ملاحظاتی در باب نظریه الگوی اسلامی-ایرانی
عبدالرحیم گواهی
این مقاله در درجه اول «امکان» و «ضرورت» وجودی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. همچنین پاسخی است به اظهارنظر کسانی که میگویند پیشرفت، پیشرفت است و اسلامی و ایرانی ندارد. در بخش دوم به چالشهای فراروی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت پرداخته خواهد شد. سرانجام در بخش نتیجهگیری چنین عنوان میشود که به خاطر جلوگیری از وقوع مفسدههای یک پیشرفت بیقیدوبند و -از لحاظ معنوی و اخلاقی- لجامگسیخته غربی، چیزی به نام «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» میتوان داشت.
امکان و ضرورت طراحی الگوی بومی
اسلامی-ایرانی )پیشرفت(
در برابر کسانی که میگویند علم، علم است و پیشرفت هم پیشرفت است؛ بنابراین هیچکدام از اینها را نمیتوان به صفت دینی، اسلامی، ایرانی و... متصف کرد، باید گفت که کدام علم یا حتی مفهوم یا مقوله فکری و انتزاعی است که از یک سلسلهارزشها، داوریها، معلومات و مقومات ذهنی پیشینی برخوردار نباشد که حال بگوییم پیشرفت اقتصادی-اجتماعی که ماهیتا یک حوزه میانرشتهای علم اقتصاد و علمالاجتماع است، چنین نیست؛ بلکه مستقلا برخاسته از یک عده دادههای تجربی است! از آن طرف، مگر میشود طرحی علمی که با انسان، معتقداتش، فرهنگ و آداب و سنن و عادات و رسومش، سابقه تاریخی و تمدنیاش و محیط طبیعی و جغرافیاییاش سروکار دارد، برای همه آدمها و کشورها و در تمام جهان یکسان باشد؟ طرح «فرهنگی- جغرافیایی»، «اقتصادی-بومی» (از قبیل اسلامی-ایرانی، مسیحی-اروپایی، شینتویی-ژاپنی، بودایی-کرهای و...) پیشرفت از مقولاتی است که به تعبیر حکما تصورش موجب تصدیقش میشود و نیاز به هیچ استدلال بیرونی ندارد. مگر معقول و منطقی است که مالزی زمان ماهاتیر محمد را براساس الگوی ژاپن دوران میجی توسعه و پیشرفت داد؟ حتی مقتضیات اقلیمی کشورها و ضرورتها و محدودیتهای
آبوهوایی آنها چنین اجازهای نمیدهد؛ چه برسد به خیل عظیم باورهای فرهنگی و آداب و سنن قومی و ارزشهای اعتقادی و هنجارهای بومی-منطقهای که هرکدام در مقابل الگوهای وارداتی و طرحهای غیربومی و خارجیِ پیشرفت سد سکندری هستند.
از دیگر ضرورتهای طراحی و تبیین یک الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت جوابندادن مکاتب و الگوهای رایج شرقی و غربی در این زمینه بهنحوی کامل و همهجانبه است؛ بهنحویکه بعضی از آنها به سودباوری مطلق، بعضی دیگر به مادهپرستی (ماتریالیسم) و پوچگرايی (نیهیلیسم)، بعضی دیگر حتی به هرجومرجباوری (آنارشیسم)، بعضی به نفی خداوند و پیروی از شیطان، بعضی از مکاتب نوظهور ژاپن به آزادی کامل و رهاشدن از هر قیدوبند اخلاقی، بعضی به حکومت علم بر عقل و جان آدمیان (ساینتیسم) و بعضی دیگر به ظهور و بروز نواقص و کمبودهای فرهنگی، اخلاقی و معنوی دیگر انجامیدهاند؛ تاجاییکه بعضی از بزرگان فکر و اندیشه مغربزمین از «هشت گناه بزرگ انسان متمدن» (ترجمه دکتر محمود و دکتر فرامرز بهزاد، کتاب زمان، 1358)، «ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب» (آنتونی آربلاستر، برگردان عباس مخبر، نشر مرکز، 1367) و این اواخر «جنگ تمدنها» (ساموئل هانتینگتن) سخن به میان آوردهاند. البته طرح این سخن به معنای نفی پیشرفتهای محیرالعقول غرب در بسیاری از زمینههای علمی و فناوری نیست. یقینا چنین پیشرفتهای شگفتآوری بوده که امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته شرق و غرب عالم و
جهان صنعتی، درآمد سرانه مردم، وضع بیمه و سلامت و رفاه و معیشت و امکان یک زندگی کمدغدغه و بیدردسر برای عموم مردم فراهم شده است؛ بنابراین از این بابت دِین بزرگی به مردم شریف این مرز و بوم وجود دارد که 35 سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی هنوز مسائل و نیازهای اولیه زندگی آنها تأمین نشده است. گویا «الدنیا مزرعه الاخره» و «من لا معاش له لا معاد له» فراموش شده است! اما متأسفانه این پیشرفت در غرب در بسیاری از جهات همراه با غفلت از دین و معنویت و اخلاق و تعالیگرایی جانهای آدمیان بوده است؛ بهنحویکه در کنار رشد و توسعه اقتصادی، بیبندوباری اخلاقی و عاطفی و سستشدن پایههای سنتی اخلاق و معنویت و رشد اباحهگری جنسی و ازهمپاشیدهشدن علقههای خانوادگی و کمرنگشدن هنجارها و ارزشهای ملی-دینی به وضوح دیده میشود. در کنار همه این مسائل، رشد و توسعه بیرویه و لجامگسیخته، به قیمت مصرف بیحدواندازه منابع طبیعی -اعم از زمینی، دریایی، هوایی، زیرزمینی- باعث ازبینرفتن سریع منابع، تخریب محیط زیست، سوراخشدن لایه اُزن، گرمشدن زمین و آبشدن منابع عظیم یخهای قطبی، آلودگیهای زیستمحیطی و مسائل و بلکه مصائب فراوان دیگر شده
است.
بهنحویکه از هماکنون شعار «رشد و توسعه» بیقیدوشرط سابق را به «رشد و توسعه پایدار» مبدل کرده است.
از دیگر ضرورتهای بازنگری در الگوهای رشد و توسعه موجود، لوازم و تبعات توسعه «بیقیدوشرط» علم و فناوری است که از زمان رنسانس و انقلاب صنعتی در زمره آرمانهای مقدس بشری بوده است و در بسیاری از زمینهها بسیار مفید و راهگشا بوده و شاید بههمیندلیل هم کسی به آثار جنبی بعضا مخرب آنها چندان توجهی نکرده است. امروزه نیز مخاطرات توسعه بیرویه تکنولوژیهای نوین شامل بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، اطلاعات، علوم و فناوریهای شناختی به حدی است که همه زمامداران و عقلای قوم در شرق و غرب را نگران کرده است.
درهرصورت، به دلیل فرهنگ اسلامی و قومیت ایرانی، نیازمند الگویی اسلامی-ایرانی برای پیشرفت هستیم تا هم با مقتضیات بومی-اقلیمی و هم با فرهنگ، روحیات، خلقوخو، باورها و اعتقادات ایرانی-اسلامی سازگار باشد؛ الگویی برگرفته از همه هنجارها و ارزشهای بیرونی و درونی این قوم، ملت و جهان پیرامون. الگویی مادی و معنوی، علمی و دینی، دنیوی و اخروی، طبیعی و مابعدالطبیعی، جسمانی و روحانی.
چالشهای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
عدهای نهتنها در بین کشورهای اسلامی، منطقهای، اروپایی و آمریکایی، بلکه حتی در داخل کشور مخالف رشد و پیشرفت و ترقی ایران اسلامی هستند؛ مخالفتهایی با انگیزههای قومی، نژادی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی که واکاوی دلایل هریک از آنها بیرون از حوصله این مقال است. بعضیها از این جهت با پیشرفت به سبک و سیاق ایرانی-اسلامی مخالفت میکنند که به غلط فکر میکنند این کار ما را از پیشرفت به سبک و سیاق غربی که به عقیده ایشان تنها راه درست پیشرفت و ترقی است، بازمیدارد؛ کسانی که بیشتر در جبهه غربگرایان یافت میشوند. درحالیکه ایراد و اعتراض ما به رفاه و ترقی و پیشرفت غرب صنعتی یا علم و صنعت غربی نیست که اگر چنین بود، عین بیخردی و بلکه خردستیزی و خردسوزی و ایستادن در مقابل عقل و خردورزی بشری بود! بلکه این شبهه بیشتر متوجه برخی از عوارض و تبعات جانبی این رشد و پیشرفت یکبعدی، مادیانگارانه و یکجانبهگرایانه است که تعدادی از خود علما و دانشمندان غربی نیز به ناسودمندی و مخرببودن عوارض و آثار آن اذعان کردهاند و از هماکنون با برگزاری انواع و اقسام کنفرانسها و اجلاسهای منطقهای و بینالمللی در صدد چارهجویی و جلوگیری از
عوارض بیشتر آن برآمدهاند. بدیهی است که اگر قرار باشد رشد و پیشرفت به اباحهگری جنسی و قرآنسوزی و توهین به مقدسات دیگران تحت عنوان آزادی بیان و قانونی دانستن همجنسگرایی به بهانه حقوق بشر و تخریب محیط زیست به بهانه پیشرفت اقتصادی و... بینجامد، این وظیفه همه عقلای اقوام و طوایف بشری است که به بررسی و بازنگری هنجارها، عوامل و مقومات فکری و علمی چنین رشد و پیشرفتی بپردازند. بههرتقدیر وظیفه روشنفکران، خبرگان و نخبگان ایران اسلامی است که باوجود همه موانع و چالشهای موجود، به تبیین یک الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت سازگار با علم و عقلانیت، در کنار دین و معنویت، و مبتنی بر فرهنگ و تمدن ایرانی و ایرانیت بپردازند؛ الگویی آیندهنگرانه، مدبرانه، انساندوستانه و برگرفته از شریعت «سهله و سمحه» نبوی که متضمن رشد و پیشرفت و تکامل و تعالی همه آحاد جامعه باشد.
نتیجهگیری
تبیین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت امری ممکن و ضروری است و اصولا داشتن الگوهای مبتنی بر شرایط فرهنگی و اقلیمی هر کشوری از اموری است که بهاصطلاح تصور آن موجب تصدیقش خواهد بود. همچنین منکر رشد و پیشرفت علمی کشورهای پیشرفته و ملل راقیه عالم نمیتوان بود، بلکه اعتقاد بر این است که این پیشرفتها بیشتر در زمینه مادی بوده و از نواقص و کمبودهای مخاطرهآمیزی برخوردار هستند. ما بههیچوجه منکر پیشرفت علم و دانش بشری نبوده اما معتقدیم که اصول موضوعه هر علمی مبتنی بر یک سلسلهباورها، ارزشها و هنجارهای مقوم پیشینی است که همه استنتاجات و استنباطات علمی ما را رنگآمیزی میکنند. بههمیندلیل هم هست که ما با علم سکولار، علم مادی، علم فیزیکال و صدالبته در کنار همه آنها علم دینی، مواجه هستیم. بنابراین نفی صفت دینیبودن از علم یا اسلامیبودن از الگوی پیشرفت، کار چندان عالمانه و بخردانهای نیست. با عنایت به تعالیم بلند اسلامی هدف غایی از طراحی هرگونه الگوی رشد و توسعه باید تأمین رفاه دنیوی توأم با سعادت اخروی افراد جامعه باشد، چه اینها دو بال تأمین رفاه و آرامش و آسایش مادی و معنوی اولاد آدم هستند و درنظرگرفتن یکی بدون دیگری
موجب علم و پیشرفت منسلخ از وحی، و انسان منقطع از اخلاق و فضیلت و تهی از معنویت، میشود.
این مقاله در درجه اول «امکان» و «ضرورت» وجودی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. همچنین پاسخی است به اظهارنظر کسانی که میگویند پیشرفت، پیشرفت است و اسلامی و ایرانی ندارد. در بخش دوم به چالشهای فراروی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت پرداخته خواهد شد. سرانجام در بخش نتیجهگیری چنین عنوان میشود که به خاطر جلوگیری از وقوع مفسدههای یک پیشرفت بیقیدوبند و -از لحاظ معنوی و اخلاقی- لجامگسیخته غربی، چیزی به نام «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» میتوان داشت.
امکان و ضرورت طراحی الگوی بومی
اسلامی-ایرانی )پیشرفت(
در برابر کسانی که میگویند علم، علم است و پیشرفت هم پیشرفت است؛ بنابراین هیچکدام از اینها را نمیتوان به صفت دینی، اسلامی، ایرانی و... متصف کرد، باید گفت که کدام علم یا حتی مفهوم یا مقوله فکری و انتزاعی است که از یک سلسلهارزشها، داوریها، معلومات و مقومات ذهنی پیشینی برخوردار نباشد که حال بگوییم پیشرفت اقتصادی-اجتماعی که ماهیتا یک حوزه میانرشتهای علم اقتصاد و علمالاجتماع است، چنین نیست؛ بلکه مستقلا برخاسته از یک عده دادههای تجربی است! از آن طرف، مگر میشود طرحی علمی که با انسان، معتقداتش، فرهنگ و آداب و سنن و عادات و رسومش، سابقه تاریخی و تمدنیاش و محیط طبیعی و جغرافیاییاش سروکار دارد، برای همه آدمها و کشورها و در تمام جهان یکسان باشد؟ طرح «فرهنگی- جغرافیایی»، «اقتصادی-بومی» (از قبیل اسلامی-ایرانی، مسیحی-اروپایی، شینتویی-ژاپنی، بودایی-کرهای و...) پیشرفت از مقولاتی است که به تعبیر حکما تصورش موجب تصدیقش میشود و نیاز به هیچ استدلال بیرونی ندارد. مگر معقول و منطقی است که مالزی زمان ماهاتیر محمد را براساس الگوی ژاپن دوران میجی توسعه و پیشرفت داد؟ حتی مقتضیات اقلیمی کشورها و ضرورتها و محدودیتهای
آبوهوایی آنها چنین اجازهای نمیدهد؛ چه برسد به خیل عظیم باورهای فرهنگی و آداب و سنن قومی و ارزشهای اعتقادی و هنجارهای بومی-منطقهای که هرکدام در مقابل الگوهای وارداتی و طرحهای غیربومی و خارجیِ پیشرفت سد سکندری هستند.
از دیگر ضرورتهای طراحی و تبیین یک الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت جوابندادن مکاتب و الگوهای رایج شرقی و غربی در این زمینه بهنحوی کامل و همهجانبه است؛ بهنحویکه بعضی از آنها به سودباوری مطلق، بعضی دیگر به مادهپرستی (ماتریالیسم) و پوچگرايی (نیهیلیسم)، بعضی دیگر حتی به هرجومرجباوری (آنارشیسم)، بعضی به نفی خداوند و پیروی از شیطان، بعضی از مکاتب نوظهور ژاپن به آزادی کامل و رهاشدن از هر قیدوبند اخلاقی، بعضی به حکومت علم بر عقل و جان آدمیان (ساینتیسم) و بعضی دیگر به ظهور و بروز نواقص و کمبودهای فرهنگی، اخلاقی و معنوی دیگر انجامیدهاند؛ تاجاییکه بعضی از بزرگان فکر و اندیشه مغربزمین از «هشت گناه بزرگ انسان متمدن» (ترجمه دکتر محمود و دکتر فرامرز بهزاد، کتاب زمان، 1358)، «ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب» (آنتونی آربلاستر، برگردان عباس مخبر، نشر مرکز، 1367) و این اواخر «جنگ تمدنها» (ساموئل هانتینگتن) سخن به میان آوردهاند. البته طرح این سخن به معنای نفی پیشرفتهای محیرالعقول غرب در بسیاری از زمینههای علمی و فناوری نیست. یقینا چنین پیشرفتهای شگفتآوری بوده که امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته شرق و غرب عالم و
جهان صنعتی، درآمد سرانه مردم، وضع بیمه و سلامت و رفاه و معیشت و امکان یک زندگی کمدغدغه و بیدردسر برای عموم مردم فراهم شده است؛ بنابراین از این بابت دِین بزرگی به مردم شریف این مرز و بوم وجود دارد که 35 سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی هنوز مسائل و نیازهای اولیه زندگی آنها تأمین نشده است. گویا «الدنیا مزرعه الاخره» و «من لا معاش له لا معاد له» فراموش شده است! اما متأسفانه این پیشرفت در غرب در بسیاری از جهات همراه با غفلت از دین و معنویت و اخلاق و تعالیگرایی جانهای آدمیان بوده است؛ بهنحویکه در کنار رشد و توسعه اقتصادی، بیبندوباری اخلاقی و عاطفی و سستشدن پایههای سنتی اخلاق و معنویت و رشد اباحهگری جنسی و ازهمپاشیدهشدن علقههای خانوادگی و کمرنگشدن هنجارها و ارزشهای ملی-دینی به وضوح دیده میشود. در کنار همه این مسائل، رشد و توسعه بیرویه و لجامگسیخته، به قیمت مصرف بیحدواندازه منابع طبیعی -اعم از زمینی، دریایی، هوایی، زیرزمینی- باعث ازبینرفتن سریع منابع، تخریب محیط زیست، سوراخشدن لایه اُزن، گرمشدن زمین و آبشدن منابع عظیم یخهای قطبی، آلودگیهای زیستمحیطی و مسائل و بلکه مصائب فراوان دیگر شده
است.
بهنحویکه از هماکنون شعار «رشد و توسعه» بیقیدوشرط سابق را به «رشد و توسعه پایدار» مبدل کرده است.
از دیگر ضرورتهای بازنگری در الگوهای رشد و توسعه موجود، لوازم و تبعات توسعه «بیقیدوشرط» علم و فناوری است که از زمان رنسانس و انقلاب صنعتی در زمره آرمانهای مقدس بشری بوده است و در بسیاری از زمینهها بسیار مفید و راهگشا بوده و شاید بههمیندلیل هم کسی به آثار جنبی بعضا مخرب آنها چندان توجهی نکرده است. امروزه نیز مخاطرات توسعه بیرویه تکنولوژیهای نوین شامل بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، اطلاعات، علوم و فناوریهای شناختی به حدی است که همه زمامداران و عقلای قوم در شرق و غرب را نگران کرده است.
درهرصورت، به دلیل فرهنگ اسلامی و قومیت ایرانی، نیازمند الگویی اسلامی-ایرانی برای پیشرفت هستیم تا هم با مقتضیات بومی-اقلیمی و هم با فرهنگ، روحیات، خلقوخو، باورها و اعتقادات ایرانی-اسلامی سازگار باشد؛ الگویی برگرفته از همه هنجارها و ارزشهای بیرونی و درونی این قوم، ملت و جهان پیرامون. الگویی مادی و معنوی، علمی و دینی، دنیوی و اخروی، طبیعی و مابعدالطبیعی، جسمانی و روحانی.
چالشهای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
عدهای نهتنها در بین کشورهای اسلامی، منطقهای، اروپایی و آمریکایی، بلکه حتی در داخل کشور مخالف رشد و پیشرفت و ترقی ایران اسلامی هستند؛ مخالفتهایی با انگیزههای قومی، نژادی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی که واکاوی دلایل هریک از آنها بیرون از حوصله این مقال است. بعضیها از این جهت با پیشرفت به سبک و سیاق ایرانی-اسلامی مخالفت میکنند که به غلط فکر میکنند این کار ما را از پیشرفت به سبک و سیاق غربی که به عقیده ایشان تنها راه درست پیشرفت و ترقی است، بازمیدارد؛ کسانی که بیشتر در جبهه غربگرایان یافت میشوند. درحالیکه ایراد و اعتراض ما به رفاه و ترقی و پیشرفت غرب صنعتی یا علم و صنعت غربی نیست که اگر چنین بود، عین بیخردی و بلکه خردستیزی و خردسوزی و ایستادن در مقابل عقل و خردورزی بشری بود! بلکه این شبهه بیشتر متوجه برخی از عوارض و تبعات جانبی این رشد و پیشرفت یکبعدی، مادیانگارانه و یکجانبهگرایانه است که تعدادی از خود علما و دانشمندان غربی نیز به ناسودمندی و مخرببودن عوارض و آثار آن اذعان کردهاند و از هماکنون با برگزاری انواع و اقسام کنفرانسها و اجلاسهای منطقهای و بینالمللی در صدد چارهجویی و جلوگیری از
عوارض بیشتر آن برآمدهاند. بدیهی است که اگر قرار باشد رشد و پیشرفت به اباحهگری جنسی و قرآنسوزی و توهین به مقدسات دیگران تحت عنوان آزادی بیان و قانونی دانستن همجنسگرایی به بهانه حقوق بشر و تخریب محیط زیست به بهانه پیشرفت اقتصادی و... بینجامد، این وظیفه همه عقلای اقوام و طوایف بشری است که به بررسی و بازنگری هنجارها، عوامل و مقومات فکری و علمی چنین رشد و پیشرفتی بپردازند. بههرتقدیر وظیفه روشنفکران، خبرگان و نخبگان ایران اسلامی است که باوجود همه موانع و چالشهای موجود، به تبیین یک الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت سازگار با علم و عقلانیت، در کنار دین و معنویت، و مبتنی بر فرهنگ و تمدن ایرانی و ایرانیت بپردازند؛ الگویی آیندهنگرانه، مدبرانه، انساندوستانه و برگرفته از شریعت «سهله و سمحه» نبوی که متضمن رشد و پیشرفت و تکامل و تعالی همه آحاد جامعه باشد.
نتیجهگیری
تبیین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت امری ممکن و ضروری است و اصولا داشتن الگوهای مبتنی بر شرایط فرهنگی و اقلیمی هر کشوری از اموری است که بهاصطلاح تصور آن موجب تصدیقش خواهد بود. همچنین منکر رشد و پیشرفت علمی کشورهای پیشرفته و ملل راقیه عالم نمیتوان بود، بلکه اعتقاد بر این است که این پیشرفتها بیشتر در زمینه مادی بوده و از نواقص و کمبودهای مخاطرهآمیزی برخوردار هستند. ما بههیچوجه منکر پیشرفت علم و دانش بشری نبوده اما معتقدیم که اصول موضوعه هر علمی مبتنی بر یک سلسلهباورها، ارزشها و هنجارهای مقوم پیشینی است که همه استنتاجات و استنباطات علمی ما را رنگآمیزی میکنند. بههمیندلیل هم هست که ما با علم سکولار، علم مادی، علم فیزیکال و صدالبته در کنار همه آنها علم دینی، مواجه هستیم. بنابراین نفی صفت دینیبودن از علم یا اسلامیبودن از الگوی پیشرفت، کار چندان عالمانه و بخردانهای نیست. با عنایت به تعالیم بلند اسلامی هدف غایی از طراحی هرگونه الگوی رشد و توسعه باید تأمین رفاه دنیوی توأم با سعادت اخروی افراد جامعه باشد، چه اینها دو بال تأمین رفاه و آرامش و آسایش مادی و معنوی اولاد آدم هستند و درنظرگرفتن یکی بدون دیگری
موجب علم و پیشرفت منسلخ از وحی، و انسان منقطع از اخلاق و فضیلت و تهی از معنویت، میشود.