دمشق در آستانه صلح مسلح
شرق: مخمصه يا هديه کريسمس؛ آنچه ترامپ با اعلام خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه انجام داد، کداميک از اينها بود؟ مثلث تهران - آنکارا - روسيه در پشت پرده اين خروج منتفع ميشوند يا متضرر. کدامشان بيش از ديگري از اين ماجرا نفع ميبرند؛ برخي معتقدند ترکيه و برخي روسيه. برخي در آمريكا اين ماجرا را هديه کريسمس به ايران دانستهاند. آنچه را اکنون روي ميز است، در گفتوگو با صادق ملکي، کارشناس روابط بينالملل که بر موضوع ترکيه متمرکز است، بررسي کردیم. ملکي معتقد است برنده اين بازي روسيه است؛ اگرچه ميتواند با اين خروج، در سوريه درگير مخمصهاي شود.
خروج آمريكا از سوريه ميتواند براي هرکدام از بازيگران منطقهاي بهويژه تهران- آنکارا- مسکو فرصتها و تهديدهاي متفاوتي ايجاد کند. در پرسش اول لطفا بفرمایید که اين اقدام بيش از همه به نفع کدام عضو از اين مثلث است؟
اينکه بيش از همه براي کداميک از اعضاي اين مثلث سود دارد، بستگي به عوامل مختلف ازجمله توانايي کشورها در استفاده از فرصتها در مديريت بحرانها دارد. اغلب کشورها، تهديد را تبديل به فرصت کرده و گاهی فرصت را تبديل به تهديد ميکنند. ارزيابي کنيد که ما تاکنون بيشتر فرصتساز يا تهديدآفرين بودهايم. با خروج آمريكا از سوريه يک خلأ استراتژيک ايجاد شده و هرکس با توجه به جايي که ايستاده، خود را پيروز خروج آمريكا ميداند. از منظر دمشق اين خروج، فرار ارزيابي ميشود. بعضي محافل تهران را پيروز عنوان ميکند و برخي نيز که در آنکارا ايستاده و ناظر بر صحنه هستند، ترکيه را پيروز اين خروج اعلام کردهاند. همه اين کشورها سهمي از پيروزي و خرسندي ناشي از آن دارند. يادم ميآيد هنگامي که اوجالان با همکاري چند سرويس اطلاعاتي ازجمله سيا دستگير شد، ترکها آن را پيروزي بزرگي قلمداد کرده و مقدمه پايان بحران کردي تلقي کردند؛ درحاليکه همان زمان عنوان شد که اين دستگيري از عوامل تشديد قهرمانسازي اوجالان بوده و از سوي ديگر نهتنها پايان بحران کردي در ترکيه نخواهد بود؛ بلکه آن را وارد فاز جديدي خواهد کرد که اين امر اتفاق افتاد.
محاسبات صحنه سياست، محاسبات رياضي نيست و پيشگويي در آن چندان آسان نيست؛ مثلا ترکيه بهعنوان کشوري که خود را پيروز اين خروج ميداند، شايد در آينده بايد در قبال اين خروج به اقليمي مانند اربيل در سوريه تن دهد و اين تحول بار سنگيني بر مؤلفههاي امنيتي ترکيه تحميل خواهد کرد. درباره ايران هم بايد گفت بيش از تهران، بايد به مسکو و عملکرد آن درباره اين خروج توجه کرد. در خروج آمريكا از سوريه در نگاه کلان فارغ از عملکردن به وعده انتخاباتي ترامپ و رويکرد کلي آمريكا به شرق آسيا، بايد گفت اين خروج تنها حاصل توافق يا مذاکره اردوغان با ترامپ نبوده؛ بلکه اين خروج ميتواند بيشتر حاصل هماهنگي مسکو و واشنگتن باشد. در خروج آمريكا از سوريه اگر کشوري پيروز باشد، اين پيروزي را بيش از همه بايد به نام روسيه ثبت کرد.
برخي تحليلها بر اين است که آمريكا با خروج از سوريه ميتواند معادلات جديدي را رقم بزند؛ مثلا معادلات با نقشآفريني عربستان يا اتحاديه عرب. چقدر اين احتمال را جدي ميدانيد؟
اين موضوع را که با خروج آمريكا از سوريه اين خلأ راهبردي را عربستان پر کند، چندان جدي نميدانم. بحران سوريه، بحراني چندوجهي، پيچيده و در برخي عرصهها پايدار خواهد ماند؛ اما از ميزان گرمي اين بحران ميتواند کاسته شده و فضاي جنگ سرد يا صلح مسلح بر شرايط آن حاکم خواهد شد. بحران سوريه پايان نخواهد يافت؛ اما مجددا به شرايط وخيم قبلي نيز باز نخواهد گشت. عربستان گرفتار يمن بوده و در سوريه نيز بيشتر نقش لجستيکي و تأمين مالي داشته و نقش اصلي سلبي در مقابل محور مقاومت را بيشتر ترکيه برعهده داشته است. برخي از امکان برخورد ميان تلآويو و ايران سخن گفتهاند که احتمالا وقوعنیافتن آن را روسها مديريت خواهند کرد.
ترامپ گفته «داعش را شکست داديم و از سوريه خارج ميشويم». روي زمين و در عمل چقدر تهديد و نگراني داعش همچنان پررنگ به نظر ميرسد؟
داعش به معناي يک تهديد بزرگ ديگر وجود ندارد. زماني بخش اعظم سوريه و 40 درصد عراق در اشغال داعش يا نيروهاي متحد آن بود. نگاهي به نقشه جغرافيايي و شرايط دمشق و بغداد نشان ميدهد اوضاع تغيير کرده است. توجه داشته باشيد که داعش حاصل يک تفکر است که اين تفکر همچنان زنده است و بعيد است بتوان بهزودي آن را پايان داد. داعش در بُعد نظامي، با آنکه شکست خورده اما عنصري است که با توجه به شرايط و سياست دولتها امکان بازگشت به قدرت را دارد. داعش تمام نشده اما به محاق رفته است و با توجه به سياليت نيروهاي تروريستي و بسترها و سرمايهگذارها در شرايط خاص امکان ظهور خواهد يافت. اين امکان ظهور حتي در مناطق خاص ايران و بههنگاميکه کشور دچار بحران شود نيز وجود دارد. کساني که داعش را مديريت کردند به بخش بزرگ اهداف خود دست يافتند. سوريه ويران و از عنصر تهديد براي اسرائيل خارج شد. عراق همچنان درگير تبعات ظهور داعش است. اينکه گفته ميشود داعش شکست خورد، اگرچه از نگاهي درست است، از دريچهاي ديگر بايد گفت داعش پيروز شده و به اهداف تعيين و تعريفشده رسيده و فعلا به بايگاني راکد سپرده شده است. داعش سبب شد سوريه نتواند براي سالها،
مرزهاي اسرائيل را تهديد کند. داعش به چهره اسلام صدمهاي جدي زد. آن هم درحاليکه داعش و مدعيان مبارزه با آن هر دو اللهاکبر گفته و خود را نماد اسلام معرفي کردند. قبلا در ياداشتي نوشتم که ظهور داعش يکي از عوامل بسيار مؤثر در سکولاريزهشدن خاورميانه خواهد شد. اين روندي است که پيش ميرود و کماکان به آن اعتقاد دارم. بههرحال ايران و حوزه نفوذ آن شايد هدف سياسي ظهور داعش بود، اما ظهور داعش هدفي فراتر داشت که دورشدن از اسلام و روکردن به سکولاريسم از جمله هدفهاي مهم آن بود. به وضعيت منطقه قبل و بعد از ظهور داعش دقت و آنها را باهم مقايسه کنيد. دمشق بهجاي آنکه به جولان بينديشد در فکر حفظ حلقه دمشق و پس از آن، احياي حاکميت خود بر سوريه است. قبل از ظهور داعش، ايران در کجاي سوريه بود و امروز کجا ايستاده است. البته با شروع تحريمها اين حوزه نفوذ تحت تأثير قرار گرفته است. مقامات ترکيه نهتنها نتوانستند در حلب دو ماهه نماز برگزار کنند، بلکه امروز با جديترين تهديد پس از جمهوريت در مرزهاي جنوبي خود مواجهاند. در واقع عمده کشورهايي که جنگ نيابتي در سوريه داشتهاند بيش از آنکه خود را در جبهه پيروز ببينند بايد خود را در
صف شکستخوردهها ارزيابي کنند. پيروز اصلي ظهور داعش اسرائيل و از سوي ديگر کردها بودهاند.
گفته شده است ترکيه قصد دارد بار ديگر دست به عمليات در شمال سوريه بزند، نظير آنچه در عفرين گذشت. اين اقدام چقدر ميتواند بر مسئله کردي تأثير بگذارد؟
فعلا ترکيه اعلام کرده است عمليات شرق فرات را به تأخير انداخته است. اين تأخير بيارتباط با اعلام خروج آمريكا از سوريه و گرفتن تضمين برای انجامندادن عمليات يا عمليات محدود از سوي واشنگتن از آنکارا نبوده و نيست. آمريكا در انتخاب نهايي ميان کردها و آنکارا، حتما ترکيه را انتخاب ميکند، اما دقت کنيد در معادلات سياسي، امنيتي و نظامي، رسيدن به نقطه انتخاب نهايي بسيار پرريسک بوده و عملا کمتر اتفاق ميافتاد. بهنظر ميرسد استفاده ابزاري از کردها در دستور کار آمريكا بماند و از آنها براي تنظيم رفتار آنکارا سود بجويد. ضمنا اروپا و بهویژه فرانسه و روسيه نيز نسبت به کردها هريک سياستها و برنامه خاص خود را دارند. اگر روزي قرار باشد نقشه منطقه تغيير کند اين با ظهور ژئوپلیتيک کرد در منطقه به منصه ظهور خواهد رسيد. درحالحاضر جز اسرائيل هيچ کشوري به ظهور دولت کردي به عنوان يک تحول مثبت نمينگرد. در قياس با گذشته، کردها در سوريه از هيچ به همهچيز رسيدهاند.
درحالحاضر کردهاي سوري در جغرافيایي فراتر از ظرفيت تاريخي و جمعيتي خود حضور و قدرت دارند. در تحولات پيشرو، فراز و نشيب رفتار کردها و ترکها با توجه به شرايط بهگونهاي تنظيم خواهد شد که نه از جانب کردها خطر چنداني براي آنکارا ايجاد شود و نه آنکارا تهديدي جدي براي کردها ايجاد کند. کردها حتي در بدترين شرايط وضعيتي بسيار بهتر از قبل از بحران سوريه خواهند داشت.
برخي تحليلها بر اين است که کردها بيش از ديگران از اين اقدام ترامپ متضرر شده و ممکن است دست به اقدامات تخريبي بزنند. چقدر اين احتمال را جدي ميدانيد؟
کردها در قياس با بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي بحران سوريه، بازيگران فرعي تحولات بودهاند؛ هرچند که اين عناصر فرعي به پيروزي بزرگتر از بازيگران اصلي دست يافته باشند. کردها دست به عمليات تخريبي نخواهند زد. کردها در مواضع اعلامي شايد معترض به اين تصميم باشند، اما در سياست اعمالي هماهنگ با واشنگتن و مسکو خواهند بود.
اين تصميم چقدر شرايط را براي ايران و روسيه سخت يا آسان ميکند؟ تحليل شما از دورنماي اين تصميم چيست؟
حضور ايران ماههاست در سوريه کمرنگ شده و حتي ميتوان گفت سياست ايران بدون اعلام، تغيير کرده است. با آغاز تحريم نيز عملا ايران گرفتار رفع و رجوع مشکلات اقتصادي بوده و بخش عمده سياست داخلي و خارجي، درگير تحريم شده است. از سوي ديگر، تهران مدتهاست که در پرونده سوريه، هماهنگ با مسکو است. بحرانها فراز و نشيب دارند. در شرايط فعلي شايد بتوان گفت پيروز اصلي خروج آمريكا از سوريه، مسکو است اما اين ابهام وجود دارد که چرا آمريكا اين هديه را به مسکو داده است؟ پاسخ اين را تحولات آينده روشن خواهد کرد. شايد اين خروج، خود مخمصهاي براي روسها شود؛ روسها با همه بازيگران صحنه سوريه از تلآويو تا تهران، از آنکارا تا رياض مراودات خاص داشتهاند و سياست چندوجهي را تعقيب ميکنند. در ضمن با کردها نيز در وسعتي به اندازه جغرافياي کردها ارتباطات تاريخي و وسيع داشته و دارند. منطقه خاورميانه با وجود خروج آمريكا از سوريه، همچنان با صلح و ثبات فاصله دارد. سخت و آسانشدن شرايط نيز بيش آنکه به خروج آمريكا بستگي داشته باشد، به سياستهاي کلان آمريكا و روسيه و توافقات يا اختلاف نظر آنان در سياست منطقهاي و فرامنطقهاي بستگي خواهد داشت.
شرق: مخمصه يا هديه کريسمس؛ آنچه ترامپ با اعلام خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه انجام داد، کداميک از اينها بود؟ مثلث تهران - آنکارا - روسيه در پشت پرده اين خروج منتفع ميشوند يا متضرر. کدامشان بيش از ديگري از اين ماجرا نفع ميبرند؛ برخي معتقدند ترکيه و برخي روسيه. برخي در آمريكا اين ماجرا را هديه کريسمس به ايران دانستهاند. آنچه را اکنون روي ميز است، در گفتوگو با صادق ملکي، کارشناس روابط بينالملل که بر موضوع ترکيه متمرکز است، بررسي کردیم. ملکي معتقد است برنده اين بازي روسيه است؛ اگرچه ميتواند با اين خروج، در سوريه درگير مخمصهاي شود.
خروج آمريكا از سوريه ميتواند براي هرکدام از بازيگران منطقهاي بهويژه تهران- آنکارا- مسکو فرصتها و تهديدهاي متفاوتي ايجاد کند. در پرسش اول لطفا بفرمایید که اين اقدام بيش از همه به نفع کدام عضو از اين مثلث است؟
اينکه بيش از همه براي کداميک از اعضاي اين مثلث سود دارد، بستگي به عوامل مختلف ازجمله توانايي کشورها در استفاده از فرصتها در مديريت بحرانها دارد. اغلب کشورها، تهديد را تبديل به فرصت کرده و گاهی فرصت را تبديل به تهديد ميکنند. ارزيابي کنيد که ما تاکنون بيشتر فرصتساز يا تهديدآفرين بودهايم. با خروج آمريكا از سوريه يک خلأ استراتژيک ايجاد شده و هرکس با توجه به جايي که ايستاده، خود را پيروز خروج آمريكا ميداند. از منظر دمشق اين خروج، فرار ارزيابي ميشود. بعضي محافل تهران را پيروز عنوان ميکند و برخي نيز که در آنکارا ايستاده و ناظر بر صحنه هستند، ترکيه را پيروز اين خروج اعلام کردهاند. همه اين کشورها سهمي از پيروزي و خرسندي ناشي از آن دارند. يادم ميآيد هنگامي که اوجالان با همکاري چند سرويس اطلاعاتي ازجمله سيا دستگير شد، ترکها آن را پيروزي بزرگي قلمداد کرده و مقدمه پايان بحران کردي تلقي کردند؛ درحاليکه همان زمان عنوان شد که اين دستگيري از عوامل تشديد قهرمانسازي اوجالان بوده و از سوي ديگر نهتنها پايان بحران کردي در ترکيه نخواهد بود؛ بلکه آن را وارد فاز جديدي خواهد کرد که اين امر اتفاق افتاد.
محاسبات صحنه سياست، محاسبات رياضي نيست و پيشگويي در آن چندان آسان نيست؛ مثلا ترکيه بهعنوان کشوري که خود را پيروز اين خروج ميداند، شايد در آينده بايد در قبال اين خروج به اقليمي مانند اربيل در سوريه تن دهد و اين تحول بار سنگيني بر مؤلفههاي امنيتي ترکيه تحميل خواهد کرد. درباره ايران هم بايد گفت بيش از تهران، بايد به مسکو و عملکرد آن درباره اين خروج توجه کرد. در خروج آمريكا از سوريه در نگاه کلان فارغ از عملکردن به وعده انتخاباتي ترامپ و رويکرد کلي آمريكا به شرق آسيا، بايد گفت اين خروج تنها حاصل توافق يا مذاکره اردوغان با ترامپ نبوده؛ بلکه اين خروج ميتواند بيشتر حاصل هماهنگي مسکو و واشنگتن باشد. در خروج آمريكا از سوريه اگر کشوري پيروز باشد، اين پيروزي را بيش از همه بايد به نام روسيه ثبت کرد.
برخي تحليلها بر اين است که آمريكا با خروج از سوريه ميتواند معادلات جديدي را رقم بزند؛ مثلا معادلات با نقشآفريني عربستان يا اتحاديه عرب. چقدر اين احتمال را جدي ميدانيد؟
اين موضوع را که با خروج آمريكا از سوريه اين خلأ راهبردي را عربستان پر کند، چندان جدي نميدانم. بحران سوريه، بحراني چندوجهي، پيچيده و در برخي عرصهها پايدار خواهد ماند؛ اما از ميزان گرمي اين بحران ميتواند کاسته شده و فضاي جنگ سرد يا صلح مسلح بر شرايط آن حاکم خواهد شد. بحران سوريه پايان نخواهد يافت؛ اما مجددا به شرايط وخيم قبلي نيز باز نخواهد گشت. عربستان گرفتار يمن بوده و در سوريه نيز بيشتر نقش لجستيکي و تأمين مالي داشته و نقش اصلي سلبي در مقابل محور مقاومت را بيشتر ترکيه برعهده داشته است. برخي از امکان برخورد ميان تلآويو و ايران سخن گفتهاند که احتمالا وقوعنیافتن آن را روسها مديريت خواهند کرد.
ترامپ گفته «داعش را شکست داديم و از سوريه خارج ميشويم». روي زمين و در عمل چقدر تهديد و نگراني داعش همچنان پررنگ به نظر ميرسد؟
داعش به معناي يک تهديد بزرگ ديگر وجود ندارد. زماني بخش اعظم سوريه و 40 درصد عراق در اشغال داعش يا نيروهاي متحد آن بود. نگاهي به نقشه جغرافيايي و شرايط دمشق و بغداد نشان ميدهد اوضاع تغيير کرده است. توجه داشته باشيد که داعش حاصل يک تفکر است که اين تفکر همچنان زنده است و بعيد است بتوان بهزودي آن را پايان داد. داعش در بُعد نظامي، با آنکه شکست خورده اما عنصري است که با توجه به شرايط و سياست دولتها امکان بازگشت به قدرت را دارد. داعش تمام نشده اما به محاق رفته است و با توجه به سياليت نيروهاي تروريستي و بسترها و سرمايهگذارها در شرايط خاص امکان ظهور خواهد يافت. اين امکان ظهور حتي در مناطق خاص ايران و بههنگاميکه کشور دچار بحران شود نيز وجود دارد. کساني که داعش را مديريت کردند به بخش بزرگ اهداف خود دست يافتند. سوريه ويران و از عنصر تهديد براي اسرائيل خارج شد. عراق همچنان درگير تبعات ظهور داعش است. اينکه گفته ميشود داعش شکست خورد، اگرچه از نگاهي درست است، از دريچهاي ديگر بايد گفت داعش پيروز شده و به اهداف تعيين و تعريفشده رسيده و فعلا به بايگاني راکد سپرده شده است. داعش سبب شد سوريه نتواند براي سالها،
مرزهاي اسرائيل را تهديد کند. داعش به چهره اسلام صدمهاي جدي زد. آن هم درحاليکه داعش و مدعيان مبارزه با آن هر دو اللهاکبر گفته و خود را نماد اسلام معرفي کردند. قبلا در ياداشتي نوشتم که ظهور داعش يکي از عوامل بسيار مؤثر در سکولاريزهشدن خاورميانه خواهد شد. اين روندي است که پيش ميرود و کماکان به آن اعتقاد دارم. بههرحال ايران و حوزه نفوذ آن شايد هدف سياسي ظهور داعش بود، اما ظهور داعش هدفي فراتر داشت که دورشدن از اسلام و روکردن به سکولاريسم از جمله هدفهاي مهم آن بود. به وضعيت منطقه قبل و بعد از ظهور داعش دقت و آنها را باهم مقايسه کنيد. دمشق بهجاي آنکه به جولان بينديشد در فکر حفظ حلقه دمشق و پس از آن، احياي حاکميت خود بر سوريه است. قبل از ظهور داعش، ايران در کجاي سوريه بود و امروز کجا ايستاده است. البته با شروع تحريمها اين حوزه نفوذ تحت تأثير قرار گرفته است. مقامات ترکيه نهتنها نتوانستند در حلب دو ماهه نماز برگزار کنند، بلکه امروز با جديترين تهديد پس از جمهوريت در مرزهاي جنوبي خود مواجهاند. در واقع عمده کشورهايي که جنگ نيابتي در سوريه داشتهاند بيش از آنکه خود را در جبهه پيروز ببينند بايد خود را در
صف شکستخوردهها ارزيابي کنند. پيروز اصلي ظهور داعش اسرائيل و از سوي ديگر کردها بودهاند.
گفته شده است ترکيه قصد دارد بار ديگر دست به عمليات در شمال سوريه بزند، نظير آنچه در عفرين گذشت. اين اقدام چقدر ميتواند بر مسئله کردي تأثير بگذارد؟
فعلا ترکيه اعلام کرده است عمليات شرق فرات را به تأخير انداخته است. اين تأخير بيارتباط با اعلام خروج آمريكا از سوريه و گرفتن تضمين برای انجامندادن عمليات يا عمليات محدود از سوي واشنگتن از آنکارا نبوده و نيست. آمريكا در انتخاب نهايي ميان کردها و آنکارا، حتما ترکيه را انتخاب ميکند، اما دقت کنيد در معادلات سياسي، امنيتي و نظامي، رسيدن به نقطه انتخاب نهايي بسيار پرريسک بوده و عملا کمتر اتفاق ميافتاد. بهنظر ميرسد استفاده ابزاري از کردها در دستور کار آمريكا بماند و از آنها براي تنظيم رفتار آنکارا سود بجويد. ضمنا اروپا و بهویژه فرانسه و روسيه نيز نسبت به کردها هريک سياستها و برنامه خاص خود را دارند. اگر روزي قرار باشد نقشه منطقه تغيير کند اين با ظهور ژئوپلیتيک کرد در منطقه به منصه ظهور خواهد رسيد. درحالحاضر جز اسرائيل هيچ کشوري به ظهور دولت کردي به عنوان يک تحول مثبت نمينگرد. در قياس با گذشته، کردها در سوريه از هيچ به همهچيز رسيدهاند.
درحالحاضر کردهاي سوري در جغرافيایي فراتر از ظرفيت تاريخي و جمعيتي خود حضور و قدرت دارند. در تحولات پيشرو، فراز و نشيب رفتار کردها و ترکها با توجه به شرايط بهگونهاي تنظيم خواهد شد که نه از جانب کردها خطر چنداني براي آنکارا ايجاد شود و نه آنکارا تهديدي جدي براي کردها ايجاد کند. کردها حتي در بدترين شرايط وضعيتي بسيار بهتر از قبل از بحران سوريه خواهند داشت.
برخي تحليلها بر اين است که کردها بيش از ديگران از اين اقدام ترامپ متضرر شده و ممکن است دست به اقدامات تخريبي بزنند. چقدر اين احتمال را جدي ميدانيد؟
کردها در قياس با بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي بحران سوريه، بازيگران فرعي تحولات بودهاند؛ هرچند که اين عناصر فرعي به پيروزي بزرگتر از بازيگران اصلي دست يافته باشند. کردها دست به عمليات تخريبي نخواهند زد. کردها در مواضع اعلامي شايد معترض به اين تصميم باشند، اما در سياست اعمالي هماهنگ با واشنگتن و مسکو خواهند بود.
اين تصميم چقدر شرايط را براي ايران و روسيه سخت يا آسان ميکند؟ تحليل شما از دورنماي اين تصميم چيست؟
حضور ايران ماههاست در سوريه کمرنگ شده و حتي ميتوان گفت سياست ايران بدون اعلام، تغيير کرده است. با آغاز تحريم نيز عملا ايران گرفتار رفع و رجوع مشکلات اقتصادي بوده و بخش عمده سياست داخلي و خارجي، درگير تحريم شده است. از سوي ديگر، تهران مدتهاست که در پرونده سوريه، هماهنگ با مسکو است. بحرانها فراز و نشيب دارند. در شرايط فعلي شايد بتوان گفت پيروز اصلي خروج آمريكا از سوريه، مسکو است اما اين ابهام وجود دارد که چرا آمريكا اين هديه را به مسکو داده است؟ پاسخ اين را تحولات آينده روشن خواهد کرد. شايد اين خروج، خود مخمصهاي براي روسها شود؛ روسها با همه بازيگران صحنه سوريه از تلآويو تا تهران، از آنکارا تا رياض مراودات خاص داشتهاند و سياست چندوجهي را تعقيب ميکنند. در ضمن با کردها نيز در وسعتي به اندازه جغرافياي کردها ارتباطات تاريخي و وسيع داشته و دارند. منطقه خاورميانه با وجود خروج آمريكا از سوريه، همچنان با صلح و ثبات فاصله دارد. سخت و آسانشدن شرايط نيز بيش آنکه به خروج آمريكا بستگي داشته باشد، به سياستهاي کلان آمريكا و روسيه و توافقات يا اختلاف نظر آنان در سياست منطقهاي و فرامنطقهاي بستگي خواهد داشت.