آینه
اعتماد
رازهاي مرسي
سعيد عابدپور: در دوره كوتاه يكساله حكومت مرسي، افراطيون سلفي به ميدان آمده و به اختلافات ديني با مسيحيان قبطي، با شيعيان و ساير گروههاي ديني دامن زدند. هدف تندروان اخواني، تحت عنوان حاكميت كامل اسلام و پيراستن جامعه از وجود عناصر غيراسلامي بود، شيعيان نيز در اين منظومه غيراسلامي جاي داشتند. تجربه حكومت اخوان در مصر را بايد تجربه خامي، غلبه تندروي، عدم بلوغ فكري رهبران اخوان در فهم مناسبات امروزي جامعه و دموكراسي دانست. اخوان بيش از آنكه مغلوب كودتاي ارتش مصر باشد، مغلوب نظريات تند، انحصارگرايي و شتابزدگي خود شد. مخالفان اخوان پس از حكومت يكساله، گروههاي مختلف سياسي بودند، گروههايي كه در جريان شورش عليه حكومت حسني مبارك به دنبال جامعهاي بهتر، دموكراسي و رفاه ميگشتند. بيشك مرگ مرسي، رشتهاي از تحولات و ناآراميها را در مصر به دنبال خواهد داشت و مرگ تلخ او را بايد مرگ تلخ جنبش ديني اخوان دانست، مرگ جنبشي كه اسير تندروي رهبران خود شد.
ایران
انتخابات؛ آوردگاه یأس و امید
ابراهیم بهشتی: برگزاری یک انتخابات آبرومندانه پرشور، رقابتی، با مشارکت بالا و سالم آیا تنها مسئولیت وزارت کشور بهعنوان مجری انتخابات است؟ یا بخشی از این مسئولیت متوجه شورای نگهبان بهعنوان نهاد ناظر بر انتخابات هم هست؟ احزاب و گروههای سیاسی و رسانهها هم آیا سهمی در این پروژه مهم دارند؟ پاسخ این سؤالات به صورت بسیار بدیهی مثبت است، اما حرف در این است که نقشآفرینی در انتخابات مجلس یازدهم را صرفاً نباید محدود در نهادها و مجموعههایی دانست که ارتباط مستقیم با آن دارند. قاعدتاً وزارت کشور با اهتمام نسبت به رعایت قانون و برقراری امنیت و بیطرفی بخشی از این مسئولیت را به دوش خواهد کشید، شورای نگهبان نیز با عملکرد خود میتواند ایفاگر نقشی مهم در رقابتیبودن یا نبودن آن بازی کند، از احزاب و گروههای سیاسی هم انتظار میرود با برنامههای کارشناسی و قابلاجرا و لیستهایی از نخبگان به عرصه رقابت پای بگذارند و رسانهها هم با اطلاعرسانی و تحلیلهای خود ادامهدهنده مسیر روشنگری و جهتدهی درست به افکار عمومی باشند. بااینهمه یک پای مهم دیگر انتخابات مردم هستند که نمایندگان خود را راهی پارلمان قانونگذاری کشور میکنند.
اتفاقاً همین اهمیت است که حالا مورد طمع مخالفان خارجنشین قرار گرفته به این امید که آنها را نسبت به مفیدبودن حضور در انتخابات مردد سازند.
آرمان
پرسشهایی پیرامون نواصولگرایی
عباس موسایی: محل پرسش است که نواصولگرایان نسبت به مانیفست، مرام، گفتار، رفتار و خطومشیهای رئیس دولتهای نهم و دهم و حلقه نزدیک ایشان چه نظری دارند؟ به عبارتی اگر اصولگرایی در دهه هشتاد در پیوند پوپولیسم و اپوزیسیوننمایی جعلی، حول معجزه هزاره سوم دولتسازی کرد، نواصولگرایی نسبت به اپوزیسیوننمایی، ژست مخالفت با وضع موجود و رادیکالیسم عوامفریب و پارادوکسیکال این فرقه چه موضعی دارد؟ از نظر و منظری دیگر، و آنچه بطن و متن سیاست، مطالبه میکند، پرسیدنی است که منادیان نواصولگرایی، نسبت به منافع و مصالح ملی چگونه میاندیشند؟ نواصولگرایی در تعریف، تبیین استراتژی و راهبرد نسبت به مصالح و منافع ملی، چه نسبتی با اصولگرایی دارد؟ به نظر میرسد نواصولگرایی، همچون هر گفتمان دیگر نیازمند ایضاح، تبیین چرایی، الزامات، مرزبندی و مبانی شکلگیری خود است. اگر اصلاحطلبی واقعا موجود، نوشدگی را در ارجاع به مبانی هویتی خود حول حقوق ملت، پیگیری میکند، نوشدگی اصولگرایی با ارجاع به مبانی هویتی خود، به قول فقها سالبه به انتفاء موضوع است، زیرا ارجاع به مبانی هویتی اصولگرایی که در بطن و متن خود حقوق ملت را نشانه رفته است، نهتنها
نوشدگی و هویتسازی برای اصولگرایی نیست، که امری هویتسوز برای این گفتمان تلقی میشود. نواصولگرایان، اما در مسیری دیگر میتوانند به شکلگیری سیاست مبتنیبر حقوق ملت و مصالح ملی در ایران امروز مدد برسانند...
شهروند
شبها همه خواب نیستند خانم نماینده
نیروی انتظامی و فرماندهان زحمتکش آن همیشه به این امر معترفند که این نهاد شبانهروز در خدمت مردم است و اینگونه نیست که برای آن شیفتی تعیین شده باشد. اگر هم برای بخش تازهای از فعالیتهایشان نیازهایی دارند باید برآورده شود. نیروهای انتظامی همانطور که با انرژی فراوان در طرحهایی مثل گشت ارشاد حاضر میشوند، میتوانند شبها هم در کنار مردم باشند تا ناامنی رخ ندهد. درعینحال که قانونگذاران ما واقفند که قوانین و مجریان قانون در خدمت مردم و برای رفع مطالبات جامعه تلاش میکنند. اگر درخواست عمومی وجود دارد، این نمایندگان مردم و نیروهای انتظامی هستند که باید شرایط مناسب را برای پاسخدادن به آن فراهم کنند؛ گفتن اینکه حیات شبانه نیروی بیشتری میخواهد کار هر کسی هست و نیازی به کارشناسانی مانند خانم مافی نداریم تا برای آن وقت بگذارند.
اعتماد
رازهاي مرسي
سعيد عابدپور: در دوره كوتاه يكساله حكومت مرسي، افراطيون سلفي به ميدان آمده و به اختلافات ديني با مسيحيان قبطي، با شيعيان و ساير گروههاي ديني دامن زدند. هدف تندروان اخواني، تحت عنوان حاكميت كامل اسلام و پيراستن جامعه از وجود عناصر غيراسلامي بود، شيعيان نيز در اين منظومه غيراسلامي جاي داشتند. تجربه حكومت اخوان در مصر را بايد تجربه خامي، غلبه تندروي، عدم بلوغ فكري رهبران اخوان در فهم مناسبات امروزي جامعه و دموكراسي دانست. اخوان بيش از آنكه مغلوب كودتاي ارتش مصر باشد، مغلوب نظريات تند، انحصارگرايي و شتابزدگي خود شد. مخالفان اخوان پس از حكومت يكساله، گروههاي مختلف سياسي بودند، گروههايي كه در جريان شورش عليه حكومت حسني مبارك به دنبال جامعهاي بهتر، دموكراسي و رفاه ميگشتند. بيشك مرگ مرسي، رشتهاي از تحولات و ناآراميها را در مصر به دنبال خواهد داشت و مرگ تلخ او را بايد مرگ تلخ جنبش ديني اخوان دانست، مرگ جنبشي كه اسير تندروي رهبران خود شد.
ایران
انتخابات؛ آوردگاه یأس و امید
ابراهیم بهشتی: برگزاری یک انتخابات آبرومندانه پرشور، رقابتی، با مشارکت بالا و سالم آیا تنها مسئولیت وزارت کشور بهعنوان مجری انتخابات است؟ یا بخشی از این مسئولیت متوجه شورای نگهبان بهعنوان نهاد ناظر بر انتخابات هم هست؟ احزاب و گروههای سیاسی و رسانهها هم آیا سهمی در این پروژه مهم دارند؟ پاسخ این سؤالات به صورت بسیار بدیهی مثبت است، اما حرف در این است که نقشآفرینی در انتخابات مجلس یازدهم را صرفاً نباید محدود در نهادها و مجموعههایی دانست که ارتباط مستقیم با آن دارند. قاعدتاً وزارت کشور با اهتمام نسبت به رعایت قانون و برقراری امنیت و بیطرفی بخشی از این مسئولیت را به دوش خواهد کشید، شورای نگهبان نیز با عملکرد خود میتواند ایفاگر نقشی مهم در رقابتیبودن یا نبودن آن بازی کند، از احزاب و گروههای سیاسی هم انتظار میرود با برنامههای کارشناسی و قابلاجرا و لیستهایی از نخبگان به عرصه رقابت پای بگذارند و رسانهها هم با اطلاعرسانی و تحلیلهای خود ادامهدهنده مسیر روشنگری و جهتدهی درست به افکار عمومی باشند. بااینهمه یک پای مهم دیگر انتخابات مردم هستند که نمایندگان خود را راهی پارلمان قانونگذاری کشور میکنند.
اتفاقاً همین اهمیت است که حالا مورد طمع مخالفان خارجنشین قرار گرفته به این امید که آنها را نسبت به مفیدبودن حضور در انتخابات مردد سازند.
آرمان
پرسشهایی پیرامون نواصولگرایی
عباس موسایی: محل پرسش است که نواصولگرایان نسبت به مانیفست، مرام، گفتار، رفتار و خطومشیهای رئیس دولتهای نهم و دهم و حلقه نزدیک ایشان چه نظری دارند؟ به عبارتی اگر اصولگرایی در دهه هشتاد در پیوند پوپولیسم و اپوزیسیوننمایی جعلی، حول معجزه هزاره سوم دولتسازی کرد، نواصولگرایی نسبت به اپوزیسیوننمایی، ژست مخالفت با وضع موجود و رادیکالیسم عوامفریب و پارادوکسیکال این فرقه چه موضعی دارد؟ از نظر و منظری دیگر، و آنچه بطن و متن سیاست، مطالبه میکند، پرسیدنی است که منادیان نواصولگرایی، نسبت به منافع و مصالح ملی چگونه میاندیشند؟ نواصولگرایی در تعریف، تبیین استراتژی و راهبرد نسبت به مصالح و منافع ملی، چه نسبتی با اصولگرایی دارد؟ به نظر میرسد نواصولگرایی، همچون هر گفتمان دیگر نیازمند ایضاح، تبیین چرایی، الزامات، مرزبندی و مبانی شکلگیری خود است. اگر اصلاحطلبی واقعا موجود، نوشدگی را در ارجاع به مبانی هویتی خود حول حقوق ملت، پیگیری میکند، نوشدگی اصولگرایی با ارجاع به مبانی هویتی خود، به قول فقها سالبه به انتفاء موضوع است، زیرا ارجاع به مبانی هویتی اصولگرایی که در بطن و متن خود حقوق ملت را نشانه رفته است، نهتنها
نوشدگی و هویتسازی برای اصولگرایی نیست، که امری هویتسوز برای این گفتمان تلقی میشود. نواصولگرایان، اما در مسیری دیگر میتوانند به شکلگیری سیاست مبتنیبر حقوق ملت و مصالح ملی در ایران امروز مدد برسانند...
شهروند
شبها همه خواب نیستند خانم نماینده
نیروی انتظامی و فرماندهان زحمتکش آن همیشه به این امر معترفند که این نهاد شبانهروز در خدمت مردم است و اینگونه نیست که برای آن شیفتی تعیین شده باشد. اگر هم برای بخش تازهای از فعالیتهایشان نیازهایی دارند باید برآورده شود. نیروهای انتظامی همانطور که با انرژی فراوان در طرحهایی مثل گشت ارشاد حاضر میشوند، میتوانند شبها هم در کنار مردم باشند تا ناامنی رخ ندهد. درعینحال که قانونگذاران ما واقفند که قوانین و مجریان قانون در خدمت مردم و برای رفع مطالبات جامعه تلاش میکنند. اگر درخواست عمومی وجود دارد، این نمایندگان مردم و نیروهای انتظامی هستند که باید شرایط مناسب را برای پاسخدادن به آن فراهم کنند؛ گفتن اینکه حیات شبانه نیروی بیشتری میخواهد کار هر کسی هست و نیازی به کارشناسانی مانند خانم مافی نداریم تا برای آن وقت بگذارند.