در پیشگاه تاریخ
جواد طوسی
از دیروز فیلم «تنگه ابوقریب» ساخته بهرام توكلی به نمایش عمومی درآمده، این فرصت مناسبی است برای پرداختن به گذشته و حال سینمای جنگ ایران كه اساسا مهمترین ژانر سینمایی این دوران به شمار میآید. از طرفی، مقایسه این فیلم با دیگر آثار در حال اكران كه اغلبشان كمدیهای سطحی و بیمایه هستند، میتواند ما را متوجه یك تناقض غریب در فضای عمومی و فرهنگی جامعه كند. آنچه به سینمای جنگ ما اصالت بخشیده، ارتباط بیواسطهاش با یك رخداد تاریخی/ ملی است. در این نوع سینما میشد همه نشانهها و مصادیق یك جامعه ارزشی و مبتنی بر مفاهیم اخلاقی انسانی را دید. «قهرمان» در نمونههای شاخص و برتر و ماندگار این سینما موجودیتی باورپذیر و سمپاتیك و درعینحال اسطورهای دارد. این ویژگی استثنائی در شرایطی رقم میخورد كه بیشتر این آدمهای برگزیده، اصراری بر قهرمانبودن ندارند. همین شمایلنگاری واقعگرایانه باعث شد فیلمهای جنگی ما از وجهی اجتماعی نیز برخوردار باشند. در فیلمهای «مهاجر»، «دیدهبان» و «چ» ابراهیم حاتمیكیا، «پرواز در شب»، «سفر به چزابه»، «هیوا» و «مزرعه پدری» زندهیاد رسول ملاقلیپور، «هور در آتش» عزیزالله حمیدنژاد و «ملکه»
محمدعلی باشهآهنگر با نمونههای متفاوت قهرمان در قالبی فردی روبهرو هستیم. در فیلمهای «کیمیا» و «دوئل» احمدرضا درویش، «نجاتیافتگان» رسول ملاقلیپور و
«برج مینو» ابراهیم حاتمیکیا و «فرزند خاک» و «سرو زیر آب» محمدعلی باشهآهنگر جنس دیگری از سینمای جنگ را بدون متمرکزشدن در عنصر قهرمان شاهد بودیم؛ اما بهرام توکلی در حضور غیرمترقبهاش در سینمای جنگ، نگاهی چندوجهی و متکثر به قهرمان در «تنگه ابوقریب» دارد. حسن (امیر جدیدی)، خلیل (حمیدرضا آذرنگ)، مجید (جواد عزتی) و عزیز (علی سلیمانی) همه با رفتار و خصایص و جانفشانیهایشان در میان آتش و خون و انفجار و نفیر گلولهها قابلیت قهرمانبودن را دارند؛ منتها بهرام توکلی ترجیح میدهد قهرمان را در یک حضور تجمعیافته به نمایش بگذارند، در کنار این مجموعه تکثیرشده از قهرمان، با نوجوانی مانند علی سروکار داریم که در این کارزار بیامان، نگاهی ناظر و کنجکاو دارد. او هرچند بیشتر با واقعیت هولناک درگیر میشود و مظلومیت و دلاوریها را در کنار هم میبیند، آگاهتر و آبدیدهتر میشود. در پایان راه این بزرگمرد کوچک، قهرمانی را با عیار خاص خودش میبینم که مانند یک ناظر تاریخی محرم و صادق در جلوی قاب ایستاده و واقعیت عینی و ریشهدارش را با ثبت انبوهی از پایمردیها و خاطرات تلخ درهمتنیدهشده به رخ میکشد. از این جهات «تنگه ابوقریب»
میتواند یک الگوی مناسب و تاریخساز برای سینمای جنگ دوران ما باشد. و اما آن تناقضی که در ابتدا اشاره کردم، به شور و حال غیرتمندی و کنشگری جاری در این فیلم ربط پیدا میکند که در قیاس با لودگی و بیخبری و بشکنوبالابنداز از فیلمهای دیگر روی پرده حکم کیمیا را دارد. بد نیست برای تلنگرزدن به این فضای رخوتزده و هویتباخته و خنثی که بدجور رنگوبوی اختگی دارد، دیدن «تنگه ابوقریب» را بهعنوان یک وظیفه ملی به همدیگر پیشنهاد کنیم. این یک جفای بزرگ تاریخی است که اسطورههای گمنامی که در «تنگه ابوقریب» میبینم، در نوستالژی و خاطرههای غبارگرفته دفن شوند.
از دیروز فیلم «تنگه ابوقریب» ساخته بهرام توكلی به نمایش عمومی درآمده، این فرصت مناسبی است برای پرداختن به گذشته و حال سینمای جنگ ایران كه اساسا مهمترین ژانر سینمایی این دوران به شمار میآید. از طرفی، مقایسه این فیلم با دیگر آثار در حال اكران كه اغلبشان كمدیهای سطحی و بیمایه هستند، میتواند ما را متوجه یك تناقض غریب در فضای عمومی و فرهنگی جامعه كند. آنچه به سینمای جنگ ما اصالت بخشیده، ارتباط بیواسطهاش با یك رخداد تاریخی/ ملی است. در این نوع سینما میشد همه نشانهها و مصادیق یك جامعه ارزشی و مبتنی بر مفاهیم اخلاقی انسانی را دید. «قهرمان» در نمونههای شاخص و برتر و ماندگار این سینما موجودیتی باورپذیر و سمپاتیك و درعینحال اسطورهای دارد. این ویژگی استثنائی در شرایطی رقم میخورد كه بیشتر این آدمهای برگزیده، اصراری بر قهرمانبودن ندارند. همین شمایلنگاری واقعگرایانه باعث شد فیلمهای جنگی ما از وجهی اجتماعی نیز برخوردار باشند. در فیلمهای «مهاجر»، «دیدهبان» و «چ» ابراهیم حاتمیكیا، «پرواز در شب»، «سفر به چزابه»، «هیوا» و «مزرعه پدری» زندهیاد رسول ملاقلیپور، «هور در آتش» عزیزالله حمیدنژاد و «ملکه»
محمدعلی باشهآهنگر با نمونههای متفاوت قهرمان در قالبی فردی روبهرو هستیم. در فیلمهای «کیمیا» و «دوئل» احمدرضا درویش، «نجاتیافتگان» رسول ملاقلیپور و
«برج مینو» ابراهیم حاتمیکیا و «فرزند خاک» و «سرو زیر آب» محمدعلی باشهآهنگر جنس دیگری از سینمای جنگ را بدون متمرکزشدن در عنصر قهرمان شاهد بودیم؛ اما بهرام توکلی در حضور غیرمترقبهاش در سینمای جنگ، نگاهی چندوجهی و متکثر به قهرمان در «تنگه ابوقریب» دارد. حسن (امیر جدیدی)، خلیل (حمیدرضا آذرنگ)، مجید (جواد عزتی) و عزیز (علی سلیمانی) همه با رفتار و خصایص و جانفشانیهایشان در میان آتش و خون و انفجار و نفیر گلولهها قابلیت قهرمانبودن را دارند؛ منتها بهرام توکلی ترجیح میدهد قهرمان را در یک حضور تجمعیافته به نمایش بگذارند، در کنار این مجموعه تکثیرشده از قهرمان، با نوجوانی مانند علی سروکار داریم که در این کارزار بیامان، نگاهی ناظر و کنجکاو دارد. او هرچند بیشتر با واقعیت هولناک درگیر میشود و مظلومیت و دلاوریها را در کنار هم میبیند، آگاهتر و آبدیدهتر میشود. در پایان راه این بزرگمرد کوچک، قهرمانی را با عیار خاص خودش میبینم که مانند یک ناظر تاریخی محرم و صادق در جلوی قاب ایستاده و واقعیت عینی و ریشهدارش را با ثبت انبوهی از پایمردیها و خاطرات تلخ درهمتنیدهشده به رخ میکشد. از این جهات «تنگه ابوقریب»
میتواند یک الگوی مناسب و تاریخساز برای سینمای جنگ دوران ما باشد. و اما آن تناقضی که در ابتدا اشاره کردم، به شور و حال غیرتمندی و کنشگری جاری در این فیلم ربط پیدا میکند که در قیاس با لودگی و بیخبری و بشکنوبالابنداز از فیلمهای دیگر روی پرده حکم کیمیا را دارد. بد نیست برای تلنگرزدن به این فضای رخوتزده و هویتباخته و خنثی که بدجور رنگوبوی اختگی دارد، دیدن «تنگه ابوقریب» را بهعنوان یک وظیفه ملی به همدیگر پیشنهاد کنیم. این یک جفای بزرگ تاریخی است که اسطورههای گمنامی که در «تنگه ابوقریب» میبینم، در نوستالژی و خاطرههای غبارگرفته دفن شوند.