|

ماهیت دو‌لبه‌ای پیشرفت دانشی

چگونه برخی دستاوردهای علمی سازنده‌اند و برخی ویرانگر

از کشف آتش تا خلق هوش مصنوعی، علم دگرگون‌کننده‌ترین نیرو در تاریخ بشر بوده است. علم بیماری‌ها را درمان کرده، امید به زندگی را افزایش داده، قاره‌ها را به هم متصل کرده و میلیاردها نفر را از فقر نجات داده است. با این‌ حال، همان عقلی که هسته اتم را برای انرژی می‌شکافد، می‌تواند در جهان‌ با انداختن یک بمب هسته‌ای مانند آنچه در هیروشیما و ناگازاکی رخ داد، ویرانی به بار آورد و ستون تمدن انسانی را بشکافد.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

زهرا محبی‌پورکانی:  از کشف آتش تا خلق هوش مصنوعی، علم دگرگون‌کننده‌ترین نیرو در تاریخ بشر بوده است. علم بیماری‌ها را درمان کرده، امید به زندگی را افزایش داده، قاره‌ها را به هم متصل کرده و میلیاردها نفر را از فقر نجات داده است. با این‌ حال، همان عقلی که هسته اتم را برای انرژی می‌شکافد، می‌تواند در جهان‌ با انداختن یک بمب هسته‌ای مانند آنچه در هیروشیما و ناگازاکی رخ داد، ویرانی به بار آورد و ستون تمدن انسانی را بشکافد. پیشرفت علمی، درحالی‌که برای تمدن ضروری است، ذاتا دو‌لبه است: هر جهش رو به جلو، ظرفیت بشریت را هم برای آفرینش و هم برای فاجعه افزایش می‌دهد. اینکه آیا در خدمت شکوفایی انسان است یا نابودی انسان، نه به خود دانش، بلکه به خرد و اخلاقی که با آن به کار گرفته می‌شود، بستگی دارد. و مهم‌تر اینکه به رفتار دولت‌ها و پایش مردمان سرزمین‌ها بستگی بسیار دارد.

برای شروع، تأثیر مثبت پیشرفت علمی بر رفاه انسان انکارناپذیر است. انقلاب‌های صنعتی و پزشکی اساسا وضعیت انسان را تغییر دادند؛ آن‌هم تغییراتی برگشت‌ناپذیر، چه وجه سودمند آن و چه وجه پرضرر آن. واکسن‌ها آبله را ریشه‌کن کردند، آنتی‌بیوتیک‌ها جراحی را متحول کردند و بهداشت مدرن جان میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان نجات داد. در قرن بیست‌ویکم، انرژی‌های تجدیدپذیر و بیوتکنولوژی پتانسیل جداکردن رفاه از آلودگی و بیماری را ارائه می‌دهند. چنین دستاوردهایی، باور عصر روشنگری را مجسم می‌کنند که تحقیق منطقی و پژوهش با رویکرد سازنده و انسانی و اخلاقی می‌تواند بشر را از جهل و رنج رهایی بخشد. درواقع، در بخش عمده‌ای از دوران مدرن، پیشرفت در علم مترادف با پیشرفت در تمدن بوده است.

با این‌ حال همان عقل و خردی که باعث نوآوری و نوسازی و بهسازی و ابتکار می‌شود، خطراتی را نیز به همراه دارد. هر انقلاب فناوری، پیامدهای ناخواسته‌ای را به همراه دارد که اغلب تنها پس از چند دهه آشکار می‌شوند. انقلاب صنعتی، درحالی‌که بهره‌وری را افزایش داد، باعث تخریب گسترده محیط‌ زیست و گسترش نابرابری‌های اجتماعی شد. فیزیک هسته‌ای هم انرژی پاک تولید کرده که می‌تواند از بحران برق گرفته تا تصویربرداری پزشکی را فراهم کند و هم سلاح‌هایی را با آن تولید کرد که قادر به نابودی بشریت در عرض چند دقیقه بودند و هستند. حتی فناوری دیجیتال -که به‌عنوان دموکراتیزه‌کننده بزرگ اطلاعات مورد ستایش قرار گرفته است- منجر به دستکاری داده‌ها، قطبی‌شدن اجتماعی و فرسایش حریم خصوصی شده است. این مثال‌ها یک پارادوکس حیاتی را برجسته می‌کنند: علم قدرت را چند برابر می‌کند، اما قدرت بدون محدودیت اخلاقی می‌تواند به‌راحتی به آسیب منجر شود؛ آن‌هم آسیب‌هایی جبران‌ناپذیر، چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس جامعه.

ماهیت دو‌لبه علم در بی‌طرفی اخلاقی آن نهفته است. علم آنچه را که هست، توصیف می‌کند اما نمی‌تواند آنچه را که باید باشد، تجویز کند. علم دانشی بدون قضاوت، قدرتی بدون هدف ذاتی ارائه می‌دهد؛ بنابراین مسئولیت استفاده از آن کاملا بر عهده نهادها، ارزش‌ها و نیات انسانی است. وقتی دانش سریع‌تر از درک اخلاقی پیشرفت می‌کند، تمدن با خطر روبه‌رو می‌شود. مسابقه تسلیحات هسته‌ای قرن بیستم و توسعه بی‌قاعده هوش مصنوعی در قرن بیست‌و‌یکم، هر دو این عقب‌ماندگی اخلاقی را نشان می‌دهند. بشریت اغلب قبل از یادگیری نحوه استفاده مسئولانه از ابزارها، آنها را می‌سازد. اجازه دهید مثالی بزنیم. بعد از ساخته‌شدن بمب هسته‌ای در لوس آلاموس، ارتش آمریکا پس از تحویل‌گرفتن آن خطاب به فیزیک‌دانان گفت: از اینجا به بعد مسئولیت ماست و تشخیص ما. کار شما تمام شد. اینجا بود که دانشمندان با یک گزاره اخلاقی 

رو‌به‌رو شدند.

برخی استدلال می‌کنند که راه‌حل در محدود‌کردن خود تحقیق علمی نهفته است؛ متوقف‌کردن برخی از خطوط تحقیق برای جلوگیری از سوءاستفاده. با این‌ حال، این هم غیرعملی و هم نامطلوب است. دانش پس از شکل‌گیری، به‌راحتی مهارکردنی نیست. تاریخ نشان می‌دهد که تلاش برای سرکوب اکتشاف، تنها ظهور آن را به تأخیر می‌اندازد، نه جلوگیری از آن. مسیر عاقلانه‌تر در پرورش حاکمیت اخلاقی، استانداردهای تحقیقاتی شفاف و آموزش بین‌رشته‌ای است که استدلال اخلاقی را با تخصص علمی ادغام می‌کند. چالش، محدود‌کردن علم نیست، بلکه هدایت آن به سمت اهداف انسانی است. البته در ‌این‌ میان نباید مسئله نظارت را از یاد برد. در کنار آزاد‌ گذاشتن پژوهشگران برای کارهای علمی، نظارت بر آنچه رخ می‌دهد، هم بسیار مهم است. کار پژوهشی مصون از خطا و طمع یا مصون از اقدامات مخرب نیست؛ بنابراین نظارت بر روندهای علمی و پژوهشی یکی از اصول اساسی است و راهکاری شدنی‌تر و عملی‌تر از متوقف‌کردن همیشگی.

در نهایت، پیشرفت علمی نیرویی خارج از بشریت نیست، بلکه امتداد طبیعت انسان است؛ کنجکاوی، جاه‌طلبی و تمایل ما برای درک جهان. این هم شرافت و هم نقص‌های ما را منعکس می‌کند. اینکه اکتشافات آینده منجر به روشنگری شوند یا فاجعه، کمتر به آزمایشگاه‌ها و بیشتر به بلوغ اخلاقی جمعی ما بستگی دارد. وظیفه پیش‌روی بشریت این است که اطمینان حاصل کند هوش با وجدان هماهنگ است، قدرت با خویشتن‌داری متعادل می‌شود و دانش به شکوفایی زندگی خدمت می‌کند، نه به نابودی آن.

در نتیجه، علم به‌ خودی‌ خود نه خیرخواه است و نه بدخواه، بلکه یک ابزار است. مانند آتش، می‌تواند گرم کند یا بسوزاند. ماهیت دو لبه پیشرفت علمی دلیلی برای ناامیدی نیست، بلکه فراخوانی برای خرد است. اگر با بینش اخلاقی و پاسخ‌گویی دموکراتیک هدایت شود، همان عقل انسانی که زمانی جنگ را اختراع کرد، اگر با بینش اخلاقی و پاسخ‌گویی دموکراتیک هدایت شود، می‌تواند صلح، پایداری و عدالت را نیز اختراع کند. آینده تمدن نه با میزان دانش ما، بلکه با میزان استفاده عاقلانه ما از آنچه می‌دانیم، تعیین خواهد شد. نکته پایانی اینکه در عصر کنونی انسان خردمند این شانس را دارد که هم نتیجه سوی سازنده علم را ببیند و هم سوی ویرانگر آن را. بشر امروز هم هیروشیما را دیده و هم دستگاه پت‌اسکن را. هم جنگ را دیده و هم واکسیناسیون میلیون‌ها نفر را. راه‌حل اگرچه در ترویج اخلاق است و تربیت پژوهشگر اخلاق‌مدار، ساختارهای درست نظارتی و قوانین هم در مهار سوی ویرانگر علم به‌ تبع آن فناوری بسیار مؤثر است. علم می‌تواند زمین بحران‌زده را نجات دهد تا انسان هم نجات یابد و می‌تواند زمین و انسان‌ها را به ورطه نابودی بکشاند. انتخاب با گونه انسان است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.