهاند كه بعد از انتشار آن منشور شخص احمدینژاد به صورت زنجیرهای به گفتوگوهایی با رسانههای داخلی و خارجی پرداخت تا شاید بتواند آن را تبیین كند. شاید خود او نیز متوجه شده باشد كه این منشور به چه میزانی با بیتوجهی عمومی روبهرو شد؛ بهنحویكه جز خودش و چند نفر از همفكران قدیمیاش حرفی از منشور نهضت به سوی بهار زده نشده است و شاید همین سطور باعث شناختهشدن آن منشور شود! با چنین اوصافی او در گفتوگو با ایندیپندنت میگوید كه منشورش میتواند مبنای تعامل انسانها، اداره کشورها و مدیریت جهان باشد. این تفكر موضوع جدیدی نیست و احمدینژاد از روزهای نخست مسئولیتش در دولت نهم شعار مدیریت جهانی را مطرح كرد، در صورتی كه به گواه تمام معیارهای سیاسی و اقتصادی از پس مدیریت دولتش نیز برنیامد. از سوی دیگر مشخص نیست احمدینژاد صلاحیت نصیحتگری مردم ایران و حتی جهان را از كجا اقتباس كرده است؟
3. نكته مهم دیگر گفتوگوی اخیر او طرح بحث آزادی است. احمدینژاد در شرایطی از آزادی انسانها در تمام جهان سخن میگوید كه تمام فعالان سیاسی و حتی عموم مردم از یاد نبردهاند كه در دو دوره ریاستجمهوری او بیشترین توقیف مطبوعات اتفاق میافتاد. احمدینژاد سعی میكند مانند یك ناظر مصلح سخن بگوید كه البته چنین حالتی بد نیست، اما نه برای كسی كه خود هشت سال سكان اداره مملكت را در دست داشته است؛ بنابراین سخن از مفهوم مقدس آزادی از لسان محمود احمدینژاد شبیه به یك فكاهی است.
4. محمود احمدینژاد در پایان از ممنوعالتصویری و حصر انتقاد میكند. فارغ از ورود به دو بحث مذكور تنها میتوان گفت كه باید به ایشان یادآوری كرد كه تمام این اتفاقات در دوران ریاستجمهوری خودش به وقوع پیوست و حتی اكنون كه او میتواند به راحتی با تمام نشریات داخلی و خارجی گفتوگو كند، رئیس دولت اصلاحات برای دیدارهای معمولی خود با محدودیت روبهروست.
5. جدای از تمام سخنان شعارزده و بیاساس محمود احمدینژاد، صرف تكرار چنین گفتوگوهایی نكته مهمی را تداعی میكند. احمدینژاد میداند كه دیگر نه در میان سیاسیون و نه در میان مردم جایگاه و پایگاهی ندارد؛ ازاینرو تقلا میكند كه همچنان دیده شود. به معنای دیگر بخش اعظم عدالتخواهی احمدینژاد محصول میل به دیدهشدن است. او به خوبی میداند كه اگر مانند سابق كنشهای پوپولیستی خود را ادامه ندهد، به دلیل فقدان سابقه روشن و قضاوت تاریخی مردم یا مطلقا به چهرهای تاریك در ذهن جامعه تبدیل میشود یا آنكه در بهترین حالت در موج فراموشی مردم بلعیده میشود.
6. در آخر نفس بعضی از اقدامات اخیر احمدینژاد محل بحث است؛ برای مثال مشخص نیست كه او به چه دلیل با ایندیپندنت فارسی که گفته میشود وابستگیهای مالی و مدیریتی به سعودیها دارد، گفتوگو میكند؟ یا آنكه معلوم نیست علت گفتوگوی چندوقت پیش او با یك خبرنگار اسرائیلی و با رسانه آمریكایی «دِنیشن» چیست؟ از سوی دیگر، اینكه او میتواند دست به تندترین اقدامات، از جمله توهین به مقامات رسمی در حركت نمادین بستنشینی در حرم حضرت شاهعبدالعظیم حسنی بزند یا زنبیلبهدست پشت در دادگاه دوستانش حاضر شود و تندترین سخنان را در معابر عمومی و با صدای بلند علیه مقامات قضائی اظهار كند و از سوی هیچ محكمهای مورد بازخواست قرار نگیرد، محل تأمل است.
مهرشاد ایمانی : محمود احمدینژاد در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی میگوید كه «اگر من مسئولیتی برعهده داشتم، راهِ كار را بلد بودم بهگونهای که هیچ ملتی آسیب نبیند، ملت ایران هم به حقوق خود برسد و صلح و امنیت در جهان مستقر شود». او این سخنان را درباره موضوع مذاكره با آمریكا میزند و به شیوه تكراری خود میخندد و با آن لحن همیشگیاش میگوید كه «من گفتم كه راههایی بلدم که راههایی بلد بودم که انجام دهم، اما اینها فوت کوزهگری است، نمیتوانم به شما بگویم». او در بخش دیگری از این گفتوگو لباس یك نظریهپرداز را بر تن میكند و با منشور، خود و نزدیكانش به نام «نهضت به سوی بهار» را مبنای مدیریت جهان معرفی میكند: «با این منشور همهجا را میشود سنجید نهفقط ایران که تمام دنیا. این به آن معنی نیست که این منشور کامل است و تمام حقایقی که باید بحث بشود در آن آمده است، اما اصول ثابتی را مطرح کرده که فارغ از نژاد و جغرافیا و رنگ و حتی مذهب میتواند مبنای تعامل بین انسانها، اداره کشورها و مدیریت جهان قرار بگیرد». احمدینژاد پا را فراتر از این میگذارد و در ادامه یك آزادیخواه میشود: «بحث آزادی
مهمترین بحث انسان در طول تاریخ بوده است. اصلا انسان منهای آزادی مفهومی ندارد. بحث ما فراتر از بحثهای جزئی است. مشکل آزادی، تاریخی است. امروز تمام دنیا با آن درگیرند و من نمیتوانم جایی را معرفی کنم که آزادی به معنای حقیقی کلمه در آنجا مستقر باشد. در همه کشورهای دنیا مشکلاتی درباره آزادی وجود دارد و در ایران هم. باید مفهوم آزادی را بگذاریم وسط و یکبار دیگر تعریف کنیم و همه به آن متعهد شویم». در آخر رئیس دولتهای نهم و دهم نگران وضعیت رئیس دولت اصلاحات میشود و در پاسخ به پرسشی درباره شرایط محصوران و ممنوعالتصویری سیدمحمد خاتمی میگوید كه «من با کل زندانها مخالفم. باید کاری کنیم که مناسبات به شکل دیگری تنظیم شوند». اما چند نكته درباره اظهارات اخیر محمود احمدینژاد به ذهن میرسد كه ذكرش خالی از لطف نیست:
1. احمدینژاد در حالی ادعا میكند كه اگر بهجای حسن روحانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل بود، هیچ ملتی آسیب نمیدید و ملت ایران به حق خود میرسیدند كه دیری از روزگاری كه او با شیوه دیپلماسی خاص خود تحریمها را كاغذپاره مینامید، نمیگذرد. شاید حتی نزدیكترین یارانش هم فراموش نكردهاند كه او در موضعگیریهای بینالمللی چه سخنان پرهزینهای را مطرح میكرد و باعث گرفتاریهای بیشماری برای كشور و ملت ایران میشد. از سوی دیگر با یك قیاس تطبیقی ساده میان آخرین سفر احمدینژاد و آخرین سفر روحانی به نیویورک میتوان دریافت كه دولت احمدینژاد در چه انزوای شدیدی قرار داشت و دولت روحانی چقدر دارای مقبولیت بینالمللی است. این سخن به معنای تأیید تمام سیاستهای خارجی دولت روحانی نیست، اما بیتردید دیدار با سران كشورهایی مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا و انگلستان نسبت به دیدار با مقامات سریلانکا، پاكستان، الجزایر و بولیوی وجه بانفوذتری از ایران را نشان میدهد. حال با چنین قیاس سادهای میتوان دریافت كه فوت كوزهگری احمدینژاد در سیاست خارجی جز انزوا نیست. البته شنیدن چنین سخنانی از سوی احمدینژاد دستكم برای ایرانیان امر
عجیبی نیست، زیرا احمدینژاد معمولا بدون معیار دقیق علمی سخن میگوید و هیچ ارجاع مشخصی در صحبتهایش نمیتوان مشاهده كرد.
2. او و همراهانش چندی است كه از یك منشور اخلاقمحور رونمایی كردهاند كه بعد از انتشار آن منشور شخص احمدینژاد به صورت زنجیرهای به گفتوگوهایی با رسانههای داخلی و خارجی پرداخت تا شاید بتواند آن را تبیین كند. شاید خود او نیز متوجه شده باشد كه این منشور به چه میزانی با بیتوجهی عمومی روبهرو شد؛ بهنحویكه جز خودش و چند نفر از همفكران قدیمیاش حرفی از منشور نهضت به سوی بهار زده نشده است و شاید همین سطور باعث شناختهشدن آن منشور شود! با چنین اوصافی او در گفتوگو با ایندیپندنت میگوید كه منشورش میتواند مبنای تعامل انسانها، اداره کشورها و مدیریت جهان باشد. این تفكر موضوع جدیدی نیست و احمدینژاد از روزهای نخست مسئولیتش در دولت نهم شعار مدیریت جهانی را مطرح كرد، در صورتی كه به گواه تمام معیارهای سیاسی و اقتصادی از پس مدیریت دولتش نیز برنیامد. از سوی دیگر مشخص نیست احمدینژاد صلاحیت نصیحتگری مردم ایران و حتی جهان را از كجا اقتباس كرده است؟
3. نكته مهم دیگر گفتوگوی اخیر او طرح بحث آزادی است. احمدینژاد در شرایطی از آزادی انسانها در تمام جهان سخن میگوید كه تمام فعالان سیاسی و حتی عموم مردم از یاد نبردهاند كه در دو دوره ریاستجمهوری او بیشترین توقیف مطبوعات اتفاق میافتاد. احمدینژاد سعی میكند مانند یك ناظر مصلح سخن بگوید كه البته چنین حالتی بد نیست، اما نه برای كسی كه خود هشت سال سكان اداره مملكت را در دست داشته است؛ بنابراین سخن از مفهوم مقدس آزادی از لسان محمود احمدینژاد شبیه به یك فكاهی است.
4. محمود احمدینژاد در پایان از ممنوعالتصویری و حصر انتقاد میكند. فارغ از ورود به دو بحث مذكور تنها میتوان گفت كه باید به ایشان یادآوری كرد كه تمام این اتفاقات در دوران ریاستجمهوری خودش به وقوع پیوست و حتی اكنون كه او میتواند به راحتی با تمام نشریات داخلی و خارجی گفتوگو كند، رئیس دولت اصلاحات برای دیدارهای معمولی خود با محدودیت روبهروست.
5. جدای از تمام سخنان شعارزده و بیاساس محمود احمدینژاد، صرف تكرار چنین گفتوگوهایی نكته مهمی را تداعی میكند. احمدینژاد میداند كه دیگر نه در میان سیاسیون و نه در میان مردم جایگاه و پایگاهی ندارد؛ ازاینرو تقلا میكند كه همچنان دیده شود. به معنای دیگر بخش اعظم عدالتخواهی احمدینژاد محصول میل به دیدهشدن است. او به خوبی میداند كه اگر مانند سابق كنشهای پوپولیستی خود را ادامه ندهد، به دلیل فقدان سابقه روشن و قضاوت تاریخی مردم یا مطلقا به چهرهای تاریك در ذهن جامعه تبدیل میشود یا آنكه در بهترین حالت در موج فراموشی مردم بلعیده میشود.
6. در آخر نفس بعضی از اقدامات اخیر احمدینژاد محل بحث است؛ برای مثال مشخص نیست كه او به چه دلیل با ایندیپندنت فارسی که گفته میشود وابستگیهای مالی و مدیریتی به سعودیها دارد، گفتوگو میكند؟ یا آنكه معلوم نیست علت گفتوگوی چندوقت پیش او با یك خبرنگار اسرائیلی و با رسانه آمریكایی «دِنیشن» چیست؟ از سوی دیگر، اینكه او میتواند دست به تندترین اقدامات، از جمله توهین به مقامات رسمی در حركت نمادین بستنشینی در حرم حضرت شاهعبدالعظیم حسنی بزند یا زنبیلبهدست پشت در دادگاه دوستانش حاضر شود و تندترین سخنان را در معابر عمومی و با صدای بلند علیه مقامات قضائی اظهار كند و از سوی هیچ محكمهای مورد بازخواست قرار نگیرد، محل تأمل است.