تأثیر انتخابات اخیر اسرائیل بر خاورمیانه و ایران در گفتوگو با نصرتالله تاجیک
در اسرائیل همهچیز رنگ و بوی سیاست خارجی دارد
حسین جلالی : دوشنبه هفته گذشته بود که ترامپ سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد. فردای آن روز انتخابات پارلمانی اسرائیل برگزار شد. بسیاری این اقدام ترامپ را هدیه دم انتخابات به نتانیاهو توصیف کردند. حالا با مشخصشدن نتایج این انتخابات، گمانهزنی درباره رژیم اسرائیل و سیاستهای منطقهای آن قوت گرفته است. حزب نتانیاهو با کسب 36 کرسی از 120 صندلی مجلس، نخستین حزب این رقابتها شد. ائتلاف آبی- سفید، رقیب نتانیاهو، با 35 کرسی پشت «لیکود»، حزب نتانیاهو، قرار گرفت. مابقی نامزدهای انتخاباتی نیز از 9 حزب کوچکتر به پارلمان راه پیدا کردند. احزاب راست و مذهبی در مجموع 65 صندلی را از آن خود کردند تا کابینه ائتلافی بعدی در دست آنها باشد. اما این انتخابات چه تأثیری بر سیاست خارجی اسرائیل خواهد داشت؟ آیا خطمشی ضدایرانی این رژیم تشدید خواهد شد یا خیر؟ برای گفتوگو درباره این پرسشها بود که به سراغ نصرالله تاجیک رفتیم. او در دولت اصلاحات سفیر جمهوری اسلامی ایران در اردن بود و به همین دلیل با مسائل اسرائیل آشنا است.
حدود 10 سالی میشود که نخستوزیر اسرائیل است. حالا اما برخی از راستترشدن ترکیب کابینه او بهواسطه انتخابات اخیر این رژیم میگویند. آیا باید منتظر تشدید خطمشی آمریکا و اسرائیل علیه ایران باشیم؟
ابتدا یک مقدمه میگویم و سپس با استفاده از آن وارد بحث درباره مواردی میشوم که مطرح کردید. نقش اسرائیل در صحنه بینالمللی پیچیده است؛ نه از نظر قدرت نظامی، علمی یا فناوری، بلکه بیشتر از دیدگاه قدرت بازیگری و بهویژه از منظر قدرت اطلاعاتی، یعنی نفوذ، جمعآوری اطلاعات و استفاده بهینه از آنها. شرایطی برای اسرائیل بهوجود آمده که بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار مطرح شده است. متأسفانه میزان شناخت ما از توانمندیها و نقاط تأثیرگذار یا ظرفیتهای این رژیم خیلی کم است. ما بیشتر در مقابل اسرائیل یک بازی خطی را شروع کردیم؛ مثل تناظر یکبهیک در ریاضایات. ما مشخصا رودرروی رژیم صهیونیستی قرار گرفتهایم، درحالیکه به عقیده من باتوجه به بازیهای چندلایه و پیچیدهای که اسرائیل انجام میدهد، لازم است ما نیز برای حفظ منافعمان یک بازی سهمی و غیرخطی یا به زبان ریاضیات یک معادله درجه چند و با چند متغیر را طراحی کنیم.با این مقدمه، من به ویژگی خود اسرائیل میپردازم، نقشپذیری حکومت و سیاست بهطور عام تحتتأثیر تحولات بینالمللی و منطقهای است. در داخل اسرائیل همهچیز داخلی نیست، بلکه غلظت تحولات خارجی بیشتر است؛ بنابراین در
اسرائیل همهچیز رنگ و بوی سیاست خارجی دارد.نتایج انتخابات اسرائیل را نباید صرفا تحولی درونی برای حاکمیت مطلق راست افراطی تلقی کرد. رشد کرسیهای حزب لیکود و ائتلاف ناشی از آن را باید بهخاطر خوشاقبالی و حمایت خارجی از نتانیاهو و بازیهای سیاسی او در نظر گرفت. این انتخابات تأثیر عمیقی به نفع او و اهدافش در روند تحولات منطقه نخواهد داشت، بلکه بیشتر بهدلیل بههمخوردن توازن داخلی و منطقهای به وخامت اوضاع میانجامد. ایران باید در بازیهای چندلایه و پیچیده خود روند نظامی را به سیاسی تبدیل و یک بازار اقتصادی بر محور مزیت نسبیاش یعنی انتقال انرژی شامل عراق، سوریه، اردن و لبنان تعریف کند.
در سوریه، آمریکا و اسرائیل به کمک عربستان (البته نقش عربستان پیچیدهتر است) به دنبال بههمزدن چهره ژئوپلیتیکی منطقه بودند. آنها میخواستند از طریق تجزیه سوریه، امنیت رژیم صهیونیستی را حداکثر کنند. تنها قدرتی که در همسایگی اسرائیل میتواند از منافع خودش تاحدودی دفاع کند و در مقابل زیادهخواهی اسرائیل مقاومت کند، سوریه است. مضافا که بهسبب سیاستی که سوریه در قبال ایران و لبنان اتخاذ کرده بود، این ایده طراحی شد.ورود عربستان به این طرح بیشتر برای از سرگذراندن بهار عربی بود. عربستان برای اینکه نسیم بهار عربی روی تحولات آن تأثیر منفی نگذارد، ناچار شد بهمنظور افزایش انسجام داخلی خود به دشمنتراشی، بهویژه با ایران رو بیاورد. عربستان تلاش کرد با بهراهانداختن جنگ نیابتی سیاستهای منطقهای ایران را به گل بنشاند.
آقای تاجیک اینجا سؤالی وجود دارد؛ چیزی حدود 10 سال است که نتانیاهو در مقام نخستوزیری است و کابینه در دست راستگرایان بوده، آیا در این انتخابات اتفاق متفاوتی رخ داد؟
هم از نظر نتایج، هم از منظر زمینههای شکلگیری این نتایج، باید بگویم بله. از ابتدای تأسیس اسرائیل در 1948 تا به حال، همه كابينهها ائتلافی بودهاند. این به دلیل خاصیت تکثر در اسرائیل است. یکی از شعارهای انتخاباتی نتانیاهو در این انتخابات انضمام کرانه باختری به اراضی اشغالی بود. شعار انضمام کرانه باختری به ارضی اشغالی به اضافه ترکیب ائتلافی که کابینه پیشرو را بهوجود خواهد آورد، به معنای برسرکارآمدن راستترین كابينه تاریخ اسرائیل است؛ یعنی در این مدت حدود 70 سال موردی با این گرایش نداشتهایم. کرانه باختری بهنوعی خط قرمز جامعه جهانی است. همه مصوبات سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی را نگاه کنید که از بازگشت به مرزهای قبل از 1967 یا مرزهای تعیینشده سخن میگویند. اهمیت این نکته آنجا است که همزمان میشود با راستترین دولتی که در آمریکا برسرکار است. الان یک resonance (تشدید) در بین آمریکا و اسرائیل در حال رخدادن است. تبعات و تحولاتی که حاصل این تشدید است به عقیده من میتواند برای خاورمیانه خطرناک باشد.
اگر بخواهیم به تبعات انتخابات اخیر اسرائیل در خاورمیانه بهطور عام و در ایران بهطور خاص اشاره کنیم، باید منتظر چه تفاوتی در سیاستهای ضدایرانی دو سال اخیر آمریکا و اسرائیل بود؟
اینجا دو مؤلفه خیلی مهم است. یکی از تبعات قدرتگیری راست افراطی در اسرائیل با توجه به برسرکاربودن راستگرایان در آمریکا که ما اسم آن را گذاشتیم resonance سیاسی آمریکا-اسرائیل، ازبینرفتن نقش بیطرفی و میانجیگری آمریکاست و درنتیجه ضعیفشدن احتمال حصول صلح. این به نظر من قطعی است.
یعنی شما «معامله قرن» را که ترامپ دنبال آن است بلاموضوع میدانید؟
بهنظر من معامله قرن یک شانتاژ رسانهای است که بیشتر کوشنر (داماد ترامپ) به دنبال آن است. قبلا این موضوع زمینهای داشته با عنوان عادیسازی روابط كه از سال 1994 با شکلگیری اسلو شروع شد. الان میخواهند از عادیسازی یک تعریف اجرائی و عملیاتی کنند.من واقعا ظرفیت منطقه را با توجه به ازبینرفتن نقش بیطرفی ایالات متحده آماده مذاکرات صلح نمیدانم. اگر در مذاکرات صلح یک قدرت فائقه با نقش بیطرف وجود نداشته باشد که بتواند دو طرف را بر سر میز مذاکره برساند، به یکی بگوید تو برو پایین به یکی بگوید تو برو بالا، مذاکرات صلح شکل نمیگیرد.
به بحث برگردیم؛ دیگر تأثیر انتخابات اخیر اسرائیل چیست؟
اول از دسترس خارجشدن حصول صلح بود و نکته دیگر افزایش تنشهای منطقهای است. اگر با همین فرمان رژیم صهیونسیتی بخواهد به سمت انضمام کرانه باختری برود، طبیعی است که هم کشورهای عربی، مخصوصا اردن بهخاطر تأثیرپذیری آن نمیتوانند ساکت بنشینند و دوم خود ملتهای مسلمان و فلسطینیها هستند. این باعث ازدیاد تنشهای منطقهای میشود.
درباره ایران چطور؟ شما گفتید سیاستهای اسرائیل در قبال ایران چندلایه و پیچیده است. آیا میتوانید بهطور مشخص از سناریوها و برنامههای اسرائیل علیه ایران صحبت کنید؟
در مقدمه اشاره کردم؛ ما باید مقداری بازیهای خودمان را در قبال اسرائیل پیچیدهتر و چندلایهتر کنیم. یعنی اگر با همین فرمان بخواهیم جلو برویم، احتمال درگیري چه مستقیم و چه نیابتی افزایش پیدا میکند. قبلا به این نکات اشاره کردم که به دلیل پیروزیهاي جمهوری اسلامی در سرمایهگذاری در سوریه، دوره پساداعش برای ایران دوره راحتی نخواهد بود. آمریکا و اسرائیل به دنبال حذف اسد بودند، ولی نتوانستند. ما به عنوان جمهوری اسلامی یا ما به عنوان ایران نباید اینطور بازی کنیم که تلقی شود گویا ما گردن خودمان را در مقابل شمشیر قرار دادیم بلکه باید از طریق فعالیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بازیهای چندلایه به دنبال یک اجماع منطقهای و جهانی علیه اقدامات صهیونیستها باشیم. اسرائیل برای مصوبات سازمان ملل تره هم خرد نمیکند.
پس شما در دسته تحلیلگرانی قرار میگیرید که بر این باورند ایران باید هرچه زودتر رابطه خود را با عربستان از این حد تنش خارج کند؟
بله. متأسفانه ما با بعضی از کارهایی که انجام میدهیم در زمین ترامپ بازی میکنیم. ترامپ به دنبال گردش چرخ صنایع دفاعی و ایجاد شغل است و بازگرداندن پول خرید نفت از راه فروش تسلیحات. ما باید به سمتی برویم که تنشهای منطقهای کم شود تا بر اثر آن سرمایه دولتها و ملتها از منطقه بیرون نرود و خرج خرید تسلیحات نظامی نشود و هم منطقه به یک انبار باروت تبدیل نشود. متأسفانه در منطقه از نظر گفتمانسازی ضعیف هستیم.
حسین جلالی : دوشنبه هفته گذشته بود که ترامپ سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد. فردای آن روز انتخابات پارلمانی اسرائیل برگزار شد. بسیاری این اقدام ترامپ را هدیه دم انتخابات به نتانیاهو توصیف کردند. حالا با مشخصشدن نتایج این انتخابات، گمانهزنی درباره رژیم اسرائیل و سیاستهای منطقهای آن قوت گرفته است. حزب نتانیاهو با کسب 36 کرسی از 120 صندلی مجلس، نخستین حزب این رقابتها شد. ائتلاف آبی- سفید، رقیب نتانیاهو، با 35 کرسی پشت «لیکود»، حزب نتانیاهو، قرار گرفت. مابقی نامزدهای انتخاباتی نیز از 9 حزب کوچکتر به پارلمان راه پیدا کردند. احزاب راست و مذهبی در مجموع 65 صندلی را از آن خود کردند تا کابینه ائتلافی بعدی در دست آنها باشد. اما این انتخابات چه تأثیری بر سیاست خارجی اسرائیل خواهد داشت؟ آیا خطمشی ضدایرانی این رژیم تشدید خواهد شد یا خیر؟ برای گفتوگو درباره این پرسشها بود که به سراغ نصرالله تاجیک رفتیم. او در دولت اصلاحات سفیر جمهوری اسلامی ایران در اردن بود و به همین دلیل با مسائل اسرائیل آشنا است.
حدود 10 سالی میشود که نخستوزیر اسرائیل است. حالا اما برخی از راستترشدن ترکیب کابینه او بهواسطه انتخابات اخیر این رژیم میگویند. آیا باید منتظر تشدید خطمشی آمریکا و اسرائیل علیه ایران باشیم؟
ابتدا یک مقدمه میگویم و سپس با استفاده از آن وارد بحث درباره مواردی میشوم که مطرح کردید. نقش اسرائیل در صحنه بینالمللی پیچیده است؛ نه از نظر قدرت نظامی، علمی یا فناوری، بلکه بیشتر از دیدگاه قدرت بازیگری و بهویژه از منظر قدرت اطلاعاتی، یعنی نفوذ، جمعآوری اطلاعات و استفاده بهینه از آنها. شرایطی برای اسرائیل بهوجود آمده که بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار مطرح شده است. متأسفانه میزان شناخت ما از توانمندیها و نقاط تأثیرگذار یا ظرفیتهای این رژیم خیلی کم است. ما بیشتر در مقابل اسرائیل یک بازی خطی را شروع کردیم؛ مثل تناظر یکبهیک در ریاضایات. ما مشخصا رودرروی رژیم صهیونیستی قرار گرفتهایم، درحالیکه به عقیده من باتوجه به بازیهای چندلایه و پیچیدهای که اسرائیل انجام میدهد، لازم است ما نیز برای حفظ منافعمان یک بازی سهمی و غیرخطی یا به زبان ریاضیات یک معادله درجه چند و با چند متغیر را طراحی کنیم.با این مقدمه، من به ویژگی خود اسرائیل میپردازم، نقشپذیری حکومت و سیاست بهطور عام تحتتأثیر تحولات بینالمللی و منطقهای است. در داخل اسرائیل همهچیز داخلی نیست، بلکه غلظت تحولات خارجی بیشتر است؛ بنابراین در
اسرائیل همهچیز رنگ و بوی سیاست خارجی دارد.نتایج انتخابات اسرائیل را نباید صرفا تحولی درونی برای حاکمیت مطلق راست افراطی تلقی کرد. رشد کرسیهای حزب لیکود و ائتلاف ناشی از آن را باید بهخاطر خوشاقبالی و حمایت خارجی از نتانیاهو و بازیهای سیاسی او در نظر گرفت. این انتخابات تأثیر عمیقی به نفع او و اهدافش در روند تحولات منطقه نخواهد داشت، بلکه بیشتر بهدلیل بههمخوردن توازن داخلی و منطقهای به وخامت اوضاع میانجامد. ایران باید در بازیهای چندلایه و پیچیده خود روند نظامی را به سیاسی تبدیل و یک بازار اقتصادی بر محور مزیت نسبیاش یعنی انتقال انرژی شامل عراق، سوریه، اردن و لبنان تعریف کند.
در سوریه، آمریکا و اسرائیل به کمک عربستان (البته نقش عربستان پیچیدهتر است) به دنبال بههمزدن چهره ژئوپلیتیکی منطقه بودند. آنها میخواستند از طریق تجزیه سوریه، امنیت رژیم صهیونیستی را حداکثر کنند. تنها قدرتی که در همسایگی اسرائیل میتواند از منافع خودش تاحدودی دفاع کند و در مقابل زیادهخواهی اسرائیل مقاومت کند، سوریه است. مضافا که بهسبب سیاستی که سوریه در قبال ایران و لبنان اتخاذ کرده بود، این ایده طراحی شد.ورود عربستان به این طرح بیشتر برای از سرگذراندن بهار عربی بود. عربستان برای اینکه نسیم بهار عربی روی تحولات آن تأثیر منفی نگذارد، ناچار شد بهمنظور افزایش انسجام داخلی خود به دشمنتراشی، بهویژه با ایران رو بیاورد. عربستان تلاش کرد با بهراهانداختن جنگ نیابتی سیاستهای منطقهای ایران را به گل بنشاند.
آقای تاجیک اینجا سؤالی وجود دارد؛ چیزی حدود 10 سال است که نتانیاهو در مقام نخستوزیری است و کابینه در دست راستگرایان بوده، آیا در این انتخابات اتفاق متفاوتی رخ داد؟
هم از نظر نتایج، هم از منظر زمینههای شکلگیری این نتایج، باید بگویم بله. از ابتدای تأسیس اسرائیل در 1948 تا به حال، همه كابينهها ائتلافی بودهاند. این به دلیل خاصیت تکثر در اسرائیل است. یکی از شعارهای انتخاباتی نتانیاهو در این انتخابات انضمام کرانه باختری به اراضی اشغالی بود. شعار انضمام کرانه باختری به ارضی اشغالی به اضافه ترکیب ائتلافی که کابینه پیشرو را بهوجود خواهد آورد، به معنای برسرکارآمدن راستترین كابينه تاریخ اسرائیل است؛ یعنی در این مدت حدود 70 سال موردی با این گرایش نداشتهایم. کرانه باختری بهنوعی خط قرمز جامعه جهانی است. همه مصوبات سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی را نگاه کنید که از بازگشت به مرزهای قبل از 1967 یا مرزهای تعیینشده سخن میگویند. اهمیت این نکته آنجا است که همزمان میشود با راستترین دولتی که در آمریکا برسرکار است. الان یک resonance (تشدید) در بین آمریکا و اسرائیل در حال رخدادن است. تبعات و تحولاتی که حاصل این تشدید است به عقیده من میتواند برای خاورمیانه خطرناک باشد.
اگر بخواهیم به تبعات انتخابات اخیر اسرائیل در خاورمیانه بهطور عام و در ایران بهطور خاص اشاره کنیم، باید منتظر چه تفاوتی در سیاستهای ضدایرانی دو سال اخیر آمریکا و اسرائیل بود؟
اینجا دو مؤلفه خیلی مهم است. یکی از تبعات قدرتگیری راست افراطی در اسرائیل با توجه به برسرکاربودن راستگرایان در آمریکا که ما اسم آن را گذاشتیم resonance سیاسی آمریکا-اسرائیل، ازبینرفتن نقش بیطرفی و میانجیگری آمریکاست و درنتیجه ضعیفشدن احتمال حصول صلح. این به نظر من قطعی است.
یعنی شما «معامله قرن» را که ترامپ دنبال آن است بلاموضوع میدانید؟
بهنظر من معامله قرن یک شانتاژ رسانهای است که بیشتر کوشنر (داماد ترامپ) به دنبال آن است. قبلا این موضوع زمینهای داشته با عنوان عادیسازی روابط كه از سال 1994 با شکلگیری اسلو شروع شد. الان میخواهند از عادیسازی یک تعریف اجرائی و عملیاتی کنند.من واقعا ظرفیت منطقه را با توجه به ازبینرفتن نقش بیطرفی ایالات متحده آماده مذاکرات صلح نمیدانم. اگر در مذاکرات صلح یک قدرت فائقه با نقش بیطرف وجود نداشته باشد که بتواند دو طرف را بر سر میز مذاکره برساند، به یکی بگوید تو برو پایین به یکی بگوید تو برو بالا، مذاکرات صلح شکل نمیگیرد.
به بحث برگردیم؛ دیگر تأثیر انتخابات اخیر اسرائیل چیست؟
اول از دسترس خارجشدن حصول صلح بود و نکته دیگر افزایش تنشهای منطقهای است. اگر با همین فرمان رژیم صهیونسیتی بخواهد به سمت انضمام کرانه باختری برود، طبیعی است که هم کشورهای عربی، مخصوصا اردن بهخاطر تأثیرپذیری آن نمیتوانند ساکت بنشینند و دوم خود ملتهای مسلمان و فلسطینیها هستند. این باعث ازدیاد تنشهای منطقهای میشود.
درباره ایران چطور؟ شما گفتید سیاستهای اسرائیل در قبال ایران چندلایه و پیچیده است. آیا میتوانید بهطور مشخص از سناریوها و برنامههای اسرائیل علیه ایران صحبت کنید؟
در مقدمه اشاره کردم؛ ما باید مقداری بازیهای خودمان را در قبال اسرائیل پیچیدهتر و چندلایهتر کنیم. یعنی اگر با همین فرمان بخواهیم جلو برویم، احتمال درگیري چه مستقیم و چه نیابتی افزایش پیدا میکند. قبلا به این نکات اشاره کردم که به دلیل پیروزیهاي جمهوری اسلامی در سرمایهگذاری در سوریه، دوره پساداعش برای ایران دوره راحتی نخواهد بود. آمریکا و اسرائیل به دنبال حذف اسد بودند، ولی نتوانستند. ما به عنوان جمهوری اسلامی یا ما به عنوان ایران نباید اینطور بازی کنیم که تلقی شود گویا ما گردن خودمان را در مقابل شمشیر قرار دادیم بلکه باید از طریق فعالیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بازیهای چندلایه به دنبال یک اجماع منطقهای و جهانی علیه اقدامات صهیونیستها باشیم. اسرائیل برای مصوبات سازمان ملل تره هم خرد نمیکند.
پس شما در دسته تحلیلگرانی قرار میگیرید که بر این باورند ایران باید هرچه زودتر رابطه خود را با عربستان از این حد تنش خارج کند؟
بله. متأسفانه ما با بعضی از کارهایی که انجام میدهیم در زمین ترامپ بازی میکنیم. ترامپ به دنبال گردش چرخ صنایع دفاعی و ایجاد شغل است و بازگرداندن پول خرید نفت از راه فروش تسلیحات. ما باید به سمتی برویم که تنشهای منطقهای کم شود تا بر اثر آن سرمایه دولتها و ملتها از منطقه بیرون نرود و خرج خرید تسلیحات نظامی نشود و هم منطقه به یک انبار باروت تبدیل نشود. متأسفانه در منطقه از نظر گفتمانسازی ضعیف هستیم.