دانشگاه لزوما شعور نميآورد!
سیدآهنگ کوثر
مستراح از آزمايشگاه مهمتر است!
بايستي دانشگاهي را برپا سازيم كه در شعور درجه دكترا دهد!
اين فرازهایي از سخنراني گشايش همايشي است كه در روز 9 فروردين 1385 در شهر جودپور به وسيله شاهزاده چارلز، وليعهد سالخورده بريتانيا، ادا شد. پيامبر انديشمند ما (كه درود پروردگار و فرشتگانش بر او باد) که اين ويژگي آن بزرگمرد شوربختانه فراموش شده است، فرمود: دانش را بجویيد؛ اگرچه در چين باشد. اين دانشجوي حرفهاي آن را در هندوستان يافت.
روز 30 تير 1392 كه يادآور كشتار سال 1331 نيز هست، نوشتاري از راقم اين سطور در روزنامه «شرق» چاپ شد كه عنواني را كه براي آن برگزيده بودم (شيراز: دارالعلم يا دارالخلافه) به خاطر «خط قرمز»بودنش به «خطري كه شيراز را تهديد ميكند: از درياي سرخ تا تنگ سرخ» دگرگوني يافت. خلافت، به فتح «خ» يعني ناداني و شيراز، با اين زشتيها كه بر سرش آمده، به زيستگاه گروهي كمدانش تبديل شده است. چه به سر دانشگاهها آمده است كه مهندساني كه سرنوشت ما را با عملكرد خود رقم ميزنند، با يكي از سادهترين واژگان پارسي، رودخانه، بيگانه شدهاند؟ رودخانه يعني خانه رود! مهندس ذبيحالله حبيبي كه مردانگياش را در زمان همكارياش با شهرداري شيراز ثابت كرده است، از قول شادروان استاد احمد حامي كه در زمان رياست نهاوندي عطاي دانشگاه تهران را به لقايش بخشيد و به دانشگاه تبريز رفت، ميگفت كه استاد بر اين مهم تأكيد داشته است كه به خانه رود تجاوز نكنيد؛ خانهخرابتان ميكند!نزديك به 20 ميليون سال طول كشيد تا تنگ الله اكبر كه سيل آبخيز دوهزارو 300 هكتاري باختر كوه بمو را به سيل آباد ميآورد، موستانهاي آنجا را آبياري كرده و آبخوانهايش را تغذيه
ميكرد، شكل گيرد. به گفته اين آبخواندار ناچيز، مكان مزبور از 20 دي 1380 به تنگ نعوذ بالله تبديل شده است. تا پيش از آن روز، حتي در سيل تاريخي آذر 1365، بيشتر كساني كه از دروازه قرآن به شيراز آمده و فيض روح قدسي را از مردم صاحبكمالش ميجستند (حافظ)، با ديدن اين نگين بهشتي فرياد الله اكبر را سر ميدادند. با كشتهشدن گروهي از ساكنان شيراز و رخدادن زيانهاي مالي چندين ميلياردي، آگاهان از ناداني برنامهريزان و مجريان ما، چه ميگويند.
تنگه را با پركردنش به گذرگاه خودروهایي كه امان مردم را بريدهاند، تبديل كردند؛ دستشان درد نكند! فكر نكردند سيلي كه ممكن است در رخدادهاي نادر بدهش به افزون بر 150 متر مكعب بر ثانيه برسد، بايد از كجا بگذرد؟ طنز تلخ قضيه اينجاست كه دكتر محسن محكم، فرزند برومند محله دروازه كازرون شيراز كه در طراحي ساختمان متروی شيراز نقشي چشمگير داشت، سيلگذري زيرزميني را به قطر حدود پنج متر براي شهري به نام پورتلند، در ايالت اورگن آمريكا طراحي و در ساختمان آن نظارت كرده است.
با كمال شرمندگي بايد شهادت دهم كه در روزهاي سوم و دهم اسفند، 1365 و ششم تير 1366 شماري از مهندسان شهرداري شيراز را به سراب دروازه قرآن برده و آنچه را روز 12 دي 1365 با همسرم بررسي كرده بوديم، براي آنها بازگو كردم.
آنچه ميگويم به قدر فهم توست/ مُردم اندر حسرت فهم درست (مولوي)
در فروردين 1349 براي گذراندن دورهاي درباره حفاظت از آب، خاك و جنگل به ايالت نيو ساوث ولز استراليا رفتم. رئيس حفاظت خاك آن ايالت در آن زمان مهندسي روسي بود كه پس از دانشآموختگي در آن كشور به يكي از كشورهاي آسياي مركزي كه در آن زمان از جماهير شوروي به شمار ميرفت، فرستاده ميشود. نخستين كار اين جوان ناآزموده بناي سدي كوچك بوده كه با روانشدن سيل ويران شد. نامبرده از بيم اعدامشدن شبانه فرار كرده و به استراليا ميرود. كداميك از مسئولان ويراني سدي كه در تاريخ چهارم مرداد 1366 در شمال تهران ويران شد، نزديك 300 نفر را كشت و حدود 775 ميليارد زيان را وارد كرد، مجازات شد؟ كداميك از سازمانهایي كه در كشتار و زيانهاي سيل 20 دي شيراز 1380 مسئول بودند، به بادافره گناه خود رسيد؟ شادروان بانویي هرگاه نميتوانست پاسخي درخور پيدا كند، ميگفت: «عمه، خودش ميدونه». پس به ياد انشاهاي دوران دبیرستان 70 سال پيش بهتر است كه بگویيم: واضح و مبرهن است كه...
بازگرديم به گفتار شاهزاده انگلیسی. اصطلاح عاميانه شعور در آمريكا horse sense است. پس به برهان خلف ثابت ميشود كه گشادگران تنگ الله اكبر در اين چالش به پاي اسب هم نميرسيدهاند، هرچند عربها به اين چهارپاي باهوش فرس ميگويند!
مستراح از آزمايشگاه مهمتر است!
بايستي دانشگاهي را برپا سازيم كه در شعور درجه دكترا دهد!
اين فرازهایي از سخنراني گشايش همايشي است كه در روز 9 فروردين 1385 در شهر جودپور به وسيله شاهزاده چارلز، وليعهد سالخورده بريتانيا، ادا شد. پيامبر انديشمند ما (كه درود پروردگار و فرشتگانش بر او باد) که اين ويژگي آن بزرگمرد شوربختانه فراموش شده است، فرمود: دانش را بجویيد؛ اگرچه در چين باشد. اين دانشجوي حرفهاي آن را در هندوستان يافت.
روز 30 تير 1392 كه يادآور كشتار سال 1331 نيز هست، نوشتاري از راقم اين سطور در روزنامه «شرق» چاپ شد كه عنواني را كه براي آن برگزيده بودم (شيراز: دارالعلم يا دارالخلافه) به خاطر «خط قرمز»بودنش به «خطري كه شيراز را تهديد ميكند: از درياي سرخ تا تنگ سرخ» دگرگوني يافت. خلافت، به فتح «خ» يعني ناداني و شيراز، با اين زشتيها كه بر سرش آمده، به زيستگاه گروهي كمدانش تبديل شده است. چه به سر دانشگاهها آمده است كه مهندساني كه سرنوشت ما را با عملكرد خود رقم ميزنند، با يكي از سادهترين واژگان پارسي، رودخانه، بيگانه شدهاند؟ رودخانه يعني خانه رود! مهندس ذبيحالله حبيبي كه مردانگياش را در زمان همكارياش با شهرداري شيراز ثابت كرده است، از قول شادروان استاد احمد حامي كه در زمان رياست نهاوندي عطاي دانشگاه تهران را به لقايش بخشيد و به دانشگاه تبريز رفت، ميگفت كه استاد بر اين مهم تأكيد داشته است كه به خانه رود تجاوز نكنيد؛ خانهخرابتان ميكند!نزديك به 20 ميليون سال طول كشيد تا تنگ الله اكبر كه سيل آبخيز دوهزارو 300 هكتاري باختر كوه بمو را به سيل آباد ميآورد، موستانهاي آنجا را آبياري كرده و آبخوانهايش را تغذيه
ميكرد، شكل گيرد. به گفته اين آبخواندار ناچيز، مكان مزبور از 20 دي 1380 به تنگ نعوذ بالله تبديل شده است. تا پيش از آن روز، حتي در سيل تاريخي آذر 1365، بيشتر كساني كه از دروازه قرآن به شيراز آمده و فيض روح قدسي را از مردم صاحبكمالش ميجستند (حافظ)، با ديدن اين نگين بهشتي فرياد الله اكبر را سر ميدادند. با كشتهشدن گروهي از ساكنان شيراز و رخدادن زيانهاي مالي چندين ميلياردي، آگاهان از ناداني برنامهريزان و مجريان ما، چه ميگويند.
تنگه را با پركردنش به گذرگاه خودروهایي كه امان مردم را بريدهاند، تبديل كردند؛ دستشان درد نكند! فكر نكردند سيلي كه ممكن است در رخدادهاي نادر بدهش به افزون بر 150 متر مكعب بر ثانيه برسد، بايد از كجا بگذرد؟ طنز تلخ قضيه اينجاست كه دكتر محسن محكم، فرزند برومند محله دروازه كازرون شيراز كه در طراحي ساختمان متروی شيراز نقشي چشمگير داشت، سيلگذري زيرزميني را به قطر حدود پنج متر براي شهري به نام پورتلند، در ايالت اورگن آمريكا طراحي و در ساختمان آن نظارت كرده است.
با كمال شرمندگي بايد شهادت دهم كه در روزهاي سوم و دهم اسفند، 1365 و ششم تير 1366 شماري از مهندسان شهرداري شيراز را به سراب دروازه قرآن برده و آنچه را روز 12 دي 1365 با همسرم بررسي كرده بوديم، براي آنها بازگو كردم.
آنچه ميگويم به قدر فهم توست/ مُردم اندر حسرت فهم درست (مولوي)
در فروردين 1349 براي گذراندن دورهاي درباره حفاظت از آب، خاك و جنگل به ايالت نيو ساوث ولز استراليا رفتم. رئيس حفاظت خاك آن ايالت در آن زمان مهندسي روسي بود كه پس از دانشآموختگي در آن كشور به يكي از كشورهاي آسياي مركزي كه در آن زمان از جماهير شوروي به شمار ميرفت، فرستاده ميشود. نخستين كار اين جوان ناآزموده بناي سدي كوچك بوده كه با روانشدن سيل ويران شد. نامبرده از بيم اعدامشدن شبانه فرار كرده و به استراليا ميرود. كداميك از مسئولان ويراني سدي كه در تاريخ چهارم مرداد 1366 در شمال تهران ويران شد، نزديك 300 نفر را كشت و حدود 775 ميليارد زيان را وارد كرد، مجازات شد؟ كداميك از سازمانهایي كه در كشتار و زيانهاي سيل 20 دي شيراز 1380 مسئول بودند، به بادافره گناه خود رسيد؟ شادروان بانویي هرگاه نميتوانست پاسخي درخور پيدا كند، ميگفت: «عمه، خودش ميدونه». پس به ياد انشاهاي دوران دبیرستان 70 سال پيش بهتر است كه بگویيم: واضح و مبرهن است كه...
بازگرديم به گفتار شاهزاده انگلیسی. اصطلاح عاميانه شعور در آمريكا horse sense است. پس به برهان خلف ثابت ميشود كه گشادگران تنگ الله اكبر در اين چالش به پاي اسب هم نميرسيدهاند، هرچند عربها به اين چهارپاي باهوش فرس ميگويند!