|

نمایش رنج به نام دستاورد؛ از عادی‌سازی خشونت تا مرگ وجدان جمعی

اخبار تجاوز، خشونت جنسی و آزار کودکان در رسانه‌های رسمی، دیگر نه یک هشدار اجتماعی بلکه به نمایشی تکراری تبدیل شده است. پلیس و صداوسیما با انتشار گسترده این اخبار و تصاویر، گویی می‌خواهند نه از درد قربانیان بلکه از دستاوردهای‌‌شان روایت کنند.

نمایش رنج به نام دستاورد؛ از عادی‌سازی خشونت تا مرگ وجدان جمعی

مصطفی لطفی

 

اخبار تجاوز، خشونت جنسی و آزار کودکان در رسانه‌های رسمی، دیگر نه یک هشدار اجتماعی بلکه به نمایشی تکراری تبدیل شده است. پلیس و صداوسیما با انتشار گسترده این اخبار و تصاویر، گویی می‌خواهند نه از درد قربانیان بلکه از دستاوردهای‌‌شان روایت کنند. اما این سیاست رسانه‌ای چه بر سر جامعه می‌آورد؟ تکرار مداوم گزارش‌های جنایت‌های جنسی در حال عادی‌سازی وحشت است. وقتی هر روز با جزئیات هولناک تجاوز و قتل مواجه می‌شویم، دیگر این اخبار شوک‌آور نیستند، بلکه به بخشی از منوی روزانه مصرف رسانه‌ای تبدیل می‌شوند.

جامعه به‌جای حساسیت و خواست تغییر، به تماشاچی منفعل این تراژدی‌ها بدل شده است. واکنش مردم به این اخبار محدود می‌شود به چند کامنت خشمگین در فضای مجازی، چند لایک و اشتراک‌گذاری‌ و سپس ادامه زندگی روزمره. این همان نقطه خطرناکی است که وجدان جمعی می‌میرد و خشونت به امری عادی تبدیل می‌شود. نهادهای رسمی با این شیوه اطلاع‌رسانی سه آسیب جدی به جامعه وارد می‌کنند: اول آنکه حریم خصوصی قربانیان را برای همیشه نابود می‌کنند، دوم اینکه مسئولیت خود در پیشگیری از جرم را به گردن نمی‌گیرند و سوم اینکه مردم را به موجوداتی منفعل تبدیل می‌کنند که فکر می‌کنند با دیدن یک کلیک و ابراز تنفر آنلاین، وظیفه‌شان تمام شده است.

در‌حالی‌که در جامعه سالم، چنین اخباری باید موجی از مطالبه‌گری برای اصلاح قوانین و بهبود سازوکارهای پیشگیری ایجاد کند. بی‌تفاوتی عمومی نسبت به خشونت، نشانه بیماری عمیق‌تری است. وقتی جنایت به‌جای آنکه فریادی برای بیداری باشد، به سرگرمی روزمره تبدیل شود، جامعه به سمت نوعی مقاومت‌زدگی اخلاقی می‌رود. دیگر هیچ چیز آن‌قدر تکان‌دهنده نیست که کسی را به حرکت وادارد. این همان آینده تاریکی است که در آن خشونت علیه زنان و کودکان ادامه خواهد یافت، فقط برای آنکه نهادهای مختلف هر‌از‌گاهی دستاوردی برای نمایش داشته باشند.

راه‌حل در سکوت درباره جنایت نیست، بلکه در تغییر رویکرد است. به‌جای تبدیل رنج قربانیان به محتوای جنجالی، باید سازوکارهای پیشگیری از جرم را تقویت کرد. به‌جای تمرکز بر دستگیری متهمان، باید به فکر حمایت واقعی از بازماندگان بود و به جای تبدیل مردم به تماشاچیان منفعل، باید آنها را به بازیگران فعال مبارزه با خشونت تبدیل کرد. وقتی جامعه به خشونت عادت کند، جنایتکاران با خیال راحت به کار خود ادامه خواهند داد. وقت آن است که به‌جای نمایش درد، به فکر درمان ریشه‌های آن باشیم.