بازخوانی سخنرانی هاشمیرفسنجانی پس از پذیرش قطعنامه 598
امام بهدنبال صلح است
آیتالله هاشمیرفسنجانی بعد از پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 در جمع فرماندهان سپاه ضمن تبیین تفاوت یک انقلابی مسلمان با دیگر انقلابیون جهان گفت: «انقلابیگری کلهشقی متحجرانه نیست، تحولپذیری منطقی است، انسان انقلابی مقتدر است اما جمود ندارد، تعصب ندارد. وقتی حق را تشخیص داد - حتی خلاف نظرش- در مقابل حق خاضع است و میپذیرد این بهترین مصداق انقلابیگری است که امروز امام ما آن را به منصه ظهور رساندند».
پرسشهای بعد از جنگ
به گزارش «پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمیرفسنجانی»، اکبر هاشمیرفسنجانی در سال 67 و پس از پذیرش قطعنامه گفت: «از اینکه چنین فرصتی پیدا شد که در این مقطع حساس و پر سؤال و تردید که شرایط خاص بر اذهان خیلیها به وجود آورده با فرماندهان معظم سپاه صحبت کنم، خدای را سپاسگزارم و متشکریم از شما که این برنامه را تنظیم کردید. نیاز بود در یک چنین اجتماعی مسائل را ما مطرح کنیم که مستقیما با خود شما حرف بزنیم و مردم ما و همه افراد نیروهای مسلح و بسیج چند میلیونی این مسائل را بشنوند. حرفهای امروز من بسیار صریح و واضح است. دور از سبکهای دیپلماسی و سیاستمآبانه. مسائلی الان در ذهن خیلیها مخصوصا نیروهای مسلح وجود دارد که باید پاسخ داده شود و من امروز آمدهام پاسخگوی آنها باشم.
اولین مسئله این است که الان ما در کجا هستیم؟ چه وضعی داریم؟ در جنگیم؟ در صلحیم؟ آینده چطور میشود؟ وضع جامعه به کجا میرود؟ این سؤالات در ابعاد سیاست خارجی و اقتصادی سایر بخشها هم هست که من در این جلسه این قسمتها را صحبت نمیکنم، بیشتر بخشهای نظامی را حرف میزنم». او ادامه داد: «سؤال بعدی، سؤال نیروهای مسلح است، بهخصوص سپاه و ارتش که وضع ما چگونه است؟ آینده چگونه است؟ ادغام اگر هست چطور است؟ و اگر نیست چطور است؟ بسیج هم همین سؤال را دارد؟ طبعا دنیا هم این سؤال را دارد؛ یعنی چشمان دنیا هم متوجه ماست که بینند ما چه کار میکنیم که اگر جنگ تمام شود با نیروهای مسلح که در جنگ بودند چه خواهیم کرد؟ سؤال دیگری که مطرح است درمورد کسانی است که در جنگ سرمایهگذاری کردند. آنهایی که در جنگ آسیب دیدند. آنهایی که عمر و جوانی خود را در جنگ گذاشتند و از حرفه و شغل و تحصیل و زندگی به معنای کلی آن عقب ماندند. آنها چه خواهند کرد در جامعه؟ تا اندازهای که میشود در این سخنرانی حرف بزنیم، این مسائل را توضیح بدهیم، درمورد اولین مسئله که ما الان کجا هستیم و اوضاع جنگ و صلح چگونه است، قدری توضیح لازم دارد.
انقلاب یعنی تحولپذیری
هاشمیرفسنجانی درباره علل تصمیم امام مبنی بر پذیرش قطعنامه و پایان جنگ اظهار کرد: «اولین مطلبی را که میخواهم بگویم تابهحال جایی گفته نشده است؛ بلکه نکته برعکسش تابهحال در دنیا به شکلی مورد تفسیر مفسران جهانی قرار گرفته است. این تصمیمی که امروز جمهوری اسلامی با رهبری عظیمالشأن خود حضرت امام گرفت آن هم ناگهانی و آنی و شوکآور؛ یعنی بهصورت شوکدهنده جنگ را قطع کردند.
این یک نکته عجیبی در دنیا تلقی شده، کار عجیب تلقی شده و همه ناظران را متعجب کرده و آنها هیچ انتظارش را نداشتند و تفسیرهای تاریخی این را نمیپذیرفت. نکتهای که من میخواهم بگویم در همین تصمیم ناگهانی نهفته است و درس بزرگی است؛ آموزهای بسیار بزرگ از امام.
یکی از ویژگیهای انسان انقلابی بهمعنای واقعی این است که برعکس اینکه گفته شده اصلا کلمه انقلاب از قلب باب انفعال است؛ بهمعنای تحولپذیری، دقیقا یعنی این انقلابی یعنی انسانی که آماده پذیرش تحولات منطقی است، روحیه جمود و تعصب ندارد، وقتی که یک مسئلهای را حق تشخیص داد، حتی خلاف نظرش در مقابل حق خاضع است و میپذیرد».
تفاوت انقلابیگری با کلهشقی
این بهترین مصداق انقلابی است یعنی تحول و جابهجاشدن و وقتی که باب انفعال میرود یعنی قبول تحول، یعنی پذیرش تحول. همهکس نمیتواند بهمعنای کامل کلمه انقلابی باشند تعصبها و تحجرها و رودربایستیها، حالاتی که انسان دارد که ما حالا یک حرفی زدیم و دیگر از حرفمان برنمیگردیم، اینها مانع حقپذیری است و این چیزی است که در قرآن مذموم است، ارتجاع این است، معنایش میشود تعصب کور، معنایش میشود حقناپذیری که عین ناحقی است و این حالت انقلابیگری نیست. انسان سالم با فطرت سالم این است که در هر شرایطی اقدامی و راهی و مسئلهای را حق و مطابق مصلحت تشخیص داد، رودربایستی با کسی نداشته باشد، با خدا و خود، با جامعه و همرزمانش صمیمی و صاف و صادق باشد. آنهایی که کلهشقی را با انقلابیبودن اشتباه میگیرند، آنها اشتباه میکنند. آنها که فکر میکنند با کلهشقی و یکدندگی باید هر حرفی را زدیم تا قیامت پای آن بایستیم، آنها که در عین مشاهده حق میگویند نباید از حرف خود بازگردیم؛ اینها نهتنها انقلابی نیستند که عین مظاهر ارتجاع و تعصب جاهلی هستند.
انسان سالم این است که وقتی تشخیص داد الان باید یک موضع جدید انتخاب کند و این موضع را حق تشخیص داد، بتواند تصمیم بگیرد، این خیلی مهم است».
تصمیم مهم امام
هاشمی در واکنش به تفسیرهایی که درباره تصمیم مهم امام ارائه میشد، گفت: «این روزها تفسیرهایی در دنیا شد. بعضی از ناظرهای جهانی گفتند این برای اولینبار در تاریخ انقلابهای معاصر است که رهبری از شعار خود برگردد. خیلی حرف زدند، گفتند در زمان مائو چنین چیزی نشد، در زمان هوشیمینه نشد و فلان فلان. اسامی دیگر را بردند در انقلابیهای دیگر دنیا و گفتند این تنها امام خمینی است که برای اولینبار شعار خودشان را درباره جنگ یکدفعه و در یک حرکت ناگهانی عوض کردند. آنها تفسیرشان این بود این یک نوع ضعف است، ولی این دقیقا نقطه قوت انقلاب است، این سلامت رهبری است و سلامت جامعه است؛ هر دو بیشک. این موضوع مشکلی بود برای جامعهای که هشت سال یک نوع شعار داد و یکدفعه رهبرش بیاید و بگوید شما شعارتان را عوض کنید. این تغییر نظر امام بیسابقه است، مفسران نمونهاش را در تاریخ شاید نتوانند پیدا کنند، ولی این اوج انقلابیگری است و باید روی این نکته کارکرد، باید روی این نکته تحلیل داد. این اعتمادبهنفس لازم دارد که رهبری بتواند در یک مقطعی چنین حساس تصمیمی بگیرد و مهمتر از این نکته نفوذ رهبری باید اینقدر نیرومند باشد که همانهایی
که دستشان روی ماشه تفنگ بود و قلبشان مملو از خشم دشمن، همه وجودشان به آنها دستور میدهد که شلیک کنند، ندای رهبرشان را پاسخ مثبت داده و دستشان را از روی ماشه تفنگ بردارند و از جبهه پیغام بدهند که ما هرچه را شما بگویید حق میدانیم و تسلیمیم. این حالت استثنائی است و فقط در شرایط انقلاب اسلامی قابل تحقق است. الان ما در چه وضعی هستیم. آنچه امام تصمیم گرفتند ما دنبال صلحیم، واقعا این را ما بهعنوان یک تاکتیک مطرح نکردیم».
صلحطلبی امام
او در ادامه از صلحطلببودن امام گفت: «مسئله جدی است؛ یعنی واقعا هم امام به دنبال صلح هستند و هم ما. برخی دلایل آن را شما میدانید، بعضیها را هم نمیدانید و هنوز هم نمیتوانیم همه چیز را بگوییم؛ چراکه یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست، در زمان خودش گفته خواهد شد». هاشمی در پایان این سخنرانی با ترسیم وضعیت سیاسی ایران و عراق اظهار کرد: «وضع ما برخلاف صدام بعد از پذیرش قطعنامه کاملا روشن است؛ مردم عراق از او خواهند پرسید که چرا جنگ را آغاز کردی و مردم ما همه میدانند که ما در مقابل تحمیل جنگ فقط دفاع میکردیم. البته ما یک شعاری انتخاب کردیم در طول جنگ برای سقوط حزب بعث عراق که تا حالا به آن نرسیدیم، البته بعضی چیزها هست که امروز نمیتوان گفت، ولی آینده نشان خواهد که مصلحت پذیرش قطعنامه آیا ما را به این حق خواهد رساند یا خیر؟».
آیتالله هاشمیرفسنجانی بعد از پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 در جمع فرماندهان سپاه ضمن تبیین تفاوت یک انقلابی مسلمان با دیگر انقلابیون جهان گفت: «انقلابیگری کلهشقی متحجرانه نیست، تحولپذیری منطقی است، انسان انقلابی مقتدر است اما جمود ندارد، تعصب ندارد. وقتی حق را تشخیص داد - حتی خلاف نظرش- در مقابل حق خاضع است و میپذیرد این بهترین مصداق انقلابیگری است که امروز امام ما آن را به منصه ظهور رساندند».
پرسشهای بعد از جنگ
به گزارش «پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمیرفسنجانی»، اکبر هاشمیرفسنجانی در سال 67 و پس از پذیرش قطعنامه گفت: «از اینکه چنین فرصتی پیدا شد که در این مقطع حساس و پر سؤال و تردید که شرایط خاص بر اذهان خیلیها به وجود آورده با فرماندهان معظم سپاه صحبت کنم، خدای را سپاسگزارم و متشکریم از شما که این برنامه را تنظیم کردید. نیاز بود در یک چنین اجتماعی مسائل را ما مطرح کنیم که مستقیما با خود شما حرف بزنیم و مردم ما و همه افراد نیروهای مسلح و بسیج چند میلیونی این مسائل را بشنوند. حرفهای امروز من بسیار صریح و واضح است. دور از سبکهای دیپلماسی و سیاستمآبانه. مسائلی الان در ذهن خیلیها مخصوصا نیروهای مسلح وجود دارد که باید پاسخ داده شود و من امروز آمدهام پاسخگوی آنها باشم.
اولین مسئله این است که الان ما در کجا هستیم؟ چه وضعی داریم؟ در جنگیم؟ در صلحیم؟ آینده چطور میشود؟ وضع جامعه به کجا میرود؟ این سؤالات در ابعاد سیاست خارجی و اقتصادی سایر بخشها هم هست که من در این جلسه این قسمتها را صحبت نمیکنم، بیشتر بخشهای نظامی را حرف میزنم». او ادامه داد: «سؤال بعدی، سؤال نیروهای مسلح است، بهخصوص سپاه و ارتش که وضع ما چگونه است؟ آینده چگونه است؟ ادغام اگر هست چطور است؟ و اگر نیست چطور است؟ بسیج هم همین سؤال را دارد؟ طبعا دنیا هم این سؤال را دارد؛ یعنی چشمان دنیا هم متوجه ماست که بینند ما چه کار میکنیم که اگر جنگ تمام شود با نیروهای مسلح که در جنگ بودند چه خواهیم کرد؟ سؤال دیگری که مطرح است درمورد کسانی است که در جنگ سرمایهگذاری کردند. آنهایی که در جنگ آسیب دیدند. آنهایی که عمر و جوانی خود را در جنگ گذاشتند و از حرفه و شغل و تحصیل و زندگی به معنای کلی آن عقب ماندند. آنها چه خواهند کرد در جامعه؟ تا اندازهای که میشود در این سخنرانی حرف بزنیم، این مسائل را توضیح بدهیم، درمورد اولین مسئله که ما الان کجا هستیم و اوضاع جنگ و صلح چگونه است، قدری توضیح لازم دارد.
انقلاب یعنی تحولپذیری
هاشمیرفسنجانی درباره علل تصمیم امام مبنی بر پذیرش قطعنامه و پایان جنگ اظهار کرد: «اولین مطلبی را که میخواهم بگویم تابهحال جایی گفته نشده است؛ بلکه نکته برعکسش تابهحال در دنیا به شکلی مورد تفسیر مفسران جهانی قرار گرفته است. این تصمیمی که امروز جمهوری اسلامی با رهبری عظیمالشأن خود حضرت امام گرفت آن هم ناگهانی و آنی و شوکآور؛ یعنی بهصورت شوکدهنده جنگ را قطع کردند.
این یک نکته عجیبی در دنیا تلقی شده، کار عجیب تلقی شده و همه ناظران را متعجب کرده و آنها هیچ انتظارش را نداشتند و تفسیرهای تاریخی این را نمیپذیرفت. نکتهای که من میخواهم بگویم در همین تصمیم ناگهانی نهفته است و درس بزرگی است؛ آموزهای بسیار بزرگ از امام.
یکی از ویژگیهای انسان انقلابی بهمعنای واقعی این است که برعکس اینکه گفته شده اصلا کلمه انقلاب از قلب باب انفعال است؛ بهمعنای تحولپذیری، دقیقا یعنی این انقلابی یعنی انسانی که آماده پذیرش تحولات منطقی است، روحیه جمود و تعصب ندارد، وقتی که یک مسئلهای را حق تشخیص داد، حتی خلاف نظرش در مقابل حق خاضع است و میپذیرد».
تفاوت انقلابیگری با کلهشقی
این بهترین مصداق انقلابی است یعنی تحول و جابهجاشدن و وقتی که باب انفعال میرود یعنی قبول تحول، یعنی پذیرش تحول. همهکس نمیتواند بهمعنای کامل کلمه انقلابی باشند تعصبها و تحجرها و رودربایستیها، حالاتی که انسان دارد که ما حالا یک حرفی زدیم و دیگر از حرفمان برنمیگردیم، اینها مانع حقپذیری است و این چیزی است که در قرآن مذموم است، ارتجاع این است، معنایش میشود تعصب کور، معنایش میشود حقناپذیری که عین ناحقی است و این حالت انقلابیگری نیست. انسان سالم با فطرت سالم این است که در هر شرایطی اقدامی و راهی و مسئلهای را حق و مطابق مصلحت تشخیص داد، رودربایستی با کسی نداشته باشد، با خدا و خود، با جامعه و همرزمانش صمیمی و صاف و صادق باشد. آنهایی که کلهشقی را با انقلابیبودن اشتباه میگیرند، آنها اشتباه میکنند. آنها که فکر میکنند با کلهشقی و یکدندگی باید هر حرفی را زدیم تا قیامت پای آن بایستیم، آنها که در عین مشاهده حق میگویند نباید از حرف خود بازگردیم؛ اینها نهتنها انقلابی نیستند که عین مظاهر ارتجاع و تعصب جاهلی هستند.
انسان سالم این است که وقتی تشخیص داد الان باید یک موضع جدید انتخاب کند و این موضع را حق تشخیص داد، بتواند تصمیم بگیرد، این خیلی مهم است».
تصمیم مهم امام
هاشمی در واکنش به تفسیرهایی که درباره تصمیم مهم امام ارائه میشد، گفت: «این روزها تفسیرهایی در دنیا شد. بعضی از ناظرهای جهانی گفتند این برای اولینبار در تاریخ انقلابهای معاصر است که رهبری از شعار خود برگردد. خیلی حرف زدند، گفتند در زمان مائو چنین چیزی نشد، در زمان هوشیمینه نشد و فلان فلان. اسامی دیگر را بردند در انقلابیهای دیگر دنیا و گفتند این تنها امام خمینی است که برای اولینبار شعار خودشان را درباره جنگ یکدفعه و در یک حرکت ناگهانی عوض کردند. آنها تفسیرشان این بود این یک نوع ضعف است، ولی این دقیقا نقطه قوت انقلاب است، این سلامت رهبری است و سلامت جامعه است؛ هر دو بیشک. این موضوع مشکلی بود برای جامعهای که هشت سال یک نوع شعار داد و یکدفعه رهبرش بیاید و بگوید شما شعارتان را عوض کنید. این تغییر نظر امام بیسابقه است، مفسران نمونهاش را در تاریخ شاید نتوانند پیدا کنند، ولی این اوج انقلابیگری است و باید روی این نکته کارکرد، باید روی این نکته تحلیل داد. این اعتمادبهنفس لازم دارد که رهبری بتواند در یک مقطعی چنین حساس تصمیمی بگیرد و مهمتر از این نکته نفوذ رهبری باید اینقدر نیرومند باشد که همانهایی
که دستشان روی ماشه تفنگ بود و قلبشان مملو از خشم دشمن، همه وجودشان به آنها دستور میدهد که شلیک کنند، ندای رهبرشان را پاسخ مثبت داده و دستشان را از روی ماشه تفنگ بردارند و از جبهه پیغام بدهند که ما هرچه را شما بگویید حق میدانیم و تسلیمیم. این حالت استثنائی است و فقط در شرایط انقلاب اسلامی قابل تحقق است. الان ما در چه وضعی هستیم. آنچه امام تصمیم گرفتند ما دنبال صلحیم، واقعا این را ما بهعنوان یک تاکتیک مطرح نکردیم».
صلحطلبی امام
او در ادامه از صلحطلببودن امام گفت: «مسئله جدی است؛ یعنی واقعا هم امام به دنبال صلح هستند و هم ما. برخی دلایل آن را شما میدانید، بعضیها را هم نمیدانید و هنوز هم نمیتوانیم همه چیز را بگوییم؛ چراکه یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست، در زمان خودش گفته خواهد شد». هاشمی در پایان این سخنرانی با ترسیم وضعیت سیاسی ایران و عراق اظهار کرد: «وضع ما برخلاف صدام بعد از پذیرش قطعنامه کاملا روشن است؛ مردم عراق از او خواهند پرسید که چرا جنگ را آغاز کردی و مردم ما همه میدانند که ما در مقابل تحمیل جنگ فقط دفاع میکردیم. البته ما یک شعاری انتخاب کردیم در طول جنگ برای سقوط حزب بعث عراق که تا حالا به آن نرسیدیم، البته بعضی چیزها هست که امروز نمیتوان گفت، ولی آینده نشان خواهد که مصلحت پذیرش قطعنامه آیا ما را به این حق خواهد رساند یا خیر؟».