ترامپ، خاورمیانه و نظام بینالملل
علی تقوی . کارشناس روابط بینالملل
افزایش تنش بین دو کشور ایران و آمریکا در روزهای اخیر بسیاری از تحلیلگران سیاسی و رسانهها را بر آن داشته است که تحلیل، کلام و قلم خود را بر این موضوع متمرکز کنند. برای تحلیل یک موضوع بینالمللی میتوان تمرکز را بر یکی از سطوح تحلیل قرار داد. افراد و رهبران سیاسی، دولتها یا نظام بینالملل سه سطح تحلیل هستند که تمرکز و نقش محوری دادن به هرکدام از این سطوح، چارچوب نظری ما را مشخص میکند. بدیهی است که تأکید بر هرکدام از معیارهای مزبور شیوه و نتیجهگیری تحلیل را متفاوت و تحتتأثیر خود قرار میدهد. تبيين رفتارهاى بینالمللی و ترسيم چشماندازى از آينده نيازمند يك بررسی چند سطحی است كه بتواند عوامل خارجی، سطح داخل و ویژگیهای شخصی تصمیمگیران را شامل شود. تأکید و تمرکز بیشازحد بر هرکدام از سطوح خرد، میانه یا کلان میتواند یافتهها را با مشکل و خطا همراه کند. از همین رو برای پرهیز از چنین مشکلاتی بهتر آن است که هرکدام از سطوح را بررسی کنیم.
اگر ویژگیهای ﻓﺮدی، ﺳـﺒﮏ رهبری و ﺷــﯿﻮه تصمیمگیری، جهانبینی و ﻧﻈــﺎم ﺑﺎورﻫــﺎی تصمیمگیرندگان دو کشور ایران و آمریکا را محور قرار دهیم، نتیجه بررسی از متغیرهای سطح خرد که اشخاص باشند، تأثیر میپذیرد. کسانی که نقش کلیدی در تصمیمگیری دارند و قادر هستند دو کشور را به سمت جنگ یا صلح سوق دهند. درباره سیاست خارجی ایران به دلیل اینکه بیشتر تابعی از ویژگیهای تصمیمگیرندگان است، سطح تحلیل خرد بیشتر میتواند لایههای تصمیمگیری را تبیین کند. در کشور ما بخش مهمی از تصمیمات سیاست خارجی، مستقیم یا غیرمستقیم بر عهده رهبري است که عبارتاند از تعیین سیاستهاي کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، اختیار اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها به پیشنهاد شوراي عالی امنیت ملی. بنابراین در ساختار رسمی و قانونی نقش رهبری از دیگر نقشها پررنگتر و تأثیرگذارتر است؛ بهگونهای که نمیتوان بدون جلب نظر ایشان، تغییری در سیاستهای کلان ایجاد کرد.
سطح تحلیل میانه بهجای افراد دولتها را موردمطالعه قرار میدهد. تأکید بر دولتها که متشکل و متأثر از احزاب، نهادها، گروههای سیاسی، نظامی و اقتصادی هستند، نتایج این بررسی را مشخص میکند. از منظر این سطح نیز تصمیمگیری در سیاست خارجی در ایران شرایط ویژه خود را دارد. فرهنگ تفکیک در میان دستگاهها و متولیان تولید سیاست یا اجرای سیاستها در امور خارجی قویتر از فرهنگ هماهنگی، همکاری و رفتار سیستماتیک است. گاهی در حساسترین امور، دستگاههای همعرض و همکار نتیجه عمل یکدیگر را در صحنه اقدام خنثی میکنند. از طرفی در کشور مقابل ساختار تصمیمگیری غیرمتمرکز است. باوجوداینکه نقش رئیسجمهور در شرایط بحرانی و تهدید علیه منافع حیاتی آمریکا افزایش پیدا میکند، همچنان ملاحظات کنگره از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین هرچند رئیسجمهور در رأس سیاست خارجی و دفاعی این کشور قرار دارد ولی این سیاستها بعد از تصویب کنگره و سنا و تحت نظارت آنها قابل طراحی و اجرا است.
و آخرین سطح تحلیل که بیشتر واقعگرایان بر آن تأکید دارند، سطح تحلیل کلان است. در این سطح، تأکید بر نظام بینالملل است که دولتها را در قالب یک نظام تعاملی موردمطالعه قرار میدهد. همبستگی و وابستگی متقابل میان اجزای تشکیلدهنده نظام بینالملل بهویژه در عصر جهانیشدن این اجازه را به واحدهای سیاسی نمیدهد که بدون تأثیرپذیری و تأثیرگذاری از نظام بینالملل، سیاستهای خود را تدوین و عملی کنند. بنابراین باید اهمیت جایگاه منطقهای و بینالمللی خلیجفارس بهعنوان یکی از مهمترین متغیرهای مورد تأکید ویژه قرار گیرد. خاورمیانه بخش مهمی از نظام بینالملل است که برای مطالعه تنش در این منطقه، بررسی کنشهای متقابل دیگر بازیگران نظام بینالملل ضروری است. این منطقه که بیش از نیمی از مجموع نفت مصرفیِ بازارهای جهان را تولید میکند، برای کشورهای صنعتی شاهرگ حیاتی بهشمار میآید؛ شاهرگی که چرخ اقتصاد کشورهای اروپایی و اعضای سازمان ملل را به گردش درمیآورد. از طرفی دو عامل صدور کالا و تجهیزات نظامی در کنار منابع عظیم نفت و گاز، اهمیت ژئوپلیتیکی خلیجفارس را بیبدیل میکند. بنابراین جنگ در این منطقه میتواند چرخش آزاد انرژی را
که یکی از مهمترین راهبردهای سیاست خارجی آمریکا است، تهدید کرده و قیمت نفت را که رابطه مستقیمی با اقتصاد آمریکا دارد، بهشدت افزایش دهد؛ اتفاقی که به سود ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نخواهد بود.
کلام آخر اینکه موضوع تنش بین ایران و ایالاتمتحده به طیف وسیعی از اطلاعات درباره ویژگی تصمیمگیرندگان و رهبران، نهادهای سیاسی و احزاب درون دولتها و شیوه و ساختار تصمیمگیری در آن کشورها و همچنین اتحادیهها و نهادهای بینالمللی نیازمند است. بنابراین به این مهم باید توجه شود که هرچند دستگاه و عوامل تصمیمگیرنده متعددی مانند مجلس نمایندگان و سنا در سیاست خارجی آمریکا تأثیرگذارند، ولی شخص رئیسجمهور این توان را دارد تا با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در قانون با اقداماتی غیرقابلپیشبینی در سیاستگذاری خارجی نقش ایفا کند.
به دلیل نقش افراد که ماهیت پیچیده و غیرقابلپیشبینی دارند، نمیتوان با طرح و کاربست نظریههای بینالملل به قطعیت از پیشبینی جنگ حرف زد. همچنین نمیتوان با دو اتفاق مشابه در زمانهای متفاوت آینده، جنگ و صلح را بین دو واحد سیاسی پیشبینی کرد. به دلیل ریسک بالای جنگ و وسعت فاجعهای که میتواند میلیونها انسان را تحتتأثیر خود قرار دهد، باید تصمیمگیران و صاحبنظران سیاسی با دقت بیشتری دراینباره اظهارنظر کنند. بنابراین با آگاهی از سطح و میزان تهدیدهاي خارجی و فرصتها و محدودیتهاي بینالمللی و داخلی باید رفتار سیاست خارجی در راستای تأمین منافع ملی و امنیت ملی ایران قرار گیرد. درصورتیکه سیاست خارجی بتواند تأمین منافع ملی را تضمین و کشور را در راه امنیت و توسعه قرار دهد و به سخن سادهتر هزینهها را کاهش و سودها را افزایش دهد، این سیاست خارجی مطلوب خواهد بود. سیاست خارجی اگر در چارچوب منافع و امنیت ملی تعریف و تدوین شود، به دادههای مناسب میانجامد که نتیجه آن واکنش مثبت محیط بینالمللی است. دادههای مناسب دولت ایران، میتواند ایجاد تعادل سیستم و افزایش توانایی مقابله با فشارهای وارده و در نتیجه دستیابی به
امنیت، برای حفظ بقا را در پی داشته باشد.
افزایش تنش بین دو کشور ایران و آمریکا در روزهای اخیر بسیاری از تحلیلگران سیاسی و رسانهها را بر آن داشته است که تحلیل، کلام و قلم خود را بر این موضوع متمرکز کنند. برای تحلیل یک موضوع بینالمللی میتوان تمرکز را بر یکی از سطوح تحلیل قرار داد. افراد و رهبران سیاسی، دولتها یا نظام بینالملل سه سطح تحلیل هستند که تمرکز و نقش محوری دادن به هرکدام از این سطوح، چارچوب نظری ما را مشخص میکند. بدیهی است که تأکید بر هرکدام از معیارهای مزبور شیوه و نتیجهگیری تحلیل را متفاوت و تحتتأثیر خود قرار میدهد. تبيين رفتارهاى بینالمللی و ترسيم چشماندازى از آينده نيازمند يك بررسی چند سطحی است كه بتواند عوامل خارجی، سطح داخل و ویژگیهای شخصی تصمیمگیران را شامل شود. تأکید و تمرکز بیشازحد بر هرکدام از سطوح خرد، میانه یا کلان میتواند یافتهها را با مشکل و خطا همراه کند. از همین رو برای پرهیز از چنین مشکلاتی بهتر آن است که هرکدام از سطوح را بررسی کنیم.
اگر ویژگیهای ﻓﺮدی، ﺳـﺒﮏ رهبری و ﺷــﯿﻮه تصمیمگیری، جهانبینی و ﻧﻈــﺎم ﺑﺎورﻫــﺎی تصمیمگیرندگان دو کشور ایران و آمریکا را محور قرار دهیم، نتیجه بررسی از متغیرهای سطح خرد که اشخاص باشند، تأثیر میپذیرد. کسانی که نقش کلیدی در تصمیمگیری دارند و قادر هستند دو کشور را به سمت جنگ یا صلح سوق دهند. درباره سیاست خارجی ایران به دلیل اینکه بیشتر تابعی از ویژگیهای تصمیمگیرندگان است، سطح تحلیل خرد بیشتر میتواند لایههای تصمیمگیری را تبیین کند. در کشور ما بخش مهمی از تصمیمات سیاست خارجی، مستقیم یا غیرمستقیم بر عهده رهبري است که عبارتاند از تعیین سیاستهاي کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، اختیار اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها به پیشنهاد شوراي عالی امنیت ملی. بنابراین در ساختار رسمی و قانونی نقش رهبری از دیگر نقشها پررنگتر و تأثیرگذارتر است؛ بهگونهای که نمیتوان بدون جلب نظر ایشان، تغییری در سیاستهای کلان ایجاد کرد.
سطح تحلیل میانه بهجای افراد دولتها را موردمطالعه قرار میدهد. تأکید بر دولتها که متشکل و متأثر از احزاب، نهادها، گروههای سیاسی، نظامی و اقتصادی هستند، نتایج این بررسی را مشخص میکند. از منظر این سطح نیز تصمیمگیری در سیاست خارجی در ایران شرایط ویژه خود را دارد. فرهنگ تفکیک در میان دستگاهها و متولیان تولید سیاست یا اجرای سیاستها در امور خارجی قویتر از فرهنگ هماهنگی، همکاری و رفتار سیستماتیک است. گاهی در حساسترین امور، دستگاههای همعرض و همکار نتیجه عمل یکدیگر را در صحنه اقدام خنثی میکنند. از طرفی در کشور مقابل ساختار تصمیمگیری غیرمتمرکز است. باوجوداینکه نقش رئیسجمهور در شرایط بحرانی و تهدید علیه منافع حیاتی آمریکا افزایش پیدا میکند، همچنان ملاحظات کنگره از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین هرچند رئیسجمهور در رأس سیاست خارجی و دفاعی این کشور قرار دارد ولی این سیاستها بعد از تصویب کنگره و سنا و تحت نظارت آنها قابل طراحی و اجرا است.
و آخرین سطح تحلیل که بیشتر واقعگرایان بر آن تأکید دارند، سطح تحلیل کلان است. در این سطح، تأکید بر نظام بینالملل است که دولتها را در قالب یک نظام تعاملی موردمطالعه قرار میدهد. همبستگی و وابستگی متقابل میان اجزای تشکیلدهنده نظام بینالملل بهویژه در عصر جهانیشدن این اجازه را به واحدهای سیاسی نمیدهد که بدون تأثیرپذیری و تأثیرگذاری از نظام بینالملل، سیاستهای خود را تدوین و عملی کنند. بنابراین باید اهمیت جایگاه منطقهای و بینالمللی خلیجفارس بهعنوان یکی از مهمترین متغیرهای مورد تأکید ویژه قرار گیرد. خاورمیانه بخش مهمی از نظام بینالملل است که برای مطالعه تنش در این منطقه، بررسی کنشهای متقابل دیگر بازیگران نظام بینالملل ضروری است. این منطقه که بیش از نیمی از مجموع نفت مصرفیِ بازارهای جهان را تولید میکند، برای کشورهای صنعتی شاهرگ حیاتی بهشمار میآید؛ شاهرگی که چرخ اقتصاد کشورهای اروپایی و اعضای سازمان ملل را به گردش درمیآورد. از طرفی دو عامل صدور کالا و تجهیزات نظامی در کنار منابع عظیم نفت و گاز، اهمیت ژئوپلیتیکی خلیجفارس را بیبدیل میکند. بنابراین جنگ در این منطقه میتواند چرخش آزاد انرژی را
که یکی از مهمترین راهبردهای سیاست خارجی آمریکا است، تهدید کرده و قیمت نفت را که رابطه مستقیمی با اقتصاد آمریکا دارد، بهشدت افزایش دهد؛ اتفاقی که به سود ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نخواهد بود.
کلام آخر اینکه موضوع تنش بین ایران و ایالاتمتحده به طیف وسیعی از اطلاعات درباره ویژگی تصمیمگیرندگان و رهبران، نهادهای سیاسی و احزاب درون دولتها و شیوه و ساختار تصمیمگیری در آن کشورها و همچنین اتحادیهها و نهادهای بینالمللی نیازمند است. بنابراین به این مهم باید توجه شود که هرچند دستگاه و عوامل تصمیمگیرنده متعددی مانند مجلس نمایندگان و سنا در سیاست خارجی آمریکا تأثیرگذارند، ولی شخص رئیسجمهور این توان را دارد تا با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در قانون با اقداماتی غیرقابلپیشبینی در سیاستگذاری خارجی نقش ایفا کند.
به دلیل نقش افراد که ماهیت پیچیده و غیرقابلپیشبینی دارند، نمیتوان با طرح و کاربست نظریههای بینالملل به قطعیت از پیشبینی جنگ حرف زد. همچنین نمیتوان با دو اتفاق مشابه در زمانهای متفاوت آینده، جنگ و صلح را بین دو واحد سیاسی پیشبینی کرد. به دلیل ریسک بالای جنگ و وسعت فاجعهای که میتواند میلیونها انسان را تحتتأثیر خود قرار دهد، باید تصمیمگیران و صاحبنظران سیاسی با دقت بیشتری دراینباره اظهارنظر کنند. بنابراین با آگاهی از سطح و میزان تهدیدهاي خارجی و فرصتها و محدودیتهاي بینالمللی و داخلی باید رفتار سیاست خارجی در راستای تأمین منافع ملی و امنیت ملی ایران قرار گیرد. درصورتیکه سیاست خارجی بتواند تأمین منافع ملی را تضمین و کشور را در راه امنیت و توسعه قرار دهد و به سخن سادهتر هزینهها را کاهش و سودها را افزایش دهد، این سیاست خارجی مطلوب خواهد بود. سیاست خارجی اگر در چارچوب منافع و امنیت ملی تعریف و تدوین شود، به دادههای مناسب میانجامد که نتیجه آن واکنش مثبت محیط بینالمللی است. دادههای مناسب دولت ایران، میتواند ایجاد تعادل سیستم و افزایش توانایی مقابله با فشارهای وارده و در نتیجه دستیابی به
امنیت، برای حفظ بقا را در پی داشته باشد.