«دنیس موکوگی» که بود و چه کرد؟
درمانگر جسم و روح
عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب
جایزه نوبل صلح امسال به نادیا مراد و دنیس موکوگی برای کوششهایشان در جهت پایاندادن به استفاده از خشونت جنسی به عنوان سلاح جنگی و درگیری مسلحانه اعطا شد. نادیا مراد خود یک قربانی تجاوز جنسی بود. یک ایزدی که توسط داعش به اسارت گرفته شده و مورد بردگی جنسی قرار میگیرد. اما او با اینکه از لحاظ روحی بسیار ضربه دیده بود، عزم خود را جمع کرد تا سخنگوی کسانی باشد که بیرحمانه و طی جنگها بهعنوان یکجور ابراز خشونت مورد تجاوز وحشیانه قرار میگیرند. او از این رنجها در مجامع مختلف جهانی سخن گفت. سعی کرد روح خود را عریان به نمایش بگذارد، روحی که بسیار صدمه دیده و زخمی شده بود. ولی همین روح زخمی توانست از شرایط موجود فراتر رفته و اینگونه به نمادی برای جهان بهتر و بدون خشونت بدل شود. دکتر دنیس موکوگي اما کسی بود که در میان جنگ پر از خشونت کنگو، جایی که به پایتخت تجاوز جهان معروف است، ندای این قربانیان را شنید و تمام هم و غم خود را درمان جسمی و روحی آنها قرار داد.
دنیس موکوگي متولد 1955 و یک متخصص زنان است که به درمان هزاران زنی پرداخته که در جنگ داخلی کنگو مورد تجاوز وحشیانه و گروهی قرار گرفته بودند. یک تجاوز جنسی آن هم به این شکل وحشیانه میتواند آسیب شدید جسمی برای قربانی بهوجود آورد، آسیبی که حتی میتواند منجر به مرگ این زنان شود. دکتر موکوگي کار خود را به عنوان یک متخصص زنان با درمان آسیبهای جسمی این قربانیان آغاز کرد. اما او نمیتوانست محدود به درمان جسم بیماران باشد، زیرا در یک نگاه بوداوار آنچه او را به صورت جدی به دنیای پزشکی و درمان کشاند مشاهده رنج زنانی بود که حین زایمان به دلیل کمبود امکانات و مراقبتهای لازم دچار آسیب میشدند. نقل است که شروع راه نیروانای بودا نیز از مشاهده رنج آدمیان شروع شد. زمانی که او پس از خروج از قصر، یک بیمار، یک فرد پیر و یک انسان مرده را دید، از این همه رنجی که انسان میکشد بسیار متألم و محزون شد.
اما راهی که دکتر موکوگي برای رهایی انسانها از رنج انتخاب کرد، بسیار متفاوت از راه بودا بود. او به جای اینکه به ریاضت در زیر درختان پناه ببرد، به درمان این همه زن آسیبدیده پرداخت. او پس از اتمام تحصیلات خود به کنگو برگشت و به مداوای زنانی پرداخت که اکثرا به دنبال یک خشونت جنسی دچار آسیب شدید ناحیه تناسلی شده بودند. اما او در عین حال فهمید که فقط با یک آسیب جسمی روبهرو نیست و کار پزشک صرفا به بهبود جسمی بیماران ختم نمیشود. او دریافت که این آسیبهای شدید که در ناحیه تناسلی این زنان قربانی دیده میشود، به مثابه نوعی سلاح است که متجاوزان از آن برای بهنمایشگذاشتن قدرت خود استفاده میکنند. آنها به کشتن انسانها بسنده نمیکنند، آنها با این تجاوزهای وحشیانه و رهاکردن قربانیان عملا روح انسان را نیز میکشند. زنان اما وحشتزده و گاه حتی کاملا عریان به بیمارستان دکتر موکوگي پناه میآورند. انگار تنها ملجأ آنها همین شفقت و انسانیت بالای دکتر موکوگي است. او گاه تا روزی 18 ساعت در بیمارستان خود کار میکند. کار میکند تا روح و جسم این زنان را درمان کند. اينكه كسى بتواند براى بیش از 20 سال اينگونه كار كند نهتنها
نشانگر تعهد عميق او به درمان بيمارانش است، بلكه عشق عميقش به انسان و آزادى را نيز مىرساند. او آزادى انسانها و حق خوبزندگىكردن آنها را با تمام وجودش درك كرده و اينگونه آن را به تعهد حرفهاى خود گره زده است. وجود او و تكتك سلولهاى او گوش شنواى فرياد بىصداى رنجى است كه اين زنان آسيبديده در اين هياهوى خشونت و تبعيض مىكشند. مىتوانم او را تصور كنم كه چه شبهاى بسيارى پس از خستگى اين كار طاقتفرسا به آسمان بىصداى كنگو خيره شده و در مورد چرايى اينهمه رنج و خشونت از خود سؤال كرده است.
شادى بيماران او پس از شنيدن خبر كسب جايزه نوبل توسط دكتر موكوگى صرفا سپاس از اين مدافع بزرگ حرمت انسان نيست، بلكه نشاندهنده خوشحالى آنها از شنيدهشدن رنجشان از سوي جهانيان است؛ مهمى كه توسط دكتر بىادعايشان مقدور و ميسر شده است. حتما دکتر موکوگی هم چالشهای عمیق درونی داشته است، چالشهایی مملو از رنج، ناامیدی و البته شادی. پزشکی روح انسان را صیقل میدهد و دکتر موکوگي بیشک یکی از صیقلخوردهترین طبیبان در طول تاریخ است.
جایزه نوبل صلح امسال به نادیا مراد و دنیس موکوگی برای کوششهایشان در جهت پایاندادن به استفاده از خشونت جنسی به عنوان سلاح جنگی و درگیری مسلحانه اعطا شد. نادیا مراد خود یک قربانی تجاوز جنسی بود. یک ایزدی که توسط داعش به اسارت گرفته شده و مورد بردگی جنسی قرار میگیرد. اما او با اینکه از لحاظ روحی بسیار ضربه دیده بود، عزم خود را جمع کرد تا سخنگوی کسانی باشد که بیرحمانه و طی جنگها بهعنوان یکجور ابراز خشونت مورد تجاوز وحشیانه قرار میگیرند. او از این رنجها در مجامع مختلف جهانی سخن گفت. سعی کرد روح خود را عریان به نمایش بگذارد، روحی که بسیار صدمه دیده و زخمی شده بود. ولی همین روح زخمی توانست از شرایط موجود فراتر رفته و اینگونه به نمادی برای جهان بهتر و بدون خشونت بدل شود. دکتر دنیس موکوگي اما کسی بود که در میان جنگ پر از خشونت کنگو، جایی که به پایتخت تجاوز جهان معروف است، ندای این قربانیان را شنید و تمام هم و غم خود را درمان جسمی و روحی آنها قرار داد.
دنیس موکوگي متولد 1955 و یک متخصص زنان است که به درمان هزاران زنی پرداخته که در جنگ داخلی کنگو مورد تجاوز وحشیانه و گروهی قرار گرفته بودند. یک تجاوز جنسی آن هم به این شکل وحشیانه میتواند آسیب شدید جسمی برای قربانی بهوجود آورد، آسیبی که حتی میتواند منجر به مرگ این زنان شود. دکتر موکوگي کار خود را به عنوان یک متخصص زنان با درمان آسیبهای جسمی این قربانیان آغاز کرد. اما او نمیتوانست محدود به درمان جسم بیماران باشد، زیرا در یک نگاه بوداوار آنچه او را به صورت جدی به دنیای پزشکی و درمان کشاند مشاهده رنج زنانی بود که حین زایمان به دلیل کمبود امکانات و مراقبتهای لازم دچار آسیب میشدند. نقل است که شروع راه نیروانای بودا نیز از مشاهده رنج آدمیان شروع شد. زمانی که او پس از خروج از قصر، یک بیمار، یک فرد پیر و یک انسان مرده را دید، از این همه رنجی که انسان میکشد بسیار متألم و محزون شد.
اما راهی که دکتر موکوگي برای رهایی انسانها از رنج انتخاب کرد، بسیار متفاوت از راه بودا بود. او به جای اینکه به ریاضت در زیر درختان پناه ببرد، به درمان این همه زن آسیبدیده پرداخت. او پس از اتمام تحصیلات خود به کنگو برگشت و به مداوای زنانی پرداخت که اکثرا به دنبال یک خشونت جنسی دچار آسیب شدید ناحیه تناسلی شده بودند. اما او در عین حال فهمید که فقط با یک آسیب جسمی روبهرو نیست و کار پزشک صرفا به بهبود جسمی بیماران ختم نمیشود. او دریافت که این آسیبهای شدید که در ناحیه تناسلی این زنان قربانی دیده میشود، به مثابه نوعی سلاح است که متجاوزان از آن برای بهنمایشگذاشتن قدرت خود استفاده میکنند. آنها به کشتن انسانها بسنده نمیکنند، آنها با این تجاوزهای وحشیانه و رهاکردن قربانیان عملا روح انسان را نیز میکشند. زنان اما وحشتزده و گاه حتی کاملا عریان به بیمارستان دکتر موکوگي پناه میآورند. انگار تنها ملجأ آنها همین شفقت و انسانیت بالای دکتر موکوگي است. او گاه تا روزی 18 ساعت در بیمارستان خود کار میکند. کار میکند تا روح و جسم این زنان را درمان کند. اينكه كسى بتواند براى بیش از 20 سال اينگونه كار كند نهتنها
نشانگر تعهد عميق او به درمان بيمارانش است، بلكه عشق عميقش به انسان و آزادى را نيز مىرساند. او آزادى انسانها و حق خوبزندگىكردن آنها را با تمام وجودش درك كرده و اينگونه آن را به تعهد حرفهاى خود گره زده است. وجود او و تكتك سلولهاى او گوش شنواى فرياد بىصداى رنجى است كه اين زنان آسيبديده در اين هياهوى خشونت و تبعيض مىكشند. مىتوانم او را تصور كنم كه چه شبهاى بسيارى پس از خستگى اين كار طاقتفرسا به آسمان بىصداى كنگو خيره شده و در مورد چرايى اينهمه رنج و خشونت از خود سؤال كرده است.
شادى بيماران او پس از شنيدن خبر كسب جايزه نوبل توسط دكتر موكوگى صرفا سپاس از اين مدافع بزرگ حرمت انسان نيست، بلكه نشاندهنده خوشحالى آنها از شنيدهشدن رنجشان از سوي جهانيان است؛ مهمى كه توسط دكتر بىادعايشان مقدور و ميسر شده است. حتما دکتر موکوگی هم چالشهای عمیق درونی داشته است، چالشهایی مملو از رنج، ناامیدی و البته شادی. پزشکی روح انسان را صیقل میدهد و دکتر موکوگي بیشک یکی از صیقلخوردهترین طبیبان در طول تاریخ است.