گفتوگو با عباس پرورده، کارشناس مسائل خاورميانه
نبايد پاي بازيگران فرامنطقهاي بيشتر به منطقه باز شود
روز گذشته جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد، در سفر خود به امارات بار ديگر مدعي شد ايران پشت حملات اخير به چهار کشتي نفتکش در نزديکي بندر فجيره بوده است. به نظر شما پافشاري بر اين ادعاها درحاليکه بسياري از کارشناسان اين مسئله را نيازمند تحقيقات بيشتر توصيف ميکنند، با چه هدف و قصدي صورت ميگيرد؟
هدف برخي از کشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي براي منتسبکردن اتفاقات اخير خليجفارس به ايران، آنچنان واضح و مشخص است که نياز چنداني به تفسير ندارد. آنچه مسلم است، این است که آمريکاييها دنبال تشديد فشارهاي حداکثري روي ايران هستند. دراينباره نيز استراتژي جمهوريخواهان و دموکراتها براي مقابله با ايران تفاوت چنداني با يکديگر ندارد؛ اما اجراي اين استراتژي در تاکتيک، تفاوتهايي با يکديگر دارد؛ بهطوريکه دموکراتها قائل به سياست مرحله به مرحله و گام به گام براي مقابله با ايران بوده و جمهوريخواهان خواستار اعمال سياست گازانبري هستند. اين موضوع در دهههاي گذشته در دولتهاي مختلف آمريکا مشاهده شده است.
بااینحال، در اينکه نسبتدادن اتفاقات اخير در خليجفارس به ايران معطوف به چيست، چندان شک و شبههاي وجود ندارد. امروز دو اتفاق جديد در حال رخدادن است؛ يکي سفر جان بولتون، مشاور امنيت ملي دونالد ترامپ، به امارات با ويژگيهاي افراطي و نظاميگري که در او سراغ داريم و اتفاق دوم، تشکيل اجلاس مکه يک روز قبل از نشست سازمان همکاري کشورهاي اسلامي. بر اين اساس ميتوان گفت معلوم است مأموريت بولتون در اين سفر چيست. او در حالي ايران را به دستداشتن در اتفاقات بندر فجيره امارات محکوم ميکند که اطلاعات ارائهشده از سوي وي، از سوي هيچکدام از مراجع بينالمللي تأييد نشده است. بنابراین سياست آمريکا را در قبال ايران میتوان پيشبيني کرد و با توجه به اينکه عربستان و امارات بخش اصلي کمپين فشار اين کشور روي ايران در منطقه را تشکيل ميدهند، نميتوان اعتبار و ارزش چنداني برای اظهارات اخير جان بولتون قائل شد.
گفته ميشود تحرکات اخير عربستان، براي خنثيکردن بخشي از فشارهاي بينالمللي روي اين کشور است؛ مانند ماجراي قتل جمال خاشقجي و نيز تحتالشعاع قراردادن طرح معامله قرن. نظر شما دراينباره چيست؟
هر کشوري براي کاستن از بار فشارهايي که بر دوشش قرار دارد، اقداماتي را انجام ميدهد؛ اما برخي از اين اقدامها در کشورهايي مانند عربستان که فاقد حکومت دموکراتيک و نيز بيتوجه به مسائل حقوق بشر هستند و همواره زير ذرهبين قرار دارند، نميتواند صرفا معطوف به کاستن از بار فشارهايي که ذکر کرديد، باشد. ايران و عربستان سالهاست با يکديگر در حال رقابت هستند و اين موضوع پس از انقلاب اسلامي نيز تشديد شده است. در همين رابطه، اقدامات عربستان برای مقابله با ايران بر مبنای همين رقابتها و خصومتهاست که به نظر من بهتر است پيش از آنکه پاي بازيگران فرامنطقهاي بيشتر به اين مسئله باز شود، کشورهاي منطقه بتوانند اين موضوع را خود مديريت و حلوفصل کنند.
در همين راستا شاهد بوديم آقاي ظريف نيز در سفر خود به عراق، پيشنهاد امضاي معاهده عدم تجاوز به کشورهاي حاشيه خليجفارس را مطرح کرد. به اعتقاد من، وزير خارجه ايران شخصيتي دقيق و از معدود وزراي خارجه ايران است که رويکردي جزئياتمحور دارد و با تمرکز بر جزئيات تصميمگيري ميکند. بحث پيشنهاد اخير معاهده عدم تجاوز به کشورهاي منطقه نيز يکي از زيرکيهاي ديپلماتيک آقاي ظريف است. هرچند رسيدن به توافقی دوجانبه و چندجانبه، مقدماتي دارد و با توجه به شرايط فعلي ميان ايران با عربستان و امارات امکان چنين توافقي درحالحاضر وجود ندارد؛ اما اظهارات ظريف، رويکردها و پيام صلح ايران را به منطقه رساند که علاوه بر هوشمندانهبودن، ميتواند در کاهش تنشها نيز کارايي داشته باشد.
موضوع ديگري که درباره عملکرد وزير خارجه کشورمان ميتوان به آن اشاره کرد، بحث تقسيمبندي و تمايز قائلشدن ميان دولتمردان آمريکايي از سوی شخص محمدجواد ظريف است. او با تأکيد بر «تيم B» که خواستار جنگ است (شامل جان بولتون، محمد بنسلمان، محمد بنزايد و بنيامين نتانياهو)، آنها را تا حدودي از برخي افراد کاخ سفيد مانند ترامپ تفکيک کرده که اين خود امري هوشمندانه است. اين موضوع در ايران سابقه نداشته و متأسفانه در سالهاي اخير شاهد بودهايم نگاهها بيشتر نگاههايي کلي بودهاند؛ اما ظريف توانسته با زيرکي اين موضوعها را از يکديگر تفکيک کند. اين مسئله از آنجا حائز اهميت است که ظريف برخلاف رويکرد گذشته دستگاه ديپلماسي، مسائل را يکپارچه نديده و بر اساس تحليلها، اطلاعات دقيق، مسائل روانشناختي، اهداف اقتصادي، متحدان منطقهاي و گروههاي نفوذ و لابيگر، از اين تفکيک و جداسازي در دولت آمريکا براي ارسال پيامهاي علني و غيرعلني ايران استفاده ميکند.
پيوندخوردن اين مسائل با نشستهاي مکه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به اعتقاد من، اجلاس مکه تراژديای براي جهان اسلام است؛ زيرا سازمان همکاريهاي اسلامي در دهه 1970 ميلادي به منظور احقاق حق فلسطينيها و موضوعات مرتبط با جهان اسلام تأسيس شد؛ اما امروز شاهد هستيم اين موضوع به دستاويزي براي عربستان و برخي کشورهاي منطقه برای استفاده ابزاري در تضعيف يک کشور اسلامي مانند ايران تبدیل شده است. در نتيجه به اعتقاد من اين موضوع خيانت به سازمان همکاري کشورهاي اسلامي است.
درحاليکه مکه و مدينه بايد محور اتحاد جهان اسلام باشند، اکنون اين مسئله محل سوءاستفاده از سوي عربستان قرار گرفته است. هرچند تاکنون از نشست شوراي همکاري خليجفارس به موازات نشست سازمان همکاري اسلامي که قرار است به فاصله يک روز از هم برگزار شود، استقبال چنداني به عمل نيامده؛ اما تاکنون در سطح رهبران قرار است رؤساي جمهوري مصر، تونس و حتي محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين، در اين نشست حاضر باشند. در همين رابطه، درحاليکه پيشنهاد مطرحشده محمدجواد ظريف برای امضاي معاهده عدم تجاوز ميتواند در کوتاهکردن و ازبينبردن رويکردهاي راديکال در منطقه مؤثر واقع شود، متأسفانه شاهديم اکنون برخي کشورهاي عرب منطقه برای تحريک قدرتهاي فرامنطقهاي، در حال انجام اقداماتي هستند که در واقع ميتوان از آن به نشستن روي شاخه و بريدن بن آن تعبير کرد.
روز گذشته جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد، در سفر خود به امارات بار ديگر مدعي شد ايران پشت حملات اخير به چهار کشتي نفتکش در نزديکي بندر فجيره بوده است. به نظر شما پافشاري بر اين ادعاها درحاليکه بسياري از کارشناسان اين مسئله را نيازمند تحقيقات بيشتر توصيف ميکنند، با چه هدف و قصدي صورت ميگيرد؟
هدف برخي از کشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي براي منتسبکردن اتفاقات اخير خليجفارس به ايران، آنچنان واضح و مشخص است که نياز چنداني به تفسير ندارد. آنچه مسلم است، این است که آمريکاييها دنبال تشديد فشارهاي حداکثري روي ايران هستند. دراينباره نيز استراتژي جمهوريخواهان و دموکراتها براي مقابله با ايران تفاوت چنداني با يکديگر ندارد؛ اما اجراي اين استراتژي در تاکتيک، تفاوتهايي با يکديگر دارد؛ بهطوريکه دموکراتها قائل به سياست مرحله به مرحله و گام به گام براي مقابله با ايران بوده و جمهوريخواهان خواستار اعمال سياست گازانبري هستند. اين موضوع در دهههاي گذشته در دولتهاي مختلف آمريکا مشاهده شده است.
بااینحال، در اينکه نسبتدادن اتفاقات اخير در خليجفارس به ايران معطوف به چيست، چندان شک و شبههاي وجود ندارد. امروز دو اتفاق جديد در حال رخدادن است؛ يکي سفر جان بولتون، مشاور امنيت ملي دونالد ترامپ، به امارات با ويژگيهاي افراطي و نظاميگري که در او سراغ داريم و اتفاق دوم، تشکيل اجلاس مکه يک روز قبل از نشست سازمان همکاري کشورهاي اسلامي. بر اين اساس ميتوان گفت معلوم است مأموريت بولتون در اين سفر چيست. او در حالي ايران را به دستداشتن در اتفاقات بندر فجيره امارات محکوم ميکند که اطلاعات ارائهشده از سوي وي، از سوي هيچکدام از مراجع بينالمللي تأييد نشده است. بنابراین سياست آمريکا را در قبال ايران میتوان پيشبيني کرد و با توجه به اينکه عربستان و امارات بخش اصلي کمپين فشار اين کشور روي ايران در منطقه را تشکيل ميدهند، نميتوان اعتبار و ارزش چنداني برای اظهارات اخير جان بولتون قائل شد.
گفته ميشود تحرکات اخير عربستان، براي خنثيکردن بخشي از فشارهاي بينالمللي روي اين کشور است؛ مانند ماجراي قتل جمال خاشقجي و نيز تحتالشعاع قراردادن طرح معامله قرن. نظر شما دراينباره چيست؟
هر کشوري براي کاستن از بار فشارهايي که بر دوشش قرار دارد، اقداماتي را انجام ميدهد؛ اما برخي از اين اقدامها در کشورهايي مانند عربستان که فاقد حکومت دموکراتيک و نيز بيتوجه به مسائل حقوق بشر هستند و همواره زير ذرهبين قرار دارند، نميتواند صرفا معطوف به کاستن از بار فشارهايي که ذکر کرديد، باشد. ايران و عربستان سالهاست با يکديگر در حال رقابت هستند و اين موضوع پس از انقلاب اسلامي نيز تشديد شده است. در همين رابطه، اقدامات عربستان برای مقابله با ايران بر مبنای همين رقابتها و خصومتهاست که به نظر من بهتر است پيش از آنکه پاي بازيگران فرامنطقهاي بيشتر به اين مسئله باز شود، کشورهاي منطقه بتوانند اين موضوع را خود مديريت و حلوفصل کنند.
در همين راستا شاهد بوديم آقاي ظريف نيز در سفر خود به عراق، پيشنهاد امضاي معاهده عدم تجاوز به کشورهاي حاشيه خليجفارس را مطرح کرد. به اعتقاد من، وزير خارجه ايران شخصيتي دقيق و از معدود وزراي خارجه ايران است که رويکردي جزئياتمحور دارد و با تمرکز بر جزئيات تصميمگيري ميکند. بحث پيشنهاد اخير معاهده عدم تجاوز به کشورهاي منطقه نيز يکي از زيرکيهاي ديپلماتيک آقاي ظريف است. هرچند رسيدن به توافقی دوجانبه و چندجانبه، مقدماتي دارد و با توجه به شرايط فعلي ميان ايران با عربستان و امارات امکان چنين توافقي درحالحاضر وجود ندارد؛ اما اظهارات ظريف، رويکردها و پيام صلح ايران را به منطقه رساند که علاوه بر هوشمندانهبودن، ميتواند در کاهش تنشها نيز کارايي داشته باشد.
موضوع ديگري که درباره عملکرد وزير خارجه کشورمان ميتوان به آن اشاره کرد، بحث تقسيمبندي و تمايز قائلشدن ميان دولتمردان آمريکايي از سوی شخص محمدجواد ظريف است. او با تأکيد بر «تيم B» که خواستار جنگ است (شامل جان بولتون، محمد بنسلمان، محمد بنزايد و بنيامين نتانياهو)، آنها را تا حدودي از برخي افراد کاخ سفيد مانند ترامپ تفکيک کرده که اين خود امري هوشمندانه است. اين موضوع در ايران سابقه نداشته و متأسفانه در سالهاي اخير شاهد بودهايم نگاهها بيشتر نگاههايي کلي بودهاند؛ اما ظريف توانسته با زيرکي اين موضوعها را از يکديگر تفکيک کند. اين مسئله از آنجا حائز اهميت است که ظريف برخلاف رويکرد گذشته دستگاه ديپلماسي، مسائل را يکپارچه نديده و بر اساس تحليلها، اطلاعات دقيق، مسائل روانشناختي، اهداف اقتصادي، متحدان منطقهاي و گروههاي نفوذ و لابيگر، از اين تفکيک و جداسازي در دولت آمريکا براي ارسال پيامهاي علني و غيرعلني ايران استفاده ميکند.
پيوندخوردن اين مسائل با نشستهاي مکه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به اعتقاد من، اجلاس مکه تراژديای براي جهان اسلام است؛ زيرا سازمان همکاريهاي اسلامي در دهه 1970 ميلادي به منظور احقاق حق فلسطينيها و موضوعات مرتبط با جهان اسلام تأسيس شد؛ اما امروز شاهد هستيم اين موضوع به دستاويزي براي عربستان و برخي کشورهاي منطقه برای استفاده ابزاري در تضعيف يک کشور اسلامي مانند ايران تبدیل شده است. در نتيجه به اعتقاد من اين موضوع خيانت به سازمان همکاري کشورهاي اسلامي است.
درحاليکه مکه و مدينه بايد محور اتحاد جهان اسلام باشند، اکنون اين مسئله محل سوءاستفاده از سوي عربستان قرار گرفته است. هرچند تاکنون از نشست شوراي همکاري خليجفارس به موازات نشست سازمان همکاري اسلامي که قرار است به فاصله يک روز از هم برگزار شود، استقبال چنداني به عمل نيامده؛ اما تاکنون در سطح رهبران قرار است رؤساي جمهوري مصر، تونس و حتي محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين، در اين نشست حاضر باشند. در همين رابطه، درحاليکه پيشنهاد مطرحشده محمدجواد ظريف برای امضاي معاهده عدم تجاوز ميتواند در کوتاهکردن و ازبينبردن رويکردهاي راديکال در منطقه مؤثر واقع شود، متأسفانه شاهديم اکنون برخي کشورهاي عرب منطقه برای تحريک قدرتهاي فرامنطقهاي، در حال انجام اقداماتي هستند که در واقع ميتوان از آن به نشستن روي شاخه و بريدن بن آن تعبير کرد.