درباره خشونت سازمانیافته چه میدانیم؟
زهره اسدپور . فعال حقوق زنان
طبق تعاریف بینالمللی خشونت سازمانیافته رفتار خشنی است که برای دستیابی به اهداف برنامهریزیشده یا به دنبال تحریک یا مواضع خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک گروه سازمانیافته سیاسی یا اجتماعی بروز پیدا میکند. مهمترین مثالهای خشونت سازمانیافته علیه زنان، خشونتی است که در جنگها بهویژه در جنگهای داخلی علیه زنان به شکل تجاوز گسترده و سازمانیافته رخ میدهد. مثالهای فراوانی از این نوع خشونت در جهان یافت میشود. جنگ بوسنی، جنگ نظامیان برمه علیه غیرنظامیان مسلمان روهینگیا، جنگهای داخلی در آفریقا و جنگافروزیهای داعش در منطقه. خشونت سازمانیافته علیه زنان فقط در قالب جنگ یا نزاعهای داخلی میان گروههای متخاصم رخ نمیدهد، خشونت سازمانیافته علیه زنان در موارد مختلفی بهعنوان ابزاری علیه گروهها و احزاب مخالف به کار گرفته میشود. در نزاعهای سیاسی باز این پیکر زنان است که محلی برای رقابت و مناقشه میشود. به نظر میرسد در این منازعات سیاسی خشونت بهویژه خشونت جنسی علیه زنان یک تفاوت مهم با موارد دیگر خشونت علیه زنان دارد. اینجا زنان مورد خشونت واقع میشوند؛ نهتنها بهایندلیل که زن هستند؛ بلکه بهایندلیل که جرئت کردهاند و در برابر نظام مستقر ایستادهاند و این است که نهتنها مانند مردان مورد خشونت فیزیکی واقع میشوند؛ بلکه هدف خشونت جنسی و گاه تجاوز نیز قرار میگیرند. در خشونتهای سازمانیافته پیش از اعمال خشونت، زنان دستهبندی میشوند؛ زنانی که با ما هستند (از قوم ما، ملیت ما، همعقیده و همحزبی و همدین ما)، در برابر زنانی که از ما نیستند، دیگریاند و پس از این دیگریسازی، خشونت مشروع تلقی میشود... و به شکل سازمانیافته به کار گرفته میشود.
طبق تعاریف بینالمللی خشونت سازمانیافته رفتار خشنی است که برای دستیابی به اهداف برنامهریزیشده یا به دنبال تحریک یا مواضع خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک گروه سازمانیافته سیاسی یا اجتماعی بروز پیدا میکند. مهمترین مثالهای خشونت سازمانیافته علیه زنان، خشونتی است که در جنگها بهویژه در جنگهای داخلی علیه زنان به شکل تجاوز گسترده و سازمانیافته رخ میدهد. مثالهای فراوانی از این نوع خشونت در جهان یافت میشود. جنگ بوسنی، جنگ نظامیان برمه علیه غیرنظامیان مسلمان روهینگیا، جنگهای داخلی در آفریقا و جنگافروزیهای داعش در منطقه. خشونت سازمانیافته علیه زنان فقط در قالب جنگ یا نزاعهای داخلی میان گروههای متخاصم رخ نمیدهد، خشونت سازمانیافته علیه زنان در موارد مختلفی بهعنوان ابزاری علیه گروهها و احزاب مخالف به کار گرفته میشود. در نزاعهای سیاسی باز این پیکر زنان است که محلی برای رقابت و مناقشه میشود. به نظر میرسد در این منازعات سیاسی خشونت بهویژه خشونت جنسی علیه زنان یک تفاوت مهم با موارد دیگر خشونت علیه زنان دارد. اینجا زنان مورد خشونت واقع میشوند؛ نهتنها بهایندلیل که زن هستند؛ بلکه بهایندلیل که جرئت کردهاند و در برابر نظام مستقر ایستادهاند و این است که نهتنها مانند مردان مورد خشونت فیزیکی واقع میشوند؛ بلکه هدف خشونت جنسی و گاه تجاوز نیز قرار میگیرند. در خشونتهای سازمانیافته پیش از اعمال خشونت، زنان دستهبندی میشوند؛ زنانی که با ما هستند (از قوم ما، ملیت ما، همعقیده و همحزبی و همدین ما)، در برابر زنانی که از ما نیستند، دیگریاند و پس از این دیگریسازی، خشونت مشروع تلقی میشود... و به شکل سازمانیافته به کار گرفته میشود.